دوره 6-جلسه1

دوره 6 جلسه اول ساعت اول                          /12/85                 ارتباط قونيه

 

تو چه داني كه ما چه مرغانيم                  هر نفس زير لب چه مي خوانيم

چرخ از بهر ماست در گردش                   زان سبب همچو چرخ گردانيم

 

به نام خداي رحمان و رحيم

 

با سلام و عرض ادب خدمت سروران عزيزم ، اين دوره را با ارتباط قونيه آغاز مي كنيم و توضيحاتي را در اين رابطه خدمت دوستان عزيزم عرض مي كنم .

راههاي ارتباط درحلقه هاي مختلف بسيار بسيار متعدد است لزوم برقراري ارتباط از كانال هاي مختلف و از حلقه هاي مختلف را با يك مثالي سعي مي كنم خدمتتون عرضه بدارم .

شما مي بينيد كه وقتي يك خميري را مي خوان در واقع داخل تنور بگذارند قبل از اون روش كارهايي انجام ميدن ، حالا مرحله تهيه خمير را ازش بگذريم ، خمير كه آماده شده تازه شروع مي كنن به انجام حركت هايي روي اون تا به اون ضخامت و اندازه خاصي كه ميخوان برسه تا اون پختي را كه براش تعريف كردن روش صورت بگيره ، اگر اينكارو نكنن بستگي به نوع نون ممكنه بيرونش بسوزه و مغزش خام باقي بمونه و تعداد حركت هاي زيادي روي يك خمير انجام ميشه تا اون خمير به اون شكل دلخواه در بياد بيرون ، در مورد ما هم همينطور است و هر ارتباطي از يك زاويه اي ما را نزديك ميكنه و به يك وضعيت دلخواه و هر حلقه اي از يك منظري ما را با هستي مرتبط ميكنه و مجموعه اين ارتباطات هست كه اون پختگي لازم را در مورد ما ايجاد ميكنه ، اون مجموعه كارهاي لازم را در مورد ما به اجرا در مياره و ما را آماده جهش هاي بعدي ميكنه كه جهش بعدي حالا در هر مرحله اي پخته شدن است ، تا زآتش مي گريزي ترش و خامي چون خمير، بنابراين در اين راستا مراحل مختلفي طي ميشه از مرحله اي كه يك گندم جوانه ميزنه تا زماني كه آسيابي صورت مي گيره خميري ايجاد ميشه و بعد اون خمير تازه بايد بره به آتش نزديك بشه و بعد تازه اين قراره شكمي را سير كنه و دوباره اون شكم سير موجبات تفكري را فراهم بكنه يعني شكم كه سير شد شكوفايي فكري را داشته باشه خوب اينها تو مراحل كمال هم همين طوري هست ، چه در مقطع كوتاه چه د رمقطع كلي ، مقطع كليش اون تنور جهنم است ، همون جهنم است كه ما حصل اين قضيه را قراره پخته بكنه طبق صحبت هايي كه با هم داشتيم بعد تازه از اونجا كه در اومد ميخواد نهايتا انديشه اي را در انتها به بار بياره كه جواب الست بربكم را بده ، پس مقاطع مختلف چه دركوتاه مدت چه در طولاني مدت از يك روند ثابتي تبعيت ميكنه و به هر حال ارتباطات مختلف كمك مي كنند كه ما اون شكل و فرم لازم را پيدا بكنيم تا آماده بشيم براي يك مرحله اي

در مورد اينكه چرا نام ارتباط ، ارتباط قونيه است ما خودمون هم نمي دونيم ما فقط بعد از اينكه اين ارتباط ها دريافت شده ديديم كه اين شكلش مثل شكل اون ميشه ، فرد بدون اينكه خودش چيزي داشته باشه ، فرد اون شكل رو پيدا كرد ودر حقيقت نميدونيم در زماني كه اين ارتباط براين اولين باز دريافت شده نمي دونيم اين بوده يا نبوده ، هيچكدام از اين جزئيات را ما اطلاع نداريم و الان هم اگر در قونيه يك حركتي را دنبال مي كنند طبق تحقيقاتي كه ما  انجام داديم ، دوستاني كه رفتن، مرتب ميرن و سوال مي كنيم ميگن ارتباطي توش نيست ، ارتباطي نمي گيرن فقط بر اساس يك مكانيزم خود هيپنوتيزم با هم ، هم ساعت شدن و طبق يك ساعتي و بدون انحرافي توي مسيرهايي كه قرار   مي گيرند اين حركت را موزون با همديگر انجام ميدن در حاليكه حركت قونيه در مورد هر كسي منحصر به خودش است يعني اينطور نيست كه همه با هم و اونها بر اساس تمرين و شرطي شدن تونستن اينو پياده بكنن و در اين ارتباط همانطور كه عرض كردم تحقيق كرديم ، نه بحث دريافت آگاهي است نه بحث هيچكدام از جرياناتي كه شما بهش نزديك ميشين و تجربه مي كنيد و متوجه مي شويد كه اين ارتباط با بركتي است ، يكي از ارتباط هاي پر بركتي است كه دوستان مي تونن تجربه بكنند اما اگر نامش را اين گذاشتيم صرفا به واسطه شباهتي است كه با اين قضيه داره و گرنه ما هيچي از اون ماجرا د راصل نمي دونيم رتباط قونيه خودش نوعي هم فاز شدن با هستي است منتها اين بار از يك زاويه اي ، از اين زاويه كه :

چرخ از بهر ماست در گردش                  زان سبب همچو چرخ در گردانيم

يعني با رقص عرصه جهاني در واقع يك هماهنگي و يك هم فازي پيش مياد و بهدنبال اين هم فاز ما كانالي ميشيم كه دراين كانال جريان هايي هم از انرژي هاي مختلف و هم از آگاهي ها جاري ميشه ، حالا مي تونيم تجاربي بكنيم كه با دوستان اونو مورد بررسي قرار ميديم ، فكر مي كنم هيچي بهتر از خود عمل نباشه چون هر چي بگيم به درد نمي خوره

س- با همه صحبت ها احساس مي كنم كه كل وجودم را يكسري حلقه ها گرفته

بسيار خوب حالا يك تجربه ابتدايي بكنيم تا حرف هاي همديگر را بهتر متوجه بشيم

قونيه نام يك شهري است در تركيه و در اونجا مراسم رقص قونيه را همه ساله اجرا مي كنن و عرض كردم شباهتي كه با اين مسئله داره اين نام را گذاشتيم و شايد بعدا نام ديگه اي براي اون بذاريم فعلا براي اينكه اكثريت با اين موضوع آشنايي دارن همين نام را گذاشتيم البته ميدونيد نامگذاري اصلا مهم نيست فقط اون خود اصل ارتباط براي ما اهميت داره ما مجبوريم براي هر ارتباطي و هر حلقه اي را براش يك نامي داشته باشيم كه وقتي با هم صحبت مي كنيم بدونيم راجع به چي مي خوايم صحبت داشته باشيم لذا زياد روي بحث نام را زياد جدي نگيريم و فقط خود ارتباطات را دنبال بكنيم خوب اگر آماده هستيد من يك توضيح بدم ، تو اين رابطه مي تونيد ، البته درصورتي كه اين كار هم نكنيد خودبخود اين فرم ايجاد ميشه ، يك دست هر كدام يكي به سمت بالا يكي به سمت پايين ، عرض كردم مي تونيد هم نباشه و ببينيد خودش به چه صورتي در مياد بيرون اگر آماده هستين شروع     مي كنيم مواظب سروكله اطرافيانتون باشيد ، ما جامون براي اين ارتباط اصلا مناسب نيست اين يك جاي وسيع ميخواد ، افراد با هم فاصله داشته باشن ولي من هر جا ديدم كار داره خراب ميشه توقف ميدم ، يك ارتباط كوتاه بگيريم چون من مي خوام شما تو جريان بياييد ، چشم ها را ببندين كه حواستون به قضيه باشه

برقراري ارتباط

دوستاني كه متوجه ارتباط بودن دستشان را بلند كنند ، هر كسي حركتش منحصر به فرد است منحصر به خودش است منتها كل حركت يك فرم خاص داره ولي هر كسي مثل اثر انگشت خودشه اينو بدونيد همه ارتباطات يك قانون داره ، هيچ ارتباطي نيست كه دو نفر مثل هم باشه پس اينكه اونجا همه با هم هماهنگ اينكارو مي كنند يك مسئله ديگه است .

تبعات اين ارتباط دوستاني كه وجد و سروري را احساس مي كنند ؟ استارت ها از قبل مي خوره ولي اينجا يك بار فعال مي كنيم و عملا انجام بديم ، خيلي از كساني كه دردوره يك حتي نمي دونن چي به چيه نسبت به دوره اسكن شون شروع ميشه ، دوره 6 در مجموع دوره نرم و شيريني است ودوستاني كه دوره 5 را گذروندن و سختي هاي اسكن دوگانگي دوره 5 را ، اينجا يك فرصت تنفسي دارن البته ديگه ازا ين به بعد دوره ها بيشتر شيرين هستند تا تلخي هاي بيرون ريزي

دوستاني كه پيام هايي دريافت مي كردند؟ چند باري اين ارتباط را تا آخر وقت انجام ميديم تا بهتر جا بيفته ببينيم منظور چي هست ؟

در مورد حركت ادراكي و ذاتي يك توضيحي بديم تا ارتباط بعدي

ما تو اين چرخه " انا لله و انا اليه را جعون " گفتيم مسير حركت داريم كه اونو ارض مي گيم ، مسير حركت ارض است نه زمين همانطور كه قبلا اشاره كرديم همه واژه ها يا اكثر واژه ها دو تا معني دارن يك معني آشكار و فيزيكي يك معناي پنهان داره يك معناي مجازي داره ، معناي آشكار ارض زميني است كه مي شناسيم ولي معناي پنهانش كل اين مسير انالله و انا اليه راجعون ارض است و مسير حركت است و ما هر جايي كه و در هر گوشه اين هستي كه قرار بگيريم دوباره فكر و ذكر ما بحث كمال خواهد بود و رهنيت ما بر اين اساس است كه از كجا آمديم ‌، چرا آمديم ، به كجا مي خواهيم برويم ؟ فرقي نمي كنه كجا هستيم ، 15 ميليارد ، 20 ميليارد ، 30 ميليارد سال نوري هم از زمين فاصله كه بگيريم ، بريم ساكن يك كره ديگه هم كه بشيم باز موضوع فرقي نمي كنه پس منظور اين نيست كه ما روي زمين فقط مسئوليت داريم و اگر از روي زمين جاي ديگه اي رفتيم مسئوليت مون تموم ميشه ، هر جايي كه بريم در قبال كمال لازم است پاسخگو باشيم لذا كل اين حركتي را كه مقطع به مقطع ما طي مي كنيم ، اين حركتي است كه ذاتا به سمت اليه راجعون است يعني ذاتا چه بخواهيم چه نخواهيم داريم به او نزديك ميشيم ، اليه راجعون است خود اليه راجعون ذاتا يك حركتي است به سمت كمال ، ذاتا ما داريم اليه راجعونه مي كنيم ، داريم به سمت كمال ميريم ، اما د رمورد حركت ادراكي ، اگر كه من اشاره به يك چيزي بكنم و مثلا بگم اين ستون چيه ؟ چه جوابي ميتونيم براش داشته باشيم ، اين چيه ؟ ستون اما ممكنه جواب بديم اين ستون اصلا وجود خارجي نداره اين هم درست است يا نه ؟ ميتونيم جواب بديم كه "اينما تولوا فثم وجه الله " اين وجه الله است پس سه تا جواب مي تونستيم داشته باشيم يكي ديوار است يكي وجه الله است و يكي اينكه اصلا وجود خارجي نداره ، خوب چگونه ميشه كه در آن واحد اين سه تا مفهوم براي ما وجود داره اما هر كسي ممكنه يك مفهومش را در بيابد يا دو تا شو يا در نهايت سه تا رو ، يكي صحبت از ‌ظاهر ميكنه يكي صحبت از ذات ميكنه يكي صحبت از عدم ميكنه يا باطن ، بنابراين اوني كه من اين ستون را چي مي بينم بستگي به چي داره ؟ بستگي به ديدگاه يا جهان بيني من داره كه ديوار مي بينم يا وجه الله مي بينم و يا اصلا چيزي وجود خارجي نداره به عبارتي كمال يعني ارتقاء ديد ناظر ما بدون اينكه حركت كنيم در كسري از ثانيه مي تونيم ديد ما ديدي بشه كه رسد آدمي به جايي كه بجز خدا نبيند در كسري از ثانيه ، در لحظه اي ما به ادراكي برسيم كه ديگه ديوار را ديوار نبينيم ، زمين را زمين نبينيم و انسان ها را ديگه به همين صورت نبينيم و همه چيز را وجه الله ببينيم مي تونيم عدم ببينيم يا مي تونيم همين ظاهر ببينيم لذا ما الان در وضعيتي كه هستيم چشم ما چشم ظاهر بين است اين چشم ظاهر بين را داريم ، ظاهر بيني خودش يكي از مظاهر مخفي شرك هم هست منتها نسبت به سطح ما نديد مي گيرن اما اين ظاهر بيني يعني اون مظاهر الهي را نديدن خودش يك جوري يك شرك مخفي هم هست ، پس مي تونه چشم ما ظاهربين باشه ، باطن بين باشه ذات بين باشه ، اونجايي كه صحبت شده كه چشم باطن بين بعضي ها گفتن چشم باطن بين يعني ما بتونيم فكر افراد را بخونيم مجوزي كه براي خودشون صادر مي كنند از اين زاويه هست كه يك جاهايي شنيدن كه باطن بيني اما به معناش نرسيدن در واقع باطن بيني را فكر كردن همون نفوذ در افراد ، درون افراد راديدن اما اينجا باطن بيني چه معنايي ميده ؟ديدن ذات وديدن باطن چه معنايي ميده ؟ معناش اينه كه ابعاد ديگه اين وجه را ما تونستيم ببينيم وجه عدمش را و وجه ، وجه الله اونو تونستيم ببينيم ، اينه كه چشم باطن بين و ذات بين را مي بينيم ، خوب كمال به چقدر زمان نياز داره ؟ صفر ثانيه يعني در يك طرفة العين ، معمولا همينطوري است مي دويم ، مي دويم ، مي دويم همه اين دويدن ها براي يك صفر ثانيه است كه يكدفعه به يك روشن بيني نائل بشيم كه روشن بيني را بيرون به فكر خواني وديدن آينده و اينها معني مي كنند در حالي كه اگر يك جايي صحبت از روشن بيني شده كه بدويم ، بدويم تا يك جايي يكدفعه روشن بين بشيم ، منظور از روشن بيني اينه كه يكدفعه يك جايي دو زاريمون بيفته كه بابا اين يك وجهش ديوار است دو تا وجه ديگه هم داره و ما سه تا وجه شو وقتي مي تونيم با همديگه ببينيم اون وقت كمالي رخ داده اون وقت يك تحولي رخ داده ، اين حركت ادراكي است يعني يك حركتي است كه ما در صفر ثانيه به دركي نائل شديم به ادراكي رسيديم يعني در واقع حركت خودش فقط داره زمينه را براي يك صفر ثانيه آماده مي كنه براي يك لحظه آماده مي كنه ، خود كمال به اون صورت حركت نمي خواد چون در يك صفر ثانيه انجام ميشه اما ، ما ميدويم اينجا اونجا اينكارو اونكار ، اين حلقه اون حلقه همه اين كارها را مي كنيم براي يك لحظه است اين كارها و مي بينيم كه در يك لحظه اون نداي "انالحق" رسيد و اين مسائل ، اين موضوع يك مطلب خيلي مهمي را برامون گوشزد ميكنه ، بعضي از دوستان ميگن از ما كه گذشت ما ديگه وقتي براي كمال نداريم ، از اين صحبت ها زياد هست كه ما ديگه آب از سرمون گذشت ، اين يكي از ترفندهاي شيطان است در حالي كه ممكنه فردي در ده ثانيه به آخر عمر مونده ، ثانيه اول از اين ده ثانيه ، در يك هزارم ثانيه اش اين موضوع را متوجه بشه و 9 ثانيه بعديش انسان با كمالي است ممكنه درست در آخرين ثانيه متوجه بشه ، يك ميليونيوم ثانيه آخرش ، در واقع انساني نسبت به اين سطح تونسته رسالتش را به انجام برسونه ، رسالتش اين بود كه همين موضوع را متوجه بشه ، ما اومديم اين جا كه بتونيم اين سه تا ديد را با هم تلفيقش بكنيم ، سه تا ديد مختلف را بتونيم با هم نگاه كنيم ، الان يك بعدي داريم مي بينيم ، دو بعد ديگه اش را قادر نيستيم درك بكنيم ، هدف از تمام كارهايي كه مي كنيم حالا در تعريف عبادت و اينها كه در ترم 2 هم صحبتي داشتيم منظور رسالت ها ، اين يكي از رسالت هاي ماست كه بتونيم به باطن راهي پيدا بكنيم

س- اين كمال مخصوص همين مقطع است يا اينكه ما احتمال داره در اين مقطع از زندگي كمال را متوجه نشيم و در مقطع بعدي از زندگي متوجه بشيم

ج- در هر مقطعي امكان جبران مسائل گذشته هست مثل مثلا در دانشگاه ميشه كم كاري دوره دبيرستان را جبران كرد ، درسته يا نه ؟ اما اون چيزي كه در دانشگاه ميخواد اتفاق بيفته مسلما زودتر از مقطعش فشار وسنگيني زيادي را به همراه خودش داره ، اين ميشه منتها خوب اگر در همون دوران خودش انجام بگيره باري ببراي دوره بعد باقي نمي مونه ، كما اينكه ما دقيقا مي دونيم بعضي از كالبدهاي ذهني درست تو عالم برزخ كه الان هستن تو برزخ شون متوجه ميشن كه الان چي هست ، برزخ دوباره يك فرصتي هست كه اون ماجرا جبران بشه ، برزخ ها فرصت هايي هستند كه موضوعات مورد بررسي قرار بگيرن ولي خوب بهتره اين مسئله در همان زمان هاي خودش هر مقطعي دريافت هاي خودش را بكنيم چون اين از سرگرداني در برزخ اونها جلوگيري ميكنه يعني اين ادراكات به ما كمك مي كنه كه ما بيش از پيش به مجاز بودن پي ببريم و برزخ گرفتار نشيم كسي كه اين مسائل را متوجه نميشه و همه چيز را حقيقت مي پنداره وابستگي خودش هم براش حقيقت داره و بهش جامه عمل مي پوشاند ولي وقتي اين ديدگاه ها پيش مياد در واقع عارف يعني وقتي ميگيم عارف كسي است كه به اين شناخت رسيده عارف حالا منظورمون افراد خاصي نيست ، عارف كه به ين شناخت رسيده ديگه تو برزخ گير نمي كنه متوجه ميشه اين چه وجهي ست و ماجرا از چه قراري است نمياد بند يك مجاز بشه ، شرمنده رهروي كه نظر بر مجاز كرد، بنابراين اون گير نمي افته ولي كسي كه اينها را نمي دونه گير ميفته ، برزخ ها بين هر مرگ وتولد ، مرگ يك مفهوم دوگانه نداره كه هم مفهوم مرگ را بده هم مفهوم تولد را ، در واقع بين مرگ و تولد يك گپ و شكافي ميفته كه برزخ است الان ما كه اينجا هستيم از برزخ زندگي قبل اومديم يعني متعالي هاي زندگي قبل هستيم و هنوز خيلي ها در برزخ زندگي قبل گير هستند ، همانطور كه اينجا كالبدهاي ذهني ، تجربه اي كه اينجا مي كنيد كمك مي كنه كه همه چيز را بهتر متوجه بشيد ، الان كالبدهاي ذهني كه شما تجربه كردين تو برزخ ها  گير هستن يا نيستن ، تو برزخ گير هستند نمي تونن برن و پابند اينجا هستند ، ببينيد چون بحث قيامت در لامكاني و لازماني است به عبارتي تمونم است ولي به عبارتي ديگر يك مرزي كه اونجا تقدم و تاخر معني نداره كه بگيم اينها تموم شده يا تموم نشده ، اونو جدا بگذاريد نگاهش مي كنيم ، چون همين كه وارد لامكاني و لازماني بشيم تقدم و تاخر معني نداره انگار همه اينجان انگار همه نيستن ، چون در گذري با هفت هزار سالگان سربسري ، ديگه تقدم و تاخر نيست ، پيش كسوت و پس كسوت معني نداره ، خوب حالا برزخ نسبت به گذشته چشم بيناست ولي نسبت به ، در برزخ به گذشته ميشه نگاه كرد اما اگر برزخ را پشت سر گذاشتيم اومديم اينجا زندگي بعدي نمي دونيم گذشته چي بوده اين قانون و قاعده است يعني اگر مي دونستيم الن زندگي قبلي مون را معما حل شده بود ولي از برزخ كه گذشتيم اين روند حركت است ، در برزخ به گذشته راه هست يعني گذشته را ميتونه ببينه نسبت به اون مقطع با سواد لازم ميره مي شينه سر كلاس بعدي تجديدي است تو تابستون درسش را خونده ، شهريور قبول شده حالا وقتي مياد كلاس بعدي قرار ميگيره ، حالا بعضي ها خرداد ماه قبول شدن بعضي ها قبولي شهريور هستند يعني تابستون برزخ ، اگر گذروند با همون نمره قبولي اومده نشسته فرق نميكنه سودش با سواد اوني كه خرداد قبول شده يكي است هر دو بلدن ، اگر منظور بلد بودن است اين هم بلده اون هم بلده

س- شما ميگين زندگي بعدي مرحله بعدي كه شروع ميشه دانش كمالي كه داشتيم خوب ديگه تو مرحله بعد زندگي مون دستيابي نمي تونيم پيدا كنيم يعني چيزي داريم توي دستمون ؟ در برزخ ما دسترسي نداريم به مرحله قبلي كه چي پيدا كرديم ؟

ج- در برزخ تولد پيدا كرديم اومديم تو زندگي بعدي چرا دسترسي داريم الان نوزاد كه اومد اينجا متولد شد نوزاد ماحصل سوادشو آورده اينجا ولي يادش نمياد كه شهريور چه سوالي ازش كردن ، يادش نمياد كه خرداد چي بود و نميدونه كه خردادي است يا شهريوري است يك ضرب قبول شده يا دو ضرب اينها را نمي دونه ولي يك ماحصلي داره كه شديم ما ، از همين رو گفتيم دو تا نوزاد شما مثل هم پيدا نمي كنيد حتي اگر دو قلو باشند حتي اگر تكثير سلولي بشه در آينده مثلا هم هرگز نخواهد بود

برزخ يا به عبارتي اگر اينجوري بشيم در برزخ ما بين همون دو تا نيرو هستيم كه تصميم بگيريم زندگي در اينجا يا زندگي در اينجا اما وقتي تو خود زندگي قرار مي گيريم باز تحت تاثير دو تا نيرو هستيم مثل الان منتها فرق شون اينه اينجا (زندگي) مي تونيم انتخاب كنيم در اينجا زندگي كنيم مثل كالبد ذهني كه بين ما ، زندگي اينجا را  انتخاب كرده تسخير ميكنه و داره زندگي ميكنه يا زندگي اينجا را انتخاب كنيم يا زندگي اينجا رو ، اما وقتي تو اين زندگي قرار گرفتيم نمي تونيم زندگي را ما برگرديم به اينجا يا برگرديم اونجا فقط تمايلات ما هست كه ميل به گذشته داره يا ميل به آينده داره پس اينجا بحث تمايلات ماست و اينجا بحث اصلا زندگي ماست الان اينجا تمايل ما اينورش ميل به پرستش و عطف به گذشته تمايل داريم "اسجدوا ادم فسجدوا " اون ور تمايل به كمال داره تمايل به اليه راجعون داره به طور كلي اما اينجا بين دو تا زندگي را ميخواد انتخاب بكنه و هميشه ما تحت تاثير اين دو تا نيرو هستيم منتها يكيش تمايل است يكيش خود زندگي است ، برزخ ما بين دو تا بين دو تا زندگي قرار مي گيريم كه بريم يا نريم .

الان فرض كنيد اگر ما اينجا زندگي مي كنيد كالبد ذهني ما اينجا قرار ميگيره ، كالبد ذهني ما        مي خواد زندگي شو انتخاب كنه بره اون ور زندگي كنه يا اينجا زندگي بكنه ، برن اون زندگي يا بيان اين زندگي اما كه اينجا هستيم ، اين انسان ، تمايلات مونو ما مي تونيم انتخاب كنيم كه ارتجاعي باشه بخواهيم عطف به گذشته داشته باشيم مورد پرستش قرار بگيريم " اسجدوا ادم فسجدوا" اون ذهن مون يادشه كه جهان هستي چه احترامي برامون قائل بود ما را چه جور تحويل گرفت و انقدر به ما توجه كرد كه ما عاشق خودمون شديم و اولين مرحله درك عشق را ما اونجا تجربه كرديم و اولين فاز آشنايي با عشق اين بود كه ماعاشق خودمون شديم و يك فاز ديگه هم عشق به خودمون و عشق به بيرون و فاز بعدي كامل به سمت بيرون يعني تجربه رحمانيت ، هموني كه راجع به خدا  ميگيم رحمانيت و اليه راجعون يعني ما داريم به سمت رحمانيت ، بنابراين ما الان ناخودآگاه عطف به گذشته داريم يعني مي خواهيم هستي به ما توجه كنه و همه چيز به سمت ما معطوف بشه و زمين و زمان داد بزنن كه ماها را دوست دارن و ما رو مورد توجه قرار بدن اين نياز همه انسان هاست همه انسان های معمولي

س- براي اينكه مثل اون كالبد ذهني بهشون دسترسي پيدا كنيم هست ، اونها مي تونن زندگي بعدي را انتخاب بكنن؟

ج- اينجا يك مسئله اي هست كه گفتيم از مرحله تعالي برگشت به گذشته ميگيم متعالي برنمي گرده اينه كه وقتي اومد اينجا ، اينجا قفل ميشه ، برگشت به گذشته با جزئيات امكان نداره با كليات امكان داره با جزئياتي كه برگرديم ببينيم من كي بودم چي بودم ؟ اين جزئيات امكان نداره ولي كليات حلقه انالله و انااليه راجعون چه مكانيزمي داشته ؟ كلياتش را بهمون ميگن ، كليات جهان هاي موازي را بهمون ميگن ولي نميگن كه كانال بغلي وضعيتش چه جوري است كه تو اگه ببيني خوبه بگي خوب ، خوب ديگه من اينورشم ، كليات حركت را ميدن اما جزئيات تاپ سكرت محرمانه است و از اينجا كه ، آن را كه خبري شد خبري باز نيامد        تا هيچ نگذاري كه نميايي باز

برگشت نيست اما مسلما اوني كه گفته تا هيچ نگذاري كه نميايي باز ،

هان برسد اين دو راهه از روي نياز        تا هيچ نگذاري كه نميايي باز

يعني ببين چي مي خواي چي نياز داري بردار كه اونجا سر اين دو راهه ديگه برگشت نيست حالا شما مي بينيد كه اگر بحث كالبدذهني است كه داره با خودمون زندگي ميكنه ديگه ، ما ديگه برامون مسجل شده ، اينجا مي ميره و اينجا اين كالبد ذهني تولد پيدا ميكنه تو فرم جديد و از اونجا اون هم مي ميره به زندگي بعدي برزخ و دوباره همين ماجرا ادامه پيدا ميكنه

س- امكان داره با ماموريت برگرده

ج- پاسخ به اين سوال مشكل است البته ما مي دونيم قانون حكم فرماست وقتي به يك قانوني رسيديم قانون است اما به علت مشكل بودن اين بحث آزاد بذاريم و بازش بذاريم ميگيم خوب باشه با ماموريت بر مي گرده پس بايد ماموريتش ثابت بشه هموني كه صحبت كرديم مثلا ميگن من با     نمي دونم چي در ارتباطم ، ميگيم خوب چي ميگه ؟ چي يادت داده ؟ ميگه هيچي البته نميگه هيچي ميگه مياد ابهت و نور ، خوب اون نمياد كه فقط نورش را نشون بده اون اگر بياد حتما ماموريت مهمي است كه بياد اين ماموريت مهم بايد روشن باشه و گرنه

س- در واقع من مي خواستم رجعت را سوال كنم همون رجعتي كه بعد از ظهور اتفاق ميفته

ج- اين ماجرايي كه صورت ميگيره ، بحث احراز پست نمايندگي شبكه مثبت و شبكه منفي كه جفتش احرازي توش صورت مي گيره يعني نمايندگي توش پيدا ميشه و اين نماينده ها در همه اديان تقريبا مطابق با اون دين و مذهب اسمي داره ، خوب اگر اينو اسمشو ماموريت بذاريم مي بينيم ماموريت مشخص است يعني مي تونيم بگيم خوب ماموريت بزرگي است ، بزرگترين جنگ تاريخ بشري       مي خواد رخ بده ، رويارويي علني شبكه مثبت و منفي ميخواد روي زمين رخ بده ، خوب اين ماموريت مشخص است توجيه پذير است اما موارد ديگه هيچ نوع توجيه نداره حالا بعضي ها شايد چيزي براي ارائه داشته باشن ولي اين قانونش است كه مسئله و مطلب مهمي باشه ، بعضي از مبحث را نميشه در اون خيلي وارد شد كليتش را بپذيريم ، كليتش را مي دونيم كه نماينده خواهد داشت شبكه منفي دجال است شبكه مثبت هم اسم داره كليتش را بپذيريم ، برامون همون كليتش مهم است ، چگونگيش در وهله اول زياد خودمونو درگير نكنيم چون مقوله بسيار پيچيده و سنگين است

بنابراين ممكنه كه افراد با تصورات خاصي روي اين مسئله فكرهايي دارن بينش هايي دارن اينو زياد وارد مقولش نشيم

س- مي تونيم سندي بياريم مبني بر اينكه نوزادي كه متولد ميشه در عالم برزخ بوده و اون نمودهاي منفي كه داشته ميتونه اينجا جبران بكنه يا نه ميخوام سند را بدونم

ج- اگر سندي بود كه معما حل بود ملاك ، ملاك تجربي است كه دو تا نوزاد مثل هم نيستند ، نوزاد شخصيت اوليه داره يا نداره ؟ يعني لحظه اي كه متولد ميشه ، حالا اگر بحث ژن بشه پس همه ما تبرئه ميشيم براي اينكه هر چه كه هستيم ديگه محصول ژنيم ، ژن ، نهاد، فطرت سه تا نرم افزار مياد ژن حسن سابقه و سوء سابقه ما رو انتقال ميده ، نهاد هموني است كه از زندگي قبلي اتنقال پيدا كرده ، فطرت اون چيزي است كه "فالمها فجورها و تقويها" همون بدو خلقت در ما گذاشتند كه اين موجود يكسري چيزهاي نرم افزاريش تثبيت است و اونجا هست و بر اساس اونها كار ميكنه همون كه گفت به او الهام كرديم او گفت بله و اين جزء نرم افزار مادر و جزء نرم افزار اصلي ماست ، او ثابت است ولي در مورد نهاد ، نفر به نفر نهادش فرق ميكنه ، نهاد با ژن متفاوت است و از نظر ما دستمايه زندگي قبلي است كه انتقال داده شده به اينجا و خودمان با اين حسابي كه توضيح ميديم در خيلي ا ز مسائل مون شريكيم يعني با اون نهادي كه آورديم يكسري از دستاوردهاي اينجا ماحصل همون نهاد ماست ، يك بچه حسودتر از اون يكي است ، يك بچه عجول تر از اون يكي است ، يك بچه كنجكاوتر از اون يكي است حتي اگر دوقلو باشند ، دو جور مختلف فكر مي كنند ، خوب  اينو چيكارش كنيم ، بعضي ها فكر مي كنند كه نقطه صفر همين جاست بعضي ها فكر مي كنند كه اينجا نقطه تولد نقطه صفر است ، آدم و حوا ، اومدن اينجا و بعد از اينجا ميريم اونجا و بعد هم تموم است و اين هم دنيا و اين هم آخرت

ببينيد اينجايي كه داريم صحبت مي كنيم ذات و نهاد و طينت يكي است همون نرم افزاري است كه از زندگي قبلي آورديم

گر جان بدهد سنگ سيه لعل نگردد                  با طينت هستي چه كند بد گوهر افتاد

اين طينتي كه آورده اصولا بد ذات است ، حالا كمال يافته شيم اگر كمال يافته نبوديم ، يكي با ده قبول شده يكي با 20 قبول شده نسبي است اگر همه عين هم بودن كه اينجا دوباره باز اينطوري نميشه، فتوي نميشه داد كه هر كس خوب است اونجا خوب بوده هر كس بد است اونجا بد بوده خوب پس زندگي بعد هم همينه ديگه ، خوب از حالا نتيجه معلوم ميشه ديگه يعني اين كه اينجا بد است يعني تا آخر ميره بد است اون هم اينجا خوب است تا آخر ميره خوب است ممكنه يك خوبي يكدفعه بد بشه يك بدي يكدفعه خوب بشه همون كه توضيح داديم پولوس شكنجه گر بشه پولوس رسول يعني همون يك لحظه است ، داشته مي رفته همون لحظه يك آگاهي و اونو چسبيد و از شكنجه گري شد رسول ، پس اين اصلا دليل نميشه ، يك نفر كه مياد بد طينت است اينجا يك لحظه مي تونه اون حركت ادراكي اون روشن بيني روش يك تحول ايجاد ميكنه ، دليل نميشه .

فطرت انسان در حق پرستي در كمال جويي و در كلش در" فالمها فجورها و تقوها " نهاده شده ، در خداجويي مفهوم اين نيست كه ، ببينيد در فطرت انسان اينو گذاشتن تو كيستي ؟ چند هزار سال قبل كه انسان دست چپ و راستش را بشناسه گفته من كيستم ؟ و بعد و بعد، اين توي مادر بورد است توي فطرت است اما اگر ما فطرتا خواهان حق بوديم كه وضع مون اين نبود " فالمها فجورها و تقوها" اين را دادن اينو هم دادن انتخاب كن اما تو كيستي اين عامل حركت است ، اين عمل حركت را به ما دادن انسان اگر حركت كرده مديون اين سوال است كه چند هزار سال قبل مطرح كرده من كيستم ؟

س- صفت اخلاقي هر فرد يا دو تا نوزاد كه مي فرماييد شبيه هم نيستند ، مربوط به نسل هاي قبل نميشه يعني نه فقط به بخاطر پدر و مادري كه دارن ، پدر و مادر هاي اجدادشون مربوط نميشه؟

ج- اصلا به صد نسل قبل برگرده اگر مسئله به ژن خاتمه پيدا بكنه مسئله فلسفه خلقت منتفي ميشه ميگيم من اگر اينم محصول ژنم

س- خوب اختيار اينجا حرف داره براي گفتن

ج- بله شما مي فرماييد كه خوب من چكار كنم ، دستمايه روز اولي كه به من دادن ژن گذشتگان من بوده خوب طبيعي بوده كه احتمال سقوط من بيشتر باشه ، اين عدالت به خطر ميفته ، عدالت به خطر بيفته فلسفه خلقت منتفي است ، بحث شباهت ظاهري اصلا نيست بحث نرم افزاري است ،

هر كسي بر اساس اون مسيري كه مياد ، اختياري كه ميكنه ، نرم افزارشو مي نويسه و پر ميكنه و از اينجا به اونجا به اونجا از اين نرم افزار استفاده ميكنه " ونفس و ما سويها" نفس قرار داديم و اين      نرم افزار را توش جاسازي كرديم و نوشتيمش ، الهام كرديم بهش ، وحي كرديم بهش كه فجور تقوي ، ميتوني حالا بپذيري ، بفهمي ، روي نفس دوره بعد صحبت مي كنيم مفصل تر.

فرض كنيد از اينجا به بعد اين ميشه لامكان و لازمان و اينجا بحث لامكان و اينجا مكان و زمان ، توي اينها خودش مقطع مقطع ، مقاطعي داره كه برزخ اينجا با برزخ اينجا مثلا بعد از بهشت يكي از برزخ ها همون مرحله اعراف است كه فرد بين گذشته و آينده هاج و واج است و دوباره داره اينورو نگاه ميكنه اونورو نگاه ميكنه حالا ممكنه يك كسي به اينورو نگاه ميكنه كه جهنم است حالا ديگه بايد فرار كنه ولي تازه بعد از جهنم متوجه شيريني جهنم ميشه متوجه ميشه كه عجب ازدواج ميموني در جهنم رخ داد واين من ثابت و من متحرك كه با هم شدن ممكنه كه ديگه دل نكنه بره جلو يعني هميشه يك چيزي عامل عطف به گذشته روي ما سوار است وهميشه هست خيلي از مواقع الان ما تو   زندگي مون نمي خواهيمش ميگيم اه اين بگذره ولي الان وقتي ميگذره ميگيم يادش بخير عجب اين دوران دبيرستان عجب دوراني بود حالا اون موقع مي گفتيم چرا نمي گذره

ارتباط قونيه را يكبار ديگه تجربه كنيم ، يك دست پايين البته اگر نگيريد هم خودش اين حالت پيش مياد ، ببينيم اين ارتباط چطوريه گفتيم هر كسي اين حلقه را مثل اثر انشت خودش است يعني مختص به خودش است ، برقرار ارتباط

دوستاني كه ارتباط شون برقرار بود دستشون را بلند كنن ، دوستاني كه دريافت هايي داشتن ؟ دوستاني كه احساس سبكي و وجد و سرور دارن ؟ البته اينجا چون فضا ، فضاي نامناسبي است چون افراد مجبورن سعي كنن خودشونو كنترل كنن جور در نمياد و در اين ارتباط بايد يك جوري ما آزاد باشيم ، بعدا متوجه ميشيد كه اين با اون فرق هايي داره شما ممكنه ظاهرا  به حالت توجه بكنيد ولي نه عجله نكنيد در اصل ماجرا قرار بگيريد

زماني كه اين قضيه خيلي از درون ايجاد آزار بكنه يعني تو overload باشه تو دوره يك هم ممكنه اين اتفاق بيفته ، به عنوان يك كار درماني اورژانسي منتها اينو كه ادامه ميديد ببينيد فرق داره يا نداره

س- در هر مقطعي از زندگي شما فرموديد تمايلات ما اين نقش را بازي ميكنه كه ما به سطح بالا حركت كنيم يا به سمت پايين ، حالا اگر ما در هر مقطعي يك نيم نگاهي به باطن داشته باشيم كه همون عدم است يعني وجود است مثل دانش آموزي مي مونه كه داره درس مي خونه يك اميدي داره حالا يك جايي مياد نه امتحاني هست نه درسي هست نه كلاسي هست چيزي وجود نداره كه اين بخواد انگيزه اي باشه براش ، تلاش كنه ، اينجا نقش تلاش را كه يك نيم نگاهي داشته باشيم چي ميتونه اون انگيزه را ايجاد كنه

ج- منظور شما از اينجا كجاست ؟

س- در هر مقطعي حالا همين جا شايد يا مثلا حتي نيم نگاهي به زندگي بعدي شايد افسردگي براي اينجا ايجاد كنه ؟

ج- توي يك مقاطعي ممكنه فرد در واقع اون انگيزه اصلي شو از دست بده مثل حالتي كه تو افسردگي ايجاد ميشه ديگه فرد انگيزه اي هم نداره مثل ماشيني مي مونه كه چهار چرخش را پنچر كرديم و اونجاست ، از حيض انتفاع افتاده ، چرخش پنچر است و يك آدمي كه افسرده است  انگيزه اي نداره در واقع مثل يك ماشيني مي مونه كه پنچر شده خوب حالا منظور شما چيه ؟

ببينيد اين اسمش حركت به جايي نيست اين اصلا حركت نيست ما ميگيم سه بعد وجودي داريم اين سه بعد را بايد دركش كنيم اين سه بعد هم نرفتيم داخل اين ستون كه از بير ون گفتيم اين چيه ؟ شما سه تا جواب مي تونستين بدين مگه رفتيم داخلش حالا چرا حركت از ظاهر به باطن است ؟  الان همين مطلبي كه خدمتتون عرض كرديم ما يك ظاهر داريم يك باطن ، ظاهر به ما مي گفت ه اين ستون است ، باطن به ما مي گفت وجه الله است و عدم است خوب اينو ما از چه طريقي بهش رسيديم كه ديد ما بايد چه جوري باشه ؟ از طريق عرفان پس اگر بگيم عرفان حركت از ظاهر به باطن هست گزافه و بيخودي نگفتيم بنابراين كل قضيه اينه كه ما از ظاهر بيني به باطن بيني برسيم اما در اين مورد باطن اين قضيه اين بود كه يك وجه الله داره يك عدم داره پس كلا ميگيم عرفان مي خواد ما را از ظاهر به باطن سوق بده كل درست است يا نه ؟ حالا اومديم روي اين يك موضوع منظور اين نيست كه ما به باطن اين ستون نفوذ كرديم اين ستون همون بود ستون هستش ديد ما هم همين ديد است اما مي تونيم هر سه تا وجهش  را با همديگه درك كنيم ، معني رند را يادتون نره اگر قرار باشه ما فقط وجه الله را ببينيم ديوانه ميشيم مگر ديگه مي تونيم به روابط عادي زندگي سرگرم بشيم اصلا ديگه امكان نداره و اون بحث شيدايي پيش مياد و اگر بتونيم عدمش را ببينيم و ببينيم كه همه چيز مجاز است حالا حسابش را بكنيد كه چه وضعيتي پيش مياد و هر كس ما را ببينه ميگه اين تعادل روحي و روانيش را از دست داده ولي قرار نيست كه ما اين طوري باشيم هر سه بعدش را مي تونيم ببينيم زندگي مونو بكنيم بريم بيايم حواسمون به همه مواردش باشه اين ميشه رند ، اين حالا بحث خوبيه اتفاقا افرادي كه وابسته هستن سريعا افسرده ميشن وقتي وابستگي هست ، الان چرا در صد افسردگي وحشتناك بالاست به ادليل اينكه وابسته اند و زندگي هم اين حرفها حاليش نميشه ، هر روزي يك بازي هايي ميكنه اون چيزهاي مورد علاقه ما رو دور ميكنه نزديك ميكنه ميبره مياره و ماهمش دلمون در تب و تاب است كه آي دور شد نزديك شد رفت درسته ؟ ولي وقتي كه ما بحث كليت ماجرا را دريافت كرديم كه هدف از بازي ها چيه از اين بعد ما مصون ميشيم ديگه اين قضيه نمي تونه روي ما بازي هاي خودشو پياده بكنه منتها توي يك برهه هايي من منظور شما رو متوجه ميشم چون ما يكدفعه ميريم تو يك زمينه هايي قرار مي گيريم كه برامون غريبه است قبلا تجربه نكرديم نمي دونيم چي مي خواد بشه يك دغدغه خاطري ما رو مي گيره كه تو اين دنياي جديدي كه پا گذاشتيم اين چه جوري ميخواد بشه ، برامون غير قابل درك است لذا يك وحشتي ما را فرا        مي گيره كه در اين دنياي جديد نكنه اتفاقاتي ميخواد بيفته كه من نتونم خودمو باهاش سازگار بكنم خلاصه اين يكي ز ترفندهاي شيطان هم هست ، يك اضطرابي ما را مي گيره ولي دير يا زود خودمونو پيدا مي كنيم و بعد متوجه ميشيم ماجرا چيه خلاصه يك برزخي است همين هم برزخ است بين حالت گذشته و حالت جديد هميشه اين حالت برزخ و اينها تو همه حالتي هست و ما لحظاتي تو برزخ بين زندگي جديد و زندگي قبلي قرار مي گيريم كه برگرديم به گذشته يا بريم وضعيت جديد ، اين مرحله را بايد طي بكنيم و توش تصميم نهايي را بگيريم ، اين محلي است كه ميگن خانم تا فردا وقت داري راجع به اين خونه تصميم بگيري ميخواي بخريش يا نمي خواي ، اين ماشينو مي خواي يا نمي خواي تا فردا بهت فرصت ميديم به ما جواب بدي تا اطلاع ثانوي شما اين فرصت را داريد كه بگيد مي خواهيد برگرديد به زندگي سابق ، تفكر سابق يا زندگي جديد و توصيه اينه كه به آينده بريم      "يا ايها المدثر" اي گليم بر خود پيچيده ، كدوم گليم ؟ گليم افكار گذشته و پوسيده ميشه يك گليم كه به دور خودمون پيچيديم ديگه و انداختن اين گليم افكار گذشته ، اگه خوب بود كه خوب ما طبيعتا ما دنبال فكر ديگه نمي رفتيم دنبال تحول نبوديم خوب ، خوب بود ديگه قبول است يا نه ؟ اگر          مي تونست ما رو خوشبخت بكنه كه كرده بود بنابراين ما دنبال فكرها و راههاي نويني هستيم دنبال سنت شكني هستيم كه بريم خودمونو نجات بديم اگه خوب بود كه به تكاپو نمي افتاديم كه ، لذا اين ترس و وحشت مون بي فايده است

س- اتصال قونيه لايه شو داريم براي ديگران راه دور داره ؟

ج- خير اين فقط براي خودمون است از دوستان خواهش مي كنم اين قضيه را محرمانه نگه دارن با توجه با سابقه اي كه داريم بعضا پيش اومده اونها ميرن به افراد ميگن اونها وارد قضيه ميشن و مورد حمله قرار ميگيرن و خلاصه به مواردي برخورد شده قبلا كه خوب معضلي پيش مياد بايد رفع و رجوع كنيم و قت مون گرفته ميشه اينها بين خودمون باشه، اينجا آقاي متين قبل از دوره خودش يك همچين ماجرايي را تجربه كردن همين جوري وارد اين ارتباط بشن و مورد حمله قرار گرفتن كه واقعا باهاشون مشكل داشتيم تا حل و فصلش كرديم بنابراين ، اين چيزها را بدونيد كلا ، ديگه لازم نيست ما هميشه بگيم ، يك حلقه اي كه مال خودمون هست يعني تموم شد وديگران تقليد از اون ، اونها را در معرض حمله قرار ميده ، شبكه منفي حمله ميكنه و همي است كه اونها ميخوان وارد اين قضيه بشن خود اين حمله داره اما براي ما مسئله نداره ما حفاظ قضيه را داريم ، تو حلقه هستيم مشكل نداره ، بعد يك استفاده درماني هم داره

 

دوره 6 ساعت دوم - جلسه اول

 

در مورد اين ارتباط توضيح دادم مكان ما مناسب نيست جا نداريم و اين ارتباط را يك جايي برقرار بكنيد كه راحت و آزاد باشين ، دور ورمون چيزهاي شكستني و اين جور چيزها نباشه و يك محل مناسبي را براي خودتون در نظر بگيرين ، يك ارتباط برقرار كنيم تا بعد درماني قضيه را هم توضيح بدم ، دوستاني كه ارتباط شون برقرار بود؟ دوستاني كه آگاهي و دريافتي بود؟ دوستاني كه احساس خوبي دارن شادي ، شعف و سبكي؟

يك استفاده درماني از اين قضيه را توضيح ميدم فقط اين مطلب محرمانه است بين خودمون انتقال اين قضيه به دوستان دوره هاي پايين تر باعث ميشه كه بعضي از دوستان ميان همين جوري سرخود شروع مي كنن اينكارو كردن و بعد بهم ريختن و مشكلات و اون مسائلي كه خودتون مي دونيد و بعضا هم به ما نميگن كه اينكارو كرديم هي ميگن نمي دونيم چرا اينجوري هستيم ، چرا اونجوري هستيم ؟ اينجا بحث خيانت نيست بحث اينه كه هر چي هست برا ي استفاده است منتها مي خواهيم اشكالي پيش نياد ميخواهيم هر كسي را ديديم ببينيم حالش خوبه اگر كه ما الان مي تونستيم اينو تو دوره يك مطرح بكنيم همون دوره يك مي گفتيم از اين هم استفاده بكنيد

بنابراين اگر گذاشتيم تا شش دور بعد صححبت كنيم علت داشته الان شما اين مسئله را ميتونيد به صورتي نامحسوس يعني مثلا شما اين قضيه را ، يك دست چيزي را دريافت مي كنه با دست ديگ گر راه نزديك كار مي كنيد ، اين دست من مثل اينه در واقع در اصل مثل اينه منتها چون اينطوري يك چيز آشكاري است متوجه ميشن يا سوال ميكنن يا كنجكاو ميشن لازم نيست اين دست جايي باشه همين كه اين دست كه افتاده حالا همون جرياني كه تو اين دوره مد نظرمون است ، جريان داره امتحان و آزمايش بكنيد جواب شو برامون بياريد ، الان مي تونيد دو به دو روي همديگر انجام بديد ، نوبتي دو به دو

پس اولا به نظر مياد بحث نظر را همه آشنايي دارن همين كه نظر شما مياد رو به اين مطلب كه الان از ارتباط قونيه براي درمان استفاده بكنيد در اين صورت اين جاري است و اگر يكدفعه خودتون رفتين تو حالت قطعش مي كنيد چون ميدونيد چي پيش مياد؟ شما ارتباط را دادين مثل يك بيرون ريزي ، ثانيه هم زياده لمس نمي خواد ، راه دور نه اين نزديك است اجازه نمي خواد مثل فرادرماني است. ديگه تا تو عمل تجربه نكنيم قياس نكنيم حرف و اينها به درد نمي خوره

توضيح اين قضيه يك كم مشكل است چون تو ارتباط قونيه ما كانال آگاهي ميشيم يعني در واقع غير از اين قضايا ، غير از قضايايي كه ما ممكنه متوجه انرژي هاي ديگه اي بشيم ، در واقع كانال آگاهي هستيم ، سيستم بدن ما خودش از آگاهي ساخته شده اينو در دوره يك صحبت كرديم در اين حالت كه ما كانال آگاهي هستيم ، اين آگاهي هم ريزش ميكنه تو وجود فرد ، خود جريان آگاهي باز كننده و اصلاح كننده يكسري مسائل و نابساماني ها و ناموزوني ها ميشه ، فرقش اين بود كه در قضيه فرادرماني ما او را مي سپريم به شبكه و شبكه بر اساس يك سلسله مراتبي مياد و شناسايي ميكنه و در مسئله كارش قرار ميده اما در اينجا ما يك جريان آگاهي را هم به وجودش مي ريزيم چون ما جنس مون از آگاهي است اين آگاهي هم مي تونه روي اون تاثير مثبت و خاصي بذاره ، شايد همين الان خيلي از دوستان نمونه اينجا داشتيم كه يكدفعه در ثانيه اي يك حالت خاص اسكني را تجربه كردن و اين حالت خاص اسكن شون چون يكدفعه با ريزش بي اراده اشك بوده مثلا كمك كرده به باز شدن يك گره هايي در دوان در ذهن به اين سرعت عمل كرده به اين سرعت اثر كرده حالا بايد خودمون كار كنيم و قياسي داشته باشيم با بحث فرادرماني ، همون اسمشو كه خودتون دارين اكتفا ميكنه چون تو بحث ذهن اشتراكي ميدونيد ديگه اسمشو هم نگيد نگفتيد،

س-شما فرموديد آاهي مياد ، احتمال داره از شبكه منفي هم بياد يا نه ؟

ج- بله قانون ، كليه اطلاعات بايد چك بشه ، از چك كردن اطلاعات و انطباق آن با مسائل شبكه مثبت و منفي الزامي است و ممكنه يك وقتي ما را همين لحظه بگن خوب لحظه خوبيه همين الساعه بگذاريد يك مشت اطلاعات غلط بهش بديم ما هم فكر مي كنيم كه تو ارتباط قونيه ايم حالا هر چي بياد درسته ؟ لذ ترفندها را بايد مواظب باشيم كلا اينه كه هر چيزي در هر زماني بياد ما انطباقش ميديم با مسائل شبكه مثبت و با مسائل قانون صليب اگر مطمئن شديم اونوقت ديگه مهم نيست

س- شما گفتيد هر كسي در ارتباط اثر انگشت خودشو داره ولي در اتصال دوم حالت كسي كه بخواد دعا بكنه يا همش ميخواستم صليب بكشم ، آگاهي كه اومد كه تو  بهتريني ، خداي يكتا ، خالص مقدس و صدايي شنيدم كه گفت من صبر را در تو دميدم در همون آن من اشك هام شروع كرد به آمدن و من حضرت مسيح را عينا ديدم ، من هيچ نميگم احتراماتي هست به عنوان پيامبر ولي هيچ نوع شناختي از ايشون ندارم چيزهايي كه ديگران ميگن و در حد عام در اينجا اين چه حالتي بود كه براي من اومد؟

ج- كلا الان تعريفي كه كردم گفتم فرق اين ارتباط با ارتباط هاي ديگه اينه كه با خودش جرياني از آگاهي را هم مياره و مي ريزه در وجود ما و خاصيت درمانيش هم به واسطه غير از اون جرياني كه هست ممكنه جريانشو حس بكنيد مثل انرژي و اينها اين مسئله تاثير آگاهي هم روش است ببينيد ما كلا اطلاعات را مورد بررسي قرار ميديم حالت را مورد بررسي قرار ميديم بدون توجه به يكسري مسائل كليت قضيه را مي بينيم كه براي ما مفيد بوده يا مفيد نبوده و حالا از تشعشع دفاعي هم غافل نمي شيم ، براي اطمينان خاطر همه اينها را داريم بنابراين در يك پروسه زماني متوجه مي شيد كه قضيه از چه قراريه و صحت و صقم مسائل را متوجه مي شيد پس به حال و تحولات تون را در نظر بگيريد و در يك پروسه زماني متوجه مي شيد كه كم و كيف قضيه چه جوريه

س-؟

ج- اشاره است اصلا مفهوم نداره موضع خاصي ، اصلا تو اين ماجرا مفهوم خاصي نداره ، فقط شما اين نظر و اشاره است لذا اون فرد را در برمي گيره ، جمع هم باشن اين دست داره مي گرده ديگه مي تونه باشه اصلا به اين معنا نيست منزل هم ادامه بديد ببينيد چه جوريه

اگر مي خواهيد يك ارتباط برقرار بكنيد من با همين مسئله ارتباط قونيه جنبه درماني را يكبار انجام بديم هر جا كه اشكال داشته باشه ، چشم ها بسته ، دوستاني كه اين اسكن را متوجه شدند؟ فرقي داشت با اون يكي ؟ تجربه كنيد متوجه مي شيد

خواب آلودگي اصولا همه ارتباطات ممكنه در شورع براي خودش زمينه اي بخواد فراهم كنه يعني مثلا شما كه ارتباط برقرار مي كنيد در شروع شما بايد به يك خواب عميق بريد تازه آماده بشيد براي اين ارتباط ، زمينه هايي را فراهم كنه مثلا كالبد فيزيك شما را يك جوري آماده بخواد بكنه براي اين كار ، يك تغييراتي را شما درابتدا متوجه بشين كه اصلا ارتباطي به خود موضوع نداشته باشه ظاهرا ولي بعدا متوجه ميشين كه بله اين هدفمند بوده و دنبال كرده براي يك مسئله اي .

براي ارتباط قونيه لازم است كه شما يك كاري روي شما انجام بشه شما را آماده بكنه براي اين حركت تو اون ارتباط هاي ديگه شما كه لازم به اين حركت نبود احتياجي به اين رقص و سماء و اين چيزها كه نيازي نبوده الان شايد لازم باشه ابتدا به ساكن آماده بكنه پس يك چيزي ممكنه در ارتباط مثل همين مواردي كه اشاره فرمودين مورد تجربه قرار بگيره تا بعدا

مي تونيد بدون دست هم شروع بكنيد و خودش جهت ميده حتي اگر هم دست بگيريد ممكنه     دست تونو برگردونه اين تجربه را داريم .

در ابتدا ماگفتيم دست بگيريد همون بحث نظر را شما به اين شكل بيارين ولي وقتي نظرتون بر اين ارتباط است لازم نيست از اين فرم شروع كنيد به هر فرمي شروع كنيد اون چيز لازم را داره ، شما وقتي خودتون در ارتباط قرار مي گيريد اون چيزهاي لازم انجام ميشه

چون بحث حركت ادراكي را گفتيم يك مفهوم بسم الله را هم اينجا جا داره كه يك اشاره اي بهش بكنيم مختصر و مفيد چون گفتيم "بسم الله الرحمن الرحيم " رحمانش را كه حلقه هاي رحمانيت بود و حلقه هاي تسهيلات بود كه داريم ميريم توش و حلقه هاي متعددي را تجربه مي كنيم ، رحيم هم كه گفتيم مسئله مرگ و جهنم بود ، بسم الله گفته شد "اينما تولوا فثم وجه الله " هر جا نگاه كنيم وجه خداست ، صورت خداست ، هر چيزي نگاه كنيم نامي دارد پس هر نامي نام اوست

به صحرا بنگرم صحرا تو بينم                 به دريا بنگرم دريا تو بينم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت            نشان از قامت رعنا تو بينم

به هر جا نگاه بكنيم صورت اوست هر چيزي نامي دارد و هر نام ، نام اوست ، خوب پس آنچه كه نام دارد جزء هستي است پس "بسم الله" هستي است ، در واقع اينجا "بسم الله الرحمن الرحيم" كل قضيه اي را براي ما عنوان ميكنه كه بسم الله اشاره به تجليات اوست "بسم الله " به نام تجليات اوست "الرحمن " اين قضيه و " الرحيم " هم اون ماجرا كه توضيح داديم بنابراين متخصر و مفيد تجلياتش ، تسهيلات حركت ، ضمانت حركت يعني وقتي كه به رحيم مي رسيم ضمانت اليه راجعون را داره اگر بحث رحيم بود مطرح نمي شد صرفا تسهيلاتش كافي نبود ولي ضمانت اليه راجعون بحث رحيم بودن است كه بحث مرگ و جهنم است كه اگر ين دو تا نبود هرگز اليه راجعون تحقق پيدا نمي كرد ، لذا اين يك تكرار ميشه و در ابتداي سوره ها هم هست ، در واقع يك كليتي را عنوان ميكنه كه در يكي از كليتش توجه ما را به تجلياتش جلب ميكنه چون گفتيم بالاتر از تجلياتش را ما نمي تونيم بفهميم  ، ما را ارجاع داده به تجلياتش هموني هم كه در دوره 2 هم به يك صورتي با همديگر مورد بررسي قرارش داديم ، خاطرتون هست كه گفتيم ما عاشقش نمي تونيم بشيم تا يك جايي مي تونيم بيايم ، تا جايي كه مي تونيم بيايم تا سطح تجليات مي تونيم بيايم لذا در اينجا بحث همون صحبتي كه در دوره 2 داشتيم ما در سطح تجليات مي تونيم ما نور بديم نه در سطح خودش و اينجا وقتي ميگه بنام نه به نام در واقع خودش چون خودش بي نام است اگر مي گفت به نام خود خود من ، خودش نامدار ميشد اشكالي پيش ميامد لذا به نام خود خودش نگفته به نام تجلياتش در واقع توجه مون را جلب كرد و قراره تمام كارهاييكه ما انجام ميديم در محدوده تجلياتش باشه و همه مانورها ، همه قضاياي ما از همين تجليات است قرار است به كمال برسيم ، الان ديديم كه بحثي را كه داشتيم اين بود كه همين تجليات است كه داره كمك ميكنه كه من ديدم به روشن بيني برسه و خودش جداي از اين حرف ها  وبحث ها و نام هاست

آنچه انديشي پذيراي فناست          آنچه در انديشه نايد آن خداست

فهم او درخودر هر هوش نيست      حلقه او سفره هر گوش نيست

پس بنابراين دوباره اشاره به اينه كه "نام بود وكلمه بود ، كلمه جسم پوشيد" و اين مراحلي كه هست بحث تقدس كلمه است تقدس نام و نام هاست و نام ها هم در يك مرحله بعد متوجه ميشيم كه آنچه كه ناميده ميشه دوباره از تقدس برخوردار است ، يادتون هست كه از هتك حرمت هستي صحبت كرديم در موضوع تشعشع دفاعي و گفتيم در واقع هتك حرمت جهان هستي يا پوشانيدن تقدس هر ذره از هستي ميشه كفر اونجا گفتيم هر ذره اينجا ميتونيم يك چيزي اضافه كنيم كه هتك حرمت نام هر ذره يعني اينجا نام هم اضافه شد اونجا خود ذره بود اينجا نام هر ذره است اون نام بود كه جسم پوشيدو در بين ما ظاهر شد دوباره هر ذره از نام است بعد عينيت پيدا كرده حالا ما باهاش سروكار داريم چه خودش چه نامش

حالا بحث اينجاست كه يكبار كل است ميگه "اينما تولوا فثم وجه الله" ديگه سلسله مراتبي قائل نشده ، اسم اعظم ، آيا منظور شما از اسم اعظم چيه ؟ نظرات مختلف است مثلا شاه نعمت الله ولي ميگه

اسم اعظم پيش ما باشد قديم        يعني "بسم الله الرحمن الرحيم"

درست هم ميگه الان كه ميگيم "بسم الله الرحمن الرحيم" خوب اسم اعظم ، ببينيد دوباره يك ظاهر يك بطن مثل مثلا چشمه آب حيات ، همه فكر مي كنند كه چشمه آب حيات اگه بگن يك جا يك چشمه اي است بايد بريم اين چشمه آب حيات را پيدا كنيم ازش بخوريم كه عمر جاودان پيدا كنيم اما چشمه آب حيات ، آب حيات چيه ؟ آگاهي است ، عمر ابدي پيدا ميشه ، نه عمر ابدي فيزيكال ، عمر ابدي كه مثل خودش جاودانه بشي درسته ؟ پس اين اسم اعظم يك ظاهري داره اين نيست كه او به هيچ اسمي پاسخي نده يك اسمي است كه به اون اسم پاسخ بده ، ما را ارجاع ميكنه به يك كشف رمزي مثلا همين شاه نعمت الله ميگه كه اين اسم اعظم پيش ما باشد قديم يعني "بسم الله الرحمن الرحيم" ما را سوق ميده به اينكه اگر مفهوم "بسم الله الرحمن الرحيم" را فهميدي به اون شاه كليد دست پيدا كردي ، حالا از نظر شخصي من درست گفته "بسم الله" را الان ميدونيم ماجراشو ،  "الرحمن" را هم فهميديم چيه ؟ "رحيمش " را هم فهميديم چيه ؟ همون رحمنش را كه بكار ببريم يعني دسترسي ، اسم اعظم را كه داشته باشي بهش دسترسي داري نداشته باشي دسترسي نداري "الرحمن" نحوه ها و امكانات اتصال را بيان ميكنه و نشان ميده ، حلقه ها را داره ارائه ميكنه اما به عنوان يكي از شاه كليدها خوبه ، به يكي از اتصالات مي رسيم اما مفهوم رحيم و بسم الله را هم مي خواد تا تكميل بشه و هدف از اين مجموعه را به عنوان يك شاه كليد به عنوان يك اسم اعظم عرضه بكنه و اين ماجرايي كه گفته ميشه سماء الحسني مگه خداوند نام داره پس ببينيد كه بحث ظاهر و باطن است ، هم داره هم نداره ، اگر بيايم اسماء الحسني را عنوان كنيم بگيم كه اون اينه ، عمدتا صفات خداست مگه خداوند صفت داره مگه خداوند موصوف است ، هست يا نيست ؟ اگر بگيد خداوند موصوف است اون وقت مي دونيد چي ميشه ؟ و اگر خداوند به وصف بياد ميگه "سبحان الله عما يصفون " او از هر توصيفي كه بكنيد مبراست ، بگيد پاك است چون وقتي ميگيم پاك امكان ناپاكي براش برديم ميگيم پاك است خودش اشكال دار است پس در اينجا يك كشف رمزي مي خواد كه هم درست است و هم غلط است ، بستگي داره به نگاه ما اگر نگاه باطني بكنيم درست است نگاه ظاهري بكنيم غلط است ، نگاه باطني اشارات به اتصالات است و اينها دوباره خودش حلقه است دوباره خودش اتصالاتي است كه با اين نام ها در واقع مثل اينكه مي خونيش وقتي مي خونيش در واقع رفتي تو يك حلقه منتها اسم اين حلقه را گذاشته اون ، اسم اين حلقه را گذاشته اين و ناميدنش هم حفاظ ميخواد يعني اگر بخواي از ظاهر اسماءالحسني به باطنش بري حفاظ ميخواد اونهايي كه بدون حفاظ ميرن عمدتا گرفتار ميشن يا در يك جايي مشكلاتي پيش مياد كه ميتونيد تحقيق بكنيد ، پس اسم اگر بگيم كار خراب است امااز نقطه نظر باطنش نه اينها كشف رمز است و درهايي را به روي ما باز مي كنه ، حالا يكي از اين عمده ترينش را گذاشتند اسم اعظم يعني شاه كليد است ، شاه كليدي ، كليدي است كه به همه درها مي خوره ، هر دري يك كليد جدا داره معمولا هتل ها اين طوريه ولي يك شاه كليد دارن كه اگر لازم باشه با همون كليد همه درها را بز مي كنن معمولا قفل هاشون طاحيش اينجوريه براي همين هم اينو ميگن شاه كليد ، يك شاه كليد هست كه اسم اونو گذاشتن اسم اعظم ،

اسم اعظم به نظر من شاه نعمت الله درست تشخيص داده و اوني كه گفته با اين دريافت هايي كه ما كرديم و شناختي كه از "بسم الله الرحمن الرحيم" پيش اومده كاملا منطبق است يعني راجع به اين"بسم الله الرحمن الرحيم" چقدر مطلب هست وقتي بيايم تو تفكيكش مشتمل بر همه چيز هست شايد براي همين هم هست كه ابتداي سوره ها اومده تاكيد بر همين شاه كليد است و همين اسم اعظم حالا اينها نظرات مختلف است يك عده اي مكانيكي صرف فكر مي كنند و واقعا فكر مي كنند كه اين اسم است كه بايد بگن تا پاسخ بده اگر اسم ديگه اي بگن جواب نميده ، اين هم دوباره يك تناقضي است  كه وجود داره كه بله يك اسمي است كه ، يك خورده تفكر مكانيكي ميشه

س- مثلا وقتي يا حفيظ وقتي تو يك وضعيتي تكرار شد مشخص شد كه هر چيزي حفاظ خاص خودش را همراه خودش داره وقتي مثلا شما به يك فرش نگاه مي رديد تو اون وضعيت مي بينيد تار و پودش حكم حفاظش است اين مثلا هر اسمي را ميشه به اون ته ش رسيد اين يك مسئله است و مسئله اي كه جلوگيري ميكنه از اين قضيه همون بحث حمله اي كه مي فرماييد است اين به چه صورت است جلوي دست را مي گيره بعضي وقت ها

ج- اين بحث حفاظ و اينها را كه حالا بعدها بيشتر مي تونيم راجع بهش صحبت كنيم بعد از اينكه تو زمينه هاي مختلف تجاربي بدست آورديم برامون ثابت شد كه همين موضوعي كه خدمتتون ميگيم و شما هم تو ارتباطات بهش رسيديد درسته ؟ الان من استنباطم از حرف هاي شما اين بود كه الان رسيديد كه هر ذره اي خودش يك حفاظش است خودش يك حفاظش حالا تا ديگه همه چيز ، در اون موقع كه ديگه برامون مسلم و مشخص شد كه حفاظ ماجراش چيه اون وقت راحت تر مي تونيم با هم صحبت داشته باشيم كه چرا يكي از اسم هاش حفيظ است "يا حفيظ يا حافظ " چرا؟ و ضمن اينكه هستي يكپارچه است ولي هر ذره به نوعي از ذره ديگري در حفاظت قرار گرفته مثل سلول ماست كه مايع بين سلولي ، هر سلولي به وسايلي از سلول مجاورش جداست ، در عين حال كه تن واحده است در عين حال كه مستقل است حالا چراي اينم يك چيزي داره كه سر يك فرصتي عنوان مي كنيم كه چيه ؟

حالا من اصلا با مطلب ادبي صحبت نمي كنم كاري با اون نداريم اما در مورد اينكه خود خود اين "بسم الله الرحمن الرحيم" موضوع حفاظش هم توش هست ، موضوع حفاظ و حلقه ها با هم بوده وقتي اين آگاهي ها اومده ما كه نمي دونستيم نه تو اين باغ ها بوديم نه مي دونستيم و نه همچين تفسيري در جايي وجود خارجي داره و نميدونم هم كه وقتي باز بشه ما راجع به "بسم الله " يك كتاب بديم بيرون تحت اين عنوان ها نمي دونيم كه چه واكنشي در مقابلش هست چون خودش يك كتاب است اين مي تونه به عنوان يك كتاب باشه كه اساس رحمانيت و اساس حلقه ها و اساس همه را تحت همين باز ميكنه و در همون جاست كه حفاظ ها را راجع بهش صحبت ميكنه و موضوعات اسماء ، "ياحفيظ و يا حافظ" را عنوان ميكنه حتي نمي دونيم كه آيا مقبول هست يا مقبول نيست ؟ اما براي خود من اين مطلب قطعي است و توش خوابيده چون وقتي حلقه را ميده حفاظش هم ميده انشاءالله اينها استناد قرآنيش را هم اشاراتي كه به حفاظ شده چه در نهج البلاغه چه در قرآن مياريم استناداتش هم ارائه مي كنيم چون دوستان در ميارن به ما ميگن و ما خودمون هم مطلع ميشيم كه reference هامون در كجاها هست چون من كه درواقع اطلاعات آنچناني ندارم

در دوره 7 ماجراي "اعوذ بالله" و ماجراي اينكه " فاذا قرائت القران فستعيذو بالله" وقتي مي خواهيد قرآن بخوانيد پناه به خدا ببريد چطوري؟ همينطوري كه بگيم خوب من پناه به خدا مي برم يعني ديگه كار تموم است ، هممون ميگيم پناه بر خدا ولي آيا اتفاقي ميفته خوب اين تجربه است ديگه لذا اونجا متوجه ميشيم كه خود اين مسئله حفاظي ميخواد اون حفاظ همون حلقه اعودبالله ، اين حلقه را دوباره تجربه بكنيم ازش استفاده بكنيم ، فعلا اونهايي كه تجربه مي كنن تجربه هاي خوبي دارن حالا شما هم امتحان كنيد ، مجموع اين قضايا را به دنبال كسب تجارب مي تونيم بريم داشته باشيم

در مورد همين "اعوذ بالله" اين حلقه است بايد بريم داخل حلقه اش اين دستورالعملي نيست كه بفرماييد اينكارو بكنيد اين جوريش بكنيد مثلا فرض كنيد يك وضو ميگه اينجوري بگيريد خوب گرفتيم يك همچين چيزي نيست ، چيز آشكاري نداره حلقه اي داره ، اون پناه به خدا بردن يك چيز محسوسي نيست كه بگيم يك پناهي است من رفتم زيرش چيز ملموسي نيست كه ما بتونيم روش استناد بكنيم بنابراين ، اين يك چيز نامحسوس است حلقه اي است مثل حلقه هاي ديگر و صرفا بايد بر اساس تجربه راجع بهش صحبت بكنيم و اينه كه ما رو مي تونه برامون حفاظ هايي باشه همه مسائل مثلا رفتن به حج براي خودش حمله را داره ، نماز حمله را براي خودش داره ، قرآن خوندن داره كه همه اينها تحت اون بحث پناه به خدا در واقع با يك چيز تو اون وادي عملي است اين حلقه هايي كه ما داريم هر كدومش يك كاري انجام ميده مثلا حلقه فرادرماني حلقه درمان داريد توي حج كار اون حفاظ در مقابل حمله را انجام نميده اين يك چيز است اون يك چيز ديگه است ، موقع قرآن خوندن حلقه درمان شما تو اين مسئله كمكي نميكنه چون اين يك ماجراست اون يك ماجراي ديگه است لذا حلقه هاي متعدد داريم به اين علت است كه هر حلقه اي همانطور كه الان تجربه كردين ديگه ، شما با فرادرماني ميتونين كار تشعشع دفاعي را بكنيد ، با تشعشع دفاعي مي تونيد كار كنترل ذهن را بكنيد با كنترل ذهن مي تونيد كار ديگه بكنيد، خوب هر كدومش درواقع يك كاري انجام     ميده

برقراري ارتباط قونيه ، دوستاني كه ارتباط شون برقرار بود؟ دريافت هايي كه دوستان داشتن

گزارش دريافت حلقه ها را ميدهم ، حفاظ آن را ميدهم ، حفاظ همان آگاهي و كيفيتي است نه مكانيكي ، وقتي مكانيكي مطرح مي شود خودبخود حفاظش از بين مي رود چون وجودمان آگاهي است وقتي مكانيكي برخورد شود بسته شدن كانال هاي وجود ما رخ ميدهد و به انحراف مي رويم

استاد- بله كانال ها صرفا آگاهي است ، حفاظ ها آگاهي است

گزارش زندگي داراي موج هاي مختلفي است كه از هر سو به قصد به طرف ما ميايد  اين ما هستيم كه چطور با آن برخورد كنيم و چطور از آن بهره ببريم و در ضمير خود بپرورانيم و هر حركت درون اين ارتباط نشان دهنده موج هايي است كه دورن مان ميايد

اون هم فازي با رقص جهاني يا حركت

 گزارش- شعر مولانا    مرده بودم و زنده شدم      دولت عشق آمد و من پاينده شدم

اگر فردا بخواد از ظاهر به باطن بره حفاظ ميخواد ، اگر ظاهر خواني است كه مشكلي نداره

 

 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 12 visitors (44 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free