دوره3-جلسه4


دوره 3 جلسه چهارم 1/5/86

ما لعبتکانیم و طرف لعبت باز                   از روی حقیقتم نه از روی مجاز

یک چند در این بساط بازی کردیم              رفتیم به صندوق عدم یک یک باز

به نام بی نام او

 

آمار و گزارش کنترل ذهن ، خودکار، خوب ، متوسط، زیر متوسط؟ امروز هم چند ارتباط خواهیم داشت ، ارتباط با چشم باز ، ارتباط طراحی ، ارتباط با چشم بازو بحثی بینشی

اگر دوستان سوالاتی در خصوص کنترل ذهن و بینش ها دارند می توانند مطرح کنند

 

س- مواردی که خاموش نمیشه و ذهن من مشغول است که با شما صحبت می کنم ؟

ج- این منی که باهاش سرو کار داریم من بسیار باهوشی است و خیلی راحت می تونه ما را بازی بده و سرمان را گرم بکنه ولی نهایتا درست میشه و چاره نداره جز اینکه قبول بکنه این دیسیپلین و برنامه جدید را مجبور هست بپذیرد ، فقط ما نباید رهاش کنیم

 

س- کنترل ذهنم در طول روز خوب است ولی در شب خواب ندارم و از خواب می پرم ؟

ج- در طول روز کنترل هست و در شب می خواد یک جوری  انتقام جویی کنه که شما بگید ولش کن حالا خوابمون سر جاش برگرده ، کنترل ذهن نمی خواهیم ، ولی مقاومت کنید درست می شه و شما متوجه شدید غیر عادی است چون دلیلی نداره ما روز کنترل داشته باشیم و شب هر 5 دقیقه از خواب بپریم و به یک شکلی درگیر ماجرای عجیبی مثل این باشیم ، یکی از این من ها در واقع به یک طرز عجیب غریب داره با شما یا با هر کس به شکلی عمل می کند . مثلا وقتی خوابتون خوب بوده این من هوشیار است و انگشتشو می گذاره روی خواب ، حالا اگر خوابتون بد بود سراغ این نمی آمد یک چیز دیگه را ممکن بود مورد بهانه قرار بده و انتخاب کنه .

 

س- تکرار درس هایی که سر کلاس گفته میشه اون هم پرسه زدن ذهن است یا طبیعی است مثلا چیزهایی که سر کلاس گفته میشه مرتب به ذهنمان میاد و بهش فکر می کنیم ؟

ج- نه این تفکر است که راجع به یک موضوع دارین تفکر می کنید منتها باید ببینید درکنترل تون هست یا نه ؟ نه نیست ، خوب اون اشکال داره ، به طور کلی ما می خواهیم هر چیزی که جریان داره در کنترل ما باشد هر چیزی و هر جریانی .

س سردرد می گیرم

ج- اسکن دوره این مزاحمت ها این طوری است ، این طوری نیست که یک دفعه حمله کنه ما چشممون درد گرفت یا پهلومون درد گرفت ، مگر در واقع اسکن دوره منظور در این دوره یعنی بیماری های مرتبط با تشتت و پریشانی ذهن ، احتمال بیش از90% سابقه بیماری را دارید و باهاش برخورد کردید و جزء سوابق بیماریمان هست .

 

در مورد بینش یک بحث شناسایی داریم و یک دریافت آگاهی داریم

دریافت آگاهی وقتی صورت می گیره دقیقا احساس می کنیم این چیزها را از روز ازل می دانستیم ، چند نفر از دوستان این حالت براشون پیش اومده که انگار بینش ها را از روز ازل می دانستند ؟ داریم میریم روی این مسئله کار بشه و منجر به نهادینه شدن بینش  میشه . یعنی ادراکی بشه و اگر اتفاق نیفتاده منتظر باشید که این از اون چیزهایی است که خیلی خوب نهادینه میشه . مسلما هرچی بیشتر در ارتباط قرار بگیریم سریع تر این قضایا بر جان ما خواهد نشست .

س- در مورد خواب های آشفته ؟

ج- این خواب ها معمولا با سروسامان پیدا کردن ذهن اونها هم سروسامان پیدا می کنند چون خواب آشفته یکی از دلایل و نشانه های ذهن آشفته است ، معمولا کسانی که زیاد خواب آشفته می بینند یکی از دلایلش همون ذهن آشفته است ، وقتی میگید الان شدت پیدا کرده چون مرور ذهن را در این دوره دارید ، و داره خودشو نشون میده و داریم با همدیگه این مسئله را بررسی می کنیم و به تفاهم می رسیم که این قضیه این طوری است و سروسامان پیدا میشه نگران نباشید . تاثیر روی خواب وحافظه گذاشته میشه .

 

س- شب که  ارتباط می گیرم نمی توانم بخوابم و صبح خسته می شوم ؟

ج- دوستان باید ببینند که ارتباط شب براشون بهتره یا ارتباط صبح ،بعضی ها  اگر شب ارتباط بگیرند انرژی زیادی در آنها ایجاد میشه و خستگی ازشون در میره و بی خواب میشوند و نیاز به خواب را احساس نمی کنند هرچقدرهم در طول روز فعالیت کرده باشند خواب از سرشان می پره و اصلا احساس خستگی ندارند اما از نظر روانی احساس خواب دارند چون رفتن تو رختخواب میدونن فردا باید فعالیت کنن ، باید حتما 8 ساعت بخوابند اگر نخوابند چی میشه ؟ فشار روانی روشون هست حالا ممکن است فردا هم هیچ اتفاقی نیفته ، فردا اصلا اذیت نشوند ولی فشار روانی روشون است بنابراین دوستان باید ببینند که اگر این حالت و این وضعیت براشون پیش  میاد ارتباطشونو بذارن صبح و اول وقت ارتباط برقرار کنن شب خوابشون را بکنند و صبح که می خوان برن سر کار ارتباط را برقرار نگه دارن . بعضی دیگه از دوستان ارتباط که برقرار می کنند آرامش دارند ، خوابشان می بره ، دو دسته هستند یک عده ای آرامش می گیرند و خوابشان می بره ویک عده ای انرژی حاکم میشه و خستگی را دردم از بین می بره .

 

یک  آلرژی ذهنی یک عامل خارجی است هر چی می خواد باشه ، باعث تحریک ذهنی روانی و جسمی شده ، یک عامل خارجی بی نظمی ، هر شب می بینید که یک لنگه جوراب افتاده اونجا یا اصلا خانه شده پراز لنگه جوراب ، شما  سیستم ذهنی جسمی و روانی تون بهم خورده یا نخورده ؟ چی باعث این آلرژی ذهنی است ؟

فرض کنید با دیدن یک لنگه جوراب یک امتیاز منفی بدیم ، شما فردا واکنش ذهنی جسمی روانی تون بالا رفته یا نه ؟ پس فردا شب به یک نسبت تصاعدی میره بالا ، یعنی زندگی ما یک امتیاز منفی داشته اما شما به نسبت تصاعدی این میره بالا ، دیگه شما شب پانزدهم یک لنگه جوراب ببینید ممکن است که کار به آسی یو بکشه ، این چیزی که باعث این رزونانس و تشدید میشه ما روی اون داریم بحث می کنیم و اون چیه ؟ چارچوبی است که داره رخ میده وگرنه یک لنگه جوراب یک باری داره بار ارزشی کمی داره ، بار منفی کمی داره ولی با مسئله تکرار آلرژی ذهنی میشه و یک مسئله دیگه اینکه همه یک همچین واکنشی را نشان نمیدن. اینجاست که نشان میده که متغیر در کار است این متغیر می تونه یک همچین وا کنشی نداشته باشه و قویتر باشه ،می تونست قویتر باشه ، ما داریم راجع به قویتر و ضعیفتر اون صحبت می کنیم  حالا امشب لنگه جوراب است فردا لنگه کفش است یا چیز دیگه است ، ما که نمی تونیم خارج از خودمون را درست کنیم ، باید چکار کنیم ؟ خودمون را قوی کنیم ، ما باید ضد ضربه بشیم یعنی نهایتا ما نمی تونیم به همه دنیا بگیم همه با مغز باشن شما راحت زندگی کنین اگر  می شد خوب بود ولی نمیشه ، چون نمیشه در دنیای عرفان هنر ضد ضربه شدن را دنبال می کنیم ، شما متغیر نباشید ،محکم و ثابت می ایستیم ، چند بار در روز خونه رو تمیز می کنید ؟ امروز جمع می کنید و دوباره فردا ، موفق بودید ، هیچ خانمی موفق نیست ، چون کار تموم نمیشه و فردا هم همون آش و همون کاسه است .

هر کاری بکنید یک جای کارنقص است ،بحث آستانه تحریک است تا اونجایی که می تونیم نظم را برقرار کنیم مطلق امکان نداره ، حالا میایم به یک قوانین می رسیم ، شما مثلا مهمونی می خواهی بدید و همه چی منظم و سفره خیلی منظمی را چیدید .

حالا ما به چند تا قانون بر می خوریم : زندگی کردن منجر به بی نظمی میشه ، قانون است ، اگر بخواهیم زندگی بکنیم منجر به بی نظمی میشه ، شما می تونید بدون اینکه بریزید و بپاشید و کثیف کنید شکمتان را سیر کنید ؟ می تونید بدون اینکه چیزی جابجا بشه شب بخوابید صبح بلند بشوید که ماخوابمونو کردیم ببینیم هیچی هم از جاش تکون نخورده ، اصولا هر سیستمی برای حیات خودش تا ایجاد بی نظمی نکنه  نمی تونه زندگی کنه ، نمی تونه سیستمی وجود داشته باشه بدون اینکه ریخت و پاش هایی نکنه

زندگی ایجاد بی نظمی می کنه و برطرف  کردن بی نظمی ایجاد زندگی می کنه .

 

س- استاد من لذت می بردم که فکرم این ور و اون می پرید؟

ج- مسئله ای که ما ممکنه باهاش دست به گریبان بشیم حمله ای است که باهاش روبرو میشیم ولی اگر تیزهوشانه عمل کنیم سریع می تونیم از اون بیایم بیرون . این منی که گفتیم در جهت کمال و ضد کمال است این من به این سادگی از میدان در نمی رود . در مورد بعضی از دوستان واکنش های تندی نشان میده و هوشمندانه است مثلا ممکنه بعضی از دوستان را فریب میدن مثلا میگه که اگر این کنترل را دستت بگیری و خاموش بشه حوصله ات سر میره ، در اون سکوت چیکار می خوای بکنی ؟ این کی بوده این پیام را داده و چرا همچین پیشنهاد هوشمندانه ای را داده یا ممکن است لجبازی بکنه یعنی ممکنه الان همه جا شروع به یک لجام گسیختگی و طغیان بکنه اما ما باید در مورد فریب نشان بدیم که دیگه برامون مهم نیست هرچقدر بی تفاوتی نشان بدیم مهم نیست  و هرچقدر کلافگی نشان بدیم می بیند که می تونه یک رخنه ایجاد کنه ولی وقتی نشان بدیم مهم نیست و ما طالبیم و می خواهیم و وقتی متوجه شدند ما با این چیزها از میدان در نمی ریم ترفند خنثی میشه و ترفندهای هوشمندانه ای ممکنه بکار ببره و طغیان میگه منو می خوای بیرون کنی حالا ببین چیکار می کنم و خودشو میزنه این در و اون در ممکنه آشفتگی ذهنی ما هم بیشتر بشه ولی وقتی که ما محکم ایستادیم و استفاده می کنیم از امکانی که داریم اون متوجه میشه ما به از کوره در نمی ریم و مصممیم و نشان بدیم بیدی نیستیم که ازاین بادها بلرزیم . آنقدر این من های شیطانی و طاغی زیادند و هوشمندی دارند که این هر کاری می توانند بکنند روی مسائل ما .

س- آگاهی که میاد از کجا مطمئن باشیم که درست است چون آگاهی که میاد بعضی مواقع خیلی خاص است؟

ج- دادن آگاهی در بحث موارد مجاز است ولی دریافت آگاهی را در هردو حالت داریم و ممکن در حالت خاموش باشیم و لامکان و لازمانی را تجربه کنیم .

دو دسته اطلاعات دادیم خدمت دوستان که با این دو دسته اطلاعات شما می تونید خودتون را محک بزنید آگاهی که اومده از کجاست ، اولا فرقش با وحی و فکر مشخص است یعنی وقتی می گیم آگاهی یک چیزی است که ما نمی دونستیم و در فکرش نبودیم و داره میاد مثل آیه قرآن ، شعر اینها نشانه است خود آگاهی نشانه است ما یک جا آگاهی می گیریم ، یک جا نشانه و رهنمود است یعنی اونو بریم روش کار کنیم وجود دارد حالا از اشعار عرفاست و آیات یعنی قبلا وجود داشته ما نمی دونیم و اما یک دسته هست که قبلا وجود نداشته تازگی دارد مطلب تازه و نو است آگاهی یعنی مطلب نو ، با وهم و خیال تفاوت دارد ، مطلب نو یعنی هدفمند و کارگشاست و می خواهد برای ما اسراری را از حالت سر بودن باز کند ، چیزی را بگه که ما نمی دانستیم و در نهایت برای ما کارگشایی کند ، ما محتاج دانستن هستیم محتاج نون نیست محتاج پول نیست از آسمان نون بارید هیچی نشد شق القمر شد هیچی نشد اگر قرار باشه انسان با این چیزها برسه رسیده بود آخرش به اینجا رسیدند که "الذین یومنون بالغیب " ما محتاج دانستن هستیم محتاج نون نیستیم مشکل انسان نا آگاهی است . و ما می خواهیم زوم کنیم روی دانستن .

س- بعد از دریافت آگاهی دچار شک می شویم نسبت به خود اون آگاهی ،آیا پیام هایی که در آگاهی هست ملزم به انجامش هستیم ؟

ج- دو دسته شناخت آگاهی که با هم بررسی کردیم عرفان کمال و قدرت است ، شبکه مثبت کارش فقط یک چیز است ، به ما اطلاعات کمال را بده فقط و فقط ، راجع به کار زمینی ما اصلا مداخله نمی کنه چه ماشینی بخر و با کی ازدواج کن ، اطلاعات نجات را به ما میده  ،چه در خواب چه در بیداری ،اطلاعات نجات آگاهی است پول نیست ، با حل مشکل امروز مون ما نجات پیدا نمی کنیم اما با دانستن نجات پیدا می کنیم ، بنابراین اگر راجع به مسائل غیر از کمال خواب دیدیم فورا می گذاریمش کنار . اطلاعات منفی در مورد برتری طلبی و چطور ما سوار کار بشیم .  این خیلی ساده است و اگر همین اصل ساده را در نظر داشته باشیم گول نمی خوریم . دراینجا بحث حلوا ست ، هر جا که می ریم ، با هر سیستم فکری که برخورد می کنیم همه هم میگن که ما کمال می خواهیم از کجا تشخیص بدیم ؟ می خواهد به ما کمال بده یا قدرت بده ، ما را به کدوم طرف می خواد تجهیز کند ، شبکه منفی تنوع زیادی داره و افراد دانسته و نادانسته  می افتن تو شبکه منفی ولی وقتی می خوایم بیاریمشون بیرون خیلی مشکل است واقعا مکافات است .

قانون صلیب را ه دیگر تشخیص است ، جنود الله ، جنود شیطان

اگر غم لشکر برانگیزد که خون عاشقان ریزد             من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

حزن و ترس و غم و اندوه و از حزن بقیه اینها میاد ، از جنود شیطان است ، اگر ما رسیدیم به احساس تنهایی ، ترس... نشانه اینه که ما دانسته یا نادانسته زیر الم شیطان رفتیم . سریعترین تست  خودشناسی است که یک دقیقه چشممان را ببندیم ، ببینیم کدوم طرفیم ؟

با این دو قانون آگاهی ها را تشخیص می دیم و آگاهی هایی که میاد باید احساس آرامش وشادی کنیم ، اگر نگران و مضطرب شدیم از شبکه منفی است یعنی از روی مود ما از حالت خودمان می توانیم بفهمیم که مثبت دریافت کردیم یا منفی . یک مدت کوتاهی که اصول را رعایت می کنیم دیگه نمیاد و می فهمند که شما ترفند ها را بلدین ولی تا زمانی که روزنه امید هست هر آن یک مطلبی میان . بعضی مواقع ممکنه یک چیزی بیاد که ظاهرش شادی باشه مثلا اطلاعاتی میاد که در این اطلاعات ما بفهمیم که یک موفقیت کاری داریم خوب خوشحال می شیم و با مورد قبل منافات پیدا می کند این حلوا ست وشیرینی است و بعد از مدتی متخصص می شیم کدوم درست است یا نیست ، مثلا زبان بند ، سیاه کردن کارغیرانسانی است چرا ما به چشم یک کار مجاز و موجه نگاه کردیم نه نتها ما ، پدران ما ، چگونه یک همچین مطلبی از زیر دست ما در رفته ؟ بحث ثم بکم ام " و فهم لا یرجعون " از هر دو طرف صورت می گیرد ، از هر دو طرف می تونند کروکورمان کنند ، از این طرف هم می توانند چشممان را ببندند و جفتشون می تونند کاری کنند ما نبینیم ،  قدرت خدا ، شما خدا را کجا می بینید؟ این خدا، این شبکه مثبت و این شبکه منفی ، خدا شاهد است فالمها فجورها و تقوی ها " هر دو را داده گفته تصمیم بگیرین ، الان وقتی ما برای زبان بند تصمیم بگیریم ارتباطش با خدا چیه این وسط ؟ ما می تونیم بیایم هردو طرف (شکل)

 

س- بعضی از این اطلاعات خوبه و تداخلی باهم نمی کنه مثلا چطوری پولدار بشیم و ...؟

ج- بله البته ظاهر قضیه خوبه ، باطن قضیه طوری است که نقض عدالت است شما اگر فردا را بدونید نسبت به کسی که نمید ونه نقض عدالت است شبکه مثبت نمیاد به یکی این اطلاعات را بده به یکی نده ، فرض اگر هم به همه بده دیگه فلسفه خلقت چی میشه ؟ اگر بدانیم فردا چی میشه ، چی بخریم بهتره ، الان چون نمیدونیم چیه می خواهیم بهترین ها را بسازیم و در تکاپو تفکر هستیم . بنابراین ظاهر قضیه خوب است ولی داشتن بعضی اطلاعات تعادل را بهم میزند  و اگر اومد ما نمی خواهیمش و ازاون حلوا چشم پوشی می کنیم ندید می گیرد یک بار دو بار سه بار دیگه نمیاد و اگر اصرار بود می تونیم بشرط اینکه فرد اجازه بده از حلقه های رحمانیت الهی استفاده کنیم و برای قطع اتصال از شبکه منفی بدیم .ارتباط کنترل ذهن برای خاموشی

س- خاموش که میشه دیگه خاموش خاموش است و به حالتی است که از زندگی می مانم و یک خلایی توم میشه و شروع می کنم به گریه کردن  و احساس می کردم وابستگی هامو به فرزندم دارم از دست میدم تکون می خوردم ؟ حالت نکراس به آدم دست میده

ج دوباره یکی از فریب ها که میاد اینه که اگه خاموش باشی یعنی بی تفاوتی . درحالیکه همچین مطلبی نیست . یک کمی اشراف روش داشته باشین اثر اون از بین می ره . خود حالت خاموشی جای خودش و اون هم داره این و سط رخنه می کنه .

س- در فاز خاموشی آیا خاموشی کامل در تمام سیستم مغز هست ؟ مغز شامل گیرنده ها و فرستنده ها و حافظه ا ست آیا تمام این سیستم ها خاموش میشه یانه ؟

ج- مکانیزم بدن ما یک سیستم اتوماسیونی دارد که یک مدار فرمان برق هم داره اینجا اداره می کنه ، خودبخود داره ضربان قلب و فشارخون ، همه را داره کنترل میکنه بحث عروق روده ها و همه اینها بصورت اتوماتیک توسط یک مدار فرمانی که به یک سری سنسورها متصل است و اون سنسورها از سنسورهای دیگر گزارش میگیره و خودش اتوماتیک داره این کار را انجام میده  حتی میتونه  مرگ مغزی اتفاق بیفته و مرگ مغزی از نظر ما تعریف خاصی داره زمانی که ارتباط ذهن و مغز قطع بشه ، مرگ مغزی اتفاق میفته یعنی مغز داره کارش را انجام میده اما نسبت به بیرون ادارکی نیست یک خبری که آخرین خبر از روی سلولها یک آنتن و یک تار روی سلول های مغزی کشف شده و این همانی است که میگیم مخابره ای بین ذهن و مغز انجام میشه ،این آنتن دستورات را میگیره و بعد به زبان فیزیک ترجمه میکنه اگر باشه تمام تئوری هایی که راجع به ذهن و روان دادیم یک ماخذ علمی پیدا می کنیم .

وقتی ذهن خاموش است این وسط تبادل اطلاعات الان تحت کنترل است و مغز هم داره کار خودشو روی سیستم بدن ما انجام میده مثلا تنفس ما ضربان قلب ما همه داره انجام میشه ممکنه در اثر ترشحی که  انجام میشه آدرنالین هم بیاد پایین و تغییراتی هم پیش بیاد روی جسم ما ، اما بحث این که ذهن الان چیزی را مورد بررسی قرار بده نیست داره استراحت می کنه و تداخلی در سیستم مغز نداره  مثلا عقب مانده ذهنی ،مغزکار می کند ذهن و مغز باهم هماهنگی نداره میره میاد غذا می خورد ولی مدیریت چیدمان اطلاعات  ومدیریت  حافظه  مشکل داره .

س- در ارتباطاتم شبکه مثبت و منفی باهام صحبت می کنند و این وسط گیرکردم فشارو بهم ریختگی هام زیاده ، کنترل ذهن که می گیرم حمله زیاد میشه و من درونی شبکه منفی باهام صحبت میکنه و تمام اینها اتفاق میفته و دیشب که کنترل ذهن دادم و حمله زیاد داشتم و کنده شدم رفتم به کوه و دشت و دریا و شبکه منفی سریع منو برگرداند و اون حس قشنگ شبکه مثبت را خیلی کم درک می کنم و یک آرامش درونی باهام است ولی خیلی حمله دارم

ج- این دوستان نه تنها کنترل ذهن دارند مشکلات تشعشع دفاعی هم دارند

خدا همه امکانات را در اختیار ما گذاشته حالا ما با ید ببینیم چکار کنیم ، اگر من جادو کردم و روی شما اثر کرد خدا مقصر است ؟ اگر شما در فاز نباشید این جادو هم اثر نمی کند و شما می تونستید ایمن باشید ، هر بلایی به سر ما اومد خدا مقصر نیست مسئول حفظ ما نیست ، خدا شاهد است ما را تجهیز کرده حالا میگه یالا بجنبین حتی در کار خودش هم میگه جهد کن  همه اینها قانونمند است بهتر ما قانون ها را بشناسیم تا خدا را تبرئه کنیم و تضادمون حل بشه که سموم کمتری در ما ایجاد بشه . ( بحث صالح )

 

ارتباط کنترل ذهن با چشم باز

هدف از خاموشی تعطیلی نیست فقط جلوی تشتت ذهنی گرفته شده که تحت کنترل ما قراربگیرد و تشتت ذهنی نباشد.

 

س- آیا خواب زیاد هم فریب است ؟ به محض اینکه مجله یا کتابی که مورد علاقم است که بخونم خواب میاد سراغم ، خواب دوساعته ؟

ج- مطلبی است که عمدتا محصل ها دست به گریبانش هستند فقط مال اینجا نیست میگه یک چایی بخورم ، یک موسیفی گوش بدم ، کارمادردوم است یا واکنش دفاع روانی یعنی زمانی که فرد این درس را نهادینه         نمی خوادش دچار اضطراب میشه و مادر دوم میگه الان حلش میکن تا میاد درس بخونه خوابش میگیره تا میاد کتاب بخونه میره چایی بخوره ، کاری که مایل نباشه و نهادینه نشده باشه و اضطراب پیش بیاد مادردومی اینکارو میکنه .

س- استاد دریک مجلسی از شما و کلاس ها می گفتم خانمی گفت این کلاس ها داره دین را از شما می گیره و کاهلتون میکنه ؟ از اون روز تا حالا من شک می کنم

ج- فرض کنید که یک نفر بتونه نمازتونو ازتون بگیره ، تقصیر شماست یا اون است ، شما فرض کنید که اصلا با خود شیطان روبرو شدید ، اون هم نمازتونو ازتون گرفته شما مقصرید یا او مقصر است ؟ تمام  انبیاء هم در معرض آزمایش قرار گرفتند ، شما باید تجهیز باشید اگر میشه ازتون گرفت اشکال دارین ، اگر اشکالی پیش آمده از خودتون است ما فقط کمک کردیم بگیریمش ، اگر از دست دادید برید فکر کنید که چه اشکالی دارین .

دینی را که بشه از کسی گرفت اون دین ، دین نیست ،

خدایی را که بشه از کسی گرفت او خدا ، خدا نیست ،

نمازی را که بشه از کسی گرفت اون نماز ، نماز نیست .

مگر خدا ونماز ودین کسی را میشه ازش بگیری ، اشکال کار خودشان را به حساب دیگران نگذارند .

خود شکن آینه شکستن خطاست . ما به کمک هوشمندی نشان دادیم که کجای کار اشکال داره عادت است انجام وظیفه است ترس است مزد است اینها را ما گفتیم تا جایی که نفس داشته باشیم باز هم میگیم وسخت است که یک نفر 50 سال 60 سال از عمرش بگذره و اینها را نداند و خودشو سر کار گذاشته باشه ، اونی که اینا را میگه سرکار است البته قضاوت نمی کنیم مطمئن باشید اون کسی که می ترسه جونشو ازش بگیرن سر کار است کسی که از خودش مطمئن است میره با شیطان هم ملاقات می کنه ترسی نباید داشته باشه ، اما کسی که  از خودش مطمئن نیست میگه با این حرف نزنین اینجا نرین چون از خودش مطمئن نیست ، اگر کسی ب خودش مطمن با شه ،کسی نمی تونه در ما خلل ایجاد کنه ، کسی می تونه این هوشمندی را از ما بگیره ؟ محال ممکن است ، با فکر نمیشه جنگید اگر کسی به اندیشه رسیده باشه به فکر منسجمی رسیده باشه مگه به این سادگی ها از دست میده ، مگه بچه بازی است ؟ اون فردی که اینو گفته قطعی صحبت کرده و به خودش اطمینان داشته ولی تجهیز نبوده  کسی که این حرف ها رو میزنه می ترسه بیاد مناظره کنه ، می ترسه بیاد حرف جدید بشنود با اندیشه ها جدید مواجه بشه  ، ما یک مشکلی الان با نسل جدید داریم که نسل جدید ما در مواجهه با فرهنگ بیگانه جذب میشه ، اشکال از کیه ؟ اشکال از ماست ، چیزی نداریم بهشون عرضه کنیم ، موسیقی نداریم هنر نداریم و اون هم جذب فرهنگ بیگانه میشه و حالا تا کی می تونیم نسلمان را نگه داریم نره اگر فرهنگی ساختیم اونو جذبش می کنیم چرا الا ن نسل جوان ما اینجا نشستند ؟ میتوانستند جای دیگه ای باشند پس باید یک کشش و جاذبه ای ایجاد کرد ، (بحث جاذبه و دافعه ) که خلایی را پر بکند این نشد که بگیم اینجا نرو اونجا نرو تلویزیون نبین کار درست نمیشه که ، و اون ها به دلیل نقطه ضعفی که دارن می خوان هیچ کس هیج جا نره با کسی برخورد نکنه ، نکنه در نمازش کاهل بشه واگر در نمازش کاهل شد اشکال جای دیگه است ، ما می خواهیم اشکال را پیدا کنیم ، ما نمی خواهیم نسل جدیدمان برن دنبال فرهنگ بیگانه دین بیگانه ،

عرفان بیگانه ،اگر دقت کنید اعتلای فرهنگ و عرفان هدف اصلی ماست و داریم کاری می کنیم که بگیم خودمان داریم کجا دارید می رید ؟ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد .

ظرف دهه آینده نسل جوانمان  اصلا متعلق به ما نیستند ، متعلق به همه فرهنگ ها هستند الا فرهنگ خودمان ، یک کتاب تعریف عرفان به زبان ساده بیارید ، تمام دنیا عرفای ما رو می شناسن امسال سال مولانا است ما خودمان گفتیم مولانا را نمی خواهیم اینها ضایعه و فاجعه بزرگی است وپس هیچی که نمی خواهیم مگر به حرف من و شماست میرن ما چیزی نداشتیم بهشون بدیم توجیه نشدیم ورفتن ما فرصت زیادی نداریم که یک جاذبه ایجاد کنیم وگرنه همین مختصر دین و فرهنگی که داریم همه به باد میره .

 

س- کار کردن توسعه اقتصادی جزو شبکه منفی است ؟

ج- خیر ، کار زمینی ، توسعه اقتصادی تلاش پول درآوردن ، جزء شبکه منفی نیست ، کار زمینی قانون زمینی اما اگر برای این مسئله امکان آسمانی را بذاریم برای کار زمینی اشکال داره مثلا ببینیم فردا چی گرون میشه چی ارزون میشه ، این میشه نقض عدالت

 

س- اگر بخواهیم فیلمی را نگاه کنیم که صد در صد حواسمان اونجا باشه آیا این جزء کنترل ذهن به حساب میاد یا نه ؟ بله

 

ادامه بحث قبلی در مورد قانون نظم وبی نظمی

س- کنترل ذهن در خواب چگونه است ؟

ج- ما یک مدیریت بایگانی داریم ، کارهای طول روز در طول شب بایگانی و چیده می شود، ولی در مورد افراد معمولی در شب هم مانند روز بی نظمی در بایگانی و چیدمان وجود دارد و فایل های نا مربوط کنارهم قرارمی گیرند و صبح که از خواب بلند می شویم خسته تر از دیشب از خواب بیدار می شویم و بعدها هم دسترسی به این اطلاعات سخت خواهد بود.

یکی از نمودارها مربوط به خواب های آدم های عادی است چون اطلاعات بصورت رندوم و بی نظم کنار هم قرار می گیرند.

 

یکی از بحث مدیریت بایگانی و کیفیت خواب هاست ، اینکه خواب ها واضح ورنگی شوند ، که اگر در خواب هم آگاهی آمد بتوانیم آن را هم شکار کنیم ، چون در مورد افراد عادی اطلاعات و آگاهی هم اگر بیاید در بی نظمی پروند های دیگر گم و گور می شود. به دنبال تغییر کیفیت خواب هم کیفیت خواب تغییر می کند وهم سروته پیدا می کند وخواب خودش گویا خواهد بود و نیازی به تعبیر ندارد، اگر چیزی رویت کنیم خودش گویای خودش است.

 

در خواب بعضی از اطلاعات برای ما نیست بلکه برای ضمیر ناخودآگاه ماست ، مثلا شما الان که اینجا هستید متوجه و متقاعد شدید که شعور الهی هست ولی ممکن است هنوز ناخودآگاه ما قبول نکرده باشد وهنوز بر اساس دو دو تا چهار تای دوران کودکی کار می کند ، وما می گوییم هر چیزی امکان دارد ولی او می گوید هر چیزی امکان ندارد بلکه فقط چیزهایی امکان دارد که منطق و دودوتا چهار تا داشته باشد ، بعد از مدتی تغییر رفتاری در ما مشهود خواهد بود ولی نمی دانیم از کجا آمده که این به دلیل تغییرات ناخودآگاهی است ، ولی پیام ها یی که ناخودآگاهی گرفته در سطح خودآگاه مشخص نیست .

قانون صلیب

هر کسی صلیب خود را بر دوش می کشد، صلیب سنگینی دارد ودو الوار است ، صلیب بار زندگی است و هر کسی در آخر مصلوب می شود ، یعنی زندگی او را به صلیب می کشد، اما بخاطر بخش مثبت مصلوب می شوند، بعضی بخاطر بخش منفی و در زمان مصلوب شدن مسیح هم ، عده بسیاری مصلوب شدند ولی بسیاری از آنها افراد منفی و دزد وغیره بودند وحتی اگر این واقعه سمبولیک باشد درس آن مهم است . مثلا در شبکه مثبت و منفی تبعاتی وجود دارد، در شبکه مثبت بودن پیامد هایی دارد و در شبکه منفی بودن هم پیامدهایی دارد:                                                        +                    -

آرامش               اضطراب

امنیت                ترس ، تحزن

امید                   ناامیدی

حس حضور        احساس تنهایی

سرزندگی            افسردگی

 

اگر کسی افسرده است حتما یک جایی کارش مشکل داشته و اگر زندگی خود رو بریس کند خواهد دید که زیر علم شبکه منفی است و زیر علم شبکه منفی سینه می زده است ، چون امکان نداره که پیامد شبکه مثبت نا امیدی، افسردگی یا احساس تنهایی باشه.

یکی از ملاک های تشخیص آگاهی ها این است که ا گر آن اطلاعات به ما ترس و تنهایی وغم و... دهد از شبکه منفی است ، یعنی احساس ناشی از دریافت اطلاعات اگر منفی باشد ، یا قدرت به همراه بیاورد منفی است ، مثلا کسی خواب می بیند بچه اش از جایی افتاده و صبح فرد با ترس و اضطراب بلند می شود ، شبکه مثبت همچین چیزی نمی دهد.

س- اطلاعات خواب درست است ؟

ج- ممکن است اطلاعات درست باشد هم در خواب هم  در بیداری ، ولی باید تشخیص دهیم آیا از شبکه مثبت است یا منفی و اگراز شبکه منفی توجهی به آن نکنیم .

س- رده بندی اطلاعات و احساس مربوطه چگونه است ؟ مثلا دیدن یا تفکر در مورد یک حماسه ، مثل حماسه حضرت حسین که حزن انگیز است چه ؟ آیا منفی است ؟ ج- در این مورد ، یک جا یادآوری و زنده نگه داشتن یک حماسه است ، یا یک جا مرور کردن معرفت پشت یک حماسه است ، یک جا هیچکدام از اینها نیست و فقط حزن است ، ولی اینجا مرور معرفت پشت این حماسه است که مهم است ، اینکه بدانیم ما دو جبهه داریم ، یک جبهه حسینی و یک جبهه یزیدی و حالا ما باید چکار کنیم و ما کدام طرفی هستیم .

آینه عاشورا را حتما مطالع کردید ، اگر امام حسین (ع) بتواند در میان ما حضر شود و بپرسیم آیا از ما گریه زاری می خواهی یا آموختن درس؟ او می گوید درس و معرفت پشت این حماسه را واین فرق دارد با برداشت های عامیانه از این حماسه  و حزن طبق آیه صریح قرآن ما را متوجه می کند که منجر به آلودگی و مشکل می شود

س- اگر برای فوت کسی یا برای شهیدی اشک بریزند ، این اشک درست است ؟

ج- اولا خود بحث انالله و انا الیه راجعون حزن ندارد و لقاالله  است و شادمانی هم دارد و باید ببینیم اشک ، اشک شوق است یا حزن ؟ بخصوص اگر شهید باشد که شادمانی دارد البته همه شادی دارند مثلا در یک تیم فوتبال یک نفر گل می زند ولی همه هم گروه ها و طرفدارها به هوا می پرند و شادی می کنند بدون اینکه پای آنها به توپ خورده باشد و ما هم باید شادمانی کنیم که یک نفر یا یک تعداد اندکی گل هایی زده اند ، در طول تاریخ بشر، بقیه که گل نزدند که ، ولی آدم برنده شد و او ره هدفش رسید از طرفی هم همه نمی تونن گل بزنن ، اینهم واقعیت است . همه داریم میدویم ولی همه نمی تونن گل بزنند ، جامعه بشری هم همینطور ، همه تلاش می کنند تا یک نفر در یک موقعیت مناسب گل بزند و آن آگاهی را متجلی کند ، ولی آن آگاهی را متجلی نمی کنند.

س- اگر ما بخصوص در خواب آگاهی منفی برایمان آمد چگونه باید بهش توجه نکنیم ؟

ج- معمولا خواب ها منفی است و ا گر هم اطلاعات مثبت بیاید فرد نمی داند چگونه آن را استخراج کند ، مثلا فرمول فهم فیزیک و شیمی به کسی بدهند واو حتی نتواند آن را بخواند ، چه فایده ای دارد ؟ پس ما باید نحوه کاربری از اطلاعات را بدانیم و بیاموزیم .

اگر من در جلوی کتابخانه ملی ایستاده باشم ، که نمی توانم از آن همه اطلاعات استفاده کنم ، مگر اینکه آموزش دیده باشم که چگونه از آن اطلاعات استفاده کنم؟ و الفبای آن را بدانم و ما هم داریم الفبای دریافت آگاهی را یاد می گیریم که بدانیم هر اطلاعاتی مال کجای پازل است ، مثلا می بینیم در مجادله ای شرکت داریم که مربوط به سه زندگی بعد است ، خوب از کجا بفهمیم که این چیست ؟ الان ما در معرض اطلاعات وآگاهی هستیم ولی شاید نمی توانیم از این آگاهی ها استفاده کنیم و به همین دلیل خیلی وقت ها فکر می کنیم این اطلاعات پرت وپلا و بی سروته هستند.

س- من برای اولین بار در خواب دیدم چند شبح به من حمله کردند و من در خواب آگاه بودم و دفاعی دادم و آنها رفتند .

ج- وقتی که ما کار آزموده می شویم حتی در خواب می فهمیم چگونه باید موقعیت را مدیریت کنیم و یا ا زچه حلقه هایی استفاده کنیم ، چند نفر این تجربه را داشتند؟ این را هم بگوییم که در خواب کاری را می کنیم که ادامه کار روز است و زندگی در خواب قطع نمی شود، یعنی اگر روز آشفته ایم ، شب هم آشفته ایم یا ا  گر روز سازماندهی کرده ایم ، شب هم از آن سازماندهی استفاده می کنیم ، اگر در زمینه شناخت حرکت کردیم می بینیم در خواب هم مواردی در همین زمینه ادامه دارد. بنابراین ببسیار اهمیت دارد که روی این قضایا کنترل پیدا کنیم که فرد معمولی نباشیم و دوره مدیریت گذرانده باشیم ، مدیریت کنترل کیفی وجود که مسائل مربوط به خود را دارد.

 

س- اگر فردی نماینده شبکه منفی باشد واینجا باشد، آیا می تواند از حلقه های مثلا فرادرمانی استفاده کند یا و آیا درجهان بعدی اصلا مثبت و منفی وجود دارد یاخیر؟

ج- مثبت ومنفی درکل حلقه انالله وانا الیه راجعون ادامه دارد، چون پایه و اساس این حلقه دو قطبی بودن است.

ولی در این چرخه همه چیز دو قطبی است ، مطلب دیگر اینکه ما در هر دو شبکه درمان داریم ، حتی شیطان پرست ها هم درمان دارند ، هر کدام در مسیر خودش ، ما می خواهیم جلوی ضایعات خود را بگیریم د رجهت رسیدن به کمال و در آن طرف در جهت رسیدن به قدرت است ، اگر کسی این حلقه ها را می گیرد ودر جهت منفی استفاده و حرکت می کند ، حفاظ ها برداشته می شود و طرف تحت حمله و تسخیر هایی قرار می گیرد و فرد در چنگال و کنترل هایی قرار می گیرد و بیرون آمدنش مشکل می شود و شبکه منفی مفتی به کسی سرویس نمیده و آزادی هم نمیده یعنی ما در اینجا می تونیم از فردا دیگه نیایم کسی با ما کاری نداره ، چون سر سپردگی نداریم بلکه رحمت است و سفره ای است که گسترده شده می تونیم لقمه ای برداریم و سیر که شدیم بکشیم کنار و در شبکه منفی اگرامکانی داد طرف را می گیرد .

 

کسانی که از علوم غریبه واز این دست علوم نجات داده ایم می بینیم که شبکه منفی به سادگی دست از سر آنها بر نمی دارد ، از طرفی قدرت میده و از طرفی یقه طرف رو می گیره و ول نمی کنه ، ما بهتر است نیاز خود را نسبت به دو شبکه مثبت و منفنی و کمال وقدرت انسجام بدهیم ، چون وقتی دجال فعالیت رسمی خود را شروع کند همه جذب قدرت می شوند و خیلی ها گول می خورند ، پس ما از همین حالا باید تکلیف خود را روشن کنیم که آیا کمال می خواهیم یا قدرت ؟ و اگر قدرت می خواهیم حتما نقاط ضعفی داریم که قدرت می خواهیم و اگر تکلیفش کاملا با خودش روشن شده باشد واین مطلب خودش نحوه آگاهی ها و دریافت ها را تغییر میدهد.

 

یکی از مواقعی که بحث دریافت آگاهی ها پیش می آید وقتی است که تکلیف فرد با شبکه ها و قدرت و کمال روشن شده و فرد در مسیر کمال تثبیت شده باشد و قاطعا و با ثبات بگوید من کمال می خواهم نه قدرت و تا وقتی ما هنوز خود را و خواسته خود را در مسیر کمال انسجام نداده ایم ا ین بلاتکلیفی مانع دریافت آگاهی ومانع برقراری ارتباط بین شعور جزء با شعور کل می شود ، پس ما باید به وضعیت مصمم برسیم که ما کمال می خواهیم و برای قدرت ته دلمون نلرزه و ثبات پیدا کنیم .

 

ما می خواهیم طی مراحلی ، الفبای پرواز و الفبای شکار آگاهی را بیاموزیم و بتوانیم پرواز انفرادی کنیم و آن قدر اطلاعات زیاد است که کار یک نفر نیست بلکه هر کسی باید گوشه ای را بگیرد تا تحولی صورت گیرد چون بی نهایت اطلاعات وجود دارد و کار یک نفر نیست وهمه باید دریافت داشته باشند تا جهشی رخ بده .

ارتباط کنترل ذهن با چشم باز ( شکل نامنظم )

هر اتفاقی در این تصویر افتاد ،چه محترک شد یا عیب شد یا تغییر کرد یا هیچ تغییری نکرد ما نباید حواسمان به جای دیگری برود بلکه باید حواس ما همینجا باشد.

دوستانی که کنترل آنها خوب بود ؟ متوسط ؟ زیر متوسط ؟

ما چون در طول روز چشم هایمان باز است بهتر است ، کنترل داشته باشیم ، مانند موارد مجاز و هر چه در طول زندگی بیشتر روی این قضیه کار کنیم ، بهتر می توانیم عمل کنیم و کنترل کنیم .

س- برای ارتباط روح جمعی 6 صبح و 11 شب ، طی آن اعلام کرد و روی اطفال و جنین هم کار کرد؟

ج- کارهای لازم دارد صورت می گیرد وارتباط ویژه تعریف خاصی دارد و جمعی است و قرار است حرکت های نوینی در این ارتباط صورت گیرد والان اگر بخواهیم آن را تعریف کنیم جز اینکه گیج بشویم چیزی نیست چون شاید باور نکردنی به نظر آید و فعلا گفتیم شب های تعطیل از ده شب تا شش صبح و آینده انسان در یک ارتباطی وبه یک شکل خاصی از نظر برخورد با آگاهی به یک سمت خاصی میرود و یک ارتباطی هست که مثل پیام رسانی های فوری و وسایل  ارتباط جمعی عمل می کند ، البته شبکه منفی هم دارد از این امکانات استفاده می کند .

ساعت دوم

یک ارتباط کنترل ذهن برای ایجاد و خلق یا طراحی چیزی مثل طراحی لباس ، معماری ، اتومبیل و یا...

چه کسانی موفق به پیگیری طراحی شدند؟ بدون اینکه ذهن آنها منحرف شود .

 

یکی دیگراز مشکلات :

-         عدم شناخت ، فهم و درک هدف و  وسیله

یکی از مشکلات بینشی که عامل بیماری و درد سر می شود این است که در زندگی چه چیزی هدف و چه چیزی وسیله است ؟  و  اصولا برای چی داریم زندگی می کنیم ؟ وسیله برای رشد است تا بتوانیم به هدف برسیم

مثلا ، اگر با یک سالمند مصاحبه کنیم می پرسیم از زندگی چی فهمیدی ؟ میگه من یک ریالم رو کردم یک میلیارد ، دیگری می گوید بچه هایم را بزرگ کردم و اگر هدف آنها را بپرسیم هر کدام هدفی دارند ، مثلا هدفم اینه که بچه هامو به سرو سامان برسونم ، دیگری دنبال تحصیلات خاصی و مدارج خاصی است ، ولی آیا ما آمدیم برای اینگونه موارد؟

در مورد این مطلب که چی هدف و چی وسیله است ؟ باید ببینم چه چیزی می تواند هدف وچه چیزی می تواند وسیله باشد و ما اصلا برای چی زندگی می کنیم ؟

 

 علم                         ثروت                آرامش                 مقام                    عشق

همسر                       خوشبختی            شهرت                تربیت فرزند          عاقبت بخیری

فرزند                       خدمت                قدرت                  فداکاری                سلامتی

زندگی ساده                دین و مذهب         ورزش                سفر                    آزادی

ازدواج؟                    عبد بودن             عرفان                 فلسفه                  کمال

 

هدف ما از زندگی کردن چیست ؟ برای چی روی زمین هستیم ؟ مثلا تحصیل علم وسیله است یا هدف ؟ تحصیل علم می کنیم برای چیزی، ثروت می خواهیم برای ... ، بعضی ها زندگی می کنند برای فرزندان ، مثلا آرامش ، حالا رسیدیم به آرامش ، بعدش چی، ممکن است در بعضی مکاتب هدف غایی رسیدن به آرامش باشد، خوب حالا رسیدیم به آرامش بعدش چی؟ لازم است ولی کافی نیست ، عبد بودن وسیله است چرا ؟ چون به یک مطلب دیگه برسیم بعضی ها فکر می کنند هدف چیه ؟ عبد باشیم ، عبد چیه ؟ میگه عبادت کنید ، اون وقت اینطوری بشه که ما اینجا روی این زمین عبادت کنیم بعد خدا بگه آفرین بیا این جایزه را بگیر خوب این نقشه هوشمندانه ای برا ی این عظمت نیست نقشه کمی است ، دین وسیله هدایت است " ذلک الکتاب هدی للمتقین" ، ازدواج وسیله است چرا؟ تمام مراتب زندگی را باید طی کنیم چون داریم زندگی می کنیم بنابراین وسیله است برای یک هدف بزرگتری ، عاقبت بخیری خودش باید تعریف بشه مثلا به یک سالمند صحبت کنی میگه عاقبت بخیر شدم و دوباره همون حرف ها ، عروسم دوستم داره پسرم دوستم داره هرچی می خوام برام انجام میدن فقط نمی تونن نگه هم دارن ، اون عاقبت بخیری را در این می بینه که فرزندانش سروسامان گرفتند و خودش هم مورد احترام است و میگه عاقبت بخیرم این خیلی خوبه ولی کافی نیست . خدمت وسیله است چرا ؟ وسیله ای است برای ارتقاء ، میگه خدمت کردی به چی رسیدی ، عشق در یک جایی می تواند وسیله باشد تا درکی از عالم بالاتر داشته باشیم و برای اینکه ما را از خودمان بکشند بیرون و لازم بود عشق را تجربه کنیم .

فرض کنیم همه ما خوشبخت باشیم یا آرامش داشته باشیم ، بعدش می خواهیم بریم دنبال چیز دیگه ، حتی فرزند وهمسرهم همراه همسفر هستند که مسیر ار راحت تر طی کنیم ، ما همه اینها را می خواهیم داشته باشیم که بعد بریم دنبال چیزهای دیگه و نهایتا می رسیم به کمال چون موارد دیگر همه "بعد" دارند یعنی بعدش می خواهیم بریم دنبال یک چی دیگه ولی در کمال قبل و بعد معنی نمیده . پس ما یک هدف بیشتر نداریم کمال معادل خدا.

"ذلک الکتاب لا ریبه فیه هدی للمتقین "

پس هدف اصلی در زندگی رسیدن به کمال است ، یا پیدا کردن و نمایاندن گوهر وجود ،

بحر اظهار است این خلق جهان                    تا نماند گنج گوهر ها نهان

کنت کنزا ، کنت مخفیا شنو                       جوهر خود گم مکن اظهار شو

یکی از بزرگترین مشکلات بینشی ما عدم شناخت هدف است ، تمام این وسیله ها فقط برای رسیدن به کمال هستند که البته فعلا مانند ایستگاه اول است بعد از رسیدن به این ایستگاه از این حلقه خارج می شویم وبه جنتی وارد می شویم و آغاز ماجراهای بعدی است ، هرگاه ستون زندگی را چیز دیگری غیر از کمال قرار دهیم دچار مشکل می شویم مثلا ستون زندگی کسی فرزندش است اگر برای فرزندش اتفاقی بیفتد ، زندگی فرد در خطر است و فرد دچار مشکل عمده ای می شود یا اگر ستون زندگی فرد ثروت باشد ، کافی است برا ی ثروت او اتفاقی بیفتد، همه چیز واژگون می شود یا یک نفر به علمش می نازه کافی است که یک پاره آجر از اون بالا بخوره تو سرش و همه چیز از یادش بره یا موارد دیگر ، یعنی ما داریم روی پوست موز قدم بر میداریم و ستون زندگی را گذاشتیم وسایل ، و این وسائل در خطر هستند و هیچ وسیله ای نیست که در خطر نباشد وتاریخ انقضاء نداشته باشد ، ولی کمال تاریخ انقضاء ندارد و واژگون شدنی نیست و افرادی را می بینیم که زندگی آن ها سرنگون می شود وسقوط می کنند و هر لحظه در خطر هستند . اگر سرمایه زندگی را بگذاریم روی وسیله دچار بیماری  می شویم از طریق شوک هایی که بهمان وارد می شود مثلا فرزند و ثروت و قدرت دارید و وسایل بسیاری دیگری دارید ، مثل فداکاری ولی هدف زندگی خدمت و فداکاری نیست یا دین نیست بلکه خدمت و فداکاری ودین به خاطر رسیدن به کمال هستند.

س- اگر اون پاره آجر بخوره تو سرمون کمال یادمون نمی ره ؟

ج- یادمون میره ولی با ماست اگرهم بمیریم با ماست ، اما اینجا ستون زندگی را گذاشتیم بر مبنایی که به این صورت است وسایل رو هواست از همه مهمتر اینه که اگر شوکی که به ما وارد میشه اگر زنده باشیم ،از دست اینها یعنی مثلا  خانه که ستونی نداره اومده پایین اما وقتی که هدف کمال است کمال از بین رفتنی نیست ، ثروت بیاد بره اون هست فرزند وهمسر بیاد بره اون هست هرچی تغییر بکنه اون ثابت است و ما دچار شوک نمی شیم چون وسیله میاد و میره ولی هدف ثابت است ولی وسیله متغیر است  خوب روی کدوم سرمایه گذاری کنیم ؟ اگر بخواهیم مغبون و متضرر نشیم بایستی روی هدف چیزی که ثابت است سرمایه گذاری کنیم نه چیزی که متغیر کنیم و ستون زندگی را بنا نگذاریم .

 

س- آیا کمال همان آرامش و خوشبختی نیست ؟ یا با هم مترادف و هم معنی نیستند؟

ج- هر کسی از خوشبختی تعریف خودش را دارد مثلا یک نفر ممکن است بگوید خوشبختم چون امکانات کامل دارم و همسر وفرزند خوب دارم ، ولی این خوشبختی و آرامش وابسته به وسایلی است که در خطر هستند وتاریخ انقضاء دارند ودر کمال احساس آرامش و خوشبختی هم وجود دارد ولی نه از نوع تاریخ ا نقضا دار و خود آرامش می تواند وسیله خوبی باشد که به ما کمک کند راحت تر در جهت کمال حرکت کنیم یا ثروت وسیله خوبی است که فرد دغدغه خاطر مالی نداشته باشد و راحت تر در مسیرکمال حرکت کند ، البته اگر فرد گرفتار ثروت نشود که بخواهد بک تومنش بشه صد تومن و بعد یک میلیون و .. به همین ترتیب گیر بیفته .

 

ما اذیت می شویم و یک مشکل بینش در اینجا ، عمر ما را به باد میدهد ، مثلا با سالمندان که صحبت کنیم ، میگه مثلا یک عمر تدریس کردم یا خدمت کردم یا بچه هامو بزرگ کردم و یا ... و ممکن است فرد مسائل شخصی کمال رو دنبال نکرده باشد، حال ممکن است فرد سال ها تدریس کرده و زحمت کشیده و فرد ناگهان مورد بی مهری قرار می گیرند از طرف جامعه و دیگران ، بخصوص هنگام بازنشستگی و فرد می گوید ای دریغ از عمری که گذاشتم و جامعه قدر مرا نمی داند و ای فغن و آه و ناله و من بیخود خدمت کردم و نهایتا سرخورده و افسرده شده و فکر میکنه اشتباه زندگی کرده ، یا مثلا بچه اش رو بزرگ کرده با یک تفکرات و انتظاراتی و یک دفعه می بینه بچه اش ازدواج کرد و رفت و دیگه به او تعلق ندارد و چون این از ستون های اصلی زندگی او بوده او دچار افسردگی و سرخوردگی می شود و افراد بسیاری را می بینم که ستون زندگی آنها لرزیده و به خطر افتاده و منجر به نابودی زندگی آنها شده و یک اشتباه بینشی عمرآنها را بر باد داده است.

اما کسی که پایه و ستون زندگی او کمال است هر یک از این موارد دچار مشکل شوند ، اتفاقی برای او نمی افتد و عمارت زندگی او تحت هیچ شرایطی واژگون نمی شود . و ماجرا میشه اینکه :

مثلا قرار است ما یک قله ای را فتح کنیم و به یک دانستگی برسیم ، حالا فتح قله چیه ؟ دوستانی که کوه نوردی کردند می دانند ، انسان از فراز لذتی می برد که نمی داند از چیه ؟ چون در فطرتمان ارتقاء و کمال بینی در نرم افزارو مادربورد مان هست و بهش واقف نیستیم  ،بطور غیر مستقیم ما از فراز لذت می بریم و   ناخودآگاه ما را به کمال و اینکه بدانیم فلسفه حیات چیست ، راز آفرینش چیست ؟ و اینکه بدانیم از کجا آمده ایم ؟ به کجا میرویم ؟ و این حل معماست و ما برای حل معما آمده ایم .(شکل قله )

مثلا ما می خواهیم به قله کوه برسیم و یک پرچمی را اون بالا بزنیم و بگیم ما فتح کردیم ، پس فتح قله و برای کوه نوردی قانونمندی های خودشو داره و درس های کتاب جهان هستی است و می تواند راهنمای ما باشد. کسی که می خواهد عازم کوه بشه تجهیزات و وسایلش را تدارک می بیند چون اگر مجهز نباشد وسط را ه می ماند وسایل کوه نوردی مهم است و مثلا فرد بر اساس امکانات و توانایی خود بهترین کفش کوه را تهیه می کند و برای خرید کفش کوه خساست نمی کند و سعی می کند بهترین کوله و تجهیزات را می گیرد چون می داند مثلا با دم پایی نمی تواند برود . یک کوه نورد وسایلی را می اورد که کارآیی اونها را مورد بررسی قرار داده باشه  بهترین و سبک ترین و جمع وجور ترین وسایل را انتخاب می کند.

حال یک کوه نورد ممکن است جذب وسایل خود شود و اینکه هی بره جلوی آینه به کفش کوهش نگاه کنه و به مارک کوله و .. توجه کنه ولی یک کوه نورد حرفه ای وقتی در دامنه کوه قرار گرفت دیگه توجه ذهنی به مارک کفش کوهش ندارد یا وسایل دیگر بلکه فقط حواسش به هدف یا قله می باشد ، در زندگی هم هدف کمال است ولی وسایل لازم هستند ومهم هستند ولی نحوه نگرش ما نسبت به وسایل فرق میکند وتوجه ما به ماشین و خانه و وسایل نیست بلکه توجه ما به کمال است .

کوه نورد حرفه ای کفششو که پوشید دیگه نگاهش را از قله بر نمی داره ، یک کوه نورد حرفه ای بهترین وسایل را دارد ولی مختصر ومفید و وسیله اضافی حمل نمی کند با خود ، شما از همان ابتدای راه متوجه می شوید چه کسی واقعا برای کوه آمده و چه کسی این کاره نیست ؟ یک کوه نورد غیر حرفه ای  یک لوازمی  آورده مثلا ضبط صوت یا هندوانه یا از این چیزها ، این فرد قصد قله رفتن نداره ، مثل افرادی که در زندگی کلی فلسفه های عجیب و وادی های عجیب و گفتار سنگین و دشوار و بارهای اضافه با خود دارد وخودش نمیداند واقعا کجای کار است وماجرا چیست ، و اینها بدرد فرد نمی خورد و فرد فقط آنها را یدک می کشد ، این بارهای اضافه فقط باعث می شود فرد در ابتدای راه قله در گوشه ای توقف کند و بارش را زمین بگذارد ، در جایی که منظره خوبی دارد و جوی آبی دارد و بساط کباب و منقل و همون پایین راه می اندازه و به همه آنهایی که به قله میروند می خندد و می گوید این دیوانه ها می خوان برن اون بالا ، خوب می خواهی بری بالا چکار کنی بیا کنار همین جوی آب و کباب واینها بشین دیگه ، چون مفهوم فراز رو نمی داند و میل به فراز میلی است که ما در نهادمان داریم و این میل به فراز در افراد مختلف فرق می کند ، یکی اصلا در نهادش نیاورده و یکی زیاد آورده و این یک میل درونی است .

            "در کمال تنها چیزی که با خودمان حمل می کنیم نظر است  "

کمال به وسیله نیست ، کمال به آویزان کردن یک چیزی نیست ، حفاظت با این چیزها نیست حفاظ باید نهادینه باشه ، حفاظ باید همراه باشه نه اینکه یک انگشتر داریم تو دستمان بعد می خوایم بریم دستمان را بشوریم در میا ریم ، کمال هیچ نمود عینی وسیله ای ندارد که چیزی بخواهیم حمل کنیم ، هیچ تشریفاتی ندارد و همش قضیه نظر است . بنابراین خودمان را درگیر این چنینی نکنیم . در مسیر کمال دنبال پیچیدگی نباشیم . راه خدا کوتاهترین راه است  همین که می گیم کما یعنی در راهیم و تا زمانی که حرکت به سمت کمال ادامه داره همه چیز درست است

در مذهب ----- قرب الی الله             در عرفان ----- کمال                    

(محور وجودی انسان بتواند در راستای کمال قرار بگیره یعنی دائم الصلواه بودن وخوشا آنان که دائم در نماز بید یعنی همینکه محور وجودیش در کمال است یعنی در ماموریت است و ماموریت به حساب میاد و لذا همین است که در نماز است و مسئله ای که  "لاحول و لاقوه الابالله " به این حول و به این محوریت برسه . دیگه مهم نیست سوار چی هست و چطوری است چون محور وجودیش در این راستا ست .)

(همه انسانها کمال جو هستند هر کس یک جا بدنیا آمده و وارث شدند ولی هنوز خودمان حقیقت را پیدا نکردیم . طراحی انسان اینگونه است که هر انسانی تحول پذیر و کمال پذیر است و رحمانیت عام الهی هم انسان شمول است وهیچ فرقی نمی کند و همه می توانند بهره ببرند . به یک افریقایی و هند ی و امریکایی راجع به عرفان  بگیم همونه و یکی است و ارتباط بدیم هم یکی است هیچ فرقی نمی کند . و همه می توانند بهره ببرند . این زیربناست و زیربنا خداست کمال است و شعور الهی است روبنا میره تو مسجد دنبال کمال است یکی میره تو کلیسا دنبال کمال است ولی زیر بنای هممون مشترک است . همه دنبال یک حقیقت هستیم و زبان مشترک داریم امکان نداره بریم تو یک محفل عرفانی ببینیم که حرف های فرق داره عصاره همه آنها لااله الاالله است ،چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند)

آن را درست ندیدیم به دنبال بالا رفتن از کوه وموارد این چنین در زندگی هستیم که به اهداف بزرگ برسیم .

پس این هم یک مطلب دیگه که ما چی باید حمل کنیم ؟ مثلا در عرفان میگن "نظر" این دیگه کمترین چیزی است که می شود حمل کرد و در جاهای دیگه وسایل و تشریفات و تشکیلات خاص لازم است ولی در مسیر کمال و عرفان فقط "نظر" یعنی مختصرترین .

س- کسی که کنار رودخانه می نشیند یا در میانه راه یا به قله میرود ، لذت می برد ، همه لذت می برند چه فرقی دارد؟

ج- بحثی نیست همه این افراد لذت برده اند ، هر کسی لذت خاص خود را برده است ولی کسی که به دنبال فراز است می خواهد حتما به قله صعود کند و یک نفر لذت فراز را با خود د رنهاد می آورد یک نفر نمی آورد یک نفر بسیار می آورد، ولی در دامنه کوه یک لذتی هست و در قله یک لذت دیگه که با هم فرق می کنه و حس فراز با بخشی از نرم افزارهای درونی ما مطابقت داره و خیلی ارضاء کننده است از نظر دورنی واین میل است که ما را بالا می برد.

س- من همیشه کوه می رفتم  از وقتی سر این کلاس آمدم دیگه نیازی به کوه رفتن حس نمی کنم ، چرا؟

ج- حس درونی میل به صعود و فراز شما را از کوه بالا می برده و حالا به شکل دیگری آن را یافته اید .

 

قانون بعدی ، کوه نورد حرفه ای تنها کوه نمی رود ، حداقل 3 نفر باید باشند واین قانون است که اگر برای کسی اتفاقی افتاد ، دو نفر دیگر بتوانند برای او کاری کنند ، کمال هم همینطور است ، حرکت بسوی کمال فردی نیست و اگر تنها بری بالا میگن چرا تنها اومدی و حالا اگر رفتی بالا میگه مشکل خودت را با ما حل کردی ، حالا برگرد برو مشکل خودت رو با خلق خدا حل کن  و برو با بقیه بیا ، یا حداقل با همراه و همسفر بیا، فرزند وهمسر هم همراه هستند در زندگی ، و این گفته که " اذا     لک الخق فقد     لک الحق"  یعنی کسی که خلق رو شناخت ، حق را می شناسد ، پس خوان اصلی و مشکل اصلی اینه که مشکل خودمون رو باخلق و با دیگران حل کنیم و حرکت انفرادی در مسیر کمال نداریم ، چون مثل زحمت بیخود است و باید با هم حرکت کنیم و یک جا همسفر ممکن است ترمز باشد و مثل کوه بر اساس ضعیف ترین حرکت می کنیم .

فرض کنید یک تعداد پرنده توی یک تور هستند ، یکی بالاست یکی این طرف یکی اون طرف یک هم پایین پایین است ، و تا اون پایینی رو بالا نکشیم ، بالایی هم بالاتر نمی تونه بره ، ماجرای ما هم همین طور است ما همه داخل یک توریم ، یکی خیلی بالاست ، اما یکی پایین پایین است و تور رو نگه داشته و تا همگی اون پایینی ها رو نکشند بالا ، نمیشه بالاتر رفت یعنی نجات جمعی است لذا مجبور هستیم به کار جمعی مثلا        درخیلی خانواده ها همسر مخالف بوده ولی این قدر طرف کار کرده و آگاهی داده تا همسرش هم همراه شده یعنی همسرش رو کشیده بالا و حالا که همراه هستند راحت تر حرکت می کنند و بعضی موارد هم شاید هنوز وقتش نباشد و طرف همراه نشود ، ولی با تمام این موانع چون ما می خواهیم به تجربه فراز برسیم باید اشتیاق داشته باشیم چون  یک نفر را اصلا نمی گذارند تکون بخوره و توی یک سلول  اسیر است ولی آیا او می تونه از اون سلول پرواز کنه یا نه ؟ می تونه چون این قانون است که کمال مزد اشتیاق است .

چون در این وادی اشتیاق عامل اصلی است ، حتی یک نفر در قفس است یا در یک سلول است ولی او هم در همان شرایط می تواند فراز و پرواز را تجربه کند و این اصل است ، حالا یک نفر شرایطش اینه که تو یک سلول گیر افتاده ولی او هم می تونه با اشتیاق خود رهایی را تجربه کند ، در مسیر کوه هم کوه نورد یک وقت به صخره می رسد که نمی تواند از آن عبورکند ولی نا امید نمی شود فکر می کند و راهی پیدا می کند و به مسیر خود ادامه میدهد و صعود می کند.  پس ما سعی می کنیم شوق و اشتیاق کمال را داشته باشیم ، سعی می کنیم همسفر داشته باشیم و تنها نرویم ، البته سعی می کنیم ولی ممکن است در عمل نشود و ما هم نمی توانیم از تجربه فراز بگذریم ، ولی در طرح ما حرکت جمعی است نه فردی.

س- از نظر علمی هم ، همینطور است یعنی در شیمی و فیزیک هم در یک واکنش شیمیایی ، سرعت واکنش را آن مولکولی تعیین می کند که کمترین سرعت واکنش را دارد ، مثل جاده ای که اگر یک ژیان جلو افتاده و با سرعت کم حرکت می کند بقیه پشت او با سرعت کم باید حرکت کنند.

ج- بله ، لذا مثلا در یک جامعه ، ارتکاب به جرم بستگی به سطح فرهنگ دارد ، حالا یک نفر خیلی پایین است و یک نفر خیلی بالا ولی در کل سطح پایین است مگر اینکه یک فکری کنند و اون کسی که پایین هست رو هم بالا بکشند تا سطح کل بالا رود ، یعنی این بحث در موارد دیگر هم صادق است ، اینجا هم تو باید خودت رو نجات بدهی و باید مواظب اطرافت هم باشی مثل اینکه توی آتش سوزی گیر کردیم ، خودبخود هر کسی به فکر نجات خودش هست ، حالا اگر افراد به نجات دیگران هم فکر کنند و در حد خودشان تلاش کنند این گروه راحت تر نجات پیدا می کنه .

مطلب بعد تو این مسیر ما ایستگاه هم داریم که ما بتوانیم استراحت کنیم و ممکن است زیبایی ایستگاه فرد را جذب و متوقف کند و به همین دلیل می گویند : به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو ، مثلا ما داریم در را ه کمال میرویم یک دفعه یک معامله چرب و چیلی پیش میاد ، یک کار نون و آب داری پیش میاد، این میشه یک ایستگاه ، ولی باید فرد دوباره ادامه بده ولی بعضی وقت ها فرد گرفتار میشه و بعد از این معامله کار بعدی و مامله بعدی و این قدر ا ین ایستگاه جذبش می کنه که دیگه کمال فراموش میشه ، ولی یک کوه نورد حرفه ای در هر ایستگاهی استراحتی می کنه و روباره به راه خود ادامه میده ، حالا در مسیر کمال که بی ا نتهاست دائم ایستگاه داریم وعواملی مانع می شوند و ما را متوقف می کنند ولی ما دوباره به راه اصلی بر می گردیم و ادامه میدهیم .

پس تمام وسایل ، وسیله حرکت ما هستند برای طی مسیر ولی انسان روی زمین یک دستورالعمل بیشتر ندارد و مانند حکم ماموریت است که آن رسیدن به کمال است .

س- در این مسیر بلد یا راهنمامی خواهیم که گم نشویم و به کوره راه نخوریم ، نظر شما چیست ؟

ج- مسیرهایی هست که بلد می خواهد مثل رفتن و اورست ، آنها که بدون بلد حرکت می کنند دارند ریسک می کنند ، ممکن است برسند یا نرسند ، کلا قبل از حرکت مسیرهای مختلف را بررسی می کنند و یک راه را انتخاب می کنند و بعد به دنبال بلد آن راه میروند و بلد در کوتاه ترین زمان ساده ترین وضعیت فرد را به هدف می رساند.

س- بلد حالا چه کسی است ؟ بلد راه الان کیست و چه شرایطی دارد؟

ج- بلد چه راهی ، چون به تعداد انسان ها راه وجود دارد و انسان ها در عصر جدید یعنی در عصر هوشمندی به یک اشتراک می رسند در هوشمندی و کمال ، پس انسان میرود به سمتی که نقطه مشترک فکری پیدا کند و دیگر مهم نیست راه من چیست ، راه تو چیست بلکه هدفمان مهم است که مشترک است و کلا یک عده خواهند بود که طالب کمال هستند و یک عده خواهند بود که طالب قدرت هستند.

پس ما میگیم راه ها ما خودتان فقط نقطه اشتراک اهمیت دارد ، چون فقط در هندوستان هزاران مکتب و فرقه و راه وجود دارد و در جهان تعداد راه ها بسیار بسیار زیاد است ولی نکته این است که هدف مشترک یعنی شناخت هوشمندی مهم است و انسان به یک دین مشترک خواهد رسید ، همانطور که ما اینجا به واسطه شناخت هوشمندی یا شعور الهی دور هم جمع شده ایم ولی از همدیگر سوال نکردیم که شما چه دینی دارید یا چه مذهبی ، بین ماهمه هستند ، پس ما داریم بسوی یک نقطه مشترک فکری یا یک تفاهم میرویم و در این عصر همه انسان ها دارند به یک مطلب واحد میرسند و آن هوشمندی است ، حالا بین اینها یک عده طالب کمال هستند میروند به دنبال هوشمندی مثبت یا شبکه مثبت و یک عده طالب قدرت هستند میروند به دنبال هوشمندی منفی یا شبکه منفی ، هر دو تا هوشمندی هستند و با نظر کار می کنند ، حالا آنهایی که به دنبال هوشمندی هستند ولی وجه مثبت و منفی را تشخیص نمیدهند ، به محض اینکه نماینده شبکه منفی یا دجال شروع به قدرت نمایی کند بلافاصله جذب او می شوند و می گویند ، این خودش است ، وما منتظر این بودیم و همه جذب او می شوند مگر تفاوت کمال وقدرت را بدانند.

شب های تعطیل ، ارتباط ویژه برقراراست  از ساعت 22 تا 6 صبح و دیگران را هم می توانید به این ارتباط دعوت کنید در هر کجای دنیا که باشند و البته در آینده این ارتباط همه روزه خواهد شد .

ساقیا جام دمادم ده که در طی طریق                        هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود        حافظ 

 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 3 visitors (23 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free