دوره6 -جلسه2


دوره 6 جلسه دوم ساعت اول            15/12/85        ذهن بي ذهني

 

خواهي كه تا بداني يك لحظه اي مدانش    
       خواهي كه تا بجويي يك لحظه اي مجويش

چون در درون جويي پنهاني از آشكارش    
        چون در آشكارش جويي مجويي از نهانش

چون از آشكار و پنهان دوري كني به برهان   
     پاها را دراز ميكن خوش مي خسب در پناهش

 

به نام هستي بخش يكتا

با سلام خدمت سروران عزيزم ، جلسه قبل در مورد نوعي هم فازي با كيهان صحبت كرديم و هم فازي با حركت كيهاني ، هم فازي با رقص كيهاني ما حصلش رقصي بود كه در اون قرار گرفتيم تا مقدمه اي باشيم براي دريافت آگاهي ، كانالي باشيم براي جاري شدن آگاهي و خلاصه كلام چون

چون چرخ از بهر ماست در گردش        زين سبب همچو چرخ گردانيم

امروز چند تا ارتباط تو اين رابطه داريم چند تا از دوستانمون هم جلسه قبل غايب بودن در اين اثناء كه اين ارتباطات را برقرار مي كنيم توضيحات را هم ميديم كه دوستان عزيزمون در جريان قرار داشته باشن اما براي بررسي بهتر اين ارتباط گزارشاتي از دوستان داشته باشيم كه اين از جلسه قبل تا اكنون ادامه دادن چه دريافتي داشتن كه اين تعريف را كه داشتيم و مي خوام ادامه بدم رو تكميل كنه ، دوستاني كه اصولا اين ارتباط را برقرار كردن دستشان را بلند كنن

گزارش -  استاد شما كه فرموده بوديد تو اين شايد يك رقصي باشه من فعلا بدنم خيلي شل است يعني تا مي خوام اسكن بشم سرم ميفته ولي در اين باره يك شعري برام اومد حلقه در حلقه اين دور فلك ، چرخ در چرخ در دوار در هم مي تند

ج- خوب همين يك بيتش ديوانه كننده است بقيه اش بهتره ، به هر حال اتفاقي نيست كه يك مفاهيمي بياد و ما با اونها برخورد بكنيم و با توجه به اينكه به اين اطلاعات بايد توجه بكنيد كه تكميل بشه همينطوري از كنارشون رد نشيد و توجه بكنيد كه تكميل بشه و بقيه اش هم تو راهه ، اين فعلا به عنوان يك بيعانه خوبه و بد نيست كه بدونيم تواين رابطه قرار است يك اتفاقاتي بيفته

گزارش دو هفته پيش حالت صليب برامون اومد و اتصال آخر كلاس گفتم تو كيستي گفتند من خداوند تو هستم ، چه چيزي لازم است من بدونم گفتن چيزهايي كه لازم است به شما گفته ميشه از اون شب نسبت به حضرت عيسي يك نظر ديگه پيدا كردم وقتي كه درمان زياد مي كنم ناخودآگاه اسم حضرت عيسي ميامد جلوي من و اسم خداوند و اينو تو دلم مي گفتم ، يكبار ديگه كه اين اتصال را گرفتم گفتم تو كيستي گفتن من پروردگارم ، او پيامبري و فرستاده اي از من بيش نيست ، بعد از اون روز همه حالت هايي كه داشتم فروكش كرد واز اون روز هم ترسيدم اتصال بگيرم چون حمله هاي شبكه منفي خيلي زياد بود گريه كردم گفتم چرا من ؟ تا اونجايي كه شنيدم ميگن وحي ميشه گفتم چرا من ؟ هنوز برام سوال شده تونستم با خدا صحبت كنم

ج او گفت كه من با هيچكس صحبت نمي كنم مگر با ملك وحي و اينجا مخاطب قرار دادن ميتونه شامل حال هر انساني بشه به استناد همين آيه و حالا پيام را شما هم شنيديد اين كجاش اشكالي داره يا چرا من؟

شاگرد- اشكالي نداره ، در رابطه با همون آيه اي كه شنيده بوديم و از اون روز هم كه شما فرموده بودين عرفان در يك صدم ثانيه است دقيقا از اون روز حس من نسبت به همه چيز عوض شد

استاد- خدا را شكر منظور تحول است و برخورد با يك اطلاعات درست، درست يعني از شبكه مثبت باشه ، اونجا بحث يادآوري به اين قضيه كه كاري روي زمين انجام نميشه مگر به همون هوشمند مگر با همون شعور الهي حالا اين در اختيار هر كسي ميتونه قرار بگيره ، ميتونه ازش بهره برداري و استفاده بكنه بحث رحمانيت الهي است و اون وادي كه روي زمين جاري است به كمك همين مسئله صورت بگيره و اون تذكري كه دادن خدمت شما كه اون هم رسولي است يعني شما توجه تون به اصل ماجراكه شعور الهي است باشه درسته يا نه ؟ اين مغايرتي نداره به اينكه ما توجه مون به مبداء باشه ولي اگر معطوف به فرد بشيم اشكالاتي پيدا ميشه كه اونجا اين تذكر را خدمتتون دادن كه خيلي جالب بوده وهيچكسي محروم نيست اتفاقا ما اينها را مي خوايم بشنويم چون يك عده اي تو اين ماجراها خصوصا اوايل كار همش ميگن ما كه لياقت نداريم درمان كنيم ، ما كه لياقت ندارم لطف الهي شامل حالمون بشه ، ببينيد اينها ترفندهاي شيطان است اون خودش ميگه من ميدم بعد ما اينور قضيه چونه ميزنيم كه نه ما نيستيم به هر صورت اين توجه را داشته باشيم كه مسئله رحمانيت ارتباطي به لياقت نداره

گزارش من اين اتصال قونيه را بدون اينكه مادرم به من بگن امتحان كردم در تمام اتصالاتم نور خيلي زياد و تمام سوالاتم را از قرآن همه را جواب دادن مثلا پرسيدم اينكه در قرآن ميگن دلها ، ما فقط يك دل دريم دلها چيه ؟ در اتصال با حركات نشون دادن كف دست دل چهره و اون دلي كه در سينه هست و وقتي من فكر كردم ديدم اون نيست و اون عملت هست و چهره ات هست كه نشون ميده به مردم ، مفهوم اذان را از ابتدا تا انتها با حركاتش از ابتدا تا انتها به نمايش گذاشتن معني واقعي ركوع و اينكه وحدت در تمام اعضا و عظمت مقام را در اون اتصال ، چون مادرم جلوي من بود ولي نمي دونستم كجاست چون چشم القاعده بسته است و داره حركات را انجام ميده ، عظمت مادر را انقدر قشنگ در دل من انداختن كه يك چيز عجيبي بود و مقام حضرت محمد را ودر نهايت همه اين اتصال ها براي من مشترك بود كه سجده به سمت قبله بود و در نهايت از اتصال در ميامدي و تموم ميشد يكي ديگه اين بود كه به من گفتن شكر گزاري كردن را بياموز يعني مفهوم شكر مفهوم خيلي بزرگي است ميدونم بي تجربه و كفران نعمت       مي كنيم در تاسوعا عاشورا مفهوم كربلا برام خيلي جالب بود بدونم ، مفهوم كربلا و عمقي كه داره گفتن همه جا كربلاست و اون مفهومي كه شما گفتين كه همه جا كربلاست و باز در اونجا از طريق يك بزرگي ، سيري كه انسانها دارن و تبديل به خاك ميشن با همين اتصال من متوجه شدم و واقعا اين اتصال قونيه كه مي فرماييد آگاهي تمام سوالات معنوي را كه از هيچ جا نتونه بفهمه كه چيه خودشون ميگن با تمام جزئياتش

س امكان داره تو اتصال قونيه از طرف شبكه منفي هم آگاهي برسه ؟

ج بله

س- يعني صد در صد مثبت نيست

ج يك اصلي داشتيم يادتون باشه اصل اينه كه هر موقع تا بخواد شبكه مثبت بجنبه شبكه منفي هم جنبيده يعني ما بايد در هر لحظه اي بدونيم كه عملي خير اينجا بحث آگاهي است همواره اين قانون است يعني يك لحظه نيست كه حالا يا تو ارتباط يا خارج از ارتباط ، يك لحظه اينيست كه ما در معرض شبكه منفي نباشيم حالا ديگه بستگي داره فرصت را كجا مي تونه بدست بياره خصوصا يك جاهيي مثل ارتباط قونيه كه كانال ها باز است و از اين طرف ميخواد بياد يا اومده يا داره مياد از اين ور هم فرصت را مغتنم        مي شمره كه يك حركتي را داشته باشه

س در ارتباط قونيه كه بودم بارم يك چيزي پيش اومد كه احساس كردم ترم 1 هميشه اتفاقي براي من افتاده تو يك همچين اتصالي ، مي خواستم بپرسم چون مي خواستم خودمو باز سازي كنم تو يك دستم قرآن و تو يك دست ديگه ام كتاب شما را گرفتم كه همين حركات برام اتفاق افتاد و نهايت با يك چرخشي به سمت قبله افتادم پايين ، در صورتيكه دستام بالا بود ، الان ايشون هم گفتم به سمت قبله افتادم من معني شو متوجه نمي شم چون ترم 1 بودم هيچي نمي فهميدم اون موقع

ج ححالا شما دست به يك آزمايش هاي عجيب غريبي زدين شما ، ما همواره در معرض آگاهي هستيم از دوره 1 -2 هر دوره اي اصولا ما در معرض هستيم اما يك كانال هايي هست كه كانال هاي اختصاصي است دفعه قبل راجع به اين مطلب صحبت كرديم كه از زواياي مختلف ميشه به انسان نگاه كرد يعني به هستي ميشه نگاه كردو بحث هستي شناسي و اگر قرار به شناخت هستي باشه از منظرهاي مختلفي به اون ميشه ، هر منظره اي كه نگاه مي كنيم يك ماجرايي است حالا به انسان يا به خودمون اون مثال خمير را براتون زدم كه بعد از اينكه اين خمير عمل اومد حالا خود اين خمير به عمل اومده را داريم خودش يك ماجراست حالا كه اين خمير عمل اومده مي خوايم فاز بعدي را شروع كنيم شروع مي كنيم به چي ؟ اين خمير را با صدها حركت اونو به يك ضخامت دلخواه در آوردن كه مرحله بعد بره تو آتش كه از ترشي و خامي نجات پيدا بكنه و خلاص بشه لذا اگر همين جور شونه خمير را بذارن توي تنور بيرونش مي سوزه مغزش خام مونده يك كلاس يكي هم اتصال داره ولي نپخته است اگر بگن متصل ميگه بله يك كلاس صدي هم ميگن متصلي ميگه بله ولي خوب اين وسط اون متصل ترش و خام است و يكي كه اومده بالاتر رده هاي بالاتري طي كرده از زواياي مختلف روش كارهايي صورت گرفته كه پخته تر است و در واقع داره از اون ترشي و خامي نجات پيدا ميكنه تا حالا ترشي نهايي و خود جهنم هم كه يك مرحله ما را مي خواد از ترشي و خامي نجات بده خوب بنابراين اون حركتي كه روي اين خمير صورت ميگيره همين يك بار از زاويه ميريم تو ارتباط يك بار از اون زاويه ميريم تو ارتباط از ارتباط هاي مختلف ارتباط هم فازي كيهاني چي بود كه اصلا ما با كيهان هم خوان بشيم هم خواني پيدا كنيم يك خورندي ، تناسبي پيدا بكنيم با هم ديگر خوب پس اون يكسري كارها انجام داده يكسري مسائل مختلف ، پس هر كدام از اين مسائل داره ما را از يك زاويه اي به مطلب نزديك ميكنه اما ما از دوره يك هم در معرض آگاهي هستيم اينجا يك كانال اختصاصي ، ميشه يك كانال تخصصي است يك كانالي است كه رسما يك مسائلي را دنبال ميكنه از اين زاويه است و گرنه از دوره يك هم در معرض يك هم در معرض آگاهي هايي هستيم ، بحث قبله سمبليك است درسته خدا كه خانه نداره خدا كه مكان شمال حالش نيست مثلا ما ميگيم خانه خدا ، خدا كه خانه اي نداره اي خانه پرستان چه پرستيد گل و سنگ و اين كه پس ما چرا آمديم يك مبدايي را قرار داديم ، براي اينكه اصولا بطور خود آگاه و ناخود آگاه به مبدا و وحدت برسيم يعني يك ظاهر داره يك باطن داره ظاهرش وقتي ميگيم مي خواهيم يك مبدا را نگاه بكنيم با همديگر اين ميشه فيزيكي اين ظاهرش ميشه باطنش هم ميشه هممون داريم ميريم به يك مبدا يا به عبارت ديگه چون در باطن به يك مبدا داريم متمايل ميشيم در ظاهر هم به يك مبدا وگرنه "اينما تولوا فثم وجه الله" هر جا نگاه بكنيم روي اوست ماجراي فري كه خيلي سال ها قبل ميره كعبه ، هر سمتي مي خوابه مامور مياد بيدارش ميكنه ميگه اينجا نخواب آخر ميگه بابا يك سمتي رانشون من بده كه اين رو به خدا نباشه من رو به اون سمت بخوابم و اگر اصل موضوع بخواهيم اصل ماجراست اينطوري است ولي اين سمبليك است و قرار داد ماست، قرار دادي است كه ما چه در ظاهر چه در باطن ما به يك مبدا متمايل باشيم يك " لا اله الا الله"  بيروني را چه ظاهر چه در باطن جهت بديم يك " لا اله الا الله"  دروني است كه خوب اون هم مفصل است

گزارش من اين ارتباط قونيه را وقتي كه سر پا خواستم امتحان كنم ببينم چطوري ميشه اون حالت اونها را نداشتم دقيقا مي شمردم 5 بار اينور 3 بار اينور 4 بار اينور دوبار اينور اصلا منظم نبود

ج ما توضيح داديم كه اين ارتباط بين دو نفر محال ممكن است كه عين هم باشه هر كسي مثل اثر انگشت خودش ميشه و اختصاصي و انحصاري است اما در اونجا اين فرم را ايجاد مي كنند من توضيح زيادي نداشتيم كه بديم حالا اينطور كه حاج خانم ميگن ما گذاشتيم تا د رخود ارتباط معلوم بشه و چه ارتباطي ما چه كسي است و چطوري اونو قرار است هم فازش كنن ، دست ما نيست اينو بايد هم فازمون كنن با رقص كيهاني و ما نبايد مداخله اي داشته باشيم پس كاملا اينجوري درسته و هر كسي حركاتش توي اين ارتباط مختص به خودش است

توي ادراكاتي كه قرار است براي ما پيش بياد ، درك لامكاني ، درك لامكان لازمان ، درك حتي لامكان لازمان لاتضاد هم ممكنه جزء ادراكات باشه كه منظور چيه و زماني هم كه پيش مياد فرد تحت كنترل هست يعني ممكنه حتي يك موقع اينطور كه حاج خانم فرمودن تو خيابون يك همچين حلتي براشون پيش  اومده ، من فكر مي كنم خيلي از دوستامون ممكنه اين حالت ها براشون پيش اومده باشه چند نفر تجربه كردن اين حالت هاي لامكاني را ؟ به هر صورت اينها جزء تجارب و ادراكات ما خواهد بود كه بدونيم وقتي صحبت مي كنيم راجع به لامكان لازمان و از اين جور چيزها صحبت مي كنيم يك دركي نسبت به قضيه داشته باشن تو اداركات مون هست ، حالا ببينيم كه براي هر كدوم از دوستان چه موقعي اين مسئله پيش مياد اصولا همه اون چيزهايي را كه صحبت مي كنيم ، صحبت يك طرف است دركش و اينكه يك جورايي بچشانند بهمون يك سمت ديگه قضيه است .

بحث چشاندن است اگر قرار باشه دائم اون احساسي كه داريم باشيم ميشيم شيدا يعني اگر قرار باشه مادر لامكاني لازماني قرار بگيريم ديگه اصلا مگه مي تونيم زندگي بكنيم همون بايد 5 دقيقه يك دقيقه حتي لحظاتي يك ساعت دو ساعت اينها را نمي دونيم هر چي كه هست يا به لحظه اي ، اينو به ما مي چشانن مي كن كنار ميگن منظور اين بود ، قرار نيست كه ثابت و دائم باقي بمند ، ثابت بمونه يعني زندگي مون مختل شده

س- راجع به اين لامكان و لازمان من اين ارتباط قونيه را كه مي گرفتم فعاليتم خيلي مي رفت بالا ، در اين ارتباط يكبار احساس كردم اصلا هيچ جا نيستم خيلي جاها بودم هيچ جانبودم يك مدت طولاني انگار اصلا نبودم خواب بودم ولي وقتي از اون ارتباط اومدم بيرون شايد يك ثانيه هم نگذشته بود از اون وقت ، همه جا رفته بودم و هيچ جا نبودم زمان خيلي طولاني براي من گذشته بود ولي يك ثانيه هم نبود

ج- بله خوب حالا يكي از تجاربي كه ما دنبال مي كنيم بحث ، البته همه تعريف ها غلط است فقط يك قرار داد است بين خودمون ، هر چه را كه ميگيم به واقع غلط است مثل بي ذهني ، خواهي كه تا بداني يك لحظه اي مدانش  ، خواهي كه تا بجويي يك لحظه اي مجويش ، حالا اينو امروز با هم صحبت مي كنيم كه اين چه طوريه

گزارش از پس پرده نهان شد كه جز حلقه خدا هيچ نيست ، در عجبم كه اين چه آني است كه همگان     بي خبرند ، در پس پرده معبود چيست كه گرد داني ز رازش همه حيران شوي ، عشق است در آن خانه     بي پرده ، پرده به چشمان تو باشد نه در اين خانه ........

پس منظور اينه كه نهايتا قرار است كه به يك مفاهيمي نزديك بشيم كه اين مفاهيم رو نمي تونيم خيلي راجع بهش توضيح بديم يعني در واقع شما احساس مي كنيد كه از جلسه قبل مون هم چقدر واژه كم داريم چقدر بيان ناقص است ودر اونجا به نوعي هر چند شما دستتون ظاهرا ثابت بوده ولي اونميخواد به شما حرك هستي را نشون بده رقص است زبان ذره ، جز رقص گر بان ندارد ، مي خواد بگه اينجا اصلا يك حرف ديگه است نمود بيرونيش اصلا مهم نيست بيننده هم مي بينه كه اون داره كارشو اون تو ميكنه كه در واقع رمزي از هستي را با ما در ميان بذاره ، الان ما در دوره اي زندگي مي كنيم كه مفهيم علم يرا خيل دقيق تر از گذشته مي دونيم اوربيتال ها را مي شناسيم حركت هاي مختلفي را در سطح اتم و غيره اما زماني كه اين ارتباطات برقرار شده به قدمت تاريخ كسي چيزي نمي دونسته كه جهان هستي از حركت آفريده شده و از رقص آفريده شده ، رقص است زبان ذره   جز رقص دگر بيان ندارد ، وقتي كه اين مطلب گفته شده صرفا با اين بيان ، با اين زبان از طريق اين كانال ها بيان شده و گرنه ديد علمي نبوده ، پشت پرده را كه بصورت علمي چيزي نديده بودن و نمي دونستند اين اهميت داره و خوب حالا ما همونو ميگيريم منتها ما يك بحثي داريم كه از اينور گرفتيم از اون ور با علم و فيزيك هم مي تونيم انطباق بديم بفهميم كه درسته ولي در زمان هاي قديم شايد اين مسئله راهمگان نمي تونستن سريع متوجه بشن كه منظور چيه

س- استاد از اين ارتباط هايي كه جلسه قبل دادين من حالت فيزيكي دريافت نكردم ولي روز بعد از همون جلسه اول كه به محل كارم مي رفتم صبح زود بود انگار كه يك حسي يك شعري را به من الهام كرد و من تو همون تاريكي چون صبح زود سر كار ميرم اين شعر را نوشتم مرا به مقصد خوبان روانه كنيد ، كنار دهگذران بيت آشيانه كنيد ، چون بنگري كه دو روزت رسيده به نيم ، به غايب رندي دليل و چاره كنيد ، زبند فرش برهانيد عرش رويد ، از آن شراب مطهر مرا حواله كنيد، چو در گشوده شود نور حق پديد آيد، در آورديد جامه تزوير و جهل پاره كنيد ، ببين تو نزد طبيعت فصول و روز وشبش ، چرا رود و آيد اگر نظاره كنيد ، بيا ز فيض و كرم تو راه توشه اي بردار ، به جاي شكر و محبت چرا گلايه كنيم ، بريز ساقي حكمت از آن مي ، رحمت كه مجلس بزم است و رقص عاشقانه كنيد ، چگونه رود ره دلي كه خاموش است مگر چراغ نجاتي نثار خانه كنيد ، استاد از ترم 4 به اينور اشعار بصورت غزل بهم الهام ميشه ده تا شعر است شرح صدر را گفتين من داشتم اينجا شعر را مي گفتم

ج- الان يادآوري خوبي بود ببينيد همه اينها اره دست به دست هم ميده تا يك كانال آگاهي شكل بگيره و مي بينيد كه هر كدام از اينها در جاي خودش چه كاري انجام داده كه در نهايت قراره به بار بشينه ثمري بده و از زواياي مختلف نگاهي كرديم در واقع يك بار از اون زاويه در اونجا اصلا نشاني از حركت نبود ، در ارتباط شرح صدري نشاني از حركت بود ؟ نبود اون جا فقط يك كانالي آماده به درونش خلاصه يك جوري گرفتگي هاش برطرف بشه فرضا ، اما در اينجا مي بينيد كه اين مسئله وجود داره

گزارش خيلي متفاوت بود با اون درماني كه ترم يك مي داديم

ج- با گزارش شما شيفتش كنيم روي اين بخش من مي خواستم اول بحث آگاهي بعد شيفت تجارب درماني را هم داشته باشيم ببينيم چطوري بوده

گزارش يك چيزي كه صحبتش نميشه و قضاوت هم نميشه اين اتفاقاتي است كه براي خودمون ميفته توي اتصال ، من از اون موقعي كه لايه محافظ ترم 1 گرفتم يك نقطه ناحيه وسط دستم تو همه اتصال ها داغ ميشد و يك كسي هم منو سر كار مي گذاشت دوستم كه چشمم را مي بست مي فهميدم كه اتصال نگرفته از كار كرد دستم مي فهميدم كه اتصال نگرفته ، تو حلقه قرار نگرفته ، توي قونيه اين حرارت كل دست مياد بيرون ، منتها اين حرارت فيزيكي نيست نميدونم شما يك جوري صحبت مي كنيد كه ما راجع به اين چيزها سوال نكنيم انگارمهم نيست

ج- بله ، ما يكسري از مسائل ، مسائل حاشيه اي مسائلي هستند كه ممكنه ذهن ما را بكشه به سمت خودش و از مسير اصلي دور بكنه ، ما اصلا كاري نداريم ، ما ارتباط را برقرار مي كنيم حالا اينجا بهشون ميدن يك چيزهايي اگر همكاري كرده باشين نتيجه مي گيرين اگر همكارينكرده باشين نمي گيرين و من هم قرار نيست كه انرژي ذهني مو بگذارم روي قضاوت اين كه كرده نكرده ، هدف اصلي ما اون مسير است لذا ما اصلا وارد اين فازها نمي شيم فازي است كه اصولا باب قضاوتي را باز كنه حاشيه است به كمال مربوط نميشه باب اينكه اصولا اسكن انجام بشه كه كجا اشكال داره ميشه از اين زوايا هم وارد شد ولي اصلا ما سال هاست كه ديگه كلامي در اين موارد نه كار كرديم نه گفتيم چون هر روز كه ميگذره بيشتر متوجه ميشيم كه فرادرماني بازي است تشعشع دفاعي بازي است هدف خيلي عمده تر و كلي تر از اين باز هايي است كه ما جذبش بشيم و آب نبات چوبي است و اگر كه هي بيايم به اين آب نبات چوبي بپردازيم هر روز بيشتر جذبش ميشيم و احتمال داره از اصل قضيه جا بمونيم اين مسئله است حالا داره اتوماتيك اين قضيه پياده ميشه شما هم دنبال مي كنيد ، تجربه اش بد نيست ولي بعدش متوجه مي شيد كه نه حالا به هر صورت خوبه كه اين تجربه را داريد مي كنيد كه ببينيد حالا هوشمندي اگه بخواد اين علائم را هم بذاره اين نشانه ها را بهمون بده ، ميده الان داريم تجربه دوستان را مي گيريم ، مي خواهيد الان يك ارتباط قونيه برقرار بكنيد دوستاني كه جلسه قبلنبودن يكبار اين مسئله تجربه بكنن بدونن راجع به چي صحبت مي كنيم

س- ؟

ج- در مورد بكار بردن دست ميتونه مفهوم نداشته باشه ولي در مورد ساعت همكاري يا عدم همكاري اون فرد را نشون ميده ، ساعت سك مسئله اي است كه نشون ميده فرد پيگيري ميكنه تو قرارمون مياد نمياد ، از دوره يك هم همين جوري بوده ، توجه نكرديد از دوره يك افراد مي تونن هر ساعتي باشه بين تو ارتباط شون بشينن دريافت كنن اما وقتي ما ميريم با مريض مون كار مي كنيم اگر ساعت را برداريم بين ما و او چي مي مونه ؟ ميشه يك طرفه ولي وقتي ساعتي را ميده با ما بيعت مي بنده ، قراري ميذاره متعهد ميشه مقيد ميشه كه تو يك ارتباطي بياد اين ميشه ارتباط دو طرفه ولي براي خود ما لازم نيست مگر شما خودتون بخواهيد يك قيد و بند و تعهدي بگذاريد ، بيعتي بذاريد و طبق يك قراري بيايد ، معمولا تجربه هم نشون ميده كه با قرار كار بهتر انجام ميشه تا همينجوري هر وقت ، وقت كرديم يعني رو هواست ، مرتب مي تونه به عقب بيفته حالا بذار اينكارم بكنيم حالا بذار ، هي عقب ميفته ولي وقتي قرار ميگذاريم مقيدتر ميشه فقط حسنش همينه ، ارتباط را برقرار بكنيم البته اينجا جامون محدود است

توضيحات اصل قضيه يك ارتباط دروني است اصلا ظاهر بيرون هيچ حركتي نداره ، يك كسي هم در اينجا حركات بسيار سريع دغاشتيم يك جرياني است جلسه قبل هم توضيح دادم كه كانال انرژي شدن هست كانال آگاهي شدن هست خلاصه كانال است و با هم و تو اين رابطه بحث استفاده از اين قضيه تو درمان هم هست ، چند نفر تو درمان تجربه كردن ؟ مفيد بود يا نبود ، اينم مفيد بود و براي خودش يك ماججرايي است و مي تونين ازش همراه استفاده كنين فقط توضيح داديم اينجا به من تذكر دادن كه دوستان از قبل ميان اطلاعات را ميدن و ما برامون نمي دونيم تحت تاثير اونها هستيم براي دوره هاي پايين توضيح نديدي و صرفا براي خودتون باشه مخصوصا بخش درمانيش را و بذاريد افراد خودشون بعد از اينكه حفاظ هاي لازم را گرفتن خودشون تجربه مي كنن

س- براي بار اول كه شما اين مورد را جربه كردين آيا يك همچين حركاتي هم براي شما پيش اومد يا نه؟ مورد بعدي اينكه شما فرموديد شايد به ترم هاي پايين بگن و ما القا بكنيم تو خودمون جلسه پيش من اينو تجربه كردم و يك لحظه به گفته خانمي كه گفتند حالت هاي مسيح و صليب تداعي ميشد من تو ذهنم يك لحظه حالت صليب به ذهنم اومد يك لحظه ديدم حالت صليب تو حركات دستم پيش اومد و حالت دعا آيا شما چون اين اتصال قونيه را گفتين آيا اين تداعي شد تو ذهن من كه اين حالت در بياد يا نه چون من يك سي دي مربوط به اين شخص هم ديده بودم كه فلسفه اين رقص را ديده بودم شايد اين تاثير گذاشت تا به ذهنم كلمه صليب ميامد اين حالت برام تداعي ميشد

ج- در دنيا خيلي ها با رقص قونيه آشنا هستند البته من زماني كه اين تجارب پيش اومد اطلاعات زيادي نداشتم راجع به بحث اصولا قونيه ، مولانا اطلاعات زيادي نداشتم در دنيا فيلم اين قضايا را در سطح وسيع دست به دست مي گرده مي بينيد و اين مسئله به چيزي منجر نميشه ، به اون صورتي كه اينجا منظور داشتيم منظور ما چيز ديگري است ، به اون شكل اگر قرار باشه همه با ديدن فيلم رفص قونيه همه حالت پشت پرده اين ماجرا را دريافت بكنن ازه خود كسانيكه در قونيه مي رفقصن و ما دنبال كرديم و تحقيق كرديم خودشون برداشتي ندارن حتي يكي از دوستان تبريزي مون يكي از اقوامشون از افرادي هستن كه در اونجا 30 سال است جزء افراد اونجا هستن وقتي ازشون سوال كرديم آيا شما برداشتي داريد از اين مسئله دريافتي داريد ؟ گفتن نه ما فقط با هم ، هم فاز و هم ساعتيم ، اين براي اونها چه برسه ديگه كساني كه فقط يك فيلمي را نگاه مي كنن اصلا اينطوري نيست و آنچه را اينجا جريان داره بخاطر اينه كه كانال هاي شما آماده است فقط مسائلي كه هست بحث حملاتي است كه در قبال اين قضايا و حفاظ ها و اين جور مسائل هست و شما هر چي را كه ميگيد آگاهي هاش خيلي سريع مياد ولي خود قضاياش بعدش راه ميفته ، در مورد خود من وقتي اين آگاهي ها اومد اصلا به هيچ عنوان اينها نمي دونستيم و بعدها با وجود شباهت ها حدس زديم اين فقط يك حدس است حدس زديم كه زماني كه اين از اونجا شروع شده اينو آيا خود مولانا ارائه داده يا نه بعدش بصورت يك مراسم و تشريفاتي اومدن گفتن آره اين نشانه اين است و دنبال كردن چي بوده ما نمي دونيم دقيقا من حدس زدم كه مولانا همچين دريافتي داشته بعد هم به اشعار كه مراجعه كرديم ديديم كه همين كه ميگه

چرخ از بهر ماست در گردش        زين سبب همچو چرخ گردانيم

اين احتمالا يك چيزي درك كرده يك چيزي گرفته بوده كه اينا رو گفته و اين ما حصل را من حدس زدم و بعد از اون تقليد كردن دارن سر مزارش تقليد مي كنن اينها حدسيات من است ، من هيچ چيزي واقعا نمي دونم فقط تحقيق كرديم ببينيم اونها در حين اين كار دريافتي هم دارن كه جوابي كه گرفتيم اين بود كه خير دريافتي ندارن

گزارش از ارتباطات احساس خاصي ندارم ، آگاهي هام كمتر شده در صورتي كه من ترم اول ، آگاهي هام بيشتر بود ارتباط كه مي گيرم انگار هيچ ارتباطي نمي گيرم بعضي وقت ها فكر ميكنم نكنه حلقه هام گرفته شده

ج- خوب اينو يك آمار داشته باشيم چند نفر رو به رشد بوده دوستاني كه ارتباطات شون رو به رشد بوده ؟ اونهايي كه رو به تنزل بوده ؟

يك مسئله هست كه به عبارتي وقتي ما ميايم حركتي را شروع مي كنيم توي اين فازها ، هر چي ميايم بالاتر هم كوتاه تر ميشه ، ساده تر ميشه ، بي ذهني بيشتري مي خواد يعني قفل ذهني كمتري مي خواد هر چه ميايم بالاتر موضوع حساس تر ميشه ساده تر ميشه راه كوتاه تر ميشه اما قفل ذهني اونجا بايد بيشتر باز شده باشه و گيرايي مون بيشتر شده باشه لذا در دوره يك مي بينيم كه به يك صورت است د ردوره هاي بعد كه ميايم يك عده اي كه تونستن قفل ذهني شون را با پيگيري ها و مسائل مختلف ، حالا به هر شكلي كه نمي دونيم دقيقا توستن يك جوري اين نرم افزار را رامش كنن ، اينها اون رشد را كاملا احساس مي كنن اونهايي كه نتونستن كماكان اين مسئله سر راهشون ايجاد اشكال ميكنه

همون شخص من اصلا قفل ذهني نداشتم خيلي راحت احساس مي كردم ولي الان هر چي دوره بالاتر ميره يك خورده باعث ميشه كه اينها را آدم حس نميكنه نا اميدي مياره

استاد ارتباطات تون را برقر ار مي كنيد؟

شاگرد بله روزي يكبار برقرار مي كنم

استاد يك مسئله اي هست كه به قول شما در دوره يك باز است وهمه چي مياد ولي ميايم بالاتر مفاهيم بعدي مون ، اون مفاهيمي كه ايجاد يك جور هنگ مي كنه يعني چي بي ذهني ، ما كه اولش را خوب اومديم ولي در واقع مفاهيم بعدي هست كه با ذهن مون سازگار نيست مفاهيم ابتدايي سازگار ميشه ولي مفاهيم بعدي برامون خيلي نا آشنا ، نا مانوس و خلاصه شاهد نمي شيم كه اين جريان تداوم و ادامه پيدا بكنه ما روش قفل مي كنيم ما كه اول قفلل نداشتيم به يك مفاهيمي مي رسيم مثل بي ذهني اينجاست كه يك جور هنگ شدن پيش مياد

خواهي كه تا بداني يك لحظه اي مدانش           خواهي كه تا بجويي يك لحظه اي مجويش

خوب اين چيه ؟ يك دفعه مي بيني كه يكسري هنگي مي كنن قاطي مي كنن كه اين مطلبي را كه مي خواهيم بريم داخلش راجع به ذهن بي ذهني ، خود اين هم در بحث درمان تاثير ميذاره كه حالا مي خواهيم اينم امتحان بكنيم اين ديگه چه وادي است بعضي ها اين جاها قفل مي كنن در صورتي كه روز اول اصلا قفل نداشتن راحت اومدن تو مثل شما كه ميگين دوره 1 اصلا پيچيدگي نداشت كاملا بحث درمان را همه را متوجه شدم ولي وقتي مي رسيم به مفاهيم ديگه اي اونهاست كه نامانوس ميفته و سازگار باهاش نيستيم قرار هم نيست كاري بكنيم قرار است شاهد باشيم ببينيم كه چي مي خواد بشه ولي ممكنه كه ما بند كنيم ، گير بديم كه يعني چي ؟ و هي باهاش كلنجار ميريم و نامانوس تر ميشه و هي پيچيده تر به نظر مياد

شاگرد- شك هم مي تونه تاثير بذاره ، شما گفتين رو چيزهايي كه به يقين نرسيدين مي تونين شك كنين وقتي به يقين رسيدين ديگه

استاد- ببينيد وقتي به يقين رسيديد ، مي دونيد مسئله چيه فرض كنيد كه در دوره يك اومديم درمان كرديم شعور كيهاني را ، شعور الهي را اومديم تست كرديم يك مورد ، دو مورد صد مورد چند مورد شما نياز داشتين كه بگين من باور كردم ، پرونده را بستين ؟ بله بسيار خوب ، پرونده را بستين اومدين دوره 2-3-4-5 يكدفعه دور 5 يك كسي برگرده بگه كه اصلا شعور الهي وجود داره يا نداره ؟ نكنه من اين درمان هايي كه انجام دادم تخيل بوده ، تلقين بوده فلان بود بيسار بوده به نظر شما پذيرفته است ؟ پذيرفته نيست چون ما بايد انقدر اونجا دور بزنيم ، دور بزنيم تا بيايم بگيم كه يك نفر با ده تا كار عملي ميگه من به باور رسيدم به ايمان رسيدم به يقين رسيدم يك كسي با صد تا يك كسي با هزار تا اما بالاخره يك روزي بايد بگه كه من رسيدم قبول كردم اونجايي كه گفت قبول كردم يعني ديگه تحقيقات مو انجام دادم ديگه ، مگر يك روز يك كلكي توش كشف بشه شما خودت رفتي آزمايش كننده بودي كسي كه بغل دستت نبوده كه اون يك كاري بكنه شما نبيني بعد بگي اين شده پس اين بوده من نمي دونستم و همه آزمايشات من باطل است خوب همچين چيزي هم كه دردست نيست لذا ما يكسري از پروند ه ها را بايد دونه دونه بيايم توش حركت بكنيم ببنديم مثلا تشعشع دفاعي چند مورد لازم است كه شما بگيد كه يك همچين قضيه اي وجود داره يك كالبد ذ هني هست خلاصه ويروس غير ارگانيك هست تشعشع دفاعي هم اين مكانيزمش است چند مورد؟ حالا وقتي يك كسي 5 مورد ، 10 مورد صد مورد كار كرد ديگه روزي كه گفت من به باور رسيدم اين پرونده ديگه بسته ميشه مثلا تو دوره 7 يكي بياد بگه كه اصلا درمان راستي بذار ببينم ، خوب اين ديگه اينجا پذيرفته نيست نه از نظر ما ، از نظر كلي هوشمندي مورد قبول نيست وممكنه كه به ارتباطات ما لطمه وارد بشه اين مسئله است كه خطري كه ما را تهديد مي كنه و درد وره هاي بالاتر ما ممكنه مورد حمله شبكه منفي قرار بگيريم اصلا راجع كليت برگرديم بگيم كه اصلا هوشمندي بوديا نبود يعني در اين حد شبكه منفي مترصد فرصت است كه بتونه نفوذ داشته باشه ديگه حالا شما خودتون فكر بقيه اش را بكنيد

شاگرد ربط به خودمون داره اين ارتباطات كم شده در واقع اشكال از خودمون است

استاد اگر نظر منو بخواهيد و اين باور را داشته باشين كه من جواب صادقانه بهتون ميدم حالا تا اطلاع ثانوي من ميگم كه بريم خود مونو نگاه بكنيم چون استدلالش ساده است و دلايلش هم ثابت است و از اون ور بطور ثابت جاري است كم و زياد نميشه از اينور است كه ما زير اين بارش قرار داريم اشكالاتي برامون پيش مياد اين ور است اونور نيست

تو نه مثل آفتابي كه ظهور و غيبت افتد              دگران روند و آيند و تو همچنان كه هستي

اونجا ثابت است كم و زياد نميشه شدت و ضعف نداره اينور است كه ما دستخوش ناملايمات و مسائلي ميشيم مثلا اگر يك روزي در زندگي ما يك حمله اي صورت بگيره ، تو زندگي خودمون يك اختلافي مشكل خانوادگي پيش بياد ما اون روز آگاهي هامون تعطيل است ، ارتباطات مون تحت تاثير است من اين مثلا را زدم كه ببينيد كه اين ور تعيين كننده خيلي از مسائل است پس بگرديم دنبال اشكالاتي كه خودمون ممكنه داشته باشيم اگر بعضي بگن كه ما در حال رشد بوديم پس اين نشون ميده كه ميتونستن همه در حال رشد باشن

بعد از اينكه ما بله هاي محضري را گفتيم اصولش ثابت است بعد از اينكه خواستيم ديگه تموم شد تثبيت پيدا مي كنه وقتي تثبيت پيدا كرد ممكنه ديگه از اون حالت رقص هم مياد بيرون ديگه لازم نيست كه ما را هر دقيقه بگردونن و بچرخونن لازم نيست ما فهميديم به دركش رسيديم هم فازي با چرخ را به درك نائل مي كنن و ديگه كانال آگاهيش است كه ثابت مي مونه و تثبيت پيدا ميكنه پس خود اين روند هم عوض ميشه خود اين روندها ، من يك توضيح خدمتتون بدم همواره به يك صورت باقي نمي مونه و مثل اسكن دوره 1 است كه وقتي ميري دوره 2 ديگه اسكن دوره 1 تقريبا تموم شده تقريبا بي رنگ شده يكي ممكنه بياد بگه من ارتباطم ضعيف شده خيلي از ارتباط ها مياد كارشو انجام ميده ما را به اون نقطه نظر مطلوب مي رسونه و بعد تموم ميشه همين ارتباط قونيه ممكن است يك عده اي چند وقت ديگه بگن كه ما نمي دونيم چرا ارتباط مون ضعيف شده ضعيف نشده شما را به اون منظور رسوند و شما الان شدي يك كانال از شما يك كانال ساخته ممكنه فرد فكر كنه تا ابدالاباد  هي اينجوري بچرخه ، نه ما را چرخاندند حالا خمير آماده شده ، چيكار بايد بكنن بذارن تو تنور ، آماده تنور رفتن است ديگه شما فكر كنيد يارو خمير را ديگه ولش نكنه نميشه كه لذا ما قراره بشيم كانال ميشيم كانال تموم شد رفت بنابراين تو اين رابطه ممكنه دوباره ما برداشت هاي سطحي هم داشته باشيم و به ظواهر دوباره توه بكنيم و شما بايد نموداري بكشين در اين نمودار ما رشد داشتيم يا نداشتيم يا رفتيم بالا اومديم پايين يا هر حالت ديگه اي ما بايد براي خودمون يك ملاك و ميزان هايي داشته باشيم كه عمدتا نمودار است حركاتي نيست دوباره اين هم ميشه ظاهر بيني آيا ما از نقطه نظر اين رشد ، آگاهي ، اين زمان يعني دو تا محور بكشيم آيا ما رشد داشتيم يا نداشتيم ؟ مي خواهيم بدونيم كه چرا آمديم و همين ماجراهاي كمال ديگه آيا ما عقب گرد داشتيم ، ثابت بوديم رشد كرديم اينو ما بايد مورد ارزيابي قرار بديم

از دوره 5 ما اين تجربه را داريم و مشكل عمده مون از دوره 5 به بعد شروع ميشه و تا  اين تيك هاي شخصيتي تموم ميشه ارزيابي همه به هم مي ريزه يعني نمي دونن الان اين تيك شخصيتي است كه بيرون است يا خودشونن كه سقوط كردن خوب اگر از ما بپرسن مي گيم كه عمدتا تيك شخصيتي است چرا؟ چون تجربه باز هم نشون ميده كه اين دوره را كه سپري كردن يكدفعه ميان رو اين تجربه است ولي بطور كلي روند هم را كه مي دونيم چه روندي را بايد طي بكنيم دوباره اين تيك شخصيتي است كه رو است غرور و منيت و خود شيفتگي و اين جور مسائل حالا بعد خود شيفتگي پاسخ نمي گيره باعث غم ميشه و فرد غمگين و افسرده ميشه

گزارش يك تجربه درباره قونيه دارم يكي از دوستانم عمل قلب باز انجام داده و حالش هم خيلي بد است بيمارستان دي بودن امروز گفتم اسمش را به شما بدم چون جوان است سه روز است كه تب كرده دريچه ها عفونت كرده قبل از كلاس رفتم بيمارستان وقتي رسيديم بالا انگار يكي به من گفت قونيه را امتحان كن وقتي وارد شدم ديدم خواب است با وضعيت ناجوري است و رفتم بالا سرش و شروع كردم تب شديد هم داره دستم را كه بردم بالاي سرش يك تكوني خورد شروع كردم قونيه را دادن اين گفت گره داره تو قلبم گفتم الان باز ميشه شروع كرد عرق كردن تبش رفت بالا دست و پاشو نمي تونست تكون بده 5 دقيقه كه دادم كم كم تبش بهتر شد و بلند شد نشست گفت من سه روز است نتونستم بشينم 15 روز بود هيچ غذايي نخورده بود حالش خوب شد ونشست

استاد- گزارش خيلي خوبي بود بسيار عالي

س- ظاهرا ما تو اين ارتباط هدفي كه داريم اينه كه به سازي كه هوشمندي داره برامون مي زنه برقصيم و تضاد نداشته باشيم يعني ضرب آهنگ ما هماهنگ باشه با ضرب آهنگ جهان هستي تو حوادث خارجي كه از حيطه اختيار ما خارج هستند يعني كنترلي روشون نداريم و قانونمند هم هستن و قانون زير پايه خود هوشمندي ميشه مي تونيم اين نتيجه را بگيريم كه حالا حوادثي كه براي ما اتفاق ميفته حالا به هر علت جزئي از همان ساز هوشمندي است كه به نوعي باهاش تضاد داريم مثلا همين كلاس خودمون مثلا يك نفر سوالي داره بال بال ميزنه اون سوال را بپرسه يكي دورتر ميگه اه اينچه سوالي است مي پرسه يكي ديگه ميگه بابا بذارين درسشو بده يعني وقتي از ديد كلي بخواهيم نگاه كنيم اين يك نوع حالت سمفوني داره كه مثلا حالا يكي موبايلش را خاموش نمي كنه در واقع اينها شايد يك چيزي از همون خمير باشن در واقع براي هر كسي داره به نوبه خودش اتفاق ميفته كه اون نتيجه را بگيره

استاد- به هر صورت تو اين بحث رقص يك حالتي را پيش مياره كه در واقع ما را به تسليم وادار ميكنه و ما را با خودش هم فاز ميكنه و به نوعي ما در اختيارش قرار ميگيريم و تو اين رابطه اون طور كه دلش خواست ما را آماده ميكنه اون چيزي كه ما نمي دونيم چيه فلسفه اش چيه ، چرا ايشون بايد اينطوري باشه ايشون يك طور ديگه باشه هر كدوم ما يك جوري باشيم حالا حسابش را بكنيد بي نهايت مورد را با هوشمندي تمام ميدونه هر كسي را چطوري بايد تبديلش كنه به يك كانال ، به يك كانال مثبت ، به يك كانال به درد بخور به يك كانالي كه به درد هستي بخوره نه بر ضد هستي اون كانال بكار بره بياد اون كارو بكنه و ما فقط اين وسط تنها كاري كه كرديم يك بله گفتيم از اينجا به بعدش ديگه ما تسليميم همون قاعده و قانون تسليم توي اين حلقه اومديم تسليم شديم يك پيامدي داشت توي حلقه فرادرماني تسليم شديم يك پيامدي داشت و هر كدوم از اينها يك پيامد خاصي داره و توي اين بحث امروز هم كه ميريم جلو و من تيكه تيكه مي خوام صحبت بكنم ميايم تو ح-لقه ذهنيت مون ميره كنار و دوبراه ما اثر درماني هم داريم غير از بحث آگاهي و اين حرف ها مثلا شما مياييد پاي اين قضيه چقدر دلهره و دلشوره داشتين ، دوره 1 مخصوصا دلهره دارن آي ميشه نميشه و اين يك مسئله اما در مسئله ذهن بي ذهني ماجرا بدون هيچ ذهنيتي داره جلو ميره اثري از نراني دلواپسي و اين حرف ها نيست حالا امتحان مي كنيد مي بينيد كه تو اين رابطه چقدر باز موضوع فرق ميكنه

س- وقتي ميخوام به كسي اتصال بدم چون شمال ميرم اينا خيلي مسخره مي كنن بعد من خيلي عصبي ميشم بعد احساس مي كنم ديگه خودمم نمي تونم ارتباط بگيرم ون هر چي بهشون توضيح ميدم نمي فهمن يك حالت مسخري دارن اين اثر داره روي خودم كه عصبي ميشم

ج- صد در صد ، ببينيد اصولا كنترل دشارژ براي چي بود؟ اصولا ما نبايد فكر كنيم هر چي را ميگيم ديگران قبول كنن چون اگر اينجور بود ديگران جلوتر از ما قبول كرده بودن ديگه اصلا به ما نمي رسيد ما الان دوران گل و بلبل را داشتيم طي مي كرديم چون جلوتر اگر قبول كرده بودن ايمان آورده بودن به يقين رسيده بودن بعد ديجگه الان مسائل حل شده به ما مي رسيد اما چون جلوتر از ما باور نكردن و ايمان نياوردن اصل صورت مسئله را آوردن دادن تحويل ما بنابراين ، اين انتظار را نداريم كه با هر كسي صحبت بكنيم او قبول بكنه اين طبيعي است اينو بايد انتظارش را داشته باشيم اما البته ما بخش زميني جهد خودمونو "و جاهدوا في سبيل الله " اين راه اوست ما هم جهد تلاشش را مي كنيم بهايي است كه بايد بديم مي پردازيم اما نداي مخالف هميشه بلندتر رساتر بيشتر از نداي موافق است و اين هم قانون است حالا چون آخر زمان است شايد يك تغييراتي پيش بياد بالاخره انتظار هست اين انتظارو داريم ولي به هر حال اگر به روند سابق فكر بكنيم به روالي كه تا امروز طي شده فكر كنيم پس ما با موج مخالف برخورد خواهيم كرد و سد در مقابل ما خواهد بود حالا ما با سد برخوردمي كنيم با مخالف برخورد ميكنيم ما اگر دشارژ بشيم چي ميشه ؟ رومون خط ميخوره "انا هديناه السبيل عما شاكروا و عما كفورا" ما ميگيم راه اينه شما شهادت ميديد ميگيد كه من اينطور بودم اينكارو كردم نتيجه گرفتم مي خواهيد گوش بديد مي خواهيد گوش نديد اين هم تاثيرش بيشتر است وقتي ما وايميسيم اصرار داريم فكر مي كنن حالا ما چه منافعي داريم كه اصرار داريم

همون خانم بعدا با آدم لج ميشن

استاد- بله لج مي كنن ، اينهاديگه طبيعي است كه روند فكري

خانم اولا اونها موجودات غير ارگانيك را قبول دارن و ميگن با اونها زندگي مي كنيم خيلي هم با اونها خوشيم و ميگن شما مي خواهيد ما رو از اينها جدا كنين

استاد - پس اينها ذينفع هستند و ناآگاه نيستند باهاشون زندگي مي كنيم يعني براشون كارهايي انجام ميدن ديگه

خانم بعد كارهاشون روي من اثر مي گذاره من اون دفعه پا درد شديد گرفته يودم

استاد كارهايي انجام ميدن حالا كلا من بگم خدمتتون يك دسته از اين عده كلا ناآگاهند باز هم مثل يك بچه مي مونن كه يك آب نبات چوبي دستشون است يك ليس به اين آب نبات چوبي مي زنن بعد نگاه ما مي كنن بعد ما ميگيم اين افتاده زمين اينو نخور اون به اينكه اينو چيز كنه يا حرف ما مونده ولي خوب ما اون حرف خودمونو مي زنيم ما وظيفه داريم گفته باشيم اما اون هم اختيار داره گوش بده يا گوش نده آزاد است مختار است "لا اكراه في الدين "

خانم اونها يك كاري مي كنن كه من دوباره پام درد بگيره بعد ميگن اگر شما ميگي اينجوري پس چرا خودت پات درد ميكنه

استاد اون يك كاري كرده و شما بايد از ابزار و وسايلتون كنترل تشعشع منفي و بقيه را هر روز استفاده داشته باشين ، به هر حال چون ذينفعند و اين مسئله را مي خوان داشته باشن چون بديهي است كه به نصايح شما توجه نكنن اما ما بايد كار خودمونو دنبال بكنيم اگر قرار باشه شما دشارژ بشيد اين وسط دچار مشكل هم مي شيد تو دشارژ شدن دوباره بحث بيماري پيش مياد دوباره بحث آلودگي پيش مياد شما ميرين تو فاز منفي اونها آلوده هستن يك كارهايي هم مي كنن دوباره ايجاد مشكل مي كنن بنابراين دشارژ شدن ممنوع ، حالا در هر رابطه اي كه هست خوب آماده يك ارتباط ديگه هستين ، برقراري ارتباط قونيه

س- چرا آقايون بيشتر بهم مي ريزن ، بخاطر اين ميتونه باشه كه حالا خودشونو خيلي نگه ميدارن حال خانم ها شايد گريه چيزي داشته باشن چرا ؟

ج آقايون دير قبول مي كنن ولي وقتي قبول كردن عميق تر ميشه بحث خصوصيات رواني خانم و آقايان يك بحثي است كه شايد اطلاعات زيادي را جع بهش داشته باشيد خانم ها كلا ريزبين و نكته سنج هستند آقايون كلي نگرند خانم جزئي نگرند آقايون استراتژي مي بينند خانك تاكتيك مي بينند يعني مسائل كلي را آقايون بهتر مي بينند مسائل جزئي را خانم ها بهتر مي بينند يعني كوتاه مدت را خانم ها و طولاني مدت را آقايون بهتر مي بينند و حالا يكسري از اين خصوصيات را كار هم بذاريم از اين زاويه است كه مي بينيم مكمل همديگر ميشن مثل اگر يك خانم و آقايي با هم تو يك جايي بگردن بگيم خوب پرده هاش ه رنگي بود ، آقا ميگه من كاري به پرده ها ندارم شما سوال كنيد رنگ لباس فلاني چي بود شما يك مبلغي پول را در اختيار يك خانم قرار بدين بگين اين خرج 6 ماه ، فردا نيست ، البته اينها يك چيز كلي است نسبي است به هر حال دورنگري و استراتژي ديدن و تاكتيك آقايون كلا بدبيني روي تيزهوشي خودشون بيشتر حساب مي كنند همين تيز هوشي ر كه رو خودشون قائل هستند باعث ميشه اول فكر كنن چه كاسه اي زير نيم كاسه است خانم ها كمتر اين مسئله را دارن بحث احساسي خانم ها قويتر بحث منطقي و عقلي آقايون بيشتر ، خانم ها بيشتر رو پله عشق دستشون بازتر است و آقايون بيشتر رو پله عقل مانور ميدن يكي از مسائل را وقتي دنبال مي كنيم فرضا آقايون دير قبول مي كنن حالا به طور نسبي است اينها كلي نيست خان داريم بتن آرمه اصلا تون نمي خوره ، ما ميگيم جزء سخت تنان است ولي وقتي كه آقايون قبول كردن ديگه با همه قوا و همه وجود روي مسئله هستن به هر حال نبايد اين مسائل را به حساب بيارين وارد كنين و وحدت كلي را از نظر دور بداريم مهم نيست كه خانم هست يا آقا مهم اينه كه در نهايت قراره چه كاري صورت بگيره و خوب يك ويژگي هاي كلي وجود داره كه نميشه منكرش شد وقراره كه هر كدوم از ما با ويژگي هاي خودمون اين مطلب و اين مسئله را دنبال بكنيم و ساختار وجودي ما در عالم هستي منحصر به فرد است اينو بايد نگاه بكنيم اصلا قياس غلط است ، در دنياي عرفان قياس غلط است دنياي عرفان چون دنياي كيفيت است مياد كيفيت وجودي را تعريف كنه وقتي مياد تعريف بكنه ميگه شما با همه عالم هستي فرق مي كنيد تموم شد و رفت اين كميت نيست كه بگيم يك نفر دو نفر سه نفر چهار نفر ، اينجا بحث كيفيت است هر كسي بايد اون راهي را كه بهش ميخوره اون فرآيندي را كه لازم داره دريافت بكنه اگر قرار باشه بغل دستي شو نگاه بكنه مي بينه اون مي چرخه ميگه من هم بايد بچرخم هميني كه گفت پس من چرا نمي چرخم ، كار غلط ست كار خراب از آب در مياد ، فرآيند روي او مخصوص به خودش است هر كسي بايد ببينه كه براي او چه كاري انجام ميدن ، يك كسي ممكنه اصلا هيچ تكوني نخوره يكدفعه در كسري از ثانيه اون كانالي را كه قراره باز بشه ، بشه بنابراين قياس هاي كلي حالا چه بين خانم ها با خانم ها يا آقايون با آقايون يا خانم ها با آقايون اينها كلا مشكل ما را حل نميكنه

عرض كردم خدمتتون ما تحقيق كرديم هر كسي رفته ما سپرديم و تحقيق كردن و همچين مطلبي نبوده و نيست فقط اينه كه با هم ، هم ساعت ميشن و اين ريتمي كه اونجا همه با هم توي يك خط و خطوطي با هم ، هم ساعت مي گردن جالبه و مدتا اين كارو دارن انجام ميدن در يك جور خلصه و خود هيپنوتيزم ديگه اين جالبه من حدس ميزنم كه اينكارو كرده باشه و در واقع به تقليد از او صورت بگيره شايد رقص بازار مسگرها شايد همين بوده ولي ما از استناد اينكه ميگه چرخ از بهر ماست در گردش ، زان سبب همچو چرخ گردانيم ، ما مي دونيم كه اين آگاهي را گرفته ، آگاهي را كه هم فاز با حركت را هم فازي زمان داريم هم فازي با حركت داريم هم فازي با مكان داريم اينها همه در واقع آگاهي شو گرفته ، اگر يك بار چند بار همه ديدن ازش، باز هم انجام داده يا فقط يكبار انجام شده ؟

اطلاعاتي من ندارم شايد اگر بريم مطالعه كنيم به تاريخ مراجعه كنيد چيزي ثبت شده باشه ولي علي الظاهر تاريخ ظواهر را ثبت ميكنه از باطن قضيه شايد همه جا اطلاع نده مثلا داستان شمس و مولانا يكي از اونهاست كه ميگن كه شمس به مولانا چي گفت ولي شمس به مولانا چيزي نگفت ، گفت چشم هاتو ببند، يك ارتباط داد به مولانا و مولانايي كه عالم بود صاحب نام بود شد عارف يعني ارتباط را پيدا كرد ديگه بعدش ماجراها تغيير پيدا كرد از عالم بودن به عارف بودن تغيير پيدا كرد و جهت داد براي همين هم ديوانش را تقديم شمس كرد چون در واقع شمس عاملي شد كه او اين آگاهي ها را دريافت بكنه و قدرداني خودشو در تاريخ ، شايد هيچكسي در تاريخ انقدر قدرداني نكرده باشه ، اين ماجراست اما تاريخ مياد ميگه آره شمس چي گفت در واقع همش دنبال اين مسئله است اصل ماجرا را نمي دونن كه ، شمس براي مولانا ايجاد اتصال كرد او را متصلش كرد.

 

دوره 6 جلسه دوم ساعت دوم     15/12/85      ذهن بي ذهني

 

خوب به يك مقوله اي مي رسيم كه تعريفش مشكل است اصولا بعضي از بحث هاي عرفاني همانطوري كه تا اينجا بخشيش را برخورد كرديم مشكل تعريف به يك جايي مي رسيم كه

خواهي كه تا بداني يك لحظه اي مدانش           خواهي كه تا بجويي يك لحظه اي مجويش

چرا يك لحظه اي مدانش به اين دليل كه تمام اون چيزهايي را كه مي خواهيم بدونيم پيش فرض ها انديشه ها و همه اون چيزهايي را كه مي خواهيم در نظر بياريم همش غلط است ،

خواهي كه تا بيابي يك لحظه اي مجويش ، تا زماني كه دنبالش مي گردي براش مكاني قائلي ديگه       مي گردي دنبالش ، ما دنبال چي مي گرديم وقتي كه دنبال مي كني يعني اينكه مكان داره پس اون چيزي كه دنبال ميكني دنبال مكاني وقتي كه مي خواي بداني ، چي را مي خواي بدوني ؟ معلومات را ديگه ، خوب آيا او در معلومات مي گنجد؟ چيزي كه در معلومات نمي گنجد چه جوري ميخواي بجوييش و پيداش بكني چيزي كه مكان نداره چطوري مي خواي اونو پيدا بكني چه بسا زماني كه دنبالش مي گرديد مي دونن كه ، نه اين هنوز متوجه نيست تا زماني كه ميگي خدا چيه ؟ ميدونن كه ما دنبال معلوماتيم بنابراين ميگن اين هنوز تو باغ نيست البته كاري نداريم كه مرحله مر حله ابتدا به ساكن همين هم جوابميدن كاري ندارم من كلي ميخوام بگم حالا اگر ما داريم مي گرديم دنبالش جواب مون را ميدن اون بخاطر رحمانيت است اون يك ماجراي ديگه است ولي اصلا اساسا كسي كه داره دنبالش ميگرده بارش مكان قائل است يعني ميگن اين هنوز تو مرحله و باغ نيست و وقتي در درون دنبالش مي گردي از آشكارش غافلي وقتي در آشكار دبال ميگردي از نهان غافلي مثلا خودشناسي سنتي ميگن كه خودتو بشناسي خوب رفتيم درون خود آيا مسئله حل است ؟ خداي درون خداي بيرون آيا خدادرون است يا خدا بيرون است كدوم يكيش ؟ خوب حالا ماميريم درون از بيرون غافليم وقتي ميريم بيرون از درون غافليم حالا بفرماييد كه درون و بيرون معنا داره يا نداره لذا در يك جايي گفته ميشه خودتو بشناسي خدا را مي شناسي يك جاي ديگه مي بينيم كه درون معني نميده بيرون معني نميده و ما اومديم چيكار كرديم ؟ خداي درون و خداي بيرون حال نه مستقيم بطور غير مستقيم خداي درون خداي بيرون و خدا به مناطق و چيزهاي مختلفتقسيم بندي ميشه ، خداي آسمانها خداي كهكشانها خوب پس زمين چي پس اينجا چي؟ يا در روال سنتي خودمون ميگيم اي خدا يعني چي ؟ يعني در واقع ما يك مكاني را قائليم و براي يك مكاني كمتر اون اعتبار را قائل هستيم يعني خدا بيشتر د رآسمان است يا خدا بيشتر در زمين است كدوم يكي ؟ پس مي بينيم كه خداي زمان خداي مكان درون بيرون وهمه اين ماجراها مسائلي است كه نشون ميده ما نميدونيم دنبال چي مي گرديم و اون خدايي كه ما مي شناسيم يك خداي تيكه پاره اي است كليت نداره جزء است و خدا  كليت داره منظور چيه ؟ منظور اينه كه اگر كرديش يك تيكه ديگه معنا نداره ناقص شده خداي آسمان خدايي اعتبار داره كه متعلق به همه زمان ها و همه مكان ها و متعلق به درون و بيرون و همه اينهاست خوب ما همش ميگيم اي خدا بعد ميگيم من اين همه خدا خدا كردم جواب نگرفتم آيا  مي بايست جواب مي گرفت ميگه خوب آقا بگو ببينيم كي را صدا كردي ؟ ميگه من گفتم خداي آسمانها ميگيم خوب ببخشيد شما چيزي را صدا زديد كه وجود خارجي نداره يعني به عنوان اصلا يك همچين چيزي نداريم و با يك خداي ناقص مي خواستي در ارتباط قرار بگيري خوب همچين چيزي هم نيست پاسخي هم نيست پس يكي از شرايط پاسخ گرفتن اينه كه همون طور كه هستش بشناسيش ، چون از پنهان و آشكار دوري كني به برهان يعني ببينيم با يك برهاني داريم دوري مي كنيم آيا برهان مون برهان هست يا نيست ؟ قابل قبول هست يا نيست ؟ پاها را دراز كن خوش مي خسب در امانش ، اگر از اين تقسيم بندي كه كرديم جدا شديم حالا بشين اين گوشه پاتو دراز كن و ارحت در امانش خيالت راحت حالا مورد استفادشو تو درمان هم ميگيم كه همين بحثي را كه اينجا انجام داديم ولي اصولا ، پس يك مشكلي كه با خدا داريم خداي ما ساخته ذهن خودمونه ، در دوره 2 ديديم كه اون خدا ، خدايي است كه ما ساخته بوديمش وسيله بود حالا اينجا اين خدا خدايي است كه وسيله نيست ولي تيكه پاره شده كل نيست جزء است و عرض كردم اصلا وجود نداره يك همچين چيزي خداي آسمان نيست ببينيد ما نمي تونيم دركش كنيم ولي مي تونيم يك چيزهايي را در موردش صحبت كنيم مثل همين كه الان دارم ميگم خدمتتون درون نيست بيرون نيست مكان نيست زمان نيست اينو كه مي تونيم بگيم كه ، يعني اوني كه ميگه خودشناسي خداشناسي اشتباه نيست ، يك پله براي يك پله قابل قبول است اون پله را كه پشت سر ميذاريم ، مي بينيم كه درون و بيروني ديگه نداريم و تازه خودتو وقتي بشناسي خودت كي هستي؟ جهان هستي الان اگه به من بگن خودتو بشناس من فورا ميرم درون خودم فكر مي كنم كه اين محدوده است ولي محدوده نهايي ما كالبد روح جمعي مون به وسعت جهان هستي است پس ما كالد روح جمعي مون به وسعت جهان هستي است پس اونجا نه اينكه غلط است تصور ما غلط است خودتو بشناسي دنيا را مي شناسي وقتي خودمونو شناختيم مي بينيم كه آخرين لايه لايه ، آخرين كالبد ما ، كالبد روح جمعي است معلوم نيست اين جهان را در بر گرفته يا جهان اونو در بر گرفته اما الان تصوري كه من دارم تصوري كودكانه است از خداوند و اين تصور كودكانه8 تا يك جايي كاربرد داره همون حكايت قاقالي لي است تا يك جايي ميگه اي خداي آسمانها اون بالا كيف مي كنن كه يك كودكي داره ميگه قاقالي لي كيف مي كنن اما از يك جايي به بعد ميگن اين چي ميگه خداي آسمانهامگه همچين چيزي داريم و خدا يك كليت است يك كل است و در ذهن ما خداي بيمارستان خداي دانسينگ خداي مكان هاي مختلف قوي ترين خدا تو بيمارستان هاست در بميارستانها انسان به خدا مي تونه خيلي نزديك بشه

س- فرق كالبد روح جمعي و حلقه روح جمعي

ج- كالبد روح0 جمعي چيزي است كه ما داريم حلقه روح جمعي چيزي است كه ما ميريم تو اون حلقه مثل حلقه هاي ديگه ميريم تو اون حلقه و با هم در اونجا در يك ارتباط قرار مي گيريم كه يك كاري را به نفع انسان انجام بديم يعني از اون حلقه استفاده بكنيم و در ارتباط با روح جمعي مون يك كاري را به نفع انسان انجام بديم

س- اول كه شما فرمودين ، براي بچه هاي خودمون هم پيش اومده تو يك مقطعي به يك چيزي شك مي كنن كه براشون مطلق بوده يعني يك لحظه ميگن هوشمندي چيه ؟ از كجا معلوم است هوشمندي وجود داشته باشه حالا به نظر بعضي ها حمله است ولي به نظر من اين ميتونه شروع خوبي باشه يعني در نهايت اين شناخت ناقص بوده كه اومده دوباره خراب شده دوباره از نو قرار است ساخته بشه

س- تفاوتش با شكي كه بوجود مياد چيه ؟

ج- اين ادامه يك نردبان است در ادامه اين نردبان يك روزي گفتيم آشي و اينو ادامه داديم اومديم اينجا اين غلط نبوده اينكه ما گفتيم خداي آسمانها وخداي درون و خداي بيرون خداي بيمارستان خداي ديروز و خداي امروز اشتباه نبوده

س- در رابطه با شبكه بحثي كه جلسه اول اين خانم مطرح فرمودن كه دريافت هايي كه داشتن و الان ندارن را شما توضيح داديد ممكنه يك جا شك بودجود بياد و هوشمندي وقتي شك باشه يك جا قفل ذهني ايجا ميكنه حالا اصل و پايه هر چيزي در كنار گذاشتنش مي تونه شك بشه مثلا من الان ترم 6 هستم يك لحظه شك اگر بكنم اين دانستگي مو مي تونم كنار بذارم ذهن بي ذهني ايجاد بشه يعني شما ميگيد اگر در جستجوي چيزي هستيم خوب بايد اين دانستگي كه داريم خوب بايد يك لحظه كنار بذاريم تا به اون

ج- وقتي شما توي فيزيك مياييد حركت مي كنيد يكسري ثابت ها را هي تو اين مسير بهش برخورد مي كنيد ، مي پذيريد كه اين ثابت وجود داره مثلا براي هر چيزي ميگيد ثابت پي ، ثابت نفرين ، ثابت پلان ، ثابت سرعت نور ، شما اگر اين ثابت ها را كه مي رسيد يك جايي و قبول مي كنيد و ميريد باهاش كا انجام ميديد اگر شما اعداد ثابت را نپذيرين در رياضي در فيزيك چيكار مي كنيد ؟ هي هر دقيقه بايد برگرديد و ثابت كنيد كه محيط دايره تقسيم بر قطرش ميشه 14/3 ، هر دقيقه بايد برگرديد اينو ثابت كنيد كاتونو انجام بديد دوباره فردا همين طور امااين مياد يكبار اينكارو مي كنه ميگه آقا ما ديگه يكبار اينكارو كرديم ، هر جايي به دايره برخورديم و قطر اين رابطه برش حاكم است ، روابط بين مثلث قائم الزاويه ، اين به توان 2 ديگه هر دقيقه نميان اينكارو بكنن تو مثلثات ميگه سينوس اين بعلاوه كسينوس اون ميشه مثبت 1 تموم شد هر دقيقه اگر بخواد بياد دوباره روز از نو روزي از نو بگه نه من شك دارم چرا سينوس اين يا كسينوس اون ميشه 1 ، هر دقيقه بيچاره ميشه ديگه ، عمري براش نمي مونه ديگه هي بايد برگرده روز از نو روزي از نو لذا در عرفان در مذهب در قانون در منطق مياد به يك چيزهاي ثابتي ميرسه ،اصل يك فرادرماني اين بود كه ما را به يك چيز ثابتي برسونه ، برسونه كه بابا يك هوشمندي حاكم بر هستي تموم شد اگر اين اصل ثابت به دستمون افتاد بايد قدم بعدي را برداريم اگر برنداريم كه آقا اين هوشمندي نيست حلقه هم نيست چون حلقه با وجود هوشمندي معنا پيدا مي كنه ، اصل دو حلقه وقتي اثبات شد ، اصل سه  رحمانيت يعني شما اگر بعد از مدتي بياي مثلا 4 تا حلقه را تجربه كردي بعد ببيني كه رحمانيت ديگه چيه؟

بابا اين مال روز اول بوده كه شما يك عدد پي پيدا بكنيد يك عدد ثابت را پيدا بكنيد حالا بري جلو اينها همينطوري اين اصل ها مياد چيكار مي كنه ؟يك اصلي فرضا ميگه سرنوشت ، اختيار ، تسليم اون موضوع هايي كه دنبال كرديم ، اين ديگه ثابت است الان شما دوباره بخواهيد برگرديد بگيد كه راستي سرنوشت هست يا نيست ؟ حالا منتها بعضي از اينها خيلي كليدي است يعني خانمان برانداز است يعني ستون خونه را مياره پايين مثل همون هوشمندي يعني اگر هوشمندي را بذاريش كنار چي باقي مي مونه ؟ هيچي باقي نمي مونه ، اصولي كه صحبت كرديم ، شبكه مثبت و منفي شما الان شبكه مثبت و منفي را بردار بگو آقا اصلا شبكه مثبت و منفي مگه ... خلاصه دوباره همه چي بهم مي خوره ، بحث من دون الله بحث همه اين چيزهايي را كه با هم صحبت كرديم ، مي بينيد كه يكي يكي مياد ميشه اعداد ثابت و نقش اون ثابت ها را بازي     مي كنن كه آجرهايي است كه داريم مي چينيم روي اينها ميريم بالا اگر آجر زيري را نچينيم آجر بعدي را روي كجا بذاريم درسته يا نه ؟

مثلا يكي اومده تو دانشاه بعد بگه چرا مشتق x ميشه 1 ، ميگن پس برو برگرد اصلا تو واسه چي اومدي اينجا يعني ديگه اجازه نداره در دانشگاه سوال بكنه مثلا مساحت يك مثلث اين ضربدر نصف ارتفاعش است اصلا اجازه نداره سوال كنه ، اگر سوال كنه كه آقا اين چرا اينجوري ميشه ميگن آقا اين از كدوم      د راومده تو .

س- يك جايي در رابطه با هوشمندي اين اشكال هم ايجا ميشه ما يك چيزي را بعنوان اصل تو فيزيك مي تونيم بگيريم ولي وقتي بحث در رابطه با هوشمندي داريم دوره 1 ما يك تصوري از خدا و شيطان داشتيم كه الان ديگه اون تصور را نداريم يعني ارتقاء سطح باعث شده كه تمام اونها فرو ريخته ، اون خدا ديگه در نهايت الان ديگه اون خدا نيست در صورتي كه ما در دوره 1 باهاش رابطه داشتيم ازش چيزي مي خواستيم برامون كا انجام ميداد

س- منظورم اين بود كه با شك

ج- بعضي از دوستان ميگن ما نمي خواهيم چيزي برامون ثابت بشه اصلا ما فقط مي خواهيم بيايم اطلاعات بگيريم ميگيم نميشه از دوره 1 بعضي ميگن كه ما فقط اومديم ببنيم عرفان چيه ميگيم نميشه به اين علت كه اينجا ما بايد يك آجري را ، يك ثابتي را پيدا بكنيم اگر اينوپيدا نكنيم هر چي بگيم ديگه بعدش به درد نمي خوره حالا فونداسيون و يك چيزهايي بايد طراحي بكنيم پس بعضي از شك ها را مي تونيم داشته باشيم نسبت به موضوعي كه در جريان است يعني الان يك كسي كه تو  دانشگاه است يك بحثي پيش مياد ميگه من اينو نمي فهمم يا من شك دارم چون جاري است ولي نمي تونه بگه كه اين موضوعي كه مال كلاس 5 بوده يگه اين چرا اينجوري ميشه ؟ ديگه اونجا مجاز نيست به طرح همچين سوالي بايد خودش يواشكي برگرده بره ببينه اونجا چي ميشده و ادامه بده

س- ؟

ج- سوال خوبيه اصولا در بحث ها تو علم هم همينطوريه بعضي چيزها را ميگن نظريه مثلا تو روانشناسي ميگن نظر فلان كس اينه كه و يك چيزي را تعريف مي كنن يا فلان دانشمند فلان فيلسوف يك همچين نظري داده بعد مي بينيم اونها خودشون در تضاد كاملند ولي در دنياي علم بعنوان نظريه هاي مطرح مورد بررسي قرار دارن خوب  حالا ميايم اينجا ت دنياي عرفان مثلا بنده ميگم كه خدا عادل است شما مي فرماييد كه به چه علت ؟ميگيم به هزاران دليل مي فرماييد كه خوب يكي از اين هزاران دليل را بگو ميگيم يك دليلش امكان داره احتمال بديم كه ما يك همچين صورتي هم داشته باشيم يك همچين وجهي هم داشته باشيم خودمون خبر نداريم ، اين يك نظريه كه به اين شكل عدالت حاكم است من امكان طرح سوال و طرح مجادله را باهاش دارم برم يك جايي يقه شو بگيرم بگم چرا اينجوري اونم ملزم است به من جواب بده چون بدون عدالت فلسفه خلقت نيست بدون فلسفه خلقت كار عبث و بيهوده است كار عبث و بيهوده از خداوند محل ممكن است براي همين توي كتاب ين اصل را آورديم و بعد از اينكه آورديم بيايم بگيم كه خوب خداوند كارش با طرح وبرنامه است يا ديمي است اون اصل را گذاشتيم ، شما مي خونيد بعد ميگيد اين اصل به اين سادگي براي چي مطرح شده ولي نمي دونن اين اصول چه جوري جلوي يكسري از قضايا را مي گيره خوب چي جواب بديم اگر بگيم ديمي است پس خدا ديمي كار است ؟ و طرح و برنامه اي نداره اين عبث و بيهوده است لذا چون قبلا نتيجه گرفتيم كه محال ممكن است پس رد ميشه ، بنابراين در اونجا هيچ راهي نيست جز اينكه پذيرفته بشه كه طرح وب رنامه است پس حالا وقتي ميشه طرح و برنامه شيطان هم مياد تو طرح و برامه نزديك شدن ما به درخت و بعد يكدفعه مي بينيم كه پس موضوع چيه ؟ مي فهميم كه اينها كشف رمز مي خواد ، موضوع كشف رمز پيش مياد موضوع حركت از ظاهر به باطن پيش مياد بعد اصلا خداوند رو نكرده به ملائك بگه كه من مي خوام چانشيني روي زمين قرار بدم اون اصلا نيازي نداشته كه ما ملائك صلاح و مصلحت بكنه بياد به اونها اطلاعات بده خوب مي كنه ديگه نيازي نداره ولي كشف رمزش خط به خط داره به ما ميگه موضوع چيه و داره باطن موضوع را مياده لذا يكسري قضايا توي دنياي عرفان اشراقي كه هست همش اشراقي است ايني كه اشراقي است بنده دريافت كردم كه جهان هاي موازي داريم مثلا من خودم بقينم است ولي شما نمي تونيد به يقين من متكي باشيد دو حالت پيش مياد يا شما به اون اشراق نزديك مي شيد دريافت مي كنيد الان اگر من سوال كنم چند نفر دريافت كردن راجع به جهان هاي موازي ؟ مسائلي دريافت كردن كه مي تونن بگن كه بابا به يك درصدي مطمئنيم كه هست ؟ يك عده دريفات كردن بقيه هم دريافت مي كنن يعني به تدريج ما نزديك ميشيم يعني يك جايي ما متوجه ميشيم ما راجع به عدالت اصلا هيچي نمي دونستيم اصلا اين تصوريكه ما از اعدالت داريم اونقدر بچه بازي است اونقدر بچگانه است كه حد و حساب نداره ميگيم خدا عادل است بعد يك دلايل و مثال هايي بياريم كه داره مياد ، نه خيلي دقيق است حتي بين ذرات هم به نوعي اين قضيه حاكم است بطوريكه هر ذره اي مركز هستي به حساب مياد ، بنابراين ميايم يك جايي به عنوان نظريه ميشه ميگيم خانم ها آقايون اين يك دليل كه عدالت جاري است و اين يك نظريه است و نظريه را بشنويم بريم تا زماني كه برامون روشن بشه روشن شدنش يكي بحث دليل و برهان و عقل و بشينيم فكر كنيم يكي ديگه هم اينه كه ببينيم چه ادارك و چه مطلبي برامون مياد مثلا ميگيم " قل اعوذ برب الناس ملك الناس اله الناس" همون چيزي كه منصور پيدا كرد منصور حلاج اينو پيدا كرد هيچ جا هم مكتوب نيست يكدفعه ديد كه پايين و بالا خودشه يعني 2 به 1 بالا خودشه اون با اون ادراك ، الان ما اومديم استدلال قضيه را ميگيم اين بحث علمي است يعني يك ناظر را گذاشتيم يك جايي كه زمان داره اصلا بحث علمي است بعد مي بينيم كه اون ناظري كه زمان نداره اگر قرار باشه و ناظر دوم بره چرخ بزنه بياد ما اين سوال را مطرح كنيم كه ناظر اول چي مي بينه اينو هم اينور خودش مي بينه هم اينور خودش مي بينه اين دقيقا استدلال علمي است و حالا ما يك بحث هايي داريم توي ماجراي بحث ناظر ، ناظر در شرايط مختلف خودش يك بحث علمي است شايد اصلا يك مقوله جديدي را باز كنه ، الان ما كه داريم صحبت مي كنيم و اونجا كه ميگه " قل اعوذ برب الناس ملك الناس اله الناس" و قرار است يك چيز ، همينو فعلا به ما گفتن همينو قرار است ما ببينيم كه چيه ؟ بايد باشه براي ما كه مي خواهيم درك مفهوم كنيم ولي براي كسي كه در لامكان لازمان و لاتضاد است ديدن معني نميده فقط وحدت معني ميده ، اينور و اونور معني نميده ، تقدم و تاخر معني نميده الا جز يكتايي ولي الان براي اينكه بدونيم چراميگه " قل اعوذ برب الناس ملك الناس اله الناس" پس اون چرا اونجا 3  تا را گفت 4 تا نگفت چرا 5 تا نگفت  خوب همه جا صحبت از وحدت كرده ديگه ولي اينجا خودش مياد ميگه "رب الناس ملك الناس اله الناس" چرا؟ چرا حرف از 3 تا خدا ميزنه چرا قبلا اين فكر رانكرديم كه اون همه جاميگه "لا اله الا الله " ولي اينجا خودش ميه "رب الناس ملك الناس اله الناس" هدف اينه كه يك چيزي را به ما برسونن قرار هم نوده هلو برو تو گلو باشه ، قرار گذاشتن كه ما از طريق ادراك برسيم خوب حالا به من توي اون مشاهده و توي اون ادراك نشون دادن ، زمان ، زمان شلوغ كردن هم نيست كه بگيم آي اينجوري است بيسار است حال اين درك من است شما مي تونيد اصلا قبول نداشته باشيد كما اينكه اگر الان بريم بيرون بگيم بهمون بخندن كه هيچي

بنابراين بعنوان يك نظريه و بحث اينجاست كه اين همه روايات مختلف مي بيند كه يا تفسيرهاي مختلف راجع به قرآن وجود داره چه اشكالي داره يك نفر بياد قرآن نميدونه قرآن نخونده مثل خود من قرآن نخوندم و قرآن هم بلد نبودم و نخونده بودم بياد بگه كه اين يك نظريه ، اين ميتونه باشه ، چه اشكالي داره خوب بنابراين يكسرياز مسائل قابليت بازي كردن داره شما مي تونيد نپذيريد لطمه اي هم به جايي نمي خوره اين نيست كه الان مااومديم اينجا بگيم خانم ها آقايون شما جهان هاي موازي را قبول مي كردين تا بتونيم با هم بحث كنيم نه ، جهان موازي الزامي نيست و شما مي تونين اصلا كلا ردش كنيد اما هوشمندي را نيم تونيد پس مي دونيد چي شد ؟ يكسري ثابت پيدا كرديم يكسري متغير پيدا كرديم ثابت اينه كه ما الان بايد با هم در هوشمند الهي توافق داشته باشيم كه بتونيم اصولا با هم رودر رو بشيم و بحث داشته باشيم اگر اونو قبول نداشته باشيم اينجا بحثي نداريم بايد برگرديم روز اول ، برگرديم اينجا ما بگيم جهان مجازي ، اينطوري اينطوري درسته ؟ ولي يكسري بحث ها متغير است ما هيچ اجباري نداريم ما فقط انتقال آگاهي ميديم مسائل را باز مي كنيم حالا هدف چيه ؟ چرا ما اينو مطرح كرديم ؟ " برب الناس ملك الناس اله الناس" را مطرح كرديم ؟ از نقطه نظر يكسري از بحث ها براي رفع تضاد است مرحله بعدي ايستگاه بعدي كه مي رسيم صلح با خداست ،آقا با خدا مسائل مون را در فرصت كمي كه داريم اينا رو بايد بريزيم توي دوري ، عبدش عبادتش سرنوشت لذا يكسري از بحث ها زمينه ساز است بحث صلح با خدا صلح با خود صلح با هستي است حالا اين مسئله " برب الناس ملك الناس اله الناس" چيكار ميكنه ؟ مياد يك آبي مي ريزه رو آتش همانطوري كه در مورد من ريخته من خداي تضاد بودم ريخت رو آتيش كه بابا خودتي ، ناظر خودتي هر چند كه راه و رهبر و رهرو يكي است ، اختلاف از بهر چه در كاروان آمد پديد ، و يكدفعه اونجا متوجه ميشه كه همون بحث انا الحق است ديگه و در اونجا متوجه ميشه كه اينا مسئله اي نيست كه يكي تو رو انداخته باشه اينجا بدبختت كرده باشه و اين ماجراها چه جوريه ؟ عدالتش چه جوريه؟ و ما قرار است چه كارها بكنيم چه جوري بشيم هي داره اين مسائل كه باز ميشه تضاد حل ميشه الان ما تضادمون ، تضاد روز اول است من همين درك جهان هاي موازي كلي تضادهاي منو حل كرد چون من بشدت با بحث طبقه ، فقر، اختلافات سطحي ، وحشتناك من درگير بودم هنوز نديدم كسي مثل خودم دوستان ميان سوالاتي مي كنن داغ داغ است من تو دلم مي خندم ميگم حالا خيلي مونده تا اون موقع خود منو تجربه كني كه چقدر با خدا كشتي گرفتيم بنابراين ، اين مباحث هدفمند است يعني هيچكدام از اين بحث ها بيخودي نيست و هر چه صحبت مي كنيم حتي بحث امروزمون چقدر انرژي ذهنيما صرف اين مسئله شده تا امروز خدا را بيرون ديديم خداي درون خداي آسمانها تموم شد اين انرژي ذهني ذخيره ميشه خدا اون طور كه هست حالا اگه بگيم ديده ميشه غلط است اگر بگيم فهميده ميشه غلط است ذهنيت ما از الان به يك بي ذهني تبديل ميشه همه جاهست تنها چيزي كه مي خواهيم بگيم اينه ديگه هيچوقت فكر من نمياد يك آناليزي را انجام بده ، ديگه ذهن من مدت هاي مديدي نيامده سالهاست الان ديگه نميگم خداي درون خداي بيرون لذا ذهن من وبه وحدت رسيده ، ببخشيد من تا امروز راجع به خودم علاقه ندارم صحبت بكنم اما به خاطر اينكه ميگيد مي خوام انتقال تجربه است يك موقع فكر نكنيد كه بحث تظاهري است اصلا اينطوري نيست و اينجا ذهن به يك وحدتي ميرسه چون قبل از اون هي درگير اين آنالايزهاست ولي از اين آنالايزها يواش يواش جدا ميشه به تعريف واقعي نزديك ميشه به اون بي نامي الله به همون سبحان الله عما يصفون به اينها نزديك ميشه و لذا اون تقدس اصلي حفظ شده جزءش نكرديم تيكه پاره اش نكرديم خردش نكرديم و خلاصه كلام به عبارت ديگه اي ما به اون چيزي كه بخواهيم برسيم نزديكتر شديم ، نمي دونم حالا دوستان تا چه حد تونستم منظورم را برسونم اين بحث ها هدفمند است يك جاش تو مديريت انرژي ذهني ماست ، يك جا تو مديريت من است مثل كنترل ذهن اين تو مديريت انرژي ذهني است و حالا بحث هاي ديگه هم هست ما رو هم واجدالشاريط ميكنه كه توياين شرايط جديد ما بهتر بتونيم جواب بگيريم تا شرايط قديم و خلاصه كلام اصولا در جهت حل تضاد هم بعضي از بحث ها بكار ميره اينها به موازات همديگر داره جلو مياد و الان ميريم كه مشكل مونو با خدا حل كنيم در وهله اول با خدا حل بشه با خودمون ديگه سريع حل ميشه خودمون هم همش ميگيم چرا من ؟ چرا من بايست اينجوري بشم ؟ بعد از اينكه با او در تضاديم بعد با خودمون درتضاديم وقتي با اون حل بشه با خودمون هم براحتي حل ميشه حالا اين يك موضوعي است كه درك همزمانش و اقعا پيچيدگي داره بحث كانال هاي موازي بحث اين قضايا ولي به هر حال باعنايت الهي و با توجه به اينكه راه اين ارتباطات را هم از راه كانال شدن كه داره به موازات باز انجام ميشه كه اينها بياد برامون جا بيفته و اين مسئله حل و فصل بشه نمي دونم موضوع را رسوند يا نرسوندم ببينيد اون دريافت كه قابل تعريف نيست مثلا من را جع به جهنم صحبت مي كنم خوب اون دريافت اصلا قابل بيان نيست و بعدا اينه را به زباني كه بتونيم منظورمونو برسونيم داريم ميگيم كه چي هست ولي در اين مورد خدمتتون بگيم كه اگر يك ناظري را بذاريم اين بالا يك ناظر لامكان لازمان خوب زمان نياز نداره مكان هم نياز نداره خوب ناظر دومي مكان وزمان رو متوجه ميشه حالا كاري با ابعاد ديگه و تضاد و اينها نداريم اين ناظر وقتي از اينجا جدا ميشه و مي خواد بياد يك دور بزنه و بياد اينجا چقدر زمان برده براي اين ناظر 1 ، ناظر اصلي ، اين حركت را كه اين كرده براش چقدر زمان برده صفر ثانيه اون اصلا زمان شامل حالش نميشه حالا براي اين شما فرض كنين براي اين ميلياردها سال طول كشيده باشه اما براي اون صفر ثانيه ، صفرثانيه يعني چي؟ يعني يك اينجوري كردن از اينور كه رفته از اينور اومده بيرون يعني اين سه تا ؛ حالا كدوم تقدم داره و كدوم تاخر كي اول بوده كي بعدا ، دوباره تو جايي كه مزان نداره جايي كه مكان نداره فاصله هم معني نداره كه بگيم اينورم وايساده ، مكان نداره يعني با خودش يكي است لذا " قل اعوذ برب الناس ملك الناس اله الناس" سه تاش هم يكي است ولي در عين حال 3 تاست ، عوض بدلش كن چون دوباره اينجا زمان و مكان نيست تقدم و تاخر نداره شما از اينور شروع ، از اينور شروع هر جور دوست دارين شروع كنين در واقع يكي از معاني تثليث داريم ، به عبارتي يك چيز ديگه هم براي او مي كشيم معنا داره اين هم معناداره اگر قبول بكنيد رب و ملك و اله قبول بكنيد منظور اين بوده كه تفكيك بكنيد

با چه معياري و ملاكي با چه قياسي اگر ملاكي داريد كه بگيم رب بالاتر است يا اله بالاتر است يا ملك ، من ميگم اله بالاتر است چون الله از اله اومده خوب پس اگه الله و اله بالاتر است پس رب چيه ؟ پس مخصوصا خواسته تفكيك بكنه در كتابي كه اساس لااله الا الله است يك جايي اومده تفكيك را كرده پس مي خواد چيزي را به ما بگه يك مطلبي را مي خواد به ما برسونه و شاه كليد حل تضاد ما با خدا توي همينه اين يك شاه كليد است كه بندازيم اونجا كليد باز بكنيم كه ببنيم بابا همون انالحق است

معني پرستش در چي ؟ ببينيد يك مسئله اي است مربوط به ماست ، باور ، ايمان ، يقين ، پرستش يعني ماييم كه باور به ايمان مي رسيم يقين بعد از او ديگه نمي تونيم خودمونو كنترل كنيم ميشه پرستش ، يك جايي پرستش است مثلا مادر اين مراحل را پشت سر ميذاره لپ بچه اش را مي خواد بكنه اون پرستش است فرمي نداره قربون صدقه اش ميره ، بچه نگفته بيا قربون صدقه من برو بچه نگفته لپ منو بكش يكطرفه است اينور به اين مرحله رسيده از اون ور چيزي در خواست نشده

داريم باج سبيل ميديم داريم دمشو مي بينيم ، بنده اگر به يك جايي برسم كه بگم همين عشق بازي هايي كه عرفا كردن يا منير الحظ يا روح البقاء........  اي سرخ گونه بيا منو باخودت پيوند بده ، با ابديت ملحق بكن ، اين عشق بازي است كه وقتي اونجا ميگه ما منير.... اي سرخ گونه اين جا يك مرحله است كه خودش رسيده اينها را طي كرده رسيده اينجا ولي اون كي گفته بياييد به من بگيد سرخ گونه مگه اون گونه داره مگه صورتي داره يك مسئله صرفا اين طرفي است از اون طرف كي همچين در خواستي شده ، در ذهن ما اينجوري وارد كردن كه اگر پرستشش نكنين پدرتونو در مياره ، اين برمي گرده به تاريخچه اي كه قدمت چند هزار ساله دراه قدمتي داره كه مثلا اقوام اينكاها فرضا هر چيزي تكون مي خورده مي گفتن اين روح داره يعني زنده است زمين مي لرزيده مي گفتن خداي زمين روح زمين به لرزه در اومد مي گفتن چكار كنيم و مي افتادن به قرباني و اين حرف ها كه اين خدا غضبش نگيره و اين افتاده تو اذهان بشر و الان هم فكر مي كنيم بايد به خدا باج بديم ، اصلا ماجرا اينطوري نيست كه ما باجي قرار نيست به خدا بديم كه هر كاري مي كنيم انگيزه اعمال براي كمال است اگر انفاق كردي اگر نماز خوندي اگر روزه گرفتي درمان كردي هر مسئله اي شد براي كمال خودمون بوده براي اين نبوده حالا يك تفكري داريم ميگيم كه براي رضاي خدا يعني منتش را ميذاريم سر خدا در حالي كه مسئله براي خودمون بوده خوب اينها برداشت ها يا چيزهايي بوده كه در ذهن ما كاشتن و باعث شدن حالا دشمن دانا به از نادان دوست حالا هر جوري بود ه دوستي خاله خرسه بوده يعني فرضا مي خواستن ما خلاف نكنيم ما رو از خدا ترسوند ما را وادار كردن براي اينكه كارمون راه بيفته يعني مي دونستن ما كارمون گيراست ديگه از همين نقطه ضعف استفاده كردن ميخواي خدا كارتو راه بندازه نماز بخون روزه بگير نگفتن كه بابا اين روزه مال كمال است ممكن هم هست اتفاقا نماز بخونه ور شكست هم بشه ربطي نداره به همديگه اينا رو به هم ارتباط دادن منافع مالي و مادي ما رو با مسائل آسماني ، كار زميني و كار آسماني را با هم قاطي كردن كه بلكه ما رو بكشانند ، ما به هواي كار زميني مون بيايم دنبال اين مسئله بعد نه شديم اين نه شديم اون ، نه مرغيم نه شتر مرغيم ، نه اينو داريم نه اونو داريم ، جفت شو از دست داديم الان زمان رفع سوء تفاهم است بين ما و خداست اينجاست كه در واقع ما اين بحث را شروع كرديم رفع سوء تفاهم بشه ما كجاييم او كجاست ، من قراره چيكار بكنم او قراره چيكار بكنه ، رابطه ما چيه ، نسبت ما چيه ، تو چه رابطه اي هستيم ديگه همين ها پيش مياد ديگه تو فلسفه خلقت اون كجاكه ما نتيجه بگيريم كه خودمون اونجا سهمي داريم اون كجا كه اصلا سهم نداريم وقتي سهم نداريم ما محكوميم به هر دليلي يك نقشه كشيده ما رو انداخته اينجا ، آقا ما نمي خواهيم ، كي را بايد ببينيم ما نمي خوايم ، گر آمدنم به من بودي نا آمدني  ، ما كه نمي دونيم مولانا اينو گفته ، لي حبيب حب وهو يشف هشاء .........   ، يك حبيبي هست يك معشوقي هست كه عشق او امحا و احشاي درون منو مي سوزونه ، اگر مي خواد ميتونه پاشو بذاره رو چشماي من راه بره ببينيد ما        نمي دونيم زماني كه مولانا اومده اينو گفته چه حالتي رسيده ، گرفته گونه هاشم حتي شايد دستش هم اينجوري كرده گرفته اين مسئله اينجا غير قابل پيش بيني است بعضي موقع ها شما لپ يك بچه انقدر مي گيرين بچه گريه مي افته يعني اگر مي تونست مي گفت من اصلا اين محبت شما را نمي خوام ولي فردي كه به اين وجد مي رسه از اين حال خارجه ، شما ممكنه اينو همون چيزي است كه تو كجايي تا شوم من چاكرت چارقت دوزم كنم شانه سرت كه براي خدا گونه قائل شده ، اي سرخ گونه ، ولي ما اين چيزه ارا نمي تونيم بهش وارد بشيم كه در اون موقع او در چه وجدي بوده اينو گفته بيخود هم نمي تونه بگه صددرصد بدونيد حتما بايد تو اون درجه از وجد باشه كه اين مسئله بياد

س فرض كنيد الان من دريافتي از جهان هاي موازي برام بياد اين آگاهي دقيقا همون آگاهي است كه شما گرفتين يا اونم مثل اثر انگشت مي مونه مي خوام ببينم همش يكسان هستش يا نه ؟

ج- موضوع اينه كه عدالت چه جوري جاري است در مورد جهان يا كانال هاي موازي ، البته خوشبختانه اين روزها دنياي علم حرفي كه سال هاست ما مي زنيم ، دنياي علم الان به يك محدوده اي نزديك شدن كه تئوريكال بايد باشه هنوز نميدونن چرا ؟ يكي از بحث هاي داغ دنياي علم توي اين يكي دو سه سال اخير خصوصا بحث جهان هاي موازي است نه كانال هاي موازي اونها هنوز از اين زاويه نگاه نمي كنند بحث جهان هاي موازي است و مطمئن باشيد كه يواش يواش ميشه كانال موازي يواش يواش ميان يكدفعه مي بينن كه يك صورت هايي در هستي بايد وجود داشته باشه به شكل خاصي حالا كاري نداريم با اين قضيه حالا شما ميايد برخورد مي كنيد شما را با يكسري مفاهيم به اين موضوع نزديك مي كنن ايشونو با يكسري مفاهيم ولي موضوع يكي است اصلا بيانشون با شما با بيانشون با ايشون فرق ميكنه شما را ممكنه نشونتون بدن ايشون را ممكنه فقط اطلاعات بياد اصل ماجرا يكي است اين ماجرا كليتش ، اگر بگيم شما چي گرفتين ميگيد من كانال موازي گرفتم هممون يك موضوع را گرفتيم اما هر كس با يك بيان وشيوه هر كي به يك صورتي گرفته اما مطلب مون با هم مشترك است ، خوب حالا بيام سر كاربرد اين تفكر در درمان را هم داشته باشيم مابا يكي كار مي كنيم و توي اين زماني كه كار مي كنيم دغدغه خاطر داريم وقتي هم كه فرادرمناي را اعلام ميكنيم بعد هم هي داريم چيز مي كنيم كه از كدوم زاويه كار كنيم خيلي درگير هستيم يك تجربه اي را كه مي خواهيم داشته باشيم زماني را كه ما فرادرماني را كار مي كنيم اين تجربه بي ذهنيرا هم داشته باشيم يعني در حالت بي ذهني راه دوريا نزديك با حالت بي ذهني يعني هيچ چيزي را نداشته باشيم رو مسئله مافقط اسمي رو گفتيم يا از نزديك داريم يك كاري را انجام ميديم اينو هم اول تجربه بكنيد بعدا گزارش شون برامون بياريد اون ارتباطي كه شما وسواس داريد شديدا نگرانيد يعني ذهنتون درگير است با اوني كه اصلا ذهن تون درگير نيست ، حالا چيزهاي ديگه اي هم در رابطه با بي ذهني هست شامل يك مسائل ديگه هم ميشه اينو تجربه كنيد ببينيد كدوم نتيجه اش بهتر بوده

بي ذهني يعني در قضاوت نيستيد يعني الان چيزي را تيكه پارچه نكرديد نگران اين قضيه نيستيد با كنترل ذهن خيلي ماجراش فرق ميكنه به عبارتي بخشي از شاهد بودن است يكي ممكنه كنترل ذهن نداشته باشه ولي الان اينو بتونه پياده بكنه ولي ما شاهد بودن مون قبلا يك لولي داشته اينجا يك لول ديگه اي پيدا مي كنه و شاهد بودن نسبت به خود مسئله خدا هم كه يك مقوله مشكلي است شاهد بودن نسبت به مقوله كل ما قبلا خدا  را آيا بصورت شاهد ميديديم ؟ نمي ديديم ، اما الان بصورت يك شاهد ما نظاره مي كنيم و او همه جا هست و هيچ جا نيست

عالم همه جا جلوه گه شاهد غيبي است             او را نتوان گفت كجا هست و كجا نيست

تقسيم بندي نداريم ذهن مون هيچ  آنالايزي و قضاوتي نداره حالا حتي اگر تو نتيجه بيماري هم خوب ميشه نميشه نگران باشيم نباشيم ، چي مي خواد بشه ذهن مون بذاريد آزاد باشه يعني يك ذهن آزاد ممكنه بگيم ذهن بي  ذهني ، ذهن آزاد ، الان در قيد و بند تعاريفي كه كرديم نيست يك خورده مشكل است فقط بايد دركش بكنيد ، ذهن اشتراكي يك مسئله ديگه اي است

س- ذهن بي ذهني يك نوع بينش است ؟ ارتباط نداره ؟

ج- الان ، الان

ذهن اشتراكي ، ما حافظه كيهاني داريم ، شعور كيهاني داشتيم نيروي كيهاني داريم ، حافظه كيهاني كه جهان هستي خودش يك حافظه بزرگ است هر ذره در عالم هستي در محاصره گذشته خودش است ، الان مثلا زمين در محاصره گذشته خودش قرار داره ، حالا نگيم زمين بگيم كرده زمين ، الان از هر جا به آسمان نگاه كنيم هرچي ميريم دورتر درمحاصره گذشته است چيزي را كه مي بينيم بذاريد يك جور ديگ مثال بزنم الان آيا ميشه هزار سال قبل كره زمين را ديد ؟ داريم تئوري صحبت مي كنيم هزار سال نوري از زمين فاصله بگيريم در آن فرض كنيد يك همچين چيزي عملي باشه يك كسي كه با ما هزار سال نوري فاصله دراه ، الان داره زمين را نگاه ميكنه ، كي را داره مي بينه ؟ هزار سال قبل را داره مي بينه خوب اگر بخواهيم 50 سال ، باور كنيد بحث سركاري نيست نصفش سركاري است نصفش جدي است اين قرار داد بين خودمون داشته باشيم

حالا فرض كنيد ك يك ناظري اينجاست با ما 50 هزار سال نوري فاصله دراه اون كه داره مي بينه كي را دراه مي بينه ؟ 50 هزار سال قبل را ، اگر اين ناظر 100 هزار سال با ما فاصله داشته باشه چي ؟ 100 هزار سال قبل ما را مي بينه خوب همينطوري موج به موج به موج ما لحظه به لحظه سرنوشت كره زمين ، ماجراي كره زمين موجود است كيهان اونو حفظش ميكنه ، هيچ واقعيتي در كيهان گم نميشه الان ما وقتي كه به آسمان نگاه مي كنيم داريم جاهايي را رصد مي كنيم كه مال 10 ميليارد سال قبل است سما داريد 10 ميليارد سال قبل را مي بينيد و نزديكترين ستاره به ما 5/4 سال نوري فاصله داره ماداريم ما 5/4 سال قبلش را مي بينيم البته غير از خورشيد ، خورشيد را كه نگاه مي كنيم 8 دقيقه قبلش را مي بينيم ، 8 دقيقه قبل نه الان ما وقتي به آسمان نگاه مي كنيم هر چي را نگاه مي كنيم مال گذشته را داريم مي بينيم مال گذشته خودمون هم از جاهاي مختلف دارن نگاه مي كنن پس هيچوقت گذشته گم نميشه به عبارتي ديگه جهان هستي خودش يك حافظه عظيم است در اون هيچ واقعيتي گم نميشه به عبارتي هستي يك موجود زنده است براي خودش شعور داره نيروي هاي مختلف داره حافظه داره ذهن هم اره كه در اين بحث ذهن ، ما اين ذهن اشتراكي را مورد بررسي قرار بديم و در اين بحث ذهن ماجراي نظر كه ميگيم ، نظر ارتباط ذهن اشتراكي است  در واقع يعني ميگيم در نظر باز با بي خبران حيرانند اين نظر در واقع از ذهن اشتراكي جاري ميشه ، شعور روش اثر ميكنه ، از ذهن من به ذهن اون ، هوشمندي اجرا ، ذهن من ، ذهن اشتراكي در واقع در واقع هوشمندي دوباره اجرا دوباره يعني از ذهن من شروع ميشه ذهن من نظر را با ذهن اشتراكي ، اون ارتباط با ذهن اشتراكي ميشه تعريف نظر ؛ ما خاك را به نظر كيميا كنيم ، خاك انسان بود كيميا هنر ارتقاء كيفي انسان يعني عرفان

ما خاك را به نظر كيميا كنيم             صد درد را به گوشه چشمي دوا كنيم

تعريف نظر = ارتباط ذهن نظر باز كه ما باشيم و ذهن اشتراكي ، خوب زمانش چقدر است ، چيزي نزديك به صفر ثانيه ، يك بي نهايتم يعني صفر ، همون بشكن زدن خيلي طولاني است ، تمام كارهايي كه قرار است انجام بشه يك شاه كليدي بيشتر نيست مكانيزمش بحث نظر است مثلا شما مربي هستيد مي خواهيد تفويض لايه بكنيد ، نظر شما ست يا اينجا مي خواهيد بريد تو حلقه فرادرماني يك نظر است ، حلقه تشعشع دفاعي يك نظر است اين ديگه چيز كلي است كه داريم يعني تو دنياي عرفان هست منتها به هر حال اين تعريف ها كشف رمزهاي خودشو مي خواسته ، خيلي ها اين شعرها را بارها خوندن ولي نميدونن نظر بازي چيه؟ شايد معادل چشم چراني واين جور چيزها بذارن ، بنابراين توي اين رابطه تجاربي كه مي كنيد به اين صورت است يك كسي sms ميزنه كه تشعشع مثبت نه اسم داره نه چيزي يكي ميزنه فرادرماني حالا شما با يكي تلفني صحبت مي كنيد ميگه تشعشع مثبت اسمش هم نميگه شما هم فرض كنيد نمي شناسيد يك كسي يك كاغذي ميده مي نويسه كمك همين ، اينها را تجربه كرديد يا نكرديد؟ تجربه كرديد حالا در دوره 1 گفتيم ليست بنويسيد نگاه بكنيد اون كارهاي شاقه دوره 1 ولي چون نميتونستيم نظر را براشون توضيح بديم گفتيم بنويسيم رو كاغذ هر روز نگاه كنيد و بعد اون بنده خدا ها هم اون كاغذ را هر روز نگاه كردن ، خود اصل قضيه شد نظر بازي اما اينجا بحث اينكه آمار نگه داريد كاغذ نگه داريد يادآوري بكنيدبعدا دوباره سر فرصت كار بكنيد اينها ميشه تشريفات اما اصلش نظر است ما بايد اصل را بدونيم ديگه بقيه اش ميشه تشريفات ، اين ماجراي قضيه است اما كسي كه تو دنياي عرفان مي خواد حركت كنه آشنايي با نظر ، نظر بازي

س- اگر نظر مشا بانظر

ج- شما داريد توي كوچه رد ميشيد يكي زير بغل يكي را گرفته نظر شما ، كه خوب الان اتوماتيك نيست نظرتون مثبت است در واقع كار ميشه يعني از يك معبري رد بشين همه اينها يكطرفه منظور ميشن يعني همينكه نگات بهش ميفته در واقع نظرت هم كه اين ماجرا هست اينها همه بصورت يكطرفه تو ليست شما قرار گرفته باشن و حالا اين مسئله توي شبكه مثبت بودن شبكه منفي بودن اين قضايا را هم داره واز اون وريش هست از اين وريش هست ولي بطور كلي تو اين مسئله با ذهن اشتراكي ، حالا ببينيد ذهن اشتر اكي چقدر مسئله را راحت كرده چقدر مسئله آسون است و بحث اين قضيه نظر و نظر بازي را راه انداخته و باعث شده كه در عرفان ما موضوع نظر بازي وجود داشته باشه ، حالا بعضي ازدوستان ميگن چرا ميگيم عرفان ايران عرفان كه عرفان است ، بحث اينجاست كه عرفان ، عرفان است نهايتا همه هم مي خوان به يك نتيجه برسن كاري نداريم ولي زبان ، الان شما اينو ترجمه اش كن به هر زباني دوست دراي برو براي يارو تعريف كن كه آقا نظر با يك ويژني با يك چيزي چي مي خواي بگي ، وليما در روح جمعي مون و در ناخودآگاهي جمعي مون يك جورايي اين موضوع برامون آشناست و كافيه يك بشكن مي فهميم نظر چيه  حالا شما براي يك آمريكايي بخواي نظر را باز كني مسلما اون دركي راكه ماداريم اون نداره اينه كه بايد به زبان خودمون يا ترمينولوژي خاصي خودمون مي تونه به ما كمك بكنه كه بهتر به مسئله نزديك بشيم

س- اين ذهن اشتراكي امكان داره تو اين دريافت ها تجربيات شخصي انسانها با همديگه به اشتراك گذاشته بشه يا فقط اينكه يك روح جمعي است مثلا من يك تجربه اي

ج- اون روح جمعي است اتفاقا اثبات هم شده توضيح هم داديم مثلا يكدفعه مي بينيم تب پول يك ملتي را گرفت تب نژادپرستي يك ملتي را گرفت حتي رو حيوانات هم آزمايش كردن رو ميمون هم آزمايش كردن تو يك جزيره اي يا دادن به ميمون ها سيب زميني را بشون بخورن جزاير مجاور كه هيچ دسترسي و آمد و رفتي براي اونها نبوده زير نظر گرفتن بعد از يك مدتي ديدن اونها هم ياد گرفتن همين كار را مي كنن تو روح جمعي اينطوريه يكدفعه مي بينيد كه تب يك مسئله اي يك جامعه اي را فرا رفت ، تب ايثار ، تب خشونت ، تب پول

يك ارتباطي برقرار بكنيم كه در بحث اين موضوع تجربه بكنيم اول ، در اين ارتباط عمدتا بر مي خوريم به يك حالتي كه قابل توضيح نيست ولي با كنترل ذهن و با همه اينها فرق ميكنه اين ماجراي بي ذهني وذهن اشتراكي است بعضي از مواقع ما الان اعلام كنترل تشعشع منفي مي كنيم خوب الان مياد قيچي ميكنه ، تشعشع مثبت ميديم الان مياد قيچي هاي ديگري را مياده اما تا فردا ، امروز تا فردا چه اتفاقاتي ميفته لذا چيزهايي را كه اصولا تكرار ميشه يا دنبال ميشه به چند دليل است يكيش اينه كه پروسه اسكن راداره دنبال ميكنه ، ما هم همراه او هستيم يكي داره چيزهايي كه تو پروسه زماني پيش مياد ما تحت كنترل هوشمندي قرار داديم الان مي زنيم قيچي مي كنيم ار از امروز تا فردا هم تشعشع منفي ديگه اي بياد مشكل ديگه اي بياد ، فاز منفي بره موجود غير ارگانيك بياد يا هر چيز ديگه اي ماتا يك مدتي كه فرد نجات پيدا ميكنه اونو زير نظر قرار ميديم

خوب شروع مي كنيم  ارتباط ذهن بي ذهني

پيشاپيش سال نو را خدمت دوستان عزيز تبريك عرض ميكنم از زمان سال تحويل تا 6 صبح روز بعد ارتباط ويژه

 

مي خور كه هر كه عاقبت كار جهان بديد       
        از غم سبك بر آمد و رخت گران گرفت

 

 

 

 

 

 
 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 6 visitors (32 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free