دوره5-جلسه4


جلسه چهارم دوره 5 ساعت اول

 

چون نور که از شمس جدا هست و جدا نیست             عالم همه آیات خدا هست وخدا نیست

در آینه بینی تو اگر صورت خود را                         آن صورت آینه شما هست و شما نیست

عالم همه جا جلوه گه شاهد غیبی است                 او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست

 

بنام خدای رحمان رحیم

با سلام خدمت دوستان عزیزم ، اگر در رابطه با موضوعات گفته شده سوالی دارند می تونیم مورد بررسی قرار بدیم .

س- بحث که صحبت کردیم ، راجع به آدم و حوا ، ممکنه بعضی مواقع متوجه بشیم کنترلی را که داشتیم نمی توانیم الان ازش استفاده بکنیم

ج- دلایل مختلفی می تونه داشته باشه ، یکی اون است که اصولا آنچه را که ما دریافت می کنیم ، حالا ما اسمش را میذاریم ، از هستی دریافت می کنیم ، شامل هرچی که هست از رحمانیت ، نیاز هست که ما هم تقابلا چیزی را به هستی پس بدیم ولو در قالب یک شکر پنهان ، یک شکر که حتی به زبان هم نیامده ، البته لازم نیست حتی به زبان هم بیاد چون در اصل همون وجودی است ، درنهایت لازم است ما آنچه را دریافت می کنیم چیزی را به هستی برگردانیم در قبال تسهیلاتی هم که رحمانیت الهی دراختیار ما قرار میده به همچنین ، بخصوص دراین مورد ، ما لازم است اون چیزی را که در اختیارمون قراردادند، اون احساس شکر را داشته باشیم  خصوصا در یک موردی مثل کنترل ذهن که یک مقوله ساده ای نیست ، مقوله ای است که همه مبارزات انسان را در طول تاریخ به خودش اختصاص داده و وقتی ما اومدیم توش و یک توفیقی بدست آوردیم و اون رحمانیت الهی اون تسهیل را ایجاد کرده لازم میشه که ما متقابلا نسبت به اون چیزی که به ما دادن اون قدردانی لازم را داشته باشیم فرق نمی کنه هر چی را که داریم دریافت می کنیم لازم هست این احساس قدردانی را داشته باشیم .

یک دلیل دیگر اینکه ممکنه ما در یک موقعی دچار غرور بشیم از اینکه کنترل ذهن داریم کنترل دشارژ بشیم ، شبکه منفی میاد میگه عجب مسلط عمل کردی ویک احساس غروری به ما دست بده در این موارد ممکنه موقتا یک چیزی روش انجام بشه که همون معادل "الم نشرح لک صدرک " است ، معادل اینه که یک یادآوری است ، یادت نره ما بودیم که این کارها را کردیم فکرنکنی که خودت بودی ، یادآوری است .

یک موقع هم اصولا مسئله بلوغ عرفانی را که تعریف می کنیم ، د ر بلوغ عرفانی ما همینطوری که میایم بالا مستقل و مستقل تر می شیم هر چند گهگاه مربی توی تعلیم رانندگی مثلا تو ماشین نشسته ولی پاشو برمیداره و می شینه کنار ، مستقل ببینه این هنر آموزی که داره رانندگی را یاد می گیره الان اگه این تو ماشین نبود این چیکار می کرد، چقدر مسلط شده ، آخرین وضعیتش چیه ؟ دوباره می بینه اینجوری شد اونجوری شد و مداخله میکنه انقدر اینکارو تکرار می کنه، هر چند گاهی میاد تو قضیه و میره کنار تا یک جایی دیگه مطمئن میشه دیگه بدون وجود او ، این میتونه این ماشین را تنهایی سوار بشه و ببره و برگردانه و صحیح و سالم بیاد ، دیگه اطمینان خاطر داشته باشه ، تسهیلاتی را که توی این قبیل مسائل ازش برخوردار شدیم هرچند گهگاهی، این هوشمندی ممکنه خودشو کنار بکشه ببینه که حالا ما تو این مدت رشد کردیم ، رشد فردی داشتیم ، مثلا پاشو از کنترل ذهن بکشه کنار ما تو این فاصله تونستیم از اینجا به اینجا برسونیم می بینه نه مثلا تو کنترل دشارژ خودشو بکشه ببینه الان بدون اینکه اون تسهیلات در اختیار ما باشه ما تونستیم از اونجایی که قبلا بودیم یک پله خودمون را بالا بکشیم یعنی حالا مستقل عمل بکنیم و اون تسلط را داشته باشیم یا نه ؟ این بحث بلوغ عرفانی ماجرایی است که بعدا بیشتر می تونیم توضیح بدیم و قرار است که هر چه میایم بالاتر ، میزان روی پای خود وایسادنمون هم بیشتر و بیشتر بیشتر بشه ، بنابراین ما نمی تونیم بگیم چه پریود زمانی و چطور ، گاهگاهی می بینیم که کنار کشیدن و حالا ما خودخمون هستیم و فرصتی است که ما خودمونو نسبت به گذشته قیاس بکنیم ببینیم نسبت به قبل که روزی انقدر عصبانی می شدیم حالا چی؟ بدون کمک ، اگر کمک باشه موضوع دیه فرق می کنه ، لذا می بینیم یک نوساناتی داریم و گاهگاهی خودشونو میکشن کنار، مربی خودشو عقب میکشه ببینه این هنرآموز آخرین وضعیتش چیه ؟  فرصتی میشه که ما اینجا محک دقیق تری روی خودمون داشته باشیم ، نسبت به گذشته پیشرفتی داشتیم یا نداشتیم ؟ خودمون متوجه میشیم ، ما همیشه ناظر هم داریم مثل یک نفر که از بیرون می بینه که ماشین حرکت کرد و پت پت می کنه و خاموش کرد  یا نه مسلط رفت، اما خودمون هم احساس می کنیم سوار ماشین شدیم تسلط داریم یا نداریم ، چقدر است ؟ هوشمندی که می دونه این برای رشد ماست ، مربی که خودش رانندگی بلده ، یک ن گاه هم بکنه می فهمه چی بلدیم ، آین برایماست که به وضعیت خودمون واقف بشیم ، همزمان شکرگزاری را یادشون نره ، نگاه کنند که غروری نبوده ، امتحان و آزمایشی هم هست و یادآوری این قضیه هم هست که بدون اون رحمانیت ما همچین وضعیت جالبی نداریم ، دوباره یادمون میندازن "الم نشرح لک صدرک" که فراموش نکنی ما بودیم که این کارها را کردیم و هوا ورت نداره ، اونجایی که یک غروری میاد اینها گریبانمون می گیره و اینجوری میشه ، ما داریم میریم جلو ، یکسری مسائل دستمون هست و ما می تونیم با اختیارممون تغییری ا یجاد بکنیم در اونها ، اون تاثیر را بگذاریم ، خوب داریم اون کارو می کنیم اما یکسری مسائل از اختیار ما علی الحساب خارج است ، این نیز بگذرد، اون جاهایی که ما می تونیم تاثیر بذاریم می گذاریم ، اونجایی هم که نمی تونیم دیگه ماجراش را صحبت کردیم و مضطرب شدن ما مشکلی را حل نمی کنه ، البته همه پیش بینی های لازم را می کنید ، همه تلاش لازم را چون مسئله زمینی است ولی دیگه از اونجا به بعد که از دست ما خارج است ، دیگه خارج است .

 

س- می خواستم نوار مغز بگیرم ، از شب قبل به شدت حمله داشتم ، سه روز گریه می کردم مضطرب شده بودم و هر چه با شما تماس گرفتم دردسترس نبودید و واقعا نمیدونستم چکار باید بکنم ، چرا باید گریه کنم یعنی علت گریه من چه بوده ؟

ج- بعضی مواقع می بینیم که دسترسی امکان پذیر نیست ،توجه داشته باشیم که ما خودمون متصلیم ، فراموش کردیم ، اصولا بایستی هر کدوم ما مستقل بشیم و در نهایت بحث استقلال است و کلاسی قرار نیست باشه و قراره هر کسی سولو و انفرادی بتونه پرواز کنه و قرار است که همه تو اون اتصال خودمون هر زمان بتونیم متصل باشیم حالا توی دوره ها به دلیل اینکه می خواهیم افراد بتونن با هم تشریک مساعی داشته باشن ، انتقال تجربه داشته باشن ، بگن چیکار کردیم و به هر حال برای همدیگر ارتباط بذارن ، خلاصه توی یک کار جمعی قرار بگیریم ، ما زیاد اصراری روی این مسئله نداریم و دردوره های بالاتر افراد باید مستقل بشن ، مشکل داره؟ مگر من برای شما چکار می خوام بکنم ؟ من همون کاری را می خوام بکنم که خودتون هم می تونید انجام بدید و در ارتباط قرار بگیرید و اتصالی که من اعلام  می کنم همون اتصالی ا ست که خودتون اعلام می کنید این بطور کلی قانون و قاعده این قضیه است ، الان شما تنها نیستید، اگر احساس تنهایی بکنید چی پیش میاد ، احساس تنهایی جزء شبکه منفی بود، کسی میگه من تنهام یعنی خدا هم با من نیست ، ولی اگر ما اتصال داشته باشیم تنها نیستیم ، این احساس تنهایی مفهوم نداره ، فقط یک قضیه که ما به شما حق بدیم اینه که ما اونجا دست و پامونو گم می کنیم و یک حمله صورت گرفته و ما دست وپامونو گم کردیم ، می خواهیم با ستاد در تماس قرار بگیریم بگیم که به ما حمله شده و ما در محاصره قرار گرفتیم که حالا دست بر قضا خطوط ارتباطی هم اشکال پیدا کرده میگن در دسترس نیست ، حالا اونجا چه باید بشه ؟ معمولا اگر اون نیروها درست تعلیم دیده باشن در چنین شرایطی باید بتونن مستقلا تصمیم بگیرن مستقلا دفاع بکنن ، همه رقم پای موضوع باشن این موضوع جزء تعلیماتی است که یک نیرو در خط مقدم بهش اشراف داشته باشه و دیگه نهایتا برای جنگ تن به تن هم تعلیم دیده باشه ، حالا ستاد هم بدونه ما  را محاصره کردن ، دیگه جنگ تن به تنش را که نمیاد به جای ما بجنگه ، میگه خوب مقاومت کن ، سنگرتونو از دست ندید ، موضع را از دست ندید ، خیلی از دوستان که دراین مواقع با من تماس می گیرند ، ما میگیم ارتباط بگیر ، دوباره من سعی می کنم که ارجاشون بدم به ارتباط خودشون و بعضی از دوستان بگن اینو که خودمون هم می دونستیم ، وقتی میایم تو حلقه وحدت دیگری را هم وارد ماجرا می کنیم بحثی نیست که موضوع حلقه وحدت است و اونجا قانونمندی خودشو داره ، اما زمانی که دسترسی نیست و در یک همچین موقعیتی قرار می گیرییم ، باید بدانیم که اصولا ما متصل هستیم و در حلقه وحدت هستیم و حلقه های متعددی را باهاش در ارتباط بودیم و دست و پامونو گم نکنیم که خطوط مخابرات صدمه دیده و ما الان        نمی تونیم تماس بگیریم ، من برای اینجور مواقع میگم که بتونیم مستقلا،ارتباط مونو برقرار بکنیم بدونیم متصلیم وبه دنبال اون می بینیم که همه اون چیزهای لازم را داریم برای یک همچین     مبارزه ای .

بحث گریه اش دو ماجرا پیش میاد ، یکی اینکه گریه دست خودمون نیست ، یک موقع دیگراین گریه واکنش است ، اصولا ما به پدیده های منفی یک واکنشی داریم که واکنش گریه است ولی یک موقع است که اختیار ما نیست ، شاید اون موقع شما در اتصال هم هستید واین گریه داره تنش را کم میکنه و داره از اون تنش اصلی می کاهد ، اما زمانی کا ما خودمون این گریه را انتخاب می کنیم به عنوان موضع ضعف و زبونی ، چون بضعی هاچون می بینن کاری از دستشون برنمیاد گریه را آغاز می کنن و فاز منفی و ترکیبات شیمیایی این گریه هم با گریه مواقع دیگه فرق می کنه ، با گریه شوق فرق میکنه ، حالا ما نمی دونیم اون گریه شما موضع ضعف بوده یا نه دست شما نبوده و اون لحظه خود ارتباط یک جور اسکن انجام شده .

 

گزارش من بخاطر نوار مغزم 24 ساعت تو اتصال بودم ، پشت سر هم این گریه ام میامد ، فردا هم که تشنج گرفتم نگذاشتن برم نوار مغزی بگیرم ، حرف کسی را گوش ندادم ، وقتی خواستن ازم نوارمغزبگیرم فقط گفتم من معنوی من از استاد کمک می خوام بدون اینکه استرسی داشته باشم ، دکتر گفت خانم تقی نژاد این نوارمغز ، آخرین نواری است که از شما می گیرم چون مشکلتون تمام شده ، گفتم در کلاس خودمون که می رفتم خوب شدم گفت اینها بیخودی است و من دلسرد شدم .

استاد یکی از دوستانی که 8-9 سال پیش روی صرع شون کار کردیم عر عرض یکماه تمام داروها شو قطع کرد زمانی که هر یکی دو ماه نوارمغزی می گرفتن آخرین نوار مغزیش بعداز دو سال بعد از این ماجرا بود ، گفته بودن این داروهایی که دادیم خوب اثر کرده و حالا شروع می کنیم به کم کردنش و ایشون گفته بوده من اصلا دوسه سال است که دارو مصرف نمی کنم .

 

بحث هیجان و استرس ، یک نوار مغزی می خواهید بگیرید واولین با هم نبوده ، چندین با شما این نوار مغزی تونو از سال قبل داشتین و خود دکتر هم جوابتون کرده که دیگه نیا ، عوامل بسیار زیادی واین مسئله وجود داره ، بحث این استرسی که بریم چی می خوان به ما بگن ، اینجا ما نصیحت هم نداریم ، ولی اینها مواردی است که ما تا تسلط پیدا کنیم زمان میبره ، بحث شک و تردید ، بحث هیجان مسئله انداره ولی شک و تردیدش یک خورده مسئله ساز است که ما بعد از یکبار ، دوبار سه بار ، نوارمغزی دیگه باید اون باور را پیدا بکنیم که کارهایی داره میشه و قبول بکنیم و یواش یواش اون ایمان را در ما ایجاد بشه ، در موضع شک نیفتیم ، من خیلی از موارد را دیدم که متاسفانه شک وتردید باعث شده که دوباره همه چی خراب بشه ، دیگه الان با ایمان کامل حرکت کنید این پرونده را ببندید وبگذاریدش  کنار، اجتناب از عصبانیت را داشته باشید ، فاز منفی که عام است و بطور کلی فراموش کنید که بیمار بودید و این مشکلات را داشتید.

 

گزارش- در درمانگاه من معنوی تون خیلی کمک کرده در شهرک غرب ، با اینکه تمام فرادرمانگرها کار کردیم از من معنوی شما کمک خواست و اگر ایشون نبود خیلی اذیت میشد و شما را اون گوشه دیده بود فکر میکنم کسی بخواد میتونه با من معنوی شما در ارتباط باشه .

ج- این مسئله عام است ، در این دوره اون تلنگور لازم را زدیم و از حالا به بعد شما خودتون هم گزارش های خوبی در مورد خودتون خواهد بود و مسئله اینه که اون هستش وداره کارهاشو مستقل از ما انجام میده ، اما در نهایت اصل قضیه را بایستی بهش توجه داشته باشیم و اینها هم به عنوان فرعیات موضوع در سر زمان مختلف و جاهای مختلف انجام میدن و ما داریم باهاش آشنا میشیم که اصولا در خلقت ما چه مسائلی پیش بینی شده و چه امکاناتی و تسهیلاتی وجود داره تا اون حکمت جاری بشه .

 

س- میشه من معنوی من روی شخصی اثر بگذاره ؟

ج- در جهت کمال بله

 

س شخصی همش به من گزارش میده که مثلا من اون روز اینکارو کردم مثلا من به تو این حرفها را زده بودم در صورتی که من اونو به فاصله طولانی مثلا سه ماهه می بینم میهن می دونم چرا انقدر میرم به گذشته که در گذشته من به تو بدی کردم ، من خودم یادم  نیست

ج- بله امکان داره ، بحث حق الناس یعنی اون چیزهایی که فردی باید فرد دیگری را ببخشه مثل همین که به شما تهمتی زده حالا خدا عدالتش حکم نم کنه بگه حالا خانم کاظمی شاکی است حالا ولش کن من تو رو می بخشم ، رضایت شما باید جلب بشه و جلب رضایت شما باقی می مونه و این وکلا هستن که می تونن با هم به توافقاتی برسن و گرنه اگر به ما باشه ممکنه ما همدیگر را رها نکنیم همدیگر را نبخشیم .

 

س- یعنی نباید منتظر روز قیامت باشیم تا همدیگر را ببخشیم ؟ من احساس می کنم کسانی را که نمی تونستم ببخشم دارم می بخشم

ج- از همین جا هم داریم ارتباطش را برقرار می کنیم ، در رابطه با من معنوی ، یک ارتباطی برقرار می کنیم که به همون مسئله من معنوی مرتبط است به این صورت که ( بعنوان درس است ) چه کسانی باید ما را ببخشند ، ما چه کسانی را باید ببخشیم ، ببینیم چه کسانی را به ما نشان میدن اول اونهایی را که باید ما را ببخشند یک ارتباط برقرار می کنیم بعد اینو داشته باشیم که وقتی ما باید ببخشیم زیاد سخت گیری نکنیم .

هر کس غایب باشه ، ارتباطات کلاسی ما یکبار بر اساس لیست است یعنی اونی هم که غایب است ارتباطش برقرار شده ، یکبار هم اینجا برقرار می کنیم یعنی کسی که غایب باشه ارتباطش استارت خورده ، الان کاری که ما می کنیم مکانیزمش اینه که به ما نشون میدن چه کسانی باید ما رو ببخشن و تو این رابطه وکیل مدافع ما مداخله هم داره ، ببینیم اصولا چی دریافت میشه .

ارتباط اولمون برای اینکه اونهایی که باید ما رو ببخشند بعدا یک ارتباط دیگه هم می گیریم اینه که ما با ید ببخشیمشون.

برقراری ارتباط

دوستانی که چیزهایی اومد؟ این ارتباط را می تونید در منزل داشته باشین و مفصل دنبال کنید ، هر زمانی می تونید از این اتصال استفاده کنید ، اونهایی که نمونه هایی اومد به ذهنشون که اصلا یادشون نبود؟ شما هر دسته ای را بخواین میاد منتها گفتم ارتباط اول را بگذاریم برای اینکه اونها باید ببخشن چون اگر اول اون یکی را بذاریم یک خورده ممکنه ناز کنیم اما اول این که باید ما را ببخشند رو آمدند متوجه میشیم قسمت بعدی را هم ما باید کوتاه  بیایم ، پس این ها صحنه هایی است که امکان نداشته یادمان بیاید.

گزارش انقدر واضح اومد که فکر کردم الان اونجا هستم

 

س- آیا به صورت رنگ ها میشه ؟

ج- اگر مفهوم داشته و خودمان می دانستیم چه می خواد بگه ، بله میشه .

 

تعریف ظلم هم در این رابطه معلوم میشه مثالی میزنم این مثال یک حسنی که داره این است که ظرافت این ماجرا را ببان می کنه حتما دوستان با مواردی برخورد کرده اند که ظرافت این ما جرا را بیان کنه ، چیزی که محال ممکن است یادمان باید حتی یک کلمه حرف و یا حتی ممکن است در حد حرف هم نباشه

گزارش- برگشتم به دوران دبستان ، مثل یک فیلم فوق العاده تند می گذشت و بعد به شکل دایره ای فوق العاده بزرگ شد ، من هرچه سعی کردم که روی فرد خاصی تکیه کنم که من را بخشد می دیدم که این داره به طور فوق العاده وحشتناکی بزرگ تر میشه و کم کم گونه های مختلف وجودی را دیدم و پرسیدم که اینها چیست ، پاسخ آمد که به اندازه تمام جهان هایی که تو در آن زندگی کردی و می کنی و به اندازه کل هستی باید تو را ببخشند

ج- این چرا و چگونه اش خیلی مسئله داره یک نتیجه گیری مهم این است که الان متوجه شدیم هیچ تصویری گم نشده و همه چیز محفوظ است ، اما یک مطلبی را باید بگم که تمام هستی باید ما را ببخشد در ارتباط با آلودگی هستی گفتم که ما وقتی تشعشع منفی ایجاد می کنیم جنس آن از شعور است ، شعور مقدار خیلی کمش با کل هستی برابر است و مثل انرژی نیست که بگیم اگر باسرعت نور هم بره حالا کو تا به همه جای هستی برسه ، این آلودگی هستی یا آلودگی شعوری چیزهایی است که در آینده باید مطرح کنیم وقتی که دنیای علم کاملا با مفهوم شعور آشنا شد ، آنوقت تازه آلودگی شعوری مطرح می شه و اینکه تشعشع منفی ما هستی را در معرض آلودگی قرار میده بنابراین هر کسی به اندازه خودش هستی را آلوده کرده ، این آلودگی هستی به همه چیز برگشته به همه ذرات لذا همه ذرات هستی باید ما را ببخشند که در قرآن هم هست که ملائک از شفعای ما هسند ،ملائک سمبل و ارکان هستی هستند پس متوجه می شویم الزام به این کار چیست ، همه ذرات متاثر از ما هستند و بایستی ما را ببخشند ، ممکنه بگیم آن ها که با انسان فرق می کنند اما به طور کلی هر ذره شعور داره و شعور طبیعی و اصلی خودش سالم بوده در شرایطی که این آلودگی پیش میاد در یک جایی می تونه باز خواست پیش بیاد الان یک ذره نمی تونه از ما بازخواست داشته باشه اما در یک جایی می تونه این قضیه مطرح بشه .

س در مورد این اتصال چیزی که برای من آمد این بود که کسانی که باید من را ببخشند خدا خودم و جهان هستی هستند خدا به خاطر اینکه منتظر من مانده جهان هستی به خاطر آلودگی هایی که ایجاد کردم و خودم به خاطر خسارت هایی که به خودم زده ام ، لطفا در این مورد توضیح دهید ، در مورد ارتقاء دید صحبت شد که سوال میشه از ما که ما چه می خواهیم در جهت کمال ، من جواب دادم خو خدا را می خواهم شما سوال فرمودید که خود خدا چه هست که تو می خواهی ؟ من دو هفته فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که عدالت ، بخشش ، مجازات نکردنش و در کل عاشق بودنش    می خواستم توضیح دهید نتیجه گیری من به چه صورت بوده است ؟

ج- البته خدا که معادل به خودآ و معادل کما است ، این چیزها همه در این مسئله خوابیده یعنی یک کلمه گفتیم کمال ، یعنی در آن عشق هم هست ، محبت هم هست ...

ضرری را که صحبت می کنیم ضرری است که به خودمان بر میگردد و گرنه عالم بالا متضرر نمی شه فقط یک موضوع هست که اینجا نقشه عظیمی به دنبال یک هوشمندی عظیم ایجاد بشه ، عدم درک ما میشه ظلم به طراح ، اینکه گفته میشه ظلم به خدا نه اینکه ما واقعا قادر باشیم به خدا ظلم کنیم و او متضرر بشه چون لازمه ظلم این است که ضرری ایجاد بشه اما او از ضرر ما مبراست ، ما نمی تونیم به خدا ضرری بزنیم نمی تونیم در کار خدا اختلالی ایجاد کنیم یکی از اصول ما این است که مخلوق نمی تونه در کار خدا اخلال کنه و تفکر قرون وسطایی یعنی مداخله در کار خدا رد است .

آیا همچین چیزی میشه ؟ به اصطلاح میگیم خدایی که مخلوق بتونه در کارش مداخله کنه و خسارت وارد کنه خدا نیست ، تعریف خدا این است که مخلوق نتونه در کارش مداخله و خسارت وارد کنه .

بنابراین عدم درک ما از این نقشه عظیم ظلمی است که ما به طراح می کنیم ، اون همه عظمت و نقشه عجیب و غریب و هوشمندی وجود داره و بعد ما از اون هیچ نمی دانیم و هیچ دنبال نمی کنیم .

ما قابلیت های زیادی در اختیارمان هست که همه اون ها تحت سیطره اختیار مرکزیت وجودی ماست مثلا چشم ما ، زبان ما ، دست ما همه ابعاد وجودی ما در اختیار یک مرکزیتی است ،       می تونه در راه کمال به کار گرفته بشه میتونه در جهت ضد کمال به کار بده بشه ، بنابراین شکایت می تونه از این زاویه مطرح نشه و شاکی باشه که من را در جهت خوب به کار نگرفتی به صورت سمبلیک به شما نشان داده میشه مثل مدیر یک سازمانی که نمیدونه چگونه از نیروها استفاده کنه و نیروهای زمان خودش را به نوعی به هدر میده ، ما هم مدیر یک سازمان هستیم دست و گوش و چشم و این اعضای این سازمان هستند می توانند درجهت کمال و عکس اون به کار گرفته شوند.

 

س- من می خواستم یک نفر فقط من را ببخشد اما دیدم برف و باران گل و گیاه و دریا ساز و آواز رقص بازی کردن فیلم و یک دایره نورانی مهتابی که تمام مردم بودند من فقط از یک نفر می خواستم که من را ببخشد اما صدا آمد پس ما چی؟ کجایی تو ما رو یادت رفته ؟ هر چه که خداوند خلق کرده همه را دیدم و گریه ام گرفته بود و     کردند و گفتند گریه نکن ، در همان حالت آیه ای برای من آمد "الله الله ماشاءالله لاحول و لا قوه الا بالله" من اصلا گم شدم حتی نمک ، کوه ،با تلاق ، برزگ ، بچه همه بودند

ج- اگر خاطرتان باشه در تشعشع دفاعی موضوعی داشتیم ، هتک حرمت هر ذره از ذرات هستی مثالی هم داشتیم گفتیم بیرون میایم میگیم ه عجب هوای سردی ، اه عجب برفی ، عجب بارون بی موقعی ، عجب عجب عجب ، در واقع هر ذره ذرات هستی که مورد نامهربانی ما قرار گرفته اند وقتی که قرار بشه زبان بشه شعور یعنی شعور هست که با ما صحبت میکنه در اصل اون چیزی که ما در نهایت با اون صحبت داریم ،زبان ذرات هستی شعوراست ، همه با این زبان با ما صحبت می کنند ، ذرات هستی

 

جمله ذرات دو عالم درنهان ، با تو گویند روزان و شبان

                                      ما سمیعیم و بصیریم و به هوشیم ، با شما نامحرمان ما خاموشیم

 

زبانی که با ما صحبت می کنند زبان شعوری است ، اگر شعور را متوجه بشیم می بینیم که همه اینها دارن با ما صحبت می کنند .

 

س- همه مردم روی سنگ مزار یک چیزهایی می نویسند اما برای من آمد که من از حضرت مولانا برای دوستم نوشته ام روی سنگ قبر او ، بشنو از نی چون حکایت می کند  ، از جدایی ها شکایت می کند  و 12 بیت اون بیشتر نبود ، این چه چیزی می تونه باشه ؟

ج- خیلی مختصر و مفید پیامی را می خواد بده ، بشنو از نی چون حکایت می کند ، از جدایی ها شکایت می کند و اینکه مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خال  شاید یک ند ا از یک جدایی میده و پیامی به اون کالبد ذهنی میده که ما همه جدا شده هستیم و داریم میریم به وصل برسیم ، شاید این پیام بارش پیام رسایی بوده .

 

نتیجه اینکه انسان مفهوم گناه را نمی دونه ، مفهوم ظلم را نمی دونه ، در کتاب مقدس سال ها پیش در جایی برخورد کردم که گفته بود بیماری شما نتیجه گناهان شماست و مزد گناه مرگ است و من خیلی ناراحت شدم که اصلا همچین چیزی نمی تونه باشه و بعد آگاهی آمد که نه همین است ولی شما مفهوم گناه را نمی دونید ، الان متوجه می شیم که زبان تمام درگیری های ما اعم از موجودات غیر ارگانیک و غیره تشعشعاتی است و شعوری است و به زبان پنهانی است ، انسان فقط مفهوم گناه را در دزدی و این طور چیزها پیدا کرده ، بچه ای که مشکل داره  و بیمار است آیا نتیجه گناه پدر و مادر خود بوده است ؟ اون بچه چه گناهی کرده که الان هوای آلوده تنفس می کنه ؟ او در معرض شعور معیوب نیز هست ، دردوران جنینی هم بوده و بعد از آن هم هست .

ببینید اگر گناه را معنی نکنیم دچار مشکل می شویم ، گناه تخطی شعوری است و در اصل خطاهای شعوری ، گناه است، دزدی و این مسائل که بچه بازی است مثل دوران مهد کودک است ، خانم مدادم را برداشت ، پاک کنم را برداشت اینها در واقع بچه بازیست ، هنوز انسان مفهوم گناه را نمی داند که چیست ، خوب من هم آن جا نمی دانم بعدا وقتی باز شد متوجه شدم که منظورچیست ، ما از اون جا به بعد متوجه شدیم که بیماری زمینی است

 

س- الان بسیار بسیار آدم هایی هستند که ظلم های بسیاری می کنند حتی به نزدیکا نشان اما چطور اینها همه زندگی های خوب دارند ؟

ج- شما یک مطلب را می بینید و قطعا می فرمایید زندگی خوبی دارند به چه چیزی می گیم زندگی خوب؟ وضع مالی خوب دارند؟ شما ثروت و امکانات را می گید اما ملاک ما چیز دیگری است ، اگر برویم به درون آنها آیا طبق قانون صلیب کدام طرف قرار می گیرند؟

س- آن کس که رنج می کشد و وضع اقتصادی خوبی نداره او هم به فاز منفی میره

ج- اینجا باید خوشبختی و بدبختی را تعریف کنیم ، چه ملاکی بیاریم و اینها را تعریف کنیم، ثروت ، سلامی ، آرامش ، زیبایی ؟

من چیزهای ظاهری را میگم چون چیزهایی هستند که میتوانیم روی آنها نظر بدیم ، ما تمام روانشناسان را جمع می کنیم و میگیم آقا انسان خوشبخت چه تعریف داره ؟ متوجه می شیم هیچکدام از ملاک های ظاهری را نداره مثلا میگیم ملاک ثروت است ، آیا هرکس ثروت داشت احساس خوشبختی داره ؟

س- ولی میتوانه با ثروتش آرامش را برای خود به وجود بیاره

ج- اتفاقا من یک چیزی میگم ولی البته به طور نسبی به آن نگاه کنید ، جایی که تجملات زیاد است اضطراب زیاد است . شده مبل بخرید ؟ این انتخابی را که می کنید تا بخرید و بیارید چقدر استرس وارد میشه ؟ حالا این را گسترش بدید هرچه بیشتر میشه اضطراب هم بیشتر میشه ، حالا اینها وقتی با تشعشع اضطراب همراه است توی اون خانه هم که میاد تشعشع اضطراب میده چون از لحظه انتخاب و آمدنش همه با استرس و اضطراب بوده لذا هر چه بیشتر انتخاب کرده ایم تنش بیشتری را به داخل خانه انتقال داده ایم اینطوری نبوده که بریم بگیم خوب این را می خوام و راحت بیاریم خانه ، در واقع کمال زمینی ایجاد استرس می کنه .

کمال زمینی              استرس

 ما می خواهیم بهترین را انجام بدیم ، دکور، مبل می خواهیم بهترین باشه ، اون چیزی را که می آوردیم خانه محصول استرس است و از حالا به بعد به ما تشعشع استرس میده مگر اینکه تشعشع اون      بشه یا بعدا درمعرض شعورمثبتی قرار بگیره و شارژ شعوری مثبت بشه ، یواش یواش اون محل آرامش بخش بشه و گرنه پاس شعور معیوب میده ، استرس یا اضطراب حالا تجربه بکنید ببیند جایی که میرید و تجملات زیاد است شما احساس آرامش می کنید یا اضطراب ؟ اما میرید درون خانه روستایی کاه گلی ، دیوارها همه کج، اونهایی که این را ساخته اند در استرس صافی اون نبوده اند فقط سقفی می خواستند و اون را ایجاد کردند و استرس اینکه صاف شد نشد ، بهش میاد نمیاد نداشته اند لذا وقتی میریم  می بینیم چه آرامشی داره اما وقتی جایی میریم که می بینیم همه چیز به دقت انتخاب شده ، اضطراب داریم .

موضوع تنگدستی نیست ،در همون جا هم میتوان آرامش را به هم زد ، اونها مشکلات دیگری دارن و چشم و هم چشمی های مخصوص به خود را دارند.

اگر اینطور بود انسان راحت بود میدانست که مثلا به فلان مقدار ثروت اگر برسه مسئله حل است ، الان یک نفر ممکنه بگه من اگر فقط 10 میلیون داشتم و یک سقف 5-6 متری می زدم ، احساس خوشبختی می کردم یعنی فقط یک سقف می خواد و اگر داشته باشه احساس خوشبختی می که وقتی سقف را میزنه میگه اگریک آشپزخانه هم کنارش می زدم دیگر تمام بود ، بعد میگه اگر یک اتاق هم این طرفش می ساختم به بچه ها میدادم و همینطوری وقتی خانه ساخته میشه میگه نه روی اصول نیست و همینطور بالا میره و به جایی میرسه که طرف میگه اگر یک میلیارد داشتم حل بود وقتی به اون میرسه هدف بعدیش حتما میشه 10 میلیارد و وقتی اون میرسه ...

 

زمین را گر شوی مالک طمع بر آسمان داری            دم مردن همی بینی نه این داری نه آن داری

 

نباید فراموش کنیم که این یک قانون است و انسان حریص است " خلق الانسان هلوعا" الان کسانی هستند که صد نسل بعدیشان هم بخورن تما نمیشه ولی الان با وجود این باز هم دنبال نقشه هستند نمیگن "من سبعه "

اگر ما قوانین را فراموش کنیم دچار بینش های اشتباهی میشیم و فکر می کنیم مشکل این عده نان است ، چون نان نداره بخوره بدبخت است ، مثلا موسی برای قوم بنی اسرائیل نان از آسمان آورد چه شد؟ بنابراین مشکل ما فکر است ، فکری است ، اگر فکر ما ساخته شده باشه و اون آگاهی را داشته باشیم همون چیزی را که داریم با اون احساس خوشبختی می کنیم اما در غیر این صورت اگر همه دنیا را هم به ما بدن باز هم کم و کسر داریم .

مقام رضا بحث اینجاست که اگر از یکسری مفاهیم اولیه مطلع باشیم خطا نخواهیم رفت ، البته بحث اون گسترده است اما در نهایت آنچه را که در اختیار است میداند چگونه استفاده کند ، ملاکی که برای خوشبختی داریم این است میگیم بگو چقدر آرامش داری تا بگیم چقدر خوشبختی ، آرامش کیفیتی است و نمیشه واحدی برای اون در نظر گرفت و گرنه اگر کمیتی بود هرکس می تونست بگه چقدر خوشبخت است ، بله خوشبختی یک احساس است .

ارتباط بعدی برای تکمیل موضوع ، اینها در رابطه با ارتباط های من معنوی است ، درهر جایی می تونیم از اونها استفاده کنیم ، خصوصا بخشی که قرار است ما را ببخشند بیشتر کاربرد داره .

برقراری ارتباط

در رابطه با خودمون هم می تونیم این ا رتباط را برقرار کنیم ، آیا ما به خودمان هم ظلم کرده ایم ؟ در جای دیگری می بینیم که ما باید بخشش هم روی هستی داشته باشیم یعنی برای اینکه قوانین هستی جاری بشه به ما لطمه خورده ، مثلا زلزله نمیشه که اتفاق نیفته ، اگر نبود ما هم نبودیم ، نظام هستی بر این مبناست ، بنابراین در جایی برای جاری شدن اون به ما ضربه می خورد لذا در یک جایی بخشش دو طرفه است چه کسانی احساس سبکی می کنند ؟

وقتی که افراد درگیر همدیگر هستند یک اتصال نامرئی به هم دارند که همدیگر ارا محکم گرفته اند که این  خودش ایجاد یک نوع بستگی و سنگینی برای ما می کنه و بعد از باز شدن اون ما احساس سبکی می کنیم

 

س- چرا چیزهایی که در این ارتباط می ببینیم قطع میشه ؟

ج- در اوایل کمی مشکل است ما عادت کرده ا یم خودمان دنبال اون بگردیم اما اینجا ما می خواهیم شاهد باشیم خودمان دنبالش نمی گردیم ، ما در این چالش ها و افت و خیزها ست که رشد می کنیم ، خود زمین خوردن در رشد کردن و ورزیده شدن تاثیر داره ، شما فکر کنید هیچ کس به شما ظلم نمی کرد ، تا اینجا آمده بودید  و زمین نخورده بودید شما چه می شدید؟ اون ورزیدگی لازم را نداشتید ،اما بحث خوشبختی پیش میاد همه میروند سراغ قدرت و ثروت شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد ، به هر حال اینها اسباب و و سایل آزمایش است "لیبلوکم فیما عطاکم "

نمیشه که ثروت دست ما نیاد ، آیا همیشه ثروت باشه ظلم هم هست ؟ خیر، مثلا امیرالمومنین (ع) قدرت داشت آیا ظلم کرد ؟ پس این دلیل نمیشه اما ا قدرت و ثروت دست شما نیاد معلوم نیست که چطور میشه .

 

س- موردی را قبلا عرض کردم خواستم و خواهش کردم که روش کار بشه یک بیمار سرطانی بود پسر مدیر عامل من ،ایشون ثروت خوبی دارن صاحب 2 فرزند هستند ، دختر انگیس است و پسر آمریکا وخودشان هم گرین کارتشان درست شد و رفتند آمریکا پسر سانفرانسیسکو هستند و برادرشان بوستون روزی که از پیش پسر به بوستون می خواستند بروند به اونها خبر دادند که بچه مریض است ، رفتند و دیدند بچه حالش خیل بد است سرطان ریه و تا 6 ماه بیشتر زنده نیست ، ما در شرکت وقتی به افراد اتصال میدادیم ایشون شوخی می کردند و می گفتند بیا به من هم اتصال بده و ادا در می آوردند ، زمانی که با اونها تماس گرفتیم خودش و خانمش اعلام کردند که بدبخت شدیم دعا کنید فقط معجزه می توانه ما را نجات بده ، ما هم کرد کردیم و به شما هم متوسل شدیم تا اینکه اصلا گفتند تشخیص غلط است سرطان خون است و درمان قطعی تا 90% خواهد بود ، 2 میلیون دلار هزینه کردند یعنی تمام ثروت مدیر عامل که گفتند بعد از این باید به گدایی بیفتیم در حال حاضر500 هزار دلار بیمارستان را شارژ کردند و بقیه هزینه را تلا ش می کنند از دولت آمریکا بگیرن، ایشون به من گفتند که همه چیز برای من تغییر کرده اصلا زاویه نگاه من تغییر کرده اینکه تحولی اتفاق افتاد ایشون متوجه شدند که ثروت اصلا نقشی در زندگی نداشته

ج- شاید اگر اون ثروت را نداشت بچه اش هم اون مشکل را نداشت .

 

جلسه چهارم دوره 5 ساعت دوم

 

در رابطه با من معنوی اگر سوال دارید

س-

ج- یک مسئله این است که در این قضیه به صورت نامحدود چه می خواهیم ؟ خوب ما کمال را می خواهیم ، خوب این استراتژی حرکت است اما تاکتیک های حصول به این هدف چه هستند چگونه ما به این استراتژی نزدیک می شویم ؟ مسلما یک سری چیزهایی را می طلبد البته گفتیم ارتقاء به کمال ارتقاء دید ناظر است اما چگونه به اون می رسیم ؟

ممکنه هزاران تکنیک صورت بگیره ، هزاران تجربه و هزاران صحنه تا در یک لحظه پرده از جلوی چشم ما کنار بره و چیزهایی را که دنبالش هستیم به درک اون نائل بشیم ، بنابراین کلیت قضیه خصوصا بعد از بیداری من معنوی یعنی بیدارش کردیم می گیم پاشوپاشو ما کار داریم میگه چکار دارید؟ میگیم هدف کمال هم جزء برنامه ما آمده ، این است که به اون خط میدیم عضوی از این سازمان هست که مستقلا یک چیزایی را دنبال میکنه مثل لشگری که پیش قراول داره و جلوتر حرکت می کنه و بعد خبر میده خبری نیست بیایید ، پس او یک نظارتی و تجسسی را دنبال می کرده ، در این مورد هم ما با این بخش پیش قراول در ارتباط هستیم ، موضوعات دیگری هم هست که متاسفانه نمی تونیم زیاد در اون حرکت کنیم چون ممکنه اگر درست فهمیده نشه ایجاد انحراف کنه ، ما همیشه سوء برداشت را داشته ایم مثلا امروز در جریان مطلبی تلفنی قرار گرفتم بد نیست برای شما هم یگم ، ما در دوره 7 شارژ شعوری داریم گفتیم مثلا در مورد بعضی خورا کی ها می تونیم شارژشعوری بکنیم اما امروز شنیدم پتویی را شارژ شعوری کرده اند و انداخته اند روی بیمار و یا مثلا استفاده از دست در مورد درمان و تشعشع دفاعی ، خیلی از قضایا به دنبال چند گزارش که شنیدم قطع و حذف شد مثلا چند سال قبل ارتباط اینکه جایی بروند و رویت هایی انجام بشه داشتیم که قطع شد چون شده بود دکان و بازار و سرگرمی برای یک عده .

هر کاری می کنیم بخشی از قضیه گیر است ،  در واقع ما نباید فراموش کنیم ما با شعور الهی می خواهیم کار کنیم هرچیزی را بخواهیم اضافه کنیم به این منزله است که این شعور الهی کامل نیست ، ناقص است من می خواهم چیزی را بیارم و قاطی کنم تا کامل بشه ، ما اگر حرکت با دست را داریم به این خاطر بود که شناخت داشته باشیم ، اگر جایی گفتند که آقا یک خرما میدیم برای درمان ما خودمان به اون اشراف داشته باشیم ، انجام داده باشیم و تعجب نکنیم که مگه میشه ، در واقع خودتون صاحب نظر باشید و بعد بتونید ا متیازمثبت و منفی قضیه را بسنجید مثلا ما آمدیم پولاریتی را معرفی کردیم برای این که اگر جایی دارن انجام میدن بدانیم که چه هست ، اما متاسفانه ما در عمل با یک بن بستی روبرو هستیم هر کاری می کنیم می بینیم از بغلش یک ماجرایی بیرون میاد مثلا من شنیدم یک جا شارژ شعوری بوده همراه اون وردی هم خوانده شده اینها تمایلات ذاتی ما برای خودنمایی است بالاخره می خواهیم کاری کنیم که این من یک جوری بپرد وسط هیچ چیزی نمی خواهد نه ورد نه دست ، ما یک جایی ممکن است از شارژ شعوری هم استفاده بکنیم مثلا سوپی آوردند اینجا بیمارشون در بیمارستان بوده در اغماء بوده ما یک شارژ شعوری دادیم و بردند و نتیجه گرفتند ، این مثل همون راه دوراست اما خوب این مادر است می خواد ازاین طریق عمل کنه خوب گاهی میشه .

افراط و تفریط را قاطی نکنیم که کار خراب میشه از شعور الهی تبدیل میشه به خودنمایی ، تازه این نسلیم ،نسل بعدی که این به ارث برسه هزار و یک چیز روی اون می گذارند که اگر به ما بگن می بینیم خبر نداریم .

یکی از خانم ها که جلسه قبل حالش به هم خورده بود شاکی بودند حالا شکایت را از زبان خودش بشنویم ، من حالم بد شده بود قبول دارم که کلاس داشت به هم می ریخت اما سوال می کنم آیا برای اینکه کلاس به هم نریزد من که دست خودم نبوده ، باید به هر ترفندی شده خفه بشوم تا کلاس به هم نریزد ؟ من یک هفته تمام بدنم درد می کرد چون به من فشار آورده بودند که از جایم تکان نخورم در صورتی که شما شاهد بودید من حالم خیلی بد بود و بالاخره تمام میشد آیا دست است کسی را که حالش به هم می خوره ببرن نمازخانه و به اون فشار بارن که تکون نخورد ؟ این داستان زورآزمایی اون موجود را هم تحریک کرده بود یعنی به جای اینکه در سکوت باشه یا یک روش آرام .

ج- ما تنها با یک چیز است که مسئله داریم اون هم جیغ وداد است اون هم به خاطر همسایه ها و گرنه بقیه مسائل را کنترل می کنیم دید ما نسبت به غیرارگانیک ها دید رحمانیت است همه اش جنبه ارشادی داره و می گیم برو ما کمک می کنیم  ، آیا تا به حال شده که ما با خشونت رفتار کرده باشیم ؟ اما گاهی بعضی از دوستان که البته نیت خیر دارند می روند در فاز منفی و خشونت می کنند ، بیرون کردن موجودات غیر ارگانیک صرفا باید در فاز مثبت باشه در غیر این صورت خودمون هم تخلف کرده ایم اصولا دید فرادرمانگر دید رحمانیت است یعنی رحمانیت به ما تابیده از ما انعکاس پیدا می کنه به سمت سوژه ،  فراموش نکنیم فردای خودمون هم همین سرنوشت است معلوم نیست ما وضعیت بهتری پیدا بکنیم ، این دید رحمانیت را باید گسترش بدیم تا فردا به خودمون رحم بکنند و اینجوری بالای سرمان نایستند و در واقع با مهربانی و عطوفت این کار بهتر انجام میشه ولو اینکه سماجت بکنند می بینیم که در نهایت می شکند .

ما خیلی از مسائل را در دوره های بالا داشتیم که هدف این بود که کارشناس شوند و اگر چیزی را جایی دیدند بدانند از چه طریق انجام میشه اما متاسفانه مجبور شدیم حذف کنیم چون وجهه کار را خراب می کردند افراد  تمایل به تغییر اون چیز اولیه دارند که در واقع ابتکار عمل نشون بدن تا به معلوم نیست چی برسند ، دریافتی که ما داریم نباید ناقض اصل قضیه باشه ، اصل این است که قضیه شعور الهی هیچ مکملی نمی خواد نه دست نه هیچی ، یعنی ما به طور غیر مستقیم میگیم می خواهیم تکمیلش کنیم بعضی از افراد تمایل به تغییر وابتکار دارند و شبکه منفی هم بیکار نمی نشیندو بعد اینها متوجه نمی شوند که این شبکه منفی است که داره راه جلو پایشان می گذارد واونها را یواش یواش از مسیر اصلی دور می کنه مثلا ممکنه که من با یک موردی دارم کار می کنم یک دفعه آگاهی بیاد که الان بزن توی گوشش ، البته این واقعیت داره در تبریز اتفاق افتاده بود به من گزارش رسید که کتک هم به این جریان اضافه شده و می گفت برای من آگاهی میاد و واقعا هم راست می گفت ، ما باید بدانیم چیزهایی که میاد با صول اصلی مغایرت نداشته باشه اگر ببینیم که ناامید شدیم عصبانی شدیم، به ستوه آمدیم ، یعنی رفتیم درفاز منفی .

بحث من معنوی

من معنوی در هر دوره خودش نسبت به اون دوره اطلاعات کاملی داره و به زندگی بعد انتقال پیدا می کنه و الی آخر ، زندگی را با ما دنبال خواهد کرد تا دم در جهنم ، این توانایی را داره که به عنوان پیش قراول از ما جلوتر باشه و کارهایی را انجام بده و بین ما و خدا بی طرف است .

این در واقع چیزی است که من گفتم اما هنوز استنادش را ندارم وقتی این مسئله پیش آمده همیشه مسئله ولی الله را من همراهش می بینم ، یک جور دستیاری و همراهی می کنه و رابط بی طرف بین ما و عالم بالاست و همانطور که دیدیم بدون وجود اون عدالت و حکمت یک جوری مشکل ساز میشه و حالا دراین رابطه خیلی کارها انجام میشه شاید، شاید در بعضی جاها شنیدیم " استاد درون " البته من نمی دونم منظور اونها همین است یا نه اما من می خوام بگم شاید ، شاید منظور اون افراد از این همین باشه که در ابتدا افرادی بصیرت داشتن و این استاد را مورد شناسایی قرار داده اند و به نسل بعدی که منتقل شده برای اون نسل یک چیز غیر قابل دسترسی یا غیرعملی  شده باشه ولی امکان داره که منظور اونها هم از استاد درون همین من معنوی ما باشه که انتقال پیدا میکنه تا زندگی بعدی و یکی از شفعا هم هست و تا دم در جهنم همراه ماست ، این مسئله در چند جا هم زمان امکانش هست که در واقع افراد چیزی را که می بینند واقعی نباشه و من معنوی باشه .

 

بحث ظلم

در واقع وقتی من از کسی طلبکارم در بحث ظلم به من میگن ایشون به شما خیلی ظلم کرده ، اما شما هم به ایشون یک کمی ظلم کردی ، ظالم یعنی کسی که ظلم کرده ، چقدر ظلم کرده ؟ تا کجا ظلم کرده بشه که بگیم ظالم است ؟ حد اون را از کجا بدونیم ؟ تا چه حد ظلم بکنیم ظالم نیستیم ؟ مثلا من الان بگم من آدم ظالمی نیست م ، آیا شما حرف منو باور می کنید ؟ در حالی که ما می دانیم که ما هم ظلم بی نهایتی می کنیم ، الان مگر وقتی می خواهیم بریم به ماشینمان استارت نمی زنیم ؟ این مینیمم اون است و این ظلم هست به ما ثابت می کنند که همتون ظالمین ما در اینجا به دید کمیت به اون نگاه می کنیم متوجه نمی شویم اما بعد اون جا  متوجه می شیم که دیگر فرق نمی کنه ، آب که از سر گذشت ...

حالا یکی 1000 متر سرش زیر آب است اما من فقط سرم زیر آب است ، اما جفتمون در حیطه ظلم هستیم می گن اگر او ظلم کرده توهم ظلم کردی مثلا طلب کارها وقتی دور کسی که ورشکست شده جمع میشن معمولا وکیل میاد وگرنه خود طرف اگر بخواهد صحبت کنه ، خراب میکنه می ری یزند سرش تکه تکه اش می کنن وکیل میگه آقایان شما 100 میلیون طلبکارید؟ این 10 میلیون داره نفری یک میلیون بگیرید و برید بهتراست از اینکه بندازینش زندون وهیچی هم گیرتون نیاد، ولی اگر خودش صحبت کنه می گن نه آقا ما این را تک تکه اش می کنیم اون یک میلیون را هم نمی خواهیم. در وقع اون جا متقاعد میشن که یک میلیون هم یک میلیون است بگیریم و بریم .

اونجا می فهمد که من ظلم کردم ایشون هم ظلم کرده ، اگر من باید ایشون را ببخشم ایشون هم باید منو ببخشد ، ایشون هم خودش یک جای دیگر گیر است ، جای دیگر، جای دیگر، یک دفعه به این نتیجه می رسیم که بابا یک لحظه یقه همدیگر را ول کنیم وگرنه اصلا از یک خ طی اون طرف تر عبور نمی کنیم یعنی همه انسان ها گیرند و الیه راجعون متوقف میشه اگر من یقه ایشون را ول نکنم این زنجیروار گسترش پیدا می کنه و بالاخره متوجه میشویم که عدل وداد و ظلم و همه اینها البفای این بوده که ما یک چیزهایی را بنویسیم و یک چیزهایی یاد بگیریم ، حالا یاد گرفتیم میگن حالا ول کنید و بیاین مرحله بعد ، درواقع ما خودمون، خودمون را رها می کنیم و به مرحله بعد می رویم وقتی فرد در کانال آگاهی یا جهنم قرار می گیره متوجه میشه که دست خودش را ، بریده یعنی کشتن یک نفر ، پاره تن خودش بوده ، شما تصور کنید الان دست خودتون را بگذارید زیر ساتور، آیا این کار را می کنید ؟ الان نمی کنید ؟ چرا چون نسبت به وجود خودمون آگاهی داریم ، می دانید این دست ، دست شماست اما با یک نفر دیگر اگر پاش بیفته ممکنه این کاو بکنید اما اگر جایی بدانیم که اون نفر هم دقیقا پاره تن من بوده اون وقت چه میشه ؟ حالمان بد میشه و عذاب الیم خواهد بود ، به این سادگی نیست که ، یوم القیامه یقه همدیگر را ول کردیم میگن خوب برید وارد مرحله بعد بشین حالا میایم توی انال آگاهی جهنم یک طرف آگاهی هستی است یک طرف اون چیزی است که من دارم قیاس که می کنم می بینم ای داد بیداد چه بوده و ما چه فهمیدیم چقدر به پاره تن خودمون ظلم کردیم ، یعنی دقیقا مثل اینکه دستمان را گذاشته باشیم زیر ساتو و زده باشیم و باز بالاتر را گذاشته باشیم و زده باشیم ، چقدر حالمان بد میشه ؟ تا این پروسه را بگذرانیم در لامکانی و لازمانی "خالدون فیها " ابدی به نظر میاد آنجا این ماجرا به صورت پایان ناپذیری ادامه پیدا میکنه .

 

ارتباط روح جمعی

حلقه روح جمعی ، روح جمعی بخشی از ماست که آخرین لایه ماست و به وسعت هستی است چون ما چندین هزار و بی نهایت لایه و کالبد داریم که دو یا سه تا از آنها شناخته شده کالبد روح جمعی ما به وسعت جهان هستی است و معلوم نیست ما در جهان هستیم یا جهان در ماست

جهان انسان شد و انسان جهانی          ازین پاکیزه تر نبود کلامی

در واقع مصداق دقیق این قضیه است نمی تونیم تعیین کنیم ما توی جهانیم یا جهان توی ماست ، این حلقه یک بخش اون در روح جمعی ما قرار داره و در این روح جمعی کارهایی که منفردا سنگ بزرگ به حساب میامد حالا در این حلقه روح جمعی سنگ بزرگ به حساب نمیاد.

اگر یک نفر مسلسل دستش باشه آیا مسلح به حساب میاد؟ هم بله هم خیر ، باید تعریف کنیم که این فرد در کجا قرار گرفته باشه مسلح به حساب میاد یا نمیاد؟ اگر مقابل تعدادی آدم قرار بگیره مسلح است اما اگر یک تانک مقابل اون باشه مسلح نیست و اون مسلسل با یک چماق برابر است ، بنابراین ما هم در یکسری از کارهایمان مثل این است که مسلسل دستمان است و در مقابل عده ای هستیم و مسلح به حساب میایم مثل فرادرمانی یا اینکه برای کسی تشعشع مثبت بدیم اما اگر بخواهیم بگیم که برای صلح بشریت در روح جمعی پالس بدیم که این پالس هم از طرف شبکه منفی است هم از طرف شبکه مثبت و می بینم که چقدر استعداد برای رفتن هم به شبکه مثبت هم به شبکه منفی افزایش پیدا کرده ،اگردریک ماشین بگیم عرفان همه برمی گردن و یا اگر مسائلی از قدرت را بگیم باز همه بر می گردن یعنی منتظر بوده اند یعنی چه در بحث شبکه منفی چه در شبکه مثبت گوش ها تیز شده وهمه پیام ها را دریافت کردن ، بنابراین اگر قرار است با کلام کار کنیم ، باید با تجهیزات مخصوص خودش این کار را انجام دهیم مثلا اگر قرار است در مقابل تانک بایستیم باید با آرپیجی هفت  بایستیم که به ما بگن مسلحیم .

می بینیم در بعضی جاها کلیساها ، مساجد و جاهای دیگر برای صلح بشریت دعا می کنند ، خدایا درد دردمندان دوا ، قرض قرض داران ادا  و خوب این آبکی است اگر جدی بگن و برای بشریت جدی بخواهند دعا کنند آنچنان به انها حمله میشه ، پوست از کله شان می کنند ، برای خالی نبودن عریضه مجلس می خواهد تمام بشه آخرش باید چیزی بگن و مجلس را تمام کنن، پس اگر قرار باشه یکسری کارهایی را در سطح کلان انجام دهیم ، آنها را در حلقه روح جمعی انجام میدیم و موارد کلان را در این حلقه مورد بررسی قرار میدیم

برقراری ارتباط

میتونید هر سه ارتباط را با هم انجام دهید ، روح جمعی ، وحدت و من معنوی ...

در واقع حلقه ای داریم که هر ساعتی بخواهیم در آن قرار می گیریم (روح جمعی) فرق نمی کنه چه ساعتی باشه در جلسه بعد بیشتر توضیح میدم

هر دعایی داریم که جمعی است و انفرادی نیست مثل تشعشع مثبت برای جمعی یا مثلا آگاهی ، آگاهی دادن مثل آینه عاشورا که در روح جمعی مطالب آن ارسال شده است ، هر کس دستش می گیرد احساس می نه مطالب آشناست ، انگار خودش نوشته و سال هاست می داند این در واقع یکی از چیزهای مهمی است خصوصا در آینده ، در حال حاضر شبکه منفی نهایت استفاده را از این مسئله می کند مثل یک ایستگاهی است که مطالب را پخش می کند و گیرند ه های اون خود ما هستیم ، شبکه منفی و گروه شیطان پرست ها از این ارتباط حداکثر استفاده را می کنند وتونستن از این طریق در دنیا رخنه کنند .

ما در ارتباط های حلقه روح جمعی کنترل های منفی را انجام نمیدیم و مثبت ها را می فرستیم .

 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 12 visitors (45 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free