دوره 6 - جلسه4


دوره 6 جلسه 4 ساعت اول         قونيه 2

 

ساقي بده آن شراب گلرنگ            مطرب بزن آن نواي بر چنگ

كز زهد نديدم فتوحي                    تا چند زنم آبگينه بر سنگ

عشق آمد و عقل همچو بادي             رفت از بر من هزار فرسنگ

 

به نام خداي رحمان و رحيم

 

با سلام و عرض ادب خدمت سروران عزيزم

ارتباطاتي را كه چند جلسه ي گذشته دنبال كرديم كه البته هر كدوم از اون ارتباط ها براي خودش ماجراهايي داره كه مسلما در فاصله ي يك جلسه قابل دريافت كاملي نيست ، خيلي زمان هاي طولاني تري را هر كدام از اينها براي خودش مي طلبه .

برداشت هاي دوستان را مي خواهيم در اين موارد مورد ارزيابي قرار بديم و اگر سوالاتي هست پاسخ بديم و اگر لازم است هدايت هاي لازم را تو اين ارتباطات داشته باشيم و خلاصه كلام جمع بندي از ارتباطات داشته باشيم و ببينيم آيا اون تعريف هايي را كه كرديم بهش رسيديم از طريق ارتباط يا خير .

در رابطه با ارتباط قونيه ، چون ارتباط مهمي هست ، دوستاني كه تونستن از اون ارتباط ، تعريف هايي را كه كرديم تونستند داشته باشن دستشونو بلند كنن ؟ كساني كه اصلا استفاده نكردند ؟

اونهايي كه اسمشون تو ليست بوده و غايب هستند طبق معمول استارت مي خوره ولي تونستن ادامه بدن ، مگر كسانيكه تازه اومدن و اسمشون تو ليست نبوده .

ابعاد مختلفي را در ارتباط قونيه دوستان مي تونستند مورد بهره برداري قرار بدهند ، كانال شدن و دريافت ها و يك بعد مخفي درمان هم داشت ، البته بعد مخفي نه آشكار ، اين بعد را نبايستي علني كنيد ، براي افراد سطح پايين تر اين بعد نبايد علني بشه چون همينكه بخوان تقليد كنن مورد حمله قرار مي گيرن و اين حمله احتمال داره اونها را از پا بندازه و خوب نتيجه اي هم نداره .

*سوال- قونيه را از راه دور ميشه داد ؟

جواب- ارتباط قونيه از راه دور ، ما قبل از كلاس استارت هايي زديم ، راه دور هم مي تونيم استارتشو بزنيم مشكلي نداره ، ما به كس ديگه كه ارتباط قونيه نميديم كه ، ولي قرار شد شما يك تستي بكنيد ، چند نفر تست كردن ؟

*سوال- براي درمان مي تونيم از راه دور براي كسي قونيه بديم ؟

جواب- نه ، نه اين مسئله اصلا بحث راه دور و نزديكش نبود گفتيم يك بعد مخفي داره ، توي راه نزديك مي تونيد تست كنيد ، تجربه كنيد ، خوب الان اين دست من كه هست در واقع من يك كانال ميشم ، كسي هم نمي دونه اين ماجرا چيه ، چطوريه ، حالا مي تونه اينجوري باشه ، مي تونه هر طوري باشه ، در هر صورت اين مسئله جاري ميشه ، حالا نتايج تجربي قضيه چيه ، مي خواهيم با هم بررسي كنيم .

در واقع بحث بيرون ريزي يك مسئله اي است كه ما پذيرفتيم كه "ديو چو بيرون رود فرشته درآيد" ، ديگه اينو پذيرفتيم كه يك چيزي بايد خارج بشه يك چيز ديگه اي داخل بشه ، اين ديگه جزء 4=2×2 اين قضيه است ، منطق اين قضيه است ، "گل نشانه ي خبر خوب هم هست"

*سوال- ارتباط قونيه را براي چند نفر كار كردم يكي سكته كرده بود تقريبا من هيچ نتيجه اي نگرفتم ، با هر كدوم كه عمل كردم هيچ احساسي نه اونها داشتند نه خودم .

جواب- اين مسئله ، يك مسئله آماري است ، شما با چند نفر ديگه هم ادامه بدين ، چون دو سه نفر ممكنه مثل همون روال هاي مختلف موانعي كه وجود داشته پاسخ نميده و احساس نمي كنن مثل فرادرماني ، اين هم مثل اون ، ولي شما با 10-15 نفر كار بكنيد ببينيد آيا واقعا در همه موارد اينطوريه ؟

اگر در همه ي موارد اينطوري بود بفرماييد تا من خدمتتون بگم كه موضوع چطوريه...

س- اون لحظه اي كه با افراد قونيه كار مي كردم دردشون بهتر مي شد ولي تا ارتباط را قطع مي كرديم دوباره شروع ميشد ،

ج- خوب اين كدوم نمودار ميشه ؟ شما چطوري تحليل مي كنيد حالا چند تا موضوع پيش مياد ، يكي ، مواقعي هست كه مثل مثلا ترك خوردگي استخوان ، شكستگي استخوان

س- ساييدگي استخوان و ديسك كمر بود

ج- حالا در مواردي كه اينجوريه مثل آرتروز و ساييدگي استخوان لازم هست كه فرد ارتباطش را مدت هاي مديدي ادامه بده ، در اين موارد البته ما خوب ديديم كه عمدتا سري يك جوابي ميده ولي اين دليل نميشه كه ما فكر كنيم ، حالا هر آرتروزي همون جلسه اول جواب بده ايشون بايد يك ماهي را ادامه برده قضيه را ، روزي 4 بار 5 بار ارتباطش را ادامه بده اگر اشكالي اينجوري نباشه مثلا يك كسي سرش ضربه خورده يا افتاده شما ارتباط ميدين خوب ميشه دستتونو ميارين كنار دوباره درد داره اينو بايد ببرين اورژانس ، به اورژانس انتقال پيدا بكنه ، اشكالات مكانيكي تو كار نباشه مثل شكستگي ، خونريزي مغزي مثلا من خودم پيش آمده يكي دوبار ارتباط دادم ديدم خوب شد ولي دوباره درد گرفت گفتم اينو ببرنش اورژانس ببينن كه اشكالات مكانيكي مثل ضربه خوردن و آپانديس و از اين جور چيزها نباشه يك بار دو بار جواب نداد و يكسري چيزها برگشت كرد اين كارها را مي كنيم اما يك بار اصولا نوع بيماري اينطوري نيست نوع شكايت اينطوري نيست و از اون نمودار بينشي داره استفاده مي كنه شما در اين مورد مي گرديد دنبال اون قضيه و اگر آنا بر مي گرده اين مشكل بينشي است كه الان باهاش دست به گريبان است يعني يك قضيه اي هست كه بينشي است و همين الان او باهاش دست به گريبان است يعني يك چيزي نيست كه اون بره تو خيابون يك اعلاميه ترحيم ببينه ياد مرگ بيفته نا خودآگاه ترس از مرگ باشه يك مسئله اي است كه همين الان فكر او را مشغول كرده همين الان ذهن او را درگير كرده

س- ارتباطش را با دفاعي هم ميگين ، كمكي كه تو دفاعي مي تونه بكنه قونيه ؟

ج- در مورد ارتباط قونيه صرفا تو مسائلي كه مربوط به فراكل نگري هست مي تونه با ريزشي از جريان آگاهي الهي ، شعور الهي مثل يك آبي كه بريزي رو آتيش عمل بكنه ، بحث تشعشع دفاعي خوب يك بحث ديگه اي است ، البته ضرر نداره ما كار بكنيم يك طوري نيست كه ما بگيم اي داد بيداد اشتباه كرديم انجام داديم ، حالا چيكار كنيم شما كار بكنيد دارين با شعور الهي كار مي كنيد هر چس بيشتر فرد را ما در معرض شعور الهي قرار بديم در معرض اين هوشمندي قرار بديم براش بهتره ولي از نظر كارشناسي و تخصصي من مجبور هستم اينو بگم خدمتتون كه اين يك تعريف داره اون يك تعريف ديگه داره اما شما ضرر  نمي كنيد از كار كردن با اين قضيه چون فوقش اينه كه اون تشعشع دفاعي كار خودشو ميكنه اينم كار خودشو مي كنه بنابراين ضرر نداره بنابراين توصيه مي كنيم در واقع براي افراد كار مي كنيد مثلا تشعشع مثبت 1 ، كنترل تشعشع منفي 1 و 2 و 3 و 4 جريان قونيه ، فرادرماني هرچه بيشتر بتونيم كار كنيم خصوصا براي افرادي كه فرصت ندارت يا جوابشون كردن يا در مراحل پاياني end stage مسائل خودشون هستند اينها را ما حداكثر استفاده را مي كنيم تا در كوتاهترين زمان بيشترين تجربه را روشون داشته باشيم

س- پريروز ساعت 6 صبح يكي از همسايه هامون مورد ضربات اقو قرار گرفته وضع اين آقا خيلي ناجور بود من شايد قبل از اين كلاس ها هيچ كمكي نميت ونستم بكنم چون آدم كنترل خودشو از دست ميده جيغ و داد ميكنه ولي كمك كردم اين آقا را گذاشتم توماشين و كليه ارتباط ها را بهش دادم قونيه را همون     موقع يك لحظه گرفتم تا رسيدم بيمارستان يعني اين آقا يك طوري بود كه تيكه تيكه شده بود وقتي اتاق عمل بردنش يكي از ضربات چاقو را بعد از اينكه بهوش اومد متوجه شدن كمرش هم خورده به قضد كشت اين آقا را زده بودن ولي بطور معجزه آسايي اين آقا نجات پيدا كردن من با دكترشون كهصحبت كردم گفتن معجزه بود كه زنده مونده الان هم حالش خوبه دو روز هم بيشتر تو بخش مراقبت هاي ويژه نبود امروز هم آوردنش منزل

ج- خيلي ممنون

س- ؟

ج- يعني كسي نيست مراقبش باشه منظورتون از نظر اجازه است ؟ ببينيد ما توضيح داديم درموارد اورژانس كه شما دسترسي به كسي نداريد هدف از اين اجازه ميدونيد چي بوده ؟ هدف اين بوده كه ما در اختيار ديگران دخل و تصرف نكنيم شايد اين قضيه براي خودش دين زيادي را داشته باشه كه ما در اختيار ديگران دخل و تصرف بكنيم حتي اگر به منزله خيرشون باشه چون بار اول ممكنه ما به منزله خير در اختيار اونها دخل و تصرف بكنيم بار بعدي وبعدي يواش يواش براي موارد ديگه هم به خودمون اجازه بديم كه در اختيارات اونها دخل و تصرف بكنيم ، بنابراين عطايش را به لقايش ميبخشيم بنابراين براي اينكه مبادا در هزار مورد خطا بكنيم كلا اين مسئله را ازش چشم پوشيديم اما در يك موارد مي بينيد موارد اورژانست است جون اون در خطر است هيچكسي هم همراهش نيست شما در اين مورد مطمئن هستيد كه تمام اصول اين قضيه را دنبال كرديد و قصدتون دخل وتصرف در اختيار افراد نيست لذا در اين مورد راسأ مي تونيد كارهاي لازم را براي او انجام بديد ديگه خودتون مي دونيد بحث مديوني و اين جور چيزها را داره ولي وقتي در اين مورد هست ديگه خيالتون راحته كه مشكلي گريبانگير شما نميشه ، بخواين ثواب بكنين كباب بشين از اين نقطه نظر است

س- ؟

ج- اين بحث دست مي تونه كاملا نا محسوس باشه همين الان دست من كه پايين است افراد در معرضش هستن لازم نيست اينطور كنيم ، هر چقدر اين قضايا پنهان تر باشه جنبه خودنماييش كمتر باشه بهتر است تا اينكه دست را بگيريم چون هدف ما اينه كه افراد جذب شعور الهي بشن نه جذب ما ولي اگر من دستم را بگيرم شما قبول بكنيد هر چقدر هم من توضيح بدم بگم شعور الهي است باز ميگه كه اين آقاي فلاني يا خانم فلاني عجب دست سبكي داشت تا گرفت من حالم خوب شد بنابراين ، اين يك اشكالي است تو دوره 7 راجع به شارژ شعوري با هم كار مي كنيم ، شما مي تونيد امتحانك نيد يك قندي را به يكي بديد بخوره ، چيز خورش كنيد منتها چيز خور كردن دو تا جنبه داره يكي ميتونه شارژ منفي باشه يكي را چيز خورش كنن يكي هم مي تونه از بحث مثبت چيز خور بشه امتحان كنيد  ببينيد كه ميشه درمان كرد با يك تكه قند يك تكه نون يا هر چيزي اما به اين واسطه شما نديد كه تو اين رابطه كاري بكنيم ودوره هفت همديگه بالاجبار چون زمانش رسيده كه آشنا بشيم اما ا گر ما بيايم اين كارو بكنيم شما هر چقد هم توضيح ميدين باز دوباره دست شما را مي بينن كه يك قندي داده خورده ميگن عجب دست شفابخشي داره عجب نفس مسيحايي داره عجب نفسش حق است عجب دعاش حق است اين مشكل را داريم كه در واقع اونها عطف به ما را پيدا مي كنن ودر حالي كه ما نمي خواهيم موجبات گمراهي اونها را فراهم كنيم اونها به سمت     "من دون الله " متمايل بشن و همه تلاش ما اينه كه دست اونها را بذاريم توي دست اون هوشمندي و شعور الهي و ديگه بعد از اون خودشون ميدونن ديگه خودشون راهكارها و راهبردها را دنبال بكنن وديني گردن ما نيفته و فردا نگويند كه دست ايشون بود كه باعث انحراف من شد خوب مابايد چيكار كنيم ؟ ما بايد در رابطه با اينكه شريك جرمي نشيم ودر هدايت اونها به سمت  "من دون الله " ما نقشي بازي نكرده باشيم لذا اين امانتداري را بايد بطور كامل عرضه بكنيم يا نكنيم يا بطور كامل تحويل اونها بديم به نسل بعدي و بدونيم كه ما الان اين همه مراعات مي كنيم باز هم درگير "من دون الله " هستيم باز هم انحر اف كم و بيش وجود داره باز هم مي بينيد كه انسان حاضرنيست دست از منيت و خود  محوريش برداره واي به حال يك نسل بعدي يعني اين همه سفارش و تاكيد وكار عملي باز هم مي بينيم كه يك حرفي مي شنويم كه ميگيم اين حرف اصلا از كجا در اومده ويك نسل بعد انحرافات بيشتر و بيشتر ميشه بنابراينما بايد در نهايت دقت اين امانت شعور الهي را به اين نسل معرفي بكنيم ، نهايت قضيه و نهايت دقت را بعمل بياريم تا اين انتقال به نحو احسن انجام بشه حداقل ديني گردن ما باقي نمونه هدف از سوگند نامه هدف ازاين همه گفت و شنود ها همين يك موضوع كوچك هست

در مورد ارتباط شارژ يوني دوستاني كه انجام دادن ، نتيجه ؟ عالي بود ، ازش استفاده بكنيد يك حسني كه اين ارتباط داشت اين بود كه پيوند ما را با طبيعت ثابت كرد ، ثابت كرد كه بين انسان و طبيعت يك پيوند ناگسستني وجود داره نه تنها انسان تمام موجودات زنده ارتباط شون با خاك ، ارتباط شون بازمن ، چه ارتباطي است ؟ و ما جدا شدني نيستيم و اگر جدا بشيم دچار مشكلاتي ميشيم و يكي از مشكلات انسان امروز ديديم به اين واسطه است كه از خاك جدا شده وجود كفش وجود ارتفاع پرواز و همه اين چيزها ارتباط ما رو از خاك قطع كرده و شارژ يوني روي ما انجام نميشه ، اما اين اجتناب نا پذير است يعني بنده يكبار ديگه نمي تونم بيام كفش را از پام در بيارم و بر اساس فيزيولوژي طبيعي خودم پا برهنه روي زمين راه برم اونم همه جا شده آسفالت و اون ارتباط طبيعي باز هم وجود ند اره حالا مگر دردامنه طبيعت پيداش بكنيم يا اجتناب نا پذير است كه افرادي در ايستگاه هاي فضايي زندگي بكنن اجتناب ناپذير است كه در واقع عده اي روزانه شغل شون ، حرفه شون پرواز است  خوب اينها بايد چيكار بكنن توضيح داديم يكساعت پرواز خستگيش برابر با 5 ساعت كار زميني است يا روي ارتفاع بودن فرق نمي كنه اين ارتفاع خستگي مياره تا نسبت به يك شرايط طبيعي بنابراين انسان راهكارهاي نويني را بايد پيدا بكنه كه با استفاده از اون راهكارها بتونه اين نقايص را جبران بكنه بتونه اين نقايص را به يك شكلي حل و فصلش بكنه خوب در ايستگاه هاي فضايي به يك شكلي اين تعادل را برقرار بكنه از طريق ديگه ، يكيش به جريان انداختن و مسائل خاصي است كه به اين شكل ما داريم اين تعادل برقرار ميكنيم و اونها هم بايد از اين     راه ها  استفاده بكنن در غير اين صورت معضلاتي پيش مياد كه باهاش دست به گريبانيم

همه اينها ضمن اينكه براي ما فوايدي داره اصل مطلب اينه كه لزوم پيوند ما را با طبيعت و مسائل ديگه برخورد ميده و آشنا ميكنه و ما هم مجبور ميشيم ديگه ، حالا كه فهميديم كمك هاي لازم را دريافت بكنيم و راهكارهاي لازم را پيگيري بكنيم و از اين معضلات از حالا به بعد در آينده نزديك انسان باهاش بسيار بسيار زياد برخورد ميكنه اثرات مخرب تلفن هاي همراه و اون آلودگي را ما كه گفتيم آلودگي پولاريتي و يك سلول براي خودش حوزه داره يك سلول توش جريان الكتريك داره و لذا دور خودش يك حوزه داره و كل بدن ما هم يك جريان الكتريك است ودور خودش اين حوزه را داره چند نفر اون حوزه را متوجه شدن ؟

اون حوزه اي كه گفتيم كه از اون جا به بعد ما بدن مون مثل يك آهن رباي الكتريك ميشه ، مثبت منفي بعد تازه اينه كه اون پولاريتي را ايجاد ميكنهخوب اينها هنوز براي دنياي علم اين بخشش آشكار نشده به دنبال اينكه ما تلفن هاي همراه را وارد زندگي مون كرديم البته اجتناب ناپذير است منظور ما اين نيست كه بندازيد دور اصلا اين حرف را جنبه شوخي پيدا ميكنه اگر بگيم يعني بيايم بيرون ببينيم تلفن مون را همراه مون نياورديم دوباره بايد برگرديم بياريمش

اين حوزه ، در حوزه سلول و در حوزه كلي ما تداخل ميكنه و اين تداخل دير يا زود اختلالات را ايجاد ميكنه وبعد از اون هر چيزي امكان داره و الان روزبروز تعداد امواجي كه از ماعبور ميكنه الان دو تا آلودگي يكي پولاريتي يكي آلودگي امواج ، امواجي كه از ما عبور مي كنن يعني الان چند ميليون طول موج ، در هر لحظه از ما عبور ميكنه غير از اينكه ما خودمون هم وقتي تلفن همراه مياريم اين ديگه تداخل آشكار حوزه ها تو همديگه است و كار سلول مختل ميشه خوب چيكار بكنيم از يك طرف مجبوريم از يك طرف هم اين عوارض راداره چيكار بايد بكنيم ؟ بايستي قابليت هاي خود تنظيمي داشته باشيم من اسمش را اينطوري ميذارم كه قابليت هاي خود تنظيمي ، اين تنظيمي كه صورت مي گيره در واقع با كمك همين ارتباطات است كه حوزه ها را خودبخود اصلاح ميكنه و مرتب بهم مي خوره از اون طرف مرتب اصلاح بشه و اين ما جراها مي تونه به ما خيلي كمك بكنه و در آينده نزديكي بسيار بسيار اين قضايا حائز اهميت بشه و اتفاقات عجيب غريبي در اكولوژي خواهد افتاد اتفاقاتي كه تو دوره 7 بخشيش را صحبت مي كنيم علل ومسائلش را مورد بررسي قرار ميديم مثلا شما در خبرها شنيده باشين كه زنبورها از كندوهاشون در آمريكا ميان بيرون ديگه بر نمي گردن حالا اونها براي خودشون يك تحليل هايي دارن ما تحليل هاي ديگه اي داريم يعني اختلالات شعوري در اونها بوجود آمده ، برنامه نرم افزاري شون بهم خورده يك زنبور برنامه نرم افزاريش اينطوري هست كه از كندو بياد بيرون تغذيه بكنه در گرده افشاني شركت بكنه بعد دوباره همون نرم افزار برش مي گردونه سر جاي اولش ، كندوش هم اشتباه نمي كنه و برمي گرده سر جاي اولش اما الان اختلالات شعوري مياد بيرون و بعدش ديگه اون برنامه كار نمي كنه كه چي بايد بشه از حالا به بعد چه اتفاقي بايد بيفته يعني اختلالات شعوري در برنامه ي نرم افزاري اتفاق ميفته حالا از اين قبيل ماجراها ديگه مرتب پشت سر هم اتفاق ميفته چه در مورد انسان چه در مورد ساير بخش ها در اكوسيستم در اكولوژي اين اختلالات را ما شاهد خواهيم بود كه اينها همه نتيجه تاثيراتي است كه به گونه هاي مختلف داره اين اختلال را ايجاد ميكنه اما  ما مي تونيم دچار اين اختلالات نشيم يا به عبارت ديگه در مقابل اين اختلالات مقاوم تر باشيم شما الان مي بينيد كه افرادي سريعا دچار نابساماني هايي ميشن در معرض اين قضايا ولي از نظر تئوري كه ما ارئه مي كنيم اين سيستم كه داريم توضيح ميديم سيستم هايي هستن كه دارن كمك مي كنند نابساماني ها بصورت خودبخودي تنظيم هايي روشون صورت بگيره و اون تاثيرات منفي محيطي شامل امواج و حوزه هاي مختلف را مرتب تنظيماتي روش داشته باشه چون مثلا شما الان مي دونيد كه يك نفر كه ارتباط مي گيره اگر مشكل پولاريتي داشته باشه لازم نيست ما بريم روش پولاريتي درماني انجام بديم اون خودبخود از راه دور حوزه پولاريتيش هم تنظيم ميشه

بنابراين ، اينها نمونه اون صحبت هايي اس تكه مي خواهيم با همديگر داشته باشيم و در واقع اهميت اين موضوع ها رو ما فقط در آينده متوجه ميشيم كه چرا بايد تجهيز بشيم و آينده براي خودش چه صحبت هايي داره چه كساني مي مانند ؟ تنازع بقا ، چه كساني اصل انتخاب اصلح رو مي تونن شاملش بشن شما مثلا مي بينيد كه در طول قرون متمادي اپيدمي هاي مختلفي اومده و هر زماني اين اپيدمي ها اومدن قتل ها مي كردن اما هميشه يك عده اي زنده موندن خوب اين عده چرا زنده موندن ؟ مثلا طاعون اومده سياه زخم اومده آبله اومده وبا اومده را هميشه يك عده اي زنده موندن ؟ آيا اون عده آلوده نشدن ؟ مي تونيم همچين چيزي بگيم ؟ امكان نداره در يك روستايي در چند قرن وبا اومده باشه همه درگير نشده باشن غير ممكن است چون اصلا نه رعايت بهداشت به اون صورت بوده نه ميدونستن اصلا اساس چيه ميكروارگانيزم چيه ؟ هيچي نمي دونستن يك نفر كه آلوده ميشد بقيه هم همه آلوده ميشدن اما چرا يك عده اي هميشه زنده مي موندن ؟ كه ما ميگيم اصل انتخاب اصلح از نظر شعوري و براي خودش ما يك مكانيزم هايي را توضيح ميديم در اين مورد هم ما دوباره در معرض مسائلي هستيم كه براي خودش تلفات سنگيني ببار مياره البته داريم تلفات ميديم اين همه آمار سرطان فلان بيسار درواقع تلفات نامحسوس است قديم مي گفتن آبله اومده وبا اومده طاعون اومده سياه زخم اومد مشخص بود ميگفتن آقا اين اپيدمي اومد اما الان شايد ما درجات مختلف سرطان را اپيدمي نمي دونيم چون شكلش با اون موقع فرق كرده ولي در واقع اين همين تلفاتي است كه در واقع موج هايي داره مياد يك عده اي  را مي گيره به بخش هاي مختلف سلولي در نقاط مختلف درگير ميشن بعد ميگيم كه سرطان خون سرطان رحم سرطان پروستات و همينطوري چيزهاي مختلف و توده هاي مختلف اين در واقع يك چيز است كه ما ميگيم سرطان خون ولي درواقع يك نابساماني بيشتر نيست يكي زده به خون يكي زده به يك جاي ديگه به هر حال دوباره اصل انتخاب اصلح از نقطه نظر شعور سلولي مطرح ميشه از نقطه نظر شعور سلوليش را از ما مي شنويم و اصل انتخاب اصلح را كه از اصولي است كه داروين صحبت كرد در اين رابطه ما اعتقاد داريم كه مي شود مجهز بود و در قبال اين ماجراها ايمني بيشتري داشت حالا نسبيت است كه اين ارتباطات به ما كمك مي كنه كه اين سيستم خود تنظيمي بتونه فعال باشه و در اين راستا كارهايي را انجام بده و نابساماني هاي ما را تحت نظارت قرار بده

اگر موافق هستين مي خواهيم با يك ارتباط قونيه شروع بكنيم كه چند تا دوستان كه تشريف نداشتن با اين ارتباط آشنا بشن

در مورد ادراك ذهن بي ذهني دوستان به چي رسيدن ؟ كساني كه چيزي از قضيه دريافت كردن دستشون را بلند كنند ؟چون اگه يادتون باشه گفتيم كه اين ارتباط ، ارتباط بسيار مهمي است اما زياد قابل توضيح نيست و يك جورايي ما بايد در ارتباطات و از اين طريق به اين قضيه نزديك بشيم ، كساني كه از ذهن بي ذهني در درمان استفاده كردن نتيجه چطور بود؟

س- در مورد ذهن بي ذهني گفته بودين طوري باشه كه نه بفهميم زمان و مكان است يعني اون زمان و مكان را از نظر خودم محو كنم يكي اينكه اصلا فكر نكنم الان نتيجه چي ميشه من حس كردم و امتحان كردم كه درمان ها خيلي سريعتر جواب داد

ج- ما يك تصوراتي داريم فرضا از بحث خدغا تصورات و برداشت هايي داريم كه اين برداشت هاي ما باز به نوعي غلط بود ديديم كه ذهن ما دوباره در زمان و مكان دنبال خداست در حالي كه او بر فراز اين چيزهاست و گفتيم كه

خواهي كه تا بداني يك لحظه اي مدانش ، اگر ميخواي بدونيش يك لحظه اي مدانش

خواهي كه تا بجويي يك لحظه اي مجويش ، چرا ؟ چون اين ماجرا ، ماجرايي است كه ما به ادراكي برسيم اون چيزي را كه اگه به ما بگن خدا را تعريف كن مثلا فرض كنيد كه با هزار نفر مصاحبه بكنيم بگيم خدا را تعريف كن ، تعريف مي كنن يا نمي كنن ؟ شروع مي كنن فورا تعريف مي كنن آيا تعريفي را كه اين هزار نفر يا ده هزار نفر يا يك ميليون نفر از خدا مي كنن درسته يا غلط است ؟ صد در صد غلط است ، آنچه انديشي پذيراي فناست ، آنچه در انديشه نايد آن خداست

لذا هر كسي ميگه من خدا راتعريف مي كنم يعني هيچي يعني نمي دونه چيه كه مي خواد تعريفش كنه ، كسي كه ميگه من خدا را تعريف مي كنم نمي دونه چيه كه ميگه من مي دونم اوني كه بدونه زتونش بند مياد اصلا نميدونه از كجا شروع كنه چي بگه و اوني كه ميگه من دارم خدا را مي جويم دوباره اونم      نمي دونه چي مي خواد بگه چرا ؟ چون دنبال خدا بودن ، دارن اين ور اونور نگاه ميكنه يعني داره در مكان دنبال خدا مي گرده هم هست هم اشتباه مي كنه هم درست ميگه هم همه جا هست هم در واقع نيست لذا اين مسئله ، مسئله اي است بر فراز ذهن ما يك مسئله اي كه تا يكجا تعريف مي كنيم ميگيم بله خدا اين است ون آن است تا يكجايي است از يك جايي به بعد ما بايد خودمونو بسپاريم تا اون ادراك را براي ما آشكار كنن لذا ما از اون ذهن كودكانه يك ذره اي فاصله مي گيريم ، ذهن كودكانه ، شما الان به يك بچه بگين خدا را تعريف كن فورا شروع ميكنه خدا همه جا هست و نمي بينيمش همه چيز را آفريده وبعد فكر ميكنه كه درست ترين جواب را به ما داده به هر حال يك جايي ميايم مي بينيم خدايي را كه ما مي گفتيم يك جا ديديم وسيله است يك جا ديديم كه خداي وابسته به زمان و مكان است مثلا خداي تو بيمارستان با خداي جاي ديگه ممكنه فرق كنه ممكنه بگيم خداي آسمان ها خوب اگر بگيم خداي آسمانها آيا بايد پاسخي بگيريم يعني كارشناسي شو ميگيم يك آدم ساده اون جواب شو ميگيره اما وقتي بگيم خداي آسمانها اصلا همچين چيزي وجود خارجي ، البته اينو بگم اشتباه است يك همچين چيزي ساخته ذهن ماست ، خدا ، خداي همه جاست اگر بگيم خداي آسمانها پاسخي نمياد چون همچين چيزي در واقع ساخته ذهن ماست خداي آسمانها خداي زمين خداي ماه خداه خورشيد از قديم هم اينجوري تيكه تيكه كرده بود ن خداي تيكه پاره شده تيكه تيكه شده مفهوم نداره خدا با تمام كليت خودش مفهوم داره اگر يك ذره اش را جدا بكنيم مفهوم نداره پاسخ هم نداره پس يكي از شرايط ايني كه ما پاسخ بگيريم چيه ؟ نزديك به يك كليت است نه يك خداي تيكه پاره شده خداي امشب خداي فردا  شب مي دونيد كه در واقع تيكه تيكه كرديم به عبارت هايي ، بنابراين اونجا ، از اينجا شروع كرديم بعد اومديم ديديم كه نه ما بايد اين ذهن را در عين حال آزاد بگذاريمش در عين حال چارچوب ها را براش برداريم ما ذهن را در يك چارچوبي زندانيش كرديم خدا را براش اون طوري تعريف كرديم هر چيزي را براش يك تعريفي كرديم اون از اين چارچوب نمي تونه بياد بيرون تا زماني كه تو اين چارچوب است چيزي پيدا نمي كنه

در يك مرحله اي از اين تجربه كه ما متوجه ميشيم كه واژه ها قرار داد ماست و بايد يكبار معني خودشو از دست بده ، واژه بايد خود باد ، واژه بايد خود باران باشد و يكبار ما واژه براي ما چيز است خود اون باد نيست كه براي ما مفهوم داره اين بادي كه مي نويسيم برامون مفهوم داره يعني قتي باد مياد اين تو ذهن ما جاري ميشه نه خود باد و در يك حالتي تمام واژه ها ممكنه حالا دنبال اين نباشيم اين قضيه پيش بياد ، در يك جايي ممكنه ما اين مسئله را داشته باشيم كه واژه ها مفهوم شون را از دست بدن مثلا من خودم يادم است كه وقتي اين درس پيش اومد  مثلا كلمه لازم ، لازم يعني چي ؟ لازم چي بود؟ يا همه اين مفاهيم يا همه اين مضامين اون چيز خودشونو از دست ميدن مثلا فرض كنيد مردم بالا دست چه صفايي دارن يا در ده بالا دست ، اين تيكه شو مي خوام بگم ، بي گمان آبي ، آبي است اينكه مگه ما نمي گيم اين آبي ، ولي در اون بحثي كه اون ميگه آبي ، آبي است يك جا خود آبيه داره حرف مي زنه يك جا خود واژه توذهن ما داره بازي ميكنه و مي دونم اين موضوع يك خورده دركش مشكل است ما معمولا وقتي يك چيزي را مي بينيم واژه اش توذهن مون نقش مي بنده نه خود اون چيزي كه هست وا ين واژه هاست توذهن ما بازي ميكنه مثلا اگر يك مار ببينيم ميگيم مار ، اين تو ذهن ما جاري ميشه نه خود يك مار يعني در واقع يك قدم نزديك ميشيم به يك ادراكاتي كه قرار است البته در زندگي بعدي دنبال كنيم اما سوادشو اينجا بدست مياريم يعني الفباشو اينجا مياد ولي تو  زندگي بعدي كه به اون ادراك نزديك ميشيم و بعد ماجراهاي بعديش را در لامكان و لازمان يكسري مسائل پيه ريزي ديگري ميشه براي لاتضادي براي عدم براي چيزهاي ديگه

س- ؟

ج- حالا تاثيرات جانبي داره كه يكي يكي صحبت مي كنيم ، ميگه درده بالادست چينه ها كوتاه است ، مردمش مي دانند كه شقايق چه گلي است ، ده بالادست منظور چيه ؟ و ايني كه مردمش مي دانند كه شقايق چه گلي است ؟ ما يك برداشتي از اين چيز داريم و در اونجا يك مطلب ديگه بي گمان آنجا آبي ، آبي است ، آبي ما با آبي اونجا فرق داره ، ما آبي واژه را مي نويسيم ، آبي اونجا خود آبي است اونا با واژه كار ندارن با خودش كار دارن ، ذهن ما با واژه ها بازي مي كنه حالا بازبان بي زباني اين ذهن بي ذهني داره يك جوري تعريف مي كنيم ولي خودمون هم در عين حال مي دونيم كه اين كامل نيست جز اينكه بريم جلو به ما كمك بكنند تا ادراك بكنيم تا ببينيم كه موضوع چيه ، حالا اين چند خطي هم كه از مرحوم سهراب سپهري بود منظور بيان بشه كه البته قطعا نظور سروده سهراب سپهري هم معدود كساني اون ادراك لازم را گوش كرده باشن كه منظور چيه ؟

س- استاد راجع به اين بحث بازتاب با دوستان بررسي كرديم ديديم خيلي پيچيدگي زيادي دراه مثلا در يك جايي زماني بگن فلاني دكتراي باستان شناسي داره از دانشگاه آزاد فلان شهر تو قضيه فيزيك ناظر خودش جزيي از پديده است يعني وقتي يك پديده اتفاق ميفته ناظر در واقع خودش قسمتي از همون پديده است ، هفته پيش يك مستري يك حرف هايي زد ، ما تو دوره خودمون يك آقايي دريافت هاي بسيار عالي داشت يكدفعه بهش حمله شد و سوگند نامه شوپاره كرده بود گفته بود اين چه وضعش است اينها كه يك همچين رفتاري دارن همچين حرفي ميزنن و همچين كارهايي مي كنن اون سوگند نامه دوتايي منم بيارين پاره مي كنم و رفت ، از ديد خودمون كه نگاه مي كرديم مي گفتيم دچار حمله شده دچار غرور شده و سقوط كرده بعد دوباره بررسي كرديم گفتيم يكطرفه قضاوت نكنيم حرف هاي اين آقا را هم بشنويم چي ميگه بصورت غير مستقيم وقتي حرف ها شو شنيديم ديديم نه از ديد ناظر اون آقا كه نظر خود اون آقا باشه يعني از اون بابت كه نگاه مي كنيم مي بينيم واقعا هم حق داشته براي خودمخون هم پيش اومده يك مستر يك رفتاري كرد شايد تو يك برهه فرض كنيد ما هم مي رفتيم يا ما مثلا خودمون تو همين كلاس دوره پايين تر با خوشحالي منتظر بوديم مثلا كسايي بودن بحث هايي مي كردن حرف هايي ميزدن منتظر بودن شما يك چيزي بهشون بگيدوبذارن برن ويك چيزي را بهانه مي كنن ما با خوشحالي مي گفتيم الان استاد اينو ميگه الان اونو ميگه كه اينا بذارن برن كه اين اتفاق نيفتاد ما از يك بعدديگه اومديم نگاه كرديم ديديم در واقع نه اون م ستر  تقصير داشته نه اون شاگرد در واقع اون شاگرد چون در فاز منفي بوده بازتاب وجود منفي خودشو در وجود اون مستر ديده و اين مسببش شده شايد اين مثل نوعي تار باشه يعني يك ديافازم ، فركانسي را داره واون سيم گيتار اون ارتعاش هم دامنه خود شو به صدا در مياره و زماني كه مادر فاز منفي هستيم خودمون بازتاب منفي وجود خودمون را در ديگران مي بينيم وبلعكس وقتي در فاز مثبت هستيم بحث بازتاب كه ميشه يعني مي تونيم بگيم زماني كه چيزي داره مياد به ما اصبت بكنه هر اتفاق خوب يا بد ، در اون لحظه اون انتخاب ماست كه مي تونه تعيين كنه اين خير باشه برامون يا بد باشه سوالم اين بود كه آيا جهان هستي الان همين بحث ذهن بي ذهني بشه مي تونيم بگيم به نوعي بازتاب خودمون هم هست مثلا ديواري كه شايد مي بينيم درواقع بازتاب خودمونه تخته سنگ بازتاب خودمونه

ج- يعني ايني كه داريم مي بينيم ، در دوره 7 پاسخ تونو به عبارتي وقتي توي بازتاب شعوري صحبت    مي كنيم ، آلودگي هستي صحبت مي كنيم بازتابي كه برمي گرده ، انعكاس شعوري در سطح هستي آن است يعني دستم را من تكون بدم اين شعور آن است بدون هيچ صرف زماني در كل هستي اين شعور جاري است چون شعور شامل مكا ن وزمان نيست ماده نيست انرژي نيست لذا حالا اين بازتابي كه از مجموع شعوري ما از سطح هستي هست چه بازتابي است اون خودش يكسري مسائلي را براي ما نشون ميده كه حالا تو بحث خاص خودش انشاءالله با هم دنبال مي كنيم

برقراري ارتباط قونيه  ، ما جامون براي اين ارتباط مناسب نيست اصلا ، حالا دوستان مي تونن هر دستشونو كه خواستند رو به بالا يكي رو به پايين و ببينن جرياناتي كه مياد و نحوه توزيعش و قضاياش چطوري است حالا تا حد امكان دوستاني كه مي تونن فاصله داشته باشن بقيه اش هم ديگه در منزل ادامه ميديم خوب شروع مي كنيم ، دوستاني كه ارتباط شون برقرار شد؟

اين ارتباط يك ارتباطي است كه بايد محل فراخ باشه افراد يك فاصله اي نسبت به همديگر داشته باشن راحت باشن اينجا اون راحتي كه بايد باشه نيست اينجا فقط براي استارت است ديگه دوستان در يك جاي راحتي خودشون ادامه بدن خيلي بهتره و اون نتيجه لازمه را مي گيرن چون اين ارتباط قدرتمندي است و لازم هست كه ما از شرايط محيطي يك مقدار جدا بشيم تا اون ارتباطات ، دريافت ها جريان ها جاري باشه به هر صورت ببخشين كه گستردگي محل مون اجازه نميده

س- استاد من بعد از اون اتصال اول قونيه متاسفانه ديگه اتصال نگرفته بودم بعد از اون آگاهي و دريافتي كه داشتم من فكر مي كنم بنده بدي هستم چون الان بعد يك مدت دوباره يك اتصال را گرفلتم دوبراه با خدا صحبت شد ايشون به من گفتن چرا نيامدي پيش من گفتم مي ترسم از حمله ها مي ترسم نمي تونم تشخيص بدم خودتي يا شبكه منفي ، ايشون به من گفتن كه من پشت توام پناه توام مراقبت هستم تو نگران نباش من الان تو اين دوگانگي گير كردم موندم چيكار بكنم ؟

ج- ببينيد روش تجزيه تحليل چطوريه ؟ روش تجزيه تحليل اينه كه چرا به سراغ من نيامدي ؟ ما در هر صورت بايد به سراغ او بريم بنابراين ، اين موضوع از هر كجايي كه باشه ديگه فرق نمي كنه ما بايد بريم و شما هم مي بايستي اين قضيه را دنبال كنيد البته بحث اجبار و زور نيست بحث نرفتن شما هم دليل بد بودن شما نيست يعني كسي نره دليل بد بودنش نيست دليل اينه كه اين بايد جا بيفته تو عرفان زوري نيست عشق زوري نيست عشق آمدني بود نه آموختني بايد بياد بايد ايجاد بشه به زور نميشه شما الان نمي تونيد تظاهر كنيد به عشق نمي تونيد بگيد من مي خوامش ، بايد خود جوش بشه همه اين كارها هم كه داريم مي كنيم براي اينكه دوباره لطفش شامل حالا ما بشه ما رو بكشونه و گرنه ما به خودي خود نمي تونيم ، لذا حالا اون موقع نشده فردا ، فردا نشده ولي خوب بهتره كه فرصت ها را زا دست نديم

س- استاد يعني به نظر شما نمي تونم سراغش برم يا اين ترس من كه خودش تو فاز منفي رفتن است حملات شبكه منفي است كه جلو دار من ميشه؟

ج- ببينيد شما دو تا موضوع بود يكي يك پيام بود يكي يك ماجرا كه مي ترسم ، اين ترس منفي است قطعا پيام مثبت است يعني شما در معرض يك پيام قرار گرفتيم كه چرا نيامدي و اين ورش يك ترسي است معلومه ديگه وجود اين ترس مانع شده كه شما برين درسته بنابراين ، اينجاست كه شما تصميم تگيريد اينها را بدونيد كدوم منفي است كدوم مثبت است و الان چه چيزي مانع است تمام موانع ضد كمال عمل مي كنه و اون چيزهايي كه مي كشونه اونها مثبت است

س- هر موقع از اين ارتباط مي خوام استفاده كنم براي مريض حتي چشم باز همين حالت از خود بيخود ميشم و اصلا تحت كنترل خودم نيست و اين مسئله باعث شده مريض ها مي ترسن

ج- خوب در اين صورت شما از اين ارتباط استفاده نكنيد فعلا خودتون مجزا اين ارتباط قونيه را بگيرين تا زماني كه اون حالت از خودبيخود شدن را تسلط داشته باشين اگر فرضا هر زمان هم طول ميكشه نمي خواد اونو جدا برقرار بكنيد مگر زماني كه در حين ارتباط قونيه تسلط باشه چون بله خوب بيمار ما كه         نمي دونه چي شد ، مي بينه ما خودمون حالمون بد است

س-  خودم چنان پرت شدم كه خوردم به مبل شون ودسته مبل شون شكست و اين خانم منواز خونش بيرون كرد ولي خوب نتيجه درما نم خيلي سريع است يعني براي هر كس استفاده كردم سريعا جواب داده اولين مورد را مي خواستم تجربه كنم يك خانمي اومده بود مهموني صورتش جوش زده بود و گفتم بذارين من اينو استفاده كنم سريعا تو همون ده دقيقه كه بهش اتصال داده بودم تمام جوش هاي صورتش برطرف شد خيلي سريع هم جواب ميده

ج- اين مسئله را شما به تنهايي انجام بديد تا اينكه ببينيد اون تسلط هست ، تسلط بر اون از خود بيخود شدن و اون جذبه اي كه پيش مياد باشه

س- قونيه را دادم دست كسي با تمام تكون هايي كه خورده بودم اين خانم مي گفت شما فقط براي من اعلام كردين و رفتين ؟ شما اتصال را دادي و رفتي و بعدا كه دستت را روي سرم گذاشتي تازه احساس كردم كه حضور داري در صورتي كه من همين جوري داشتم واسه خودم تكون مي خوردم ايشون اصلا متوجه نشد

ج- احساس فرد براي خودش يك ماجرايي داره و اينكه الزاما او نمي بايستي تمام اين قضايا را از شما يك چيز ديگه دريافت مي كرد يا نه ، اويا همشو احساس كرده يا احساس كرده شما بودي رفتي بعدا اومدي اون مهم نيست احساس هاي مختلفي ميتونه تو اين رابطه و جود داشته باشه لازم نيست زياد ذهن مونو درگير اين مسئله بكنيم

س- هر ترسي منفي است ؟

ج- ما ترس هاي نرم افزاري داريم يك سري برنامه هاي نرم افزاري داريم در اصل كه به صورت        نرم افزاري از دوران طفوليت با ماست يك بچه از يك چيزهايي مي ترسه

س- تو اسكن كه بودم ، من براي اولين بار تو زندگيم از جهنم ترسيدم و بخاطر همين بيشتر از يكساعت گريه كردم و درباره همون مقاله اي كه شما خوندين انگار يك تحولاتي را در من بوجود آورد نميدونم بخطر ترس از جهنم و خدا يكساعت تموم گريه كردم اينو مي خواستم بدونم آيا منفي است ؟

ج- دو تا مسئله است كه به اين قضيه چطور نگاه بكنيم هر بار اين مسئله مي خواد چيزهايي را به ما بگه يك بار ممكنه بحث كلفت شدن اون لايه اي است كه قرار است تو جهنم از بين بره واز اين زاويه به ما هشدار داده ميشه كه مراقب باشيم كه اين كارماها هي زياد و زيادتر نشه يكبار از اين زاويه است اما يكبار ديگه از اين زاويه مطرح ميشه كه جهنم نبود اليه راجعون هم نبود و رحيم بودنش از اين طريق است اون يك ماجرا داره ازاين زاويه نگاه كنيم يك ماجرا ديگه داره كه خوب شما از اين طرف مسئله را براتون باز كردن

س-  استاد اين از خودبيخود شدن مرحله درمان است ؟ اسمش چيه ؟

ج- خير اگر قرار باشه بيمارها از خودبيخود بشن و اينطوري بشه ؟ خير ، ما يك قضيه اي را داريم كه البته الزامي نيست اون قضيه اي است كه يكبار اين من گم بشه يك بار محو بشه يكبار گم بشه ماجراي از خودبيخود شدن را به صورت هاي مختلفي بهش نزديك شديم از طريق عشق نزديك شديم كه عشق كمك بكنه ما از خودبيخود بشيم از طرق مختلف اين مسئله ما بهش نزديك ميشيم تا در واقع تجربه اي را داشته باشيم تا اون تجربه ما را به يك چيز ديگه نزديك بكنه به خودي خود كاري انجام نميشه ، مثلا فرض كنيد ما روزهاي متمادي ، روزي جندين ساعت از خود بيخود ميشيم خوب چه كاري مي خواد صورت بگيره چي ميخواد بشه ؟ هيچي اما بطور غير مستقيم بصورت مقطعي نه دائمي حالتي پيش بياد كه ما از خود جدا شدن را تجربه بكنيم فقط تجربه بكنيم نه اينكه قرار باشه كه ثابت و پا بر جا باقي بمونه چونكه ما قرار نيست ما از خوبيخود باشيم به عبارتي و قرار است تجربه اش بكنيم به يك عبارتي ديگر تجربه اش صرفا از اين نقطه نظر است كه محوشدن فنا شدن را از اين طريق يك تجربه روش داشته باشيم اما از طرف ديگه اي به خودي خود مشكل ما رو حل نمي كنه اين ماجراي شراب آسماني مخدر آسماني توضيح قبلا هم داديم مسئله ما را به طوردائم حل و فصل نمي كنه و ما بايد به خود باشيم و مسائلي را با اختيار و هوشياري دنبال بكنيم اما بصورت مقطعي ممكنه اينو به ما بچشانن كه اينطوريه قضيه

س- من از ترم 1 موقعي كه اسكن مي گيرم شديدا حالت تهوع و سرگيجه مي گيرم يعني از زماني  كه چشممو مي بندم تا باز مي كنم شديدا اين حالت منو مي گيره و اون دفعه شما گفتيد كه اين حالت برطرف ميشه ولي هيچ تاثيري بهبودي نداشته

ج- در مورد موجودات غير ارگانيك با هر نوع ارتباطي واكنش نشان ميدن با هر نوع ارتباطي كه جنبه مثبت داشته باشه از شبكه شعور كيهاني باشه واكنش نشون ميدن فرق نمي كنه هر ارتباطي اصولا اين واكنش نشون داده ميشه

تشعشع دفاعي قطع ارتباط همه ارتباط ها را مي تونيم كار كنيم ، الان مواردي كه مشخصا مثل مورد ايشون كه آلودگي بسيار شديدي داشتن و الان خيلي سبك تر شدن كماكان اين مسئله ادامه داره كه اين صورت تشعشع دفاعي را مي تونين روشون ادامه بدين تا قضيه تموم بشه

دفاعي چشمي يكي از حالت هاي سومش است ولي فعلا از اين زاويه وارد نشين

س- ؟

ج- موضوع تشعشع دفاعي مسئله اينجا نيست كه ما يك لول بالايي را مورد استفاده قرار بديم مسئله اينجاست كه آيا اون فرد تحمل داره درسته زمان كوتاه ميشه ولي در يك كوتاه مدتي وحشتناك بهش فشار مياد وآيا تحمل داره ؟ تشعشع دفاعي وقتي كه تو اين دو  سه لولي كه كار كرديم در حدي است كه فرد هم ميتونه تحمل بكنه يعني حد مجاز تحمل فرد سازگار است با اين قضيه مشكل اين نيست كه شما يك تشعشع لول بالايي را بدين مسئله اينجاست كه فرد بتونه تحمل كنه مشكلش هم حل بشه ممكنه يكسال طول بكشه مثلا همين ايشون كه مدتي است درگير است خوب خيلي هم سبك تر شده نسبت به قبل اما قابل تحمل است طولاني تر ولي قابل تحمل بودن براي ما يك فاكتور مهمي است

س- ؟

ج- البته انجام نميشه ولي بطور كلي چرا چيزي را كه اعلام نكرديم حالا بريم به استقبالش بنويسيم تشعشع دفاعي 10 چون عرض كردم يك مطلب ديگه اي هم هست موجودات غير ارگانيك نبايد آزار ببينند بايد در حد مسالمت آميز مگر در جنگ هاي تشعشعاتي فقط در جنگ هاي تشعشعاتي است كه موجودات    غير ارگانيك شرير، پس نتيجه مي گيريم موجودات غير ارگانيك بايد با اونها با مسالمت و با رحمانيت كامل برخرود داشته باشيم هدف كمك است هدف رستگاري و كمال است هدف اين نيست كه ما در يك جنگي وارد بشيم بخيم خودنمايي كنيم نابود كنيم اصلا هدف اين چيزها نيست و هدف اينجاست  كه او بصورت مسالمت آميز وارد بشه اگر كه كالبد ذهني ما راه كمال را هم تازه بارش هموار بكنيم تازه كمكش بكنيم به اين واسطه است كه لول هاي بالا تري از تشعشع دفاعي مورد استفاده قرار نمي گيره مگر در آينده نه الان اونم با مناسبت هاي بسيار بسيار ويژه اي كه هست و ديگه اونجا اجتناب ناپذير ممكنه بشه

خوب بريم سر ارتباط شارژ يوني كه دوستان اگر مايل هستن مي تونن كفش هاشونو در بيارن خلاصه با زمين در ارتباط باشن يك نفر با گوني مياد كه كفش ها را جمع كنه خوب هاشو جمع كنه ، برقراري ارتباط شارژ يوني

قبل از ارتباط توضيح براي دوستاني كه تشريف نداشتن ، در واقع بدن ما يك سيستم الكتريك است و در اون جريان برق حرف اول را ميزنه قلب مغز و ساير اعضاء با اين سيستم الكتريك كار ميكنه بنابراين ، اين جريان كه در بدن ايجاد ميشه اين جريان حوزه اي را براي خودش تشكيل ميده وقتي اين حوزه تشكيل ميشه نياز هست كه تبادلات يوني و الكتروني را ما با محيط مون داشته باشيم اين تبادلات يوني و الكتروني ميتونه در ارتباط با زمين ، در ارتباط با خاك كامل بشه و حالا بعضي از هوا مي گيرن و تخليه به زمين و بعضي ها از زمين به هوا اين تخليه را انجام ميدن و سيستم هاي بدني مختلفي داريم كه بعضي ها ميگن طبع گرم ، طبع سرد ، تو اين رابطه ها هم در واقع هست ، دست ديگه نمي خواد پا مي خواد

خوب ارتباط را برقرار بكنيم ، دوستاني كه ارتباط را متوجه شدن ؟ دوستاني كه اين حلقه ها را هم متوجه شدن ؟

 

دوره 6 جلسه 4 ساعت اول         قونيه 2

ارتباط ديگه را قبل از اينكه رد بحث بشيم كار بكنيم و روش صحبت بكنيم ارتباط شو برقرار  بكنيم وتو وقت اضافه بحث را دنبال بكنيم ، ارتباط بعدي كه داريم

اين ارتباط دوباره خودش در اصل يك جور شارژ است ، شما در يكسري از حركت هاي ورزشي در ورزش هاي رزمي حركت هايي را مشاهده مي كنيد كه اين حركت ها ظاهرا به خودي خود كاري انجام نميده و مي بينيد كه فرضا فرد به فاصله اي وايساده ولي حركت هايي را انجام ميده واين حركت ها به خودي خودنميدونه كه دررابطه با حريف و كلا اين چيه ؟ اين چه كاري مي خواد انجام بده ؟ چون از دو حالت خارج نيست حريف حمله مي كنه ضربه اي ، پاسخي چيزي تو اين رابطه خلاصه مسئله حل ميشه ولي يكسري حركت هاي اضافي قبل از اينكه با حريف نزديكي صورت بگيره نزديك بشن ضربه اي رد وبدل بشه مي بينيد كه هر كدام حركت هايي دارن انجام ميدن اين حركت ها بصورت كاته هاي رسمي در آمده و بعد از اينكه از حالت رسمي خارج ميشه فرد حالا خودآگاه يا ناخودآگاه يا طبق عادت يا هر جوري يكسري كارهايي را انجام ميده كه اين كارها در اصل ودر ريشه قديمي خودش كه اين كار حالا از چندين قرن قبل آغاز شده در اصل به دنبال مسائلي بوده كه درواقع شارژي را روي بدن پياده ميكنه كه اين شارژ در واقع اون خستگي را ضمن اينكه از بين مي بره جرياناتي را در بدن راه ميندزه و خلاصه كلام به نوعي در اين مبارزه كمك مي كرده ودر واقع انرژي را هم جاري مي كرده يعني يك جور شارژ در واقع ارتباطي را كه الان دنبال مي كنيم مي دونيد اين نامگذاري ها ، نامگذاري هاي خودمونه بحثي نداريم روي نامگذاريش حالا به علت تشابهي كه با ارتباط قونيه از يك نقطه نظر داشت كه دست به يك صورت هايي بود ممكنه اينو اسمش را بذاريم ارتباط قونيه 2 ولي اصلا ممكنه هيچ ارتباطي به قونيه نداشته باشه حتي اون ارتباط قبلي مون هم به قونيه هيچ ارتباطي نداره ما فقط از يك وجه تشابهي  كه در اونجا وجود داشته با اين ارتباط گفتيم شايد اون هم در ريشه خودش همين بوده بعدها ديگه به اين صورت امروزي در اومده كه صرفا يك هماهنگي زماني با همديگر و يا عرصه يك رقص منظم و مرتبي است در حالي كه از نظر تئوري ما هيچ دو نفري نمي تونن حركاتشون مثل هم باشه هيچ دونفري ارتباط شون مثل هم نيست امكان نداره باشه و دريافت ها و مسائل مختلف خودش هر كسي و جودش در عالم هستي همون مثل اثر انگشت خودش منحصر به فرد است بنابراين دريافت وارتباط هاش هم منحصر به فرد است و خلاصه ممكنه از نظر ظاهر هيچ ارتباطي به قونيه اين مسائل نداشته باشه اينها نامگذاري هايي است كه مي كنيم خوب الان ارتباطي را كه برقرار مي كنيم جامون محدود است در منزل اين ارتباط را دوستان برقرار مي كنن بدون اينكه موذب باشن ، اينجا موذب هستن فقط استارت شو مي زنيم و خوب در حدي كه اكثر دوستان متوجه ميشن ماجرا چيه اكتفا مي كنيم بنابراين اصل ماجرا يادتون باشه وقتي كه حالا يك موقع اولين فرصت در اين فيلم ها به كارهاي رزمي كارها نگاه مي كنيد متوجه حركت هاي اضافي شون باشيد منتها خودشون احتمالا نمي دونن اين حركات مال چيه ؟

س- ؟

ج- مسئله اينجاست كه تو اين ورزش چندين مسئله دخيل است يكي تنفس پرانا يا چي شي، حالا در يوگا ميگن پرانا  نيروي چي يا شي اين يك مسئله است كه ابتداش هم با تخيل شروع ميشه ولي شما در دوره يك اين مسئله را با دست تجربه كردين ولي در واقع ما الان دست مونو كه رو هوا تكون ميديم شما نيروي چي يا شي يا پرانا يا نيروي حيات را حس مي كنيد ، دست تونو آروم تكون بديد كه ببينيد اين نيرو را حس مي كنيم يا نه ، حركت بكنيم در واقع اين نيرو را متوجه ميشيم كه وجود داره پس اونها از طريق تنفس يعني يك مدتي كه ميگذره نفس يعني پرانا براي اونها ، ذهن شون ولي با تخيل شروع كردن ديگه نمي دونيم واقعيت دريافت ميشه يا نميشه ولي ذهن ، تنفس يعني پرانا و حركت شون يعني پرانا چون در تاي چي سال ها تمرين مي كنن كه اين نيرو را جذب بدن بكنن حالا در يوگا روي تنفس است بيشتر اونها از طريق بدني اين دريافت را دارن و بعد مسائل شارژ و بعد مسائل ديگه انرژي هاي مختلف را ، همه اين چيزها را ، حالا كاري با بقيه نداشته باشيم همه اينها بكار برده ميشه تا در واقع يك نيروي تخريبي قابل ملاحظه در اختيار باشه ، همراه با ورزيدگي هاي بدني و جسمي عرضه بشه

خوب اينجا ما بخش بخش وارد ميشيم شما قبلا نيروي چي را آزمايش كردين مي مونه بخش اين شارژ كه چطوري رو بدن حركتش را و مسائلش را تجربه كنيم ، اين ارتباط هم براي اين منزله برقرار كنيم دوستان مي تونن به اين صورت فعلا ساده ، در رابطه با دست است ولي بعدا تو خونه مي تونن رو كل بدن حركت كنن ، چشم ها بسته ارتباط را برقرار بكنيم

الان فقط شما رو دست كار مي كنيد شما پاي منو نمي بينيد ، اونها مثلا حركت هايي را كه انجام ميدن مثلا پا را ميارن بالا براي ضربه اي در واقع روش يك شارژي را انجام ميدن اگر دقت كرده باشين روي همه حركت ها چيز هايي را انجام ميدن كه نمي دونين اين حركت براي چي وجود داره بنابراين در كليت خودش اونها مسئله شارژ را انجام ميدن كه تو خونه اگه تونستين دنبال بكنيد اگر هم نه كه خوب درهمين حد ، حالا اونها با فرم هاي تمرين شده قشنگي دنبال مي كنند ولي شما فعلا كه فرم خاصي نمي خواهيد ارائه بديد به هر صورت رو بدن انجام بديد در واقع ميشه ديگه فقط منظور اين است كه هم تستش بكنيد و حالا در حد امكان ازش استفاده هم بتونيد بكنيد آماده هستين ، حالت خاصي نمي خواد عرض كردم تو اون ورزش ها فيگورهاي قشنگي ارائه ميشه كه حالا لازم نيست براي اون فيگورها به اون زيبايي باشه خوب چشم ها بسته كه حالت تون اونجا حفظ بشه ، دوستاني كه ارتباط شو متوجه شدن دستشونو بلند كنن ؟ نتيجه اي را كه داشت با اون چيزهاييكه گفتيم كساني كه متوجه شدند ؟ حالا سبكي بود انرژي بود هر چي كه بود متوجه شدند من فكر مي كنم يك چند بار انجام بشه و به هر حال توي يك فضايي كه موذب نباشين اثراتش را متوجه ميشين كه منظور چي هست ، ممكنه تو تطابقي كه ميخواد پيدا بكنه تنش ها و سنگيني هايي را بده بيرون اينها ممكنه

در مورد شارژ يوني بطور كلي گفتيم كه بعضي حالا چه در مورد انسان وچه در مورد حيوانات از زمين در واقع شارژ ميشن ، بعضي ها از هوا شارژ ميشن مثلا در مورد ميوه ها و گياهان بعضي ها از بوته و محصولات از زمين شارژ ميشن مثل گوجه فرنگي ، خيار اينها طبع سرد دارن اونهايي كه از هوا شارژ ميشن طبع گرم دارن بطور نسبي مثل خرما ، نارگيل موز اينها طبع گرم دارن اونهايي كه زميني شارژ ميشن طبع سرد دارن در مورد افراد هم همين مسئله است بعضي ها طبع شون سرد است سردي بهشون     نمي سازه گوجه و خيار و اينها ، استخوان درد مي گيرن بعضي ها طبع شون گرم است گرمي بهشون     نمي سازه ، هر دوش هم ميشه كه در واقع مشكلي يست حالا اين دو تا ميوه هاي هوايي ، زميني خيلي با هم سازگار نيستن مثل انگور گوجه فرنگي خيار ، حالا اون چيزي كه هوايي است البته بطور نسبي ، هوايي و زميني زياد با هم سازگار نيستن ، دچار نفق شديد ميشن مشكلاتي ايجاد مي كنن

س- ؟

ج-  ربطي به اون مسئله نداره اين در زمينه تامين يوني در واقع ميتونه موثر باشه

س-   ارتباط فرادرماني كه ميديم چه چيزي را استفاده مي تونيم بكنيم ؟

ج- ذهن بي ذهني هميشه كمك حال اين مسئله هست ديگه درمورد ارتباطات قونيه واينها نه ديگه ، يك ارتباط قونيه 1 است ، مي تونه قونيه 1 را از راه نزديك ما ازش بهره بگيريم ، ديگه ربطي به اون نداره ، ذهن بي ذهني نتيجه گرفتيم كه موثر است ، ببينيد ذهن بي ذهني يك ارتباط داره كه بريم  توش ، يك ماندگاري داره كه يواش يواش اين ذهن ما در اين خصوص و در اين قالب تربيت بشه ، تربيت داره ميشه ، الان ما ديگه يواش يواش از حال به بعد وقتي كه مي خواهيم كاري انجام بديم اصلا ذهن مون بي ذهن هست ، قرار نيست ما بريم تو ارتباط ذهن بي ذهني بعد براي او كار كنيم و اين مسئله يواش يواش كمك مون ميكنه تا در ارتباطات تسليم ، در ارتباطات ماوراء و ارتباطات كل اين قضايا موفق تر باشيم و به ما كمك ميكنه دست از تلاش برداريم ، تلاش هايي كه يك بخشش تلاش ذهني است يعني مي خواهيم بشه مي خواهيم نشه مي خواهيم اينجوري بشه يا نشه ، مي خواهيم خدا را اينجوري ببينيم مي خواهيم خدا را اونجوري ببينيم همه اينها اختلال است اما تا اينجا مجاز بوده عيبي نداره هر چه مي خواهد دل تنگت بگو ، ارفاق بوده ولي خوب از حلا به بعد يواش يواش ذهن ما ، ببينيد ما تلاش مكانيكي مون كم شد ديگه درسته بالا پريدن و پايين پريدن ، تلاش زميني مون كم شد چون فهميديم درمان مون از جاي ديگه داره مياد ، به تلاش من نيست ، اصلا پله عشق به تلاش نيست ، اين فيزيكال بود ، اما الان به بعد تلاش ذهني ما هم به سمت صفر ميل ميكنه ، اين تلاش ذهني ما ، مي خواستيم بشه نشه ، يك كارهايي كه در سطح ذهن جاري است ظاهرا كسي نمي بينه بنابراين ، اين تلاش در سطح ذهن هم داره ميره به سمت صفر ميل بكنه مياد در سطح روان هم به سمت صفر ميل كنه ما وقتي ارتباط برقرار مي كرديم احساس مون دخيل مي شد نگران مي شديم مي خواستيم با احساس مون هم تو اين ماجرا شركت كنيم ، ممكن بود ما هم با او اشك بريزيم اما الان ديگه احساس نگراني نداريم مي دونيم خوب جايي سپرديم بشه نشه ، ما فارغ از اين مسئله ايم پس جمع بندي بكنيم اينطوريه كه اين تلاش ما ، تلاش انساني در بعد جسم روان ذهن ميتونه جاري باشه ، ادراك ، احساس اينم يك فعاليت هاي فيزيكي كه اين تلاش ها با پله عشق با پله بي ابزاري مغايرت داره فقط ايجاد اختلال ميشد و ما به اين اختلال در ذهن بي ذهني در واقع با يك همچنين ذهني كه حالا روي اين قضيه گذاشتيم مي خواهيم يك چيزهايي را بگيم كه اينه كه بابا جون تلاش انساني مشكلي را حل   نمي كنه ، اختلال ايجاد ميكنه ، محو ، اين مسئله به نوعي منجر ميشه به محو شدن ،                                محو بايد نه سهو اين را بدان     گر تو محوي بي خطر در آب ران

آب دريا مرده را بر سر نهد        ور بود زنده ز دريا كي رهد

اينه كه داريم يواش يواش ميريم به سمت و سويي كه در مسئله آسمان ، تسليم ، پس فلسفه اسلام ، مسلمان ، تسليم اينها يعني اينكه لحظه به لحظه ما در پيشگاه او به تلاش كمتر كمتر مي رسيم ديروز مثلا يك نفر در دوره 1 وقتي با يك بيماري كار مي كنه نگران و مضطرب است احساسش با اوست ، هر دقيقه آي شد آي نشد ميره تو خونه و از نظر احساسي با او همراه است ، يك جورايي در تكاپو است اما يك جايي مياي ديگه اين تسليم شدن به احساس ما هم سرايت كرده ما احساسي هم تسليميم ، اداركي هم تسليميم ، تفسير و تعبير وذهن ما درگير است ديگه مثلا فرض كنيد يك بيمار مي بينيد شروع ميكنه به تعبير و تفسير ، اين اينجاش اينجوريه كه اينجوري شده ، اين اسكنش نمي دونم چيه حالا بعضي شاخه ها خيلي درگيرش ميشن ، اسكن راخودشون دنبال مي كنن ما اصلا دنبال نكرديم علتش مي دونيد چي بود؟ علتش اينجا معلوم ميشه كه اصلا ما ادراكي هم تسليم شديم گفتيم خودت اسكن كن خودت هر كاري مي خواي بكني بكن ما فقط نقش مون اين بود كه روزي آسماني مونو انفاق كنيم كرديم تموم شد و رفت بقيه اش با خودته ، ديگه اصلا ايني كه اين كجاش غده داره كجاش مشكل داره اينها ديگه خودنمايي ميشه در اينجا ولي براي يك عده اي كه همه هدف شون درمان است خوب خيلي مهم است اگر بگن كه اين كجاش غده است خيلي هنر نمايي و خودنمايي است ولي ما كه هدف مون درمان نيست ما هدف مون خودمون هستيم هدف مون كمال مون است لذا يك بازي است اينجا كه ميايم تازه متوجه ميشيم چرا ما درگير اين قضيه از روز اول نشديم بخاطر اينكه بحث نجات بود نه بحث درمان لذا همين طوري كه داريم ميريم جلو اين تلاش انساني از نظر ذهني رواني جسمي به سمت صفر ميل ميكنه ، محو شدن پيش مياد ، محو شدن ادامه اش ميشه تسليم كسي كه به اين مرحله ميرسه ميشه مسلمان اين محو شدن چيزي را كه ارائه ميده مسلمان ، مسلمان تعريفش چيه ؟ كسي كه در پيشگاه يا در مقابل شعور الهي تسليم است به درجه تسليم نائل شده و از حالا به بعد مسئله و ماجرا به گونه ديگري جلو ميره ، زماني كه ما تلاش مي كنيم يك مسئله است زماني كه دست از تلاش بر مي داريم يك مسئله ديگه ميشه ، روند و لول كار عوض ميشه اين فلسفه اسلام است يا كسي كه رسيده مسلمان است يا خود عمل تسليم حالا تا زماني كه دست و پا     مي زنيم ، عرض اندام مي كنيم اين اشكالات هم داريم و مسائل را هم نمي تونيم حل كنيم و تو مسائل و مشكلات همين جوري غوطه مي خوريم هيچ كاري هم كه از دست مون نمياد حالا اين مسئله در تعريف اينطوريه حالا در عمل مي بينيد كه هر چه تسليم مي شيد مي بينيد كه باز بالاتر هم داره داره ، داره         الا بي نهايت يعني يك نفر نمي تونه بياد بگه كه من الان ديگه تسليم هستم باز هر چي ميگه تسليم دوباره      مي بينه يك گوشه اي اثري از خودش هنوز هست اينجاست كه ما يك نردبان پيدا مي كنيم كه اين نردبان تسليم است بالا بالا بالا

اين ماجرا مقدمه اون الست بربكم است ، اگر اينجا را متوجه شديم ، زماني كه گفت الست بربكم آيا با من خدايي يا با خودت خدايي ؟ براي خودت خدايي يا با من خدايي ؟ ما اگر اينجا را جواب گرفته باشيم ميشه الفبايي كه يك نفر پايان نامه دكتراشو با همون الفبا مي نويسه كه كلاس يك ياد گرفته اگر تمرين شد اگر فهميده شد ادارك شد اون ميتونه كمك بكنه ، بنابراين مسائل نسبي است داره نسبيتي مياد جلو تاما يك مطلبي را بگيرو دركش بكنيم حالا تا بريم جلو ببينيم كه چي ميشه بطور كلي

ان الدين عندالله اسلام ، تنها مرام نزد او مرام تسليم شدن است كسي غير از تسليم شدن بياد جلو به نتيجه اي نمي رسه بايد با تلاش انساني بدست بياره تلاش انساني هم محدوديت داره

س- شعري است كه الهامي براي من اومده امروز ، اي همه درك تو تمناي من ، كي بدهي حل معماي من ، سوخته ام آتش تو باصفاست ، كي بشوم خسته از اين واي من ، نور تو تا بر من عاشق فتاد ، گشته منور همه شب هاي من ، عطر تو آيد به گمانم كنون آمده مجنون بر ليلاي من ، تا كه شود يا تو انديشه ام ، رخت ببندد همه غم هاي من ، بي دلم و دل به تو دادن رضاست ، هوش ندارد دل شيداي من ، شيفتگان را حرم امن اوست ، اي همه مقصد وماواي من ، يوسف محجوب از آن دلبري دست بريده است زليخاي من ، گرچه مستم ز فروغ رخت ، نور تو تابيد به سيماي من ، خفته ام و دست نجاتم تويي ، اي ز نظر آيه و پيداي من

استاد از هر سو انرژي روانه است خيلي ممنون خيلي عالي است تبريك ميگم

س- در رابطه با اتصالي كه گرفتيم دوبراه آگاهي هايي برام اومد صدايي اومد ميگفت واي واي الها ما كره زمين را قرار داديم و آسماني بر روي آن كه تو ببيني و درس بگيري حركت دستهام طوري بود كه حس مي كردم كره زمين را به اين حالت دارم لمس مي كنم ، بالا ايستادم دارم كره را مي بينم مي خواستم ببينم ارتباطش با اين جمله چيه اين اتصال شما ؟

ج- به هر صورت همه اين قضايا جزو كتاب مبين هست و براي آنكه خوانده بشه قبلا هم بحث كرده بوديم همه اينها كتاب آيات آشكار الهي است واينكه اين كتاب خوانده بشه در واقع جهان هستي همون كتاب آيات آشكار الهي است ، خوب حالا بازم در ادامه احتمالا اين پيام ها ادامه اي هم داره دنبال بكنيد ببينيد كه ادامه اش چه راهنمايي هايي و توصيه هايي داره خوب توضيحي كه داديم د رهمين رابطه هم بود گفتيم در رابطه با بچه هاي رزمي هم گفتيم منتها حالا مخرب استفاده نكنيد بعد ساعت هفت ونيم ازش استفاده كنين

س- طلا هم باعث ميشود كه حوزه ها به هم بخوره ؟

ج- بحث طلا نقره فلزات سنگ ها بطور كلي موضوع فركانس موضوع شعوري است موضوع فركانسي طلا سنگ موسيقي رايحه كه ما در معرض فركانسي هم هستيم غير از تاثيرات شعوري شون يك طلا هم بحث فركانسي را داره نقره مس هر چي باشه بحث تشعشع فركانسي را هم داره گويا گفته ميشه كه تاثير طلا روي آقايون تاثير مخربي است از اونجا كه روي اسپرماتازوييد اثرات منفي داره ، روي خانم ها روي خون و گلبول هاي سرخ اثر منفي ميذاره طلاي زياد باعث سفيدي رنگ هم ميشه به علت اينكه گلبول هاي سفيد در معرض تشعشعات گلبول هاي قرمز در معرض فركانس قرار مي گيرن ، تاثير منفي ميگيرن و باعث كم خوني و در نتيجه سفيدي ميشه اصولا هر چي را حمل كنيم تاثيرات شعوري فركانسي مختلف داره تا حد امكان اصولا ما خودمون را در معرض تشعشعات فركانسي و شعوري قرار نديم بهتره يك مسئله ديگه اي كه وجود داره اينه كه وقتي ما چيزي را حمل مي كنيم كه فلزي هست اين حوزه تشكيل ميده اين حوزه دوباره تو اين حوزه اختلال ايجاد ميكنه روي مثلا فرض كنيد انگشتر حوزه تشكيل ميده ئاين حوزه ها تاثيرات مي گذارن مثلا يك ساعت مدام يك اختلالي را ايجاد ميكنه، يك روز انسان به اين نتيجه ميرسه كه هر چي فلز است بايد از خودش دور كنه يعني به علت اينكه فلزها دور خودشون حوزه تشكيل ميدن حالا دردوره يك ، يك مقدار راجع به پولاريتي صحبت كرديم اينجا مثلا يك ستون هست و يك تيرك هايي داريم اينها همه دورشون حوزه است بنده به اين حوزه نزديك ميشم تداخل پيش مياد دور ميشم تغيير ميكنه به اون يكي نزديك ميشم تغيير ميكنه يعني سلول دچار نابساماني ميشه دچار خستگي ميشه        نمي دونه بالاخره بايد تحت كدوم شرايط كار بكنه ما اين اختلال را داريم و تاثيرات ديگه هم گفتيم     بعضي هاش اجتناب ناپذير است ولي بعضي هاشو مي تونيم نداشته باشيم كمش بكنيم حالا ديگه لزومي نداره يك چيزهايي آويزان كنيم شايد انسان به اين نتايج برسه كه اينها همشون لازم نيست و ما در معرض تشعشعات اينها قرار داريم سنگ ها و فلزات مختلف تشعشعات شعوري و فركانسي مختلف و ايجاد تداخلات مثبت و منفي بعضا خوب ، ولي بطور كلي تا حد امكان بتونيم فاصله بگيريم از اين قضايا

س- ؟

ج- سنگ ها جزء طبيعت هستن اين سنگ ها فركانسي دارن و ما وقتي در دامن طبيعت قرار مي گيريم مجموعه فركانس ها روي ما كار مي كنه روي ما هست ولي اگر فقط يك نوع فركانس روي ما كار بكنه روي ما اثر بذاره اين ممكنه براي يك سلول خوب باشه براي يك سلول مجاورش خوب نباشه ممكنه هزار تا احتمال ديگه در ارتباط مدام اين تازه كاري نباشه در ارتباط مدام ولي بطور كلي مادر محيط طبيعي كار مي كنيم ، اين فركانس اون فركانس اين خودشو متعادل ميكنه اما وقتي ما مدام با فركانس يك چيزي در ارتباط باشيم ممكنه اين سازگار نباشه ودر دل خودش ايجاد يك آلرژي بكنه ، ايجاد يك حساسيتي بكنه نسبت به اون فركانس و خلاصه تداخلات ايجاد بكنه حالا تاثيرات حوزه اي هم كه جاي خود داره اين قضيه است تو اين رابطه

س- آيا مي توان از ارتباط قونيه 2 براي درمان استفاده كرد؟

ج- خير اين يك مسئله اي است براي خودمون اين يك تاثير اتي را براي خودمون داره و ضمنا باز هم هر كدوم از اينها از يك زاويه اي ما را با يك مسائلي آشنا مي كنه مثلا در ارتباط وحدت ما گفتيم اينطوري ولي در اصل اينكه در متون قديم جند هزار سال درخاور دور مي بينيد كه يك همچين ارتباطاتي وجودداره مانمي دونيم ولي شايد اين ارتباطات در ريشه خودش همين ارتباطي بوده كه ما اسمشو گذاشتيم ارتباط وحدت و اون با اين ارتباط چيزي را مي گرفته نمي دونيم مثلا همين ارتباط قونيه 2 بر مي گرده به تاريخچه چند هزار ساله اي از يكسري حركات و مسائل كه شايد در ريشه خودش منظور اونها به راه انداختن اين جريانات بوده ما با اين ارتباطات به اين مسائل نزديك ميشيم و شايد جواب يكسري از مسائل را هم پيدا بكنيم حالا اگر هم اونا اين نيست خوب نباشه ما استفاده خاص خودشو مي كنيم ولي از يك طرف بنده شخصا مطمئنم كه اين كارهايي كه شده اينها همش با هم مرتبط است مثل قونيه مثل اين ارتباط اينها در واقع يك چيزي پشتش بده به مرور زمان در طول تاريخ از بين رفته و حتي ارتباطاتي مثل اينكه ما در ورود ( احتمالا اشاره به دست دادن است ) دست مونو اينطوري مي گيريم اينها خودش ارتباطاتي جاري ميشه حالا همه اينها را خودتون تجربه خواهيد كرد بعدا ، مسائلي جاري ميشه درونش و شايد ماجراي تشعشع دفاعي ماجراي ارتباط هاي ديگه وهمه اين چيزها بوده به هر صورت يواش يواش به اين ماجرا نزديك ميشيم تجربه مي كنيم اگر با اون اصلش ارتباط داشته باشه كه خوب يك جيزهايي را هم متوجه شديم تاريخش را اگر نه اصلا اونها يك چيزي بوده اينها يك چيزي است خوب ضرر نكرديم فعلا ازش استفاده مي كنيم متضرر كه نشديم كه

س- اين كتاب مبين ، آيات آشكار مگه همون قرآن نيست ؟

ج- كتاب آيات آشكار يعني اون چيزي كه آيات و نشانه هاي آشكار است ، جهان هستي ، بجز جهان هستي كتب مقدس ، قرآن رفرنساست ولي جهان هستي آياتي است كه جلو چشممون است ذره به ذره اش داره به ما پيام ميده و مشترك است بين همه انسانها اين كتاب مبين اشتراك داره و قرآن يك رفرنسي است يا كتب مقدس همينطوري است كه ما را ارجاع بده هم با مطالب خودش هم با مطالب آيات آشكار

س- بحث حجاب ، آل زدگي را بگين

ج- آل زدگي انتقال موجود غيرارگانيك به هنگام بريدن ناف و به هنگام جدا شدن فرزند از مادرانتقالي صورت مي گيره كه اين انتقال را قديم آل زدگي نامگذاري كردند و اونها متكي به تجارب شون بودن و يك بصيرت هايي هم بوده ، افراد هم بصيرت هايي را داشتن و تعريف هايي را كردن و از جمله اينكه زائو را تنها نذاريد يكسري دستورالعمل هاي اينجوري هم بوده اما الان ديگه ما جربه اي كه در تشعشع دفاعي بدست آورديم متوجه شديم كه در واقع آلودگي هاي مادر به فرزند انتقال پيدا ميكنه البه آلودگي هاي پدر هم همچنين ، انتقال پيدا ميكنه يعني كلا تو اين جريان اين آلودگي ها انتقال پيدا ميكنه و ما با بالا بردن دانش خودمون و آگاهي هاي خودمون شايد در آينده نه چندان دوري بتونيم اين پاكسازي را داشته باشيم روي مادران باردار كه بدونن تحت چه شرايطي بايد فرزندي را بدنيا بيارن اين فرزند تحت چه مراقبت هايي بايد باشه و خلاصه چه كارهايي بايد صورت بگيره فعال ما خود مون يك تجاربي كرديم امروز به اين باور رسيديم حالا يك آمار بگيريم چند نفر از دوستان مون اين باور را دارن ، اين ديدگاه را تجهيز شدن كه همچين چيزي هست كلا در مورد تشعشع  دفاعي موجود غير ارگانيك چند تا از دوستان به اين باور و يقين رسيدن كه اين ماجرا هست تقريبا ميشه گفت قريب به اتفاق اين تجربه هست

خوب حالا اگر كه واقعا بر اين باور قرار بگيريم چه بايد كرد ؟ چون ما كه قرباني شديم رفت پي كارش اين نسل كه ميگيم ما ، فرضا نسل هايي كه قرباني شديم درصد آلودگي ها را شما خودتون مي بينيد و در بعضي از دوستان مون مي بينيد كه خروج داره و هنوز مي بينيد كه ادامه داره ، امروز هم ديدين و اين ماجرا هر روز هست اونقدر ميزان اين آلودگي ها بالاست كه سبك شدن ، راحت تر شدن ، گزارش عمومي اينه كه خوب خيلي فرق كرده ولي هنوز ماجرا درگيريش را داريم

خوب حالا ما نمي تونيم نسلي داشته باشيم كه اين درگيري ها را در اين حد نداشته باشه اگر جواب مون مثبت باشه اين نشون ميده كه يك رسالتي گردهن مون افتاده حالا چه بخواهيم چه نخواهيم واينه كه بيايم توصيه هاي مذهبي را كه خصوصا قرآن در مورد موجود غير ارگانيك و بحث جدي گرفتن "يوسوس في صدور الناس من الجنة و الناس" و اينكه توصيه هايي كه شده كتب مقدس خيلي در اين مورد كار كردن خصوصا انجيل بسيار بسيار زياد در مورد تاثير موجودات غير ارگانيك شرير ، بحث راهكار اينه كه ما پاكسازي ، اولا بحث آگاهي است كه بدونيم همچين چيزي هست و موضوع بعدي اينكه ما بتونيم اين پاكسازي را داشته باشيم براي زن هاي باردار از ماه هاي اول شروع بشه كه اگر بيرون ريزي داشت ديگه همون چند ماه اول است ، خوب بحث حجاب هم كه حالا هم مناسبت داره البته ما د رمورد موضوع حجاب در دوره هاي خيلي بالاتر صحبت داريم ، تو اين كلاس كسي نبايد خسته بشه چون فول اكشن است .

بحث موضوع حجاب موضوع بسيار مفصل و پيچيده اي است و ما در دوره هاي بعد ، بعد از اينكه مسائلي را مورد شناسايي و بررسي قرار داديم وارد بحث و موضوعش ميشيم ، مسائلي مثل انرژي نوع دوم ، جاذبه و دافعه و بحث ارزش وجودي  packaging و حالا اينها ممكنه هر كدوم جدا جدا ظاهرا ارتباطي نداشته باشه ولي بعد از اينكه يكسري مسائل را در انتها به هم پيوند داديم متوجهميشيم كه هدف و منظور اصلي چي بوده ، در دوره ها ي پايين تر با انرژي نوع دوم آشنا شديد ، انرژي كه انسان به اون نياز داره البته منظور انسان معمولي انساني كه بطور معمول داره زندگي ميكنه به اين قضيه نياز داره و در واقع بعد از اينكه انرژي نوع اول را كسب كرد هنوز گرسنه است هنوز نياز به انرژي نوع دوم داره كه تعريفش را مي دونيد لذا فرد نا خودآگاه احساس ميكنه كه ارضا نيست غذا خورده استراحت كرده ولي نميدونه چيه ؟ ودر واقع همه چي را داره ولي باز مي بينه يك چيزي كم است اينجا اون نياز به جلب توجه و نياز به خودنمايي و نيازي است كه در واقع به دنبال رفع اون نياز اون توجه انرژي نوع دوم را كسب مي كنه حالا ارضا ميشه و خانم و آقا نداره مثال هايي قبلا زديم گفتيم يك آقا هم براي اين قضيه ممكنه دست به يك كارهايي بزنه كه اون جلب توجه را بكنه حالا با موتورش است با ماشينش است با لباسش است يك خانم هم ممكنه كه از طريقي اين مسئله را جويا باشه و گفتيم انسان معمولي گداست ، گداي جلب توجه گداي محبت ، گداي خودنمايي و اين مسائل ، اما يكي از مراحل بلوغ خصوصا بلوغ عرفاني زماني است كه بي نيازي رخ ميده ، بي نيازي از انرژي نوع دوم ، اگه يادتون باشه يك بردار داشتيم اين بردار ما رو به سمت كمال هدايت مي كرد يك بردار داشيم كه نياز به مورد پرستش قرار گرفتن يا جلب توجه يا چيزهاي مشابه خاطرتون هست اون اسجدوا ادم فسجدوا روز اول ما رو بيچاره مون كردن و با اون سجده و اون مسائل ما رو با انرژي نوع دوم آشنا كردن بطور سمبليك ما عاشق خود مون شديم و ماجراهايي توي اين راستا و امروز آثار اون در ما هست ، يك انسان معمولي اگر به دنيا بياد روش كاري صورت نگيره برحسب معمول اين گرايش طبيعيش است اصلا غير طبيعي نيست تا جايي كه ممكنه روان شناس ها بيان بگن كه نياز طبيعي انسان اينه كه مورد توجه قرار بگيره درسته ؟ يعني در اين حد با نهاد و مسائل ما آميخته است اما وقتي ميايم در بحث تعريف بلوغ عرفاني مي بينيم نه يك انسان مي تونه كاملا بي نياز بشه تشويقش كنن يعني بيان دست بزنن پشتش بگن آفرين ، بي نياز بشه از جلب توجه بي نياز بشه از اينكه مورد پرستش قرار بگيره بي نياز بشه بطور كلي و آكادميك از انرژي نوع دوم ، حالا همچين كسي وقتي بي نياز شد وقتي به اين بلوغ عرفاني ، حالا اين يكي از مراتب و مراحل بلوغ عرفاني است ، وقتي نزديك شد از حالا به بعد نماد خودنمايي در او به سمت صفر ميل مي كنه ، نيازي به جلب توجه نداره حالا اين جلب  توجه  ممكنه در هر لباس و كسوتي انجام بشه ، حالا بحث حجاب را هنوز من وارد نشدم ممكنه يك كسي با يك حجابي جلب توجه را بدتر از يك كسي كه حجابي نداره داشته باشه يعني ريشه بايد تعريف شده باشه ريشه بايد درست باشه وگرنه به صرف يك پوشش هيچ چيزي درست نميشه چون همون پوشش ممكنه خودش در پشتش جلب توجه و خود نمايي را داشته باشه لذا مسئله اي كه اينجا پيش مياد كه عام است و كلي است وبلوغ يك جامعه اي را مي خواد نشون بده ، بلوغ يك جامعه  مثلا خيلي از جوامع ديگر را وقتي نگاه مي كنيد مي بينيد كه مظاهر خودنمايي در اونها بسيار پايين تر است و با وجودي كه مسائل را ظاهر باعث بشه ولي اين مظاهر خودنمايي ديگه در اونها از بين رفته به اون شكلي كه ما دنبالش هستيم بنابراين يكي از چيزهايي كه بايد ريشه اي در ما تعريف بشه يعني در جامعه اي تعريف بشه ، يك جامعه اي بايد به بلوغي برسه كه مطابق اين بلوغ اون جامعه گدا نباشه ، اون جامعه محتاج انرژي نوع دوم نباشن و به بلوغي رسيده باشن كه نياز به خودنمايي و جلب  توجه نداشته باشن پس اولين موضوعي كه در يك جامعه بايد كار بشه براي اينكه حجاب تحقق پيدا بكنه اينه كه اون جامعه به بلوغي برسه كه مطابق اين بلوغ نياز به انرژي نوع دوم به حداقل برسه چون نسبي است نمي گيم به صفر برسه ولي ديگه به حداقل برسه چون نسبي است نمي گيم به صفر برسه ولي ديگه به حداقل خودش برسه اين جامعه از حالا به بعد پذيراي مباحث پيچيده تري ميشه مباحث پيچيده تر مياد توي بحث هاي ديگري و اون بحث ها ميخواد ارزش ها را پيدا بكنه ارزيابي بكنه نشون بده تحقق بده و بحث اصولا در مورد packaging هر چيز با ارزشي را متناسب با اون براش پوششي در نظر مي گيرن متناسب با اون ارزشي كه اون كالا اون جنس داره ميان اين كارو مي كنن مثلا براي يك چيزي بي ارزش ميان يك packaging بسيار گران قيمت را طراحي كنن ؟ يا براي يك چيز گرون قيمت بپيچنش توي يك كاغذي ، يك تيكه الماس را ميان براش يك باكسي درست مي كنن كه خود اون باكس كلي ارزش و قيمت داره خوب مرحله بعد اينه كه جامعه اي بدونه ارزش وجوديش چقدر است ؟ چيه ارزش وجوديش ، بحث درك انالحق حالا اينها كه درك هاي بالاست ولي درك هاي خيلي پايين تري اينه كه بدونه از كجا آمده چرا آمده به كجا مي خواد بر ه ؟ باز اينم بحث مفصلي است باز در اين حد هم نمي خواهيم چيز بكنيم اصولا در اين حد كه حضور ما ، وجود ما هدفمند است پس ديگه  min. يك بحثي حضور ما وجود ما هدفمند است و جهان هستي به دنبال خودش هدفي داره يا به عبارتي ديگه درك هوشمندي حاكم بر جهان هستي ، همينو كه دركش بكنيم كه در جهان هستي شعوري هست هوشمندي هست به اين مطلب مي رسيم كه ما هم در اين وسط نقش هوشمندانه اي داريم چون نميشه تو يك مجموعه هوشمند يك جزء بدون هدف باشه اگر هستي هوشمند است پس ما هم هستيم اگر هستي نقشه اي را دنبال ميكنه پس ما هم نقشه اي را داريم دنبال مي كنيم پس وجود ما براي خودش ارزشي داره وجود ما ارزشمند است واين ارزش متناسب اون بايد ارزش گذاري بشه و مطابق اين رابطه چند تا موضوع را وقتي با همديگر ارتباط ميديم مي بينيم كه آنچه كه نتيجه نهايي و بردار نهاييش است چيزي است جدا از خودنمايي كه ميخواد ارزشي را عرضه بكنه همانطوري كه خداوند عرضه كرد "ارضهم علي الملائكه " ما را عرضه كرد بر ملائكه ، قال  انبئوني ان كنتم صادقين ايني كه هست ببين چه ارزشي داره اگر ميگي نه بگو چيه ؟ خوب حالا پس اونچه كه نتيجه نهايي قضيه است اينه كه متناسب با ارزش خودش بتونه عرضه بشه پس اينجا بحث عرضه پيش مياد يك سوال پيش مياد كه هر كسي بايد چگونه خودشو عرضه كنه فرقي نمي كنه اصلا آقا و خانم نداره اين بحث كلي است هر كسي چگونه خودشو عرضه بكنه ؟ خوب چه مسائل و صحبت ها و چيزهايي پيدا ميشه ؟ هر سي متناسب با ارزشي كه در درون براي خودش پيدا كرده ، ارزشي كه در كل و در جزء و همه اينها پيدا كرده خود شو در اين صحنه ميخواد عرضه كنه ، مسلما يك آدم پوچ گرا ، نهي ليست يك جور عرضه مي كنه خودش را ، يك آدم افسرده عرضه اش يك جور است يك آدم ديگه يك جور است و شما بي نهايت نوع عرضه را برخورد مي كنيد همينطور است يا نه ؟ و شما ممكنه البته اين قضيه را كه ميگم خدمتتون نسبي است ممكنه نسبت به نوع عرضه و ارزش گذاري دروني كه فرد رو خودش داره شما ارتباطي پيدا يكنيد ميشه يا نميشه ؟ ميشه و اين ممكنه كسي به تفكيك ارزش دروني را فهميده ولي تناسب اين قضيه را پيدا نكرده باشه اينها همه مراحل كمالي است كه بايد يك نفر طي بكنه و در نهايت بحث ها و مباحثي هست كه نمي خواهيم الان بريم واردش بشيم ولي فكر مي كنم كه مختصر همين دو تا ارتباط و موضوع را به هم ارتباط بديم مطلع مي شيم يا پيدا مي كنيم كه يك جامعه اي چه كارهايي را بايد دنبال بكنه تا به يك رابطه اي منجر بشه كه در ضمن اون رابطه ما به ارزش هايي پي ببريم يا ارزش هايي را زنده بكنيم كه بتونيم اون ارزش گذاري را براي نسل بعدي به ارث بگذاريم به جا بگذاريم همين صحبت ها يي كه مي كنيم گوشه هايي از اين تفكر را باز مي كنه اين يك كار ريشه اي است يعني بحث جاذبه و دافعه يادتون هست اون بحث هم وارد اين قضايا بكنيم اين بحث ها را بيخود نكرديم اين بحث ها يك جايي با هم پيوندهايي پيدا ميكنه بحث جاذبه و دافعه مي تونه يك خانم يا آقايي كه حجابش را يعني حجاب الان منظور را متوجه شدين ديگه چيه مخصوصا موضوع خودنمايي است كه ممكنه آقا داشته باشه خانم هم داشته باشه چون در دنياي عرفان موضوع كيفي است نه كمي بحث جاذبه و دافعه در يك صورتي يك فردي با دانستن يك مطالبي مثل هميني كه الان اشاره كردم اين موضوع غالب است جاذبه است به واسطه اينكه ميدونه مي خواد ارزش هايي را در واقع پاس بداره در يك جايي دافعه كجا دافعه است زماني كه فرد توجيه نيست چرا ؟ نمي دونه چرا بايستي اين قضيه را داشته باشه و تا زماني كه بدونه چرا يك دوندگي ميخواد ، خوب حالا ما در مورد بحث ريشه اين قضيه متاسفانه در جامعه ما كار نشده و عمدتا توجيه لازم و كافي را اون طور كه من مي بينم اون توجيه لازم و كافي را ندارن براي انجام  اين قضيه و بيشتر فكر مي كنن كه اين قضيه يا قانون است يا توصيه اين است يعني به اين چيزها نسبت داده ميشه اما ، ما در بين خودمون حالا كه اين مسئله جلو افتاده حالا كه تاكيد روي اين مسئله زياد است در بين خودمون بايد بدونيم كه اين امر وقتي درونش را پيدا بكنيم درونش كشف بشه در واقع نشاني از يك بلوغ است به شرط اينكه طرف در درون رسيده باشه يعني ميل به خودنمايي در او به سمت صفر رسيده اين نشون ميده كه من نيازي به خودنمايي از طريق اين عرضه ندارم ، بلوغي را نشون ميده در غير اينصورت شما هر كاري بكنيد من عرض كردم شما ممكنه در غالب يك حجاب شاهد خودنمايي باشيد

س- ؟

ج- پس شد دو تا حجاب

تو خود حجاب خويشتني حافظ از ميان برخيز       خوش آن كسي كه در اين پرده بي حجاب رود

ذهن بي ذهني يكسري پرده ها را از جلوي چشم ما مي خواست بزنه كنار اونجا يك حجاب داريم اينجا يك حجاب داريم اين يك حفاظي است يك ماجراي ديگه اي دراه كه مي خواد نشان و سمبلي بر بلوغ عرفاني باشه اونجا حجاب ، حجابي است كه بين ما و او فاصله انداخته ، اين دو تا حجاب مختلف است مثلا فرض كنيد يك كسي علمش حجابش است چرا؟ چون ميگه خارج از دو دو چهار تاست هيچي نيست علم باعث شده كه محروم بمونه اون علم شده حجابش ، الان ما اون چيزي كه اينجا برنامه ريزي شده ، شده حجاب مون .

الان تلاشي كرديم كه اينو بشكنيمش پس اين حجاب ، حجابي است كه بايد شكسته بشه ، اين حجاب ، حجابي است كه مي خواد نشون بده من ، اون ، هر كسي در واقع از گدايي و نيازمندي به انرژي نوع دوم نجات پيدا كرديم و جاذبه دافعه موضوع را دريافتيم و خودش براي ما يك مسئله اي شده كه فراتر از اين قضاياست كه قرار است ارزش گذاري و ارزش دروني ما رو در قالب يك packaging و در قالب يك پوشش عرضه بكنه و اين پوشش نشون بده درون با ارزش است چون از packaging مي تونيم بفهميم كالامون چقدر ارزشمند است همون طوري كه مثلا زدم تو بحث packaging اين پوشش مي خواد نشون بده كه اين درون ، درون ارزشمندي است حالا چه بكنيم چه فرهنگي را بايد پايه رييزي بكنيم چه مسئله اي را بايد بريم دنبالش به چه چيزهايي بايد برسيم كه نشون بده در واقع پوشش فقط پوشش نيست ، پوشش ميخواد نشون بده حالا پوشش تنها هم نيست حالا بعد مي بينيم رفتار هم هست اين هم هست اون هم هست يكدفعه مي بينيم يك كار فرهنگي عظيمي است كه ما حصلش ميخواد بگه كه درون ارزشش را پيدا كرده و به تنهايي و به خودي خود كارساز نيست و بايستي ما ارزش ها را دريابيم و گرنه انان حرص ما منع منه و مي بيني كه يك لحظه يك كسي تو كوچه بتونه روسري شو يك خورده بده عقب و بكشه جلو اون يك لحظه كه برده عقب و جلو بگه آخ جون مثلا فرض كنيد كه يك هوايي بهش دادن در اين قضيه اون موضوع مورد نظر ما نيست اون موضوعي كه بهش ميخواهيم برسيم نيست اصلا قضيه ، اصل ماجرا اين نيست كه دو تار موت ديده بشه يا نشه دعوا سر اين نيست ، دعوا يا موضوع سر ارزش گذاري وجود انسان است فرقي نمي كنه بازم ميگيم ، چه مرد چه زن ارزش گذاري درون ، پي بردن به اون ارزش هاي دروني ماست كه اين مسائل را به دنبال خودش مي كشونه و مي خواد نشان بده كه ما به بلوغ عرفاني ، به بلوغ كيفي رسيديم

حالا البته اين بحث مختصري بود بحث ارزش ضد ارزش ، بحث هاي مفصلي هست كه مي تونه مكمل اين قضيه باشه اگر انشاءالله شد من يك مطلبي را مكتوب خدمت دوستان در اين رابطه بدم منتها مطالب براي عام قابل استفاده نيست برا ياينكه براي كساني قابل استفاده است كه انرژي نوع دوم را بدونن جاذبه و دافعه و مسائل مختلف را بدونن من فكر مي كنم براي درون گروهي خودمون اين مطالب به درد مي خوره ولي براي بيرون بايد با زبان ديگري بيان بشه

س- ارتباطي بين حسرت و حجاب هم وجود داره ؟ حسرت موجود غير ارگانيك حجاب ارتباطي وجود داره

ج- ميتونه مسائلي وجود داشته باشه كه مرتبط باشه مثلا تاثير اونها در رفتار ما كه مشهود بود ديگه رو رفتار ما ، بنابراين ميتونه اين قضيه روي اون ، اون به اين و اينها رو همديگر اثراتي بگذارد بطور كلي حالا بطور خاصي منظورتون

س- سبب بشه كه موجود غيرارگانيك وارد فرد بشه ، تاثير روي فرد اين باشه كه دريچه باز بشه موجود غيرارگانيك بياد ميشه همچين چيزي شما گفتين غيبت وقتي بي حجابي رواج داشته باشه و يك كسي ، كسي را ببينه و حسرت بخوره اين موجب باز شدن دريچه و...

ج- من از اين موضوع يك جوري خارجش بكنم هر عاملي كه ايجاد تشعشع منفي بكنه اينجا قانون بود موجودات غيرارگانيك مخصوص موجودات غيرارگانيك شرير را به سمت خودش مي كشونه حالا مي خواد از هر مسئله اي باشه مثلا اگر اينجوري باشه جوامع طبقاتي جوامع حسرت زده است ماشين و خونه هم ايجاد حسرت ميكنه خودش هم ايجاد حسرت ميكنه هر ي داريم و نداريم ايجاد حسرت مي كنه در اينصورت آلودگي هست و جوامع حسرت زده اصولا مشكلات عديده اي دراه بنابراين جامعه اي اگر بخواد روي سعادت را ببينه بايد در اون حسرت به حداقل برسه و حالا بايد ببينيم چطوري ميشه يك جامعه اي از نظر حسرت زدگي به حداقل برسه مثلا جامعه حسرت زده حتما در جرائم بالاست جنايات بالاتر است و ما شريك جرميم و هر جنايتي رخ ميده در انجام اين تك تك افراد در اون شريكند به واسطه همين ما جراي حسرت تمام تك تك افراد در اون شريكن حالا چرا چگونه اش بعدا راجع بهش صحبت مي كنيم

 

 

 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 8 visitors (35 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free