دوره 8 - جلسه2

دوره 8 جلسه دوم ساعت اول           4/8/86

 

زندگی زیباست چشمی باز کن                 گردشی در کوچه باغ راز کن

هر که چشمش در تماشا نقش بست            عینک بدبینی خود را شکست

علت عاشق ز علت ها جداست                  عشق استرلاب اسرار خداست

من میان جسم , جان دیده ام                     درد را افکنده درمان دیده ام

دیده ام در شاخه احساس ها                     می تپد دل در شمیم یاس ها

زندگی موسیقی گنجشک هاست                 زندگی باغ تماشای خداست

گر تو را نور یقین پیدا شود                        می شود زشت هم زیبا شود

حال من حال تمام مردم است                     حال من در شهر احساسم گم است

زندگی یعنی همین پروازها                        صبح ها لبخندها آوازها

 

به نام خدا

 

به علت غایب بودن یکسری از دوستان این جلسه را به حساب نیاوردیم و تجدید کردیم.



بحث دوره را با موضوع شعور و ضد شعور آغاز می کنیم ، دوستان استحضار دارند که در یک ارتباط کلی که ما داشتیم یک صحبت کلی که مطرح بود از همون ابتدای دوره یک بحث ماده ضد ماده ، انرژی ضد انرژی شعور ضد شعور یا شبکه مثبت منفی یا آگاهی مثبت منفی چون با معادل هایی عوض میشه یعنی از بحثی که از موضوع آگاهی بیرون میاد از بحث شعور ضد شعور هم اینجا پیش میاد یک ابر آگاهی سر منشاء همه این چیزهاست اونچه را که گفتیم جهان تک قطبی و گفتیم شبکه مثبت و منفی وهمه این چیزها از اونجا در واقع حاصل شده و اومده بیرون .

 

 

برای اینکه مقدمتا وارد بشیم و بحث هایی تو این زمینه داشته باشیم و مطالبی را بریده بریده بگیم و بعد بیایم یک جا جمع بندی هایی بکنیم یک موضوعی را در واقع باز می کنیم که شاید ظاهرا هیچ ارتباطی به اصل موضوع نداشته باشه ولی بعدها می بینیم که نه اینها ارتباطی داره مثلا اومدیم گفتیم که اگر بگیم عبارت من به تو گفتم ، حالا وقتی بگیم که من به تو گفتم یعنی کسی دیگه نگفته روی هر کدوم از اینها ما تاکیدی بذاریم مفهوم جمله عوض میشه وقتی بگیم که من به تو گفتم یعنی به تو گفتم به کس دیگه نگفتم ، عبارت یکی است ولی ببینید که چند جور ازش معنی می تونیم استنباط بکنیم و من به تو گفتم یعنی به کسی دیگه ای ، یعنی بحث گفتن اینجا مد نظر است دیگه بحث گفتن یا عدم گفتنش اینجا منتفی است یعنی عاملی که اینجا مهم است بحث گفتن است پس یک عبارت با سه معنی مختلف باهاش برخورد می کنیم وقتی در مورد الحمدلله میگیم شکر خدا را ، دوباره تاکید روی هر کدام از اینها بذاریم چیزهای مختلفی را می تونیم از همون عبارت داشته باشیم , شکر خدا را ، شکر خدا را ، دو تا چیز مختلف ، یک کسی در یک عبارت اینه که، مفهوم شکر می تونه شامل خدا بشه و شامل چیزهای دیگری هم بشه و در یک جایی هست که شکر فقط حمد سپاس ستایش فقط مختص اوست یا مثلا الله اکبر خدا بزرگ است , خدا بزرگ است خوب خیلی چیزها می تونه بزرگ باشه اما وقتی میگیم خدا بزرگ است یعنی هیچ چیز دیگری بزرگ نیست الا او  یعنی هر جا صحبت از بزرگی باشه فقط مختص اوست انحصارا مخصوص اوست اما وقتی میگیم خدا بزرگ است خیلی چیزها می تونه بزرگ باشه خوب خدا هم اومده در شمار اون چیزهایی که می تونه بزرگ باشه و حالا شامل خدا هم هست وقتی که اینها را در واقع تعمیم بدیم بیایم یک جایی به موضوع می رسیم که هر کدوم از این عبارت ها تشعشع خاص خودشون را هم دارن یعنی شعور خاص خودشون سوار شون هست و چیزی در هستی نیست مگر شعوری سوار اون باشه ، چیزی نیست که شعورش بر اون حاکم نباشه و باردار نباشه هر چیزی باردار است و شعوری سوار بر اون هست و شعوری سوار ب اون میشه هر عبارتی را که ما میایم مطرح می کنیم سوار آن شعور میشه و در واقع از اون به بعد است که اون شعور به راه میفته و کاری را انجام میده ، ما وقتی که میگیم فقط خدا بزرگ است و چیزی غیر از اون نیست منظور این نبوده که در واقع خبر بدیم که خدا بزرگ است ، استنباط اینه که دارن خبر میدن که خدا یک پدیده بزرگی است اصلا این نیست بحث تاکید منحصرا بزرگ بودن اوست یعنی منظور بطور غیر مستقیم اینه که چیز دیگری اصولا بزرگ نیست، از اون با اهمیت تر نیست و در راس اونچه که در نهاد اندیشه و وجود ما هست در اون برنامه چیزی از این بزرگتر نیست هر چی را نگاه بکنیم زیر مجموعه اون میشه و منظور این نبوده که اطلاع بدن خدا بزرگ است و در خصوص الحمدلله اینه که اصولا کانون هر گونه ستایشی کانون هر شکری ، هر کانونی منحصرا متوجه چیست ؟  او ، پس حمد و سپاس ، ستایش منحصرا معطوف به اوست ، انحصاری است و لذا شعور مختلفی اینجا وجود داره ، ما هر چی را که نگاه بکنیم هر چی را که توجه داشته باشیم ا گر به اون چیز به عنوان جلوه الهی نگاه نکنیم و اونو مورد ستایش قرار بدیم اونو مورد حمد قرار بدیم ، نوع بار شعوری این ماجرا روی اون تغییر میکنه و با توجه به اینکه هر جا را نگاه کنیم تجلی اوست , وجه الله است ، اگر که ما به چیزهایی که نزدیک میشیم توجه می کنیم نگاه می کنیم سر و کار داریم ، که دیگه خوب با همه تجلیات الهی سرو کار داریم همه اینها اگر که اون جلوه را نبینیم و مورد ستایش قرار بدیم یک چیزی میشه ، اگر ببینیمش مورد ستایش قرار بدیم یک چیز دیگه میشه ، دو جور دو نوع در واقع شعور مختلف سوار این جریان میشه .

اگر خاطرتون باشه در بحث کنترل تشعشع منفی 2 اون جنگ شعوری حالا چشم زخم با عناوین مختلفی که باهاش آشنا شدیم در اونجا این صحبت را داشتیم که حتی بعضی از مواقع مادرها خودشون بچه هاشون را در معرض تشعشع منفی قرار میدن خوب تعریف مکانیزم همچین تشعشعی یک خورده مشکل است یعنی برای عام که یکسری چیزها را ندانند مشکل است و بعضی مواقع افراد خودشون خودشونو چشم میزنن تو تجارب است افراد خودشون ، خودشونو در معرض تشعشعات منفی قرار میدن یا قرار دادن

س- یک جایی مطالعه کردم که نوشته خدا بزرگتر از اونه که وصف شود می فهمم که منظور شما اینه که خدا بزرگ است این بحثی نیست که شما می خواهید توجه ما رو جلب کنید به اون قسمتی که حمد فقط مخصوص خداست و تشعشعاتی که پشت حرف ما یا منظور ما توی عنوان کردن هستش ، اما اونجایی که ما میگیم خدا بزرگتر از آن است که وصف شود پشت بندش هم میگیم که حمد و ستایش مخصوص خداست ، آیا به نظر شما این یک زیر مجموع هایی پیدا نمی کنه بخاطر اینی که یک زیدی میگفت دستهایی که خدمت می کنن بهتر از زبان هایی هستن که دعا می کنن خوب وقتی که دستی را خدمت میکنه من اینجا نمی تونم ، داریم اینجا بصورت هیچ وار بررسی می کنیم ، کسی را که داره خدمت میکنه من باید شکر گزار اون باشم که اونم بحث نیست ، اگر که این شکر گزاری من ، ما رو به سمت شرک نبره ، منظور شما همینه دیگه درسته ؟

ج- اینها هم هست ، اینها هم جزء ش هست

س- و یک منظور دیگه تون هم اینه که ما توجه اصلی مون که این حمد و سپاس مخصوص خدا هست حالا این حمد یک زیر مجموعه هایی داره منظورتون اینه ؟

ج- ببینید اون یک زیر مجموعه ای از این بحث ما هست توجه بفرمایید که قدرت کلام ، درسته شما بحثی را که اشاره فرمودید به عبادت عملی اشاره فرمودین ، اما انسان از کلام جدا نیست و از بحث قدرت کلام مثلا در همه ادیان ، من توضیح دادم این دوره 8 یک مقدار در واقع فلسفه وجودی ادیان میخواهیم صحبت بکنیم یعنی اصلا چرا ادیان به انسان پیشنهاد شده ؟ چرا بوجود آمده ؟ منظور اینه که چرا ادیان به انسان پیشنهاد شده یا انسان به ادیان رسیدن و حالا همه اینها را می بینیم که جدا نیستن ، بحث قدرت کلام ، ادیان ، یکسری مسائلی بوده که بحث کلامی را تشعشعات سوار بر کلام را اصلاح کنن ، یک بخش ارتباطات است ، حالا می خواهیم تیکه تیکه بیایم بعد آخرش به هم وصلش کنیم ، از اون مطالبی هم جنابعالی محبت کردید فرمودید جدا نیستیم و بله یک بخشی از این بحث است

س استاد میشه شما یک لطفی بکنید اون قدرت کلام را یک گوشه کوچولو بنویسید بخشی که لایه ها را به ما تفویض می کنید حالا "ربنا اتنا" ، در این اثنی که ما این لایه ها میان ، کلام هایی به زبان ما میاد

ج- بله اجازه بدید شما دارید صحبت هایی می کنید که در لابلای این حرف ها در هفته گذشته هم بود، وقتی اینا سوار بر هم میشن ، ماجرا رزونانس پیدا میکنه تشدید پیدا میکنه ، من نمی دونم در هفته گذشته چند نفر از دوستان تجربه کردن با توجه به ارتباطاتی که برقرار کردیم چند نفر این رزونانس و تشدید را تجربه کردن؟ پس بحث قدرت کلام ، همه اینها بر می گرده به شناخت موضوع شعورو ضد شعور که حالا تو موسیقی براش جواب داریم چرا موسیقی غنایی حرام است ؟ بحث تمام اینها را از بحث شعور و ضد شعور بارش پاسخ بدیم و در واقع اونوقت تازه بفهمیم که همه ادیان چه خدمتی به بشر کردن از ابتدا ، از عهد عتیق وقتی اومده یک مباحثی مطرح شده هدف چی بوده ؟ و در واقع متوجه میشیم که با بکار بردن اون مباحثی که پیش اومده ، مصونیت های ما افزایش پیدا کرده ، مصونیت ما رفته بالا و در واقع ادیان هم هیچ چیزی جز این مصون سازی و در واقع باز کردن راه کمال و غیره را بعدا با هم نتیجه می گیریم که نداشتن

خوب حالا توی این رابطه متوجه میشیم یعنی تا اینجا هم فکر می کنم دوستان متوجه شدن که چقدر حائز اهمیت هست که ما یک عبارتی را چگونه ؟ اینجاست که دوباره به یک مطلبی بر می خوریم که خیلی وقت قبل ترها راجع به اینکه چرا ترجمه کارائی آنچنانی نمی تونه داشته باشه می رسیم ، در اونجا توضیح دادیم و مثال زدیم مثلا در ادبیات گفتیم شعر حافظ راوقتی ترجمه کنیم نمی تونیم دین مطلب را ادا کنیم هیچوقت امکان نداره این کار بشه خوب این دلیل برای اونجا کافی بود عده زیادی متقاعد شدن که بله نمیشه ترجمه کرد حتی مثالی هم زدیم گفتیم به نام خداوند بخشنده مهربان ، بسم الله الرحمن الرحیم ، آیا واقعا مطمئنیم که ترجمه اش اینه یا منظور اینه حالا با مثال هایی که اونجا زدیم خیلیاز دوستان ما که این سوال را می کنن که چرا نمی تونیم ترجمه کنیم یا نباید ترجمه کنیم متقاعد شدن اما در اینجا دلایل دیگه ای مطرح میشه ، دلیلی که مطرح میشه نمی دونیم در نهایت ما درست تلفظ کردیم یا نه ولی اون مفهوم نهادی ، اون مفهومی که      می خواد بنیادی بره در یک جایی بشینه اگر غلط بشینه برای تمام عمر تشعشع شعوری معیوبی را خواهد داشت و اینجا می خواهیم به یک نکته بسیار مهمی اشاره کنیم ، چرا ما نتیجه نمی گیریم ؟

وقتی میگیم ما منظور هفت میلیارد انسان است ، چرا انسان این همه زحماتی که برای حفظ و اشاعه ادیان درطول تاریخ کشیدن ، چرا اون چیزو نداره ؟ میگه الله اکبر همه کاری میکنه ولی وقتی اونجا می شینه در اون base می شینه یک تشعشع دیگه داره ، الحمدلله را گفتیم ولی چون در واقع اون base یک ذره جابجایی داشته ، فقط یک ذره جابجایی میخواد زیاد نمی خواد ، می بینید که با یک استرس روی این یا روی اون ، حالا ممکنه استرسش هم ما درست بگیم ولی منظور از اونو نفهمیم ، منظورو متوجه نشیم که نگاهی که همه چیز را زیر مجموعه بزرگی او می بینه نه صرفا بگه خدا بزرگ است نه صرفا اینی که تو گرفتاری ها بگیم آقا خدا بزرگ است اینها نیست و این قضیه داره میره یک جایی که بنیاد شعوری را که ساطع میشه پایه بذاره پایه ریزی بکنه ، خوب خیلی ها ممکنه تو این زمینه بیان این کارها را بکنن زحمات زحمات ، اما شعور ساطع چی باشه ؟ حالا شما قبول دارین که اینجا یک الله اکبر میتونه تشعشع مثبت داشته باشه میتونه تشعشع منفی داشته باشه قبول دارین ؟ حالا یک الحمدلله قبول می کنید که میتونه اینو داشته باشه میتونه اونو داشته باشه ؟ قبول می کنید که ....

یواش یواش اگه اینو تعمیم بدیم یکدفعه به کلیات میرسیم همه اونها هم که کار بد می کنن قرآن هم بغل دستشون هست وقتی طلسم و جادو می نویسن حتما قرآن هم بغل دستشون هست حتما طبق مدارک یک آیه هم از قرآن برمیدارن قاطی می کنن حتما از بخش تشعشع منفیش استفاده می کنن ، حالا یا آگاهانه یا بر اساس تعلیمی که دیدن دارن میرن توش ، ما می تونیم از یک ظاهر درست دو تا نتیجه بگیریم یادتون هست گفتیم هر ورودی دو تا نتیجه داره ، حالا این جا تعمیم های چیزتری پیدا میکنه از این ما می تونیم بیایم و این ماجرا را بگیریم و بخش منفی شو فعال کنیم ، هیچکسی هم از ظاهرش اصلا نمی تونه اشکال ایرادی بگیره این نکته مهمی است یک ماجرای مهمی است و لذا اینو که برداریم یک شعر یک عبارت یک کلام بذاریم حالا فعال داریم تعمیم به عام میدیم حالا شما فعلا علی الحساب بپذیرین ، حالا اون بخشش هم که ممکنه فی البداهه برامون جا نیفته ، یک شعر هم برداریم هر چیزی بذاریم اصولا در هستی چیزی نیست مگر شعور مثبت یا شعور منفی بر اون حاکم و غالب باشه

س-

ج- من اصلا  حالا یک خورده فراتر از این حرف ها میرم بنده هیچ سوء نیتی ندارم ولی دارم الحمدلله را یک جوری میگم که ، حمد برای خدا برای هرچیز دیگه هم میتونه باشه حالا برای خدا ، اینو می تونیم بگیم ، یکبار هم هیچ سوء نیتی ندارم می تونم بگم حمد اختصاص اوست اگر شامل هر چیزی بشه در صورتی میتونه بشه که اونو بصورت تجلی الهی دیده باشیم بصورت وجه الله دیده باشیم در غیر اینصورت بارش منفی میشه ، لذا من میرم جلوی آینه میگم ، به به به ، این دو تا چیز داره یک بار من خودم را بصورت تجلی الهی می بینم ، کی بوده میرفته جلوی آینه وایمیساده یا جلوی آب بوده میگفته ، فتبارک الله احسن الخالقین ، کی بوده ؟ یک موقع است اونه ، بیننده ممکنه نگاه کنه بگه عجب آدم خود شیفته ای است دو تا حالت اینجا غالب میشه ، یک نفر از خودش میره جلوی آینه از خودش تعریف میکنه یکی اینی که خود شیفته است یکی اینی که تجلی شناس است ، یک شعر گفتیم

که گفت بر رخ خوبان نظر خطا باشد            خطا بود که نبینی رخ زیبا را

تا بیننده کی باشه ؟ بیننده می تونه بصورت نشان از قامت رعنا تو بینم ، بیننده می تونه نشان از قامت رعنا و نشان از زیبایی و نشان از هر چیزی را تجلی الهی ببینه و در اون اشکالی نباشه و شعور منفی سوار نشه میتونه به فرزند خودش هم نگاه بکنه یا به خودش نگاه کنه او را ببنده به شعور منفی ، ببنده به تشعشع منفی ، بنابراین شما هرگز می خواهید که فرزند تونو ببندید به شعور منفی ؟ کدوم مادری خواسته بچه خودشو چشم بزنه حالا به اصطلاح عامه کی خواسته خودشو مورد تشعشع شعور معیوب قرار بده ؟ کی خواسته ؟ هیچکس نمی خواد اینجا قانونمندی خودشو داره ، کارش نیست که ما آگاهیم یا نا آگاهیم ، اون یک جای دیگه کاربرد داره ، کاربرد اینجا اینه که این به خودی خود میتونه اینور میتونه اینور ما ندونیم کسی بهای نا آگاهی ما را ، که بنده را نخرند به عیب بی هنری ، به اینکه ما بلد نیستیم هنرش را نداریم ، آگاهی نداریم کسی نمیگه ولش کنیم ، ما خودمون را و فرزند مونو در معرض شعور منفی قرار دادیم و بقیه ماجراها الی آخر ، هیچکدام از این مسائل ماجرا را نتونسته حل و فصل کنه کما اینکه نشده ، این مسئله صورت نگرفته

 

 

س- ؟

ج- بله می فهمه اما دست دو هست شما هیچوقت اونی که ترجمه شعر حافظ را خونده به انگلیسی با اونی که فارسی زبان است هیچوقت یکی نمیشه اما منظور من چیز دیگری است اصلا موضوع این چیزها نیست من اومدم بحثی را در قبال موضوع ترجمه عنوان کردم این جای خودش اما آخر قضیه می بینیم که خوب ما فارسی زبانیم هر کاری بکنیم مثل یک عرب نمی تونیم نزدیک بشیم به زبان عربی اما ادراک وابسته به زبان نیست پس یک ، ترجمه هیچ نمی تونیم اما حالا میایم میگیم که ما قرار نیست از طریق ترجمه از طریق زبان ادراکی انتقال پیدا بشه مسلما نمیشه ، قرار است که ما با هر زبانی که داریم به ادراک برسیم ، مشکل ما مشکل ادراک است ، ما الان الله اکبر را فارسی بررسیش کردیم که در واقع خدا بزرگ است (نه چیز دیگری ) این تو پرانتزها در واقع مهم هست و نشون میده که حالا چه معرفتی قرار بوده انتقال پیدا بکنه بدون اینکه ما اینجا مشکل ندونستن زبان عربی برامون چیز کرده باشه رفتیم به درک و به معرفت نزدیک بشیم حالا موضوع کلی را که هدف از این یک تیکه مون هست اینه که در واقع می بینیم که ما متون و تمام این قضایا را لازم میشه با چی در آمیزیم ؟ با معرفتش یعنی با زبان بی زبانی چیزی را می خوایم بگیم که نمی دونیم خودمون هم چطوری بگیم

                                                   +         معرفت شناسی ادیان

                                    الله اکبر

          س- ؟

ج- همه اینا درست ، جلسه قبل هم سرکار خانم دکتر بهار زاده هم یک توضیح تو این قضایا داد همه اینها درست اما با وجود تمام این چیزها اما آیا یک عرب زبان معرفت این ماجرا را درک کرده حالا ما فارسی زبانیم عذرمون موجه است میگیم من که نمی دونم من خوندم خدا بزرگ است تو اصطلاحات مون هم تا یک چیزی میشه میگیم خدا بزرگ است ولی این زیر و زبر و اینها یک ماجراست ، درک اینی که برای خداست حالا چی میخواد بشه و چه معرفتی تو این قضایا خوابیده یک بحث دیگه است ، درست میگیم یا درست   نمی گیم ؟ ما بحث و موضوع مون اینه من اصلا بحثی رو زیر و زبر نداشتم

خوب حالا خدا بزرگتر است ، عرض کردم خدمتتون آیا مشکل حل شده ؟ آیا عرب زبان ها فهمیدن؟

س- توی سوره بقره خداوند می فرماید« خداوند شرم ندارد .... به پشه بزند » دقیقا ادامه همین آیه         می فرماید ، خیلی ها هستن که نسبت به همین آیه دچار گمراهی بشن و بعضی های هدایت بشن

ج- همین را که الان گفتین رفرنس را هم بدین چون ممکنه بعضی موقع ها که ما اینو توضیح بدیم یکی بگه که نه آقا اصلا امکان نداره کلام خداست

س- من فقط اون نکته ای که روی کلمه الله اکبر اون فرمایشات شما را تو ترجمه فارسی کاملا متوجه شدم ولی ترجمه اش نمیشه خداوند بزرگ است ، خداوند بزرگتر است حالا دقیقا اون فرمایش شما درست است من منظورم اینجاست که اکبر خودش صفت تفصیلی را داره نشون میده اما آیه مستند در ارتباط با فرمایشات شما تو قرآن هست سوره بقره می فرماید که « خداوند شرم نداره یا حیا نداره که به پشه ای حتی مثال بزنه» و دقیقا ادامه همین آیه می فرمایند که این آیه بعضی ها را گمراه تر می کند و بعضی ها را هدایت میکند یعنی دقیقا همون فرمایش شما من منظورم فقط روی ترجمه کلمه اکبر بود که کبیر میشه بزرگ ، اکبر میشه بزرگتر

ج- حالا به هر حال همه اطلاعات مونو می ریزیم روی همدیگه جلسه قبل خانم اعرفی هم یک توضیحی به من دادن که خیلی جالب بود قبل از اینکه من برم دنبال بحث قدرت کلام و بقیه بحث هامون ، من حیفم میاد که ما این توضیح سرکار خانم اعرفی را نشنویم

خانم اعرفی- با تشکر از شما استاد اون هفته که شما بحث حمد را کردین ما در حمد و سوره هفت جا داریم که اسم شیطان میاد ولی وقتی که ما این اسم شیطان را ندانیم که در کجاها قرار داره اصلا اون حمد و سوره به درجه خودش نمیرسه که یکیش شما درباره الحمد گفتین که وقتی گفتین الحمدلله اینجا جدا میشه که اون الحمد خودش با لله سر هم بشه دولن اصلا اسم یکی از شیطان ها میشه بعد از اون الحمد لله رب العالمین  اگر اونجا باز ه به رب وصل بشه هرب هم باز یکی از اسم های شیطان است بعد در ایاک نعبد و ایاک نستعین شما اون روز قشنگ باز کردین ایاک را جدا کردین که فقط از او می خواهین که اگر ما ک  را به نعبد وصل کنیم کنعبد هم دوباره اسم شیطان است همینطور تا کنستعین  و تا آخر هفت جا هست ، ما اینو سال ها پیش درسش را گرفته بودیم ولی نمیدونستیم چرا استاد ما به ما گفت حتما نمازها تونو روی اینها سکت را انجام بدین در کتاب و قرآن ها نیست ولی به ماگفتن شما اون روز که به ما درس شو دادین ما تازه فلسفه اون روز را فهمیدیم از شما خیلی ممنونم

ج- جزء اضافه کاری هاست خیلی ممنون خیلی اطلاعات جالبی بود خوب اگر اینو برداریم یک          ایاک نستعین بنویسیم دوباره اینو که گذاشته مثبت یعنی شبکه مثبت منفی یعنی شعور مثبت شعور منفی یعنی آگاهی مثبت آگاهی منفی یعنی فرقی نمی کنه حالا ما راجع به قدرت کلام میخوایم صحبت کنیم این اطلاعات یک اطلاعات بسیار اساسی و جالبی بود ؛ انشاءالله کمیته قرآن پژوهی مون راه بیفته همه امکانات لازم را برای اینکه نتیجه تحقیقات شونو بتونن منتشر کنن ، ماهنامه ، فصلنامه بتونن منتشر بکنن و در اختیار قرار بدن

به هر  حال الان متوجه شدیم که از این می تونه اسم شیطان در بیاد میتونه غیر از این باشه و اینها ماجرا اگر گفتن شیطان نه خود شیطان فهمیدن که اگر اینطور بشه و اینها به هم بچسبد میره تو یک تشعشع منفی و باید باز بشه ، حالا باز بشه نه اینکه حالا باز شد معرفت بدست میاد ولی لااقل از تشعشع منفی نیست اگر به معرفت برسه که چیز دیگه است

بنابراین اگر ما یک بابی را باز کنیم به نام معرفت شناسی ادیان ، من کلی صحبت می کنم چون ما در بین مون اقلیت های مذهبی داریم من اگر که میگم ادیان برای اینکه هیچکس اینجا احساس چیز نکنه البته اطلاعاتی هم که راجع به قرآن پیش میاد همه دوستان اینو بدونن که درباره همه ادیان این ماجراها هست و حالا ما به طبع اینکه داریم اطلاعات همدیگر را مرور می کنیم و در اینجا هم ممکنه راجع به قرآن مجید صحبت بیشتر پیش بیاد ولی بطورکلی ادیان الهی اصول کلی شون یکسان است یعنی اگر ما در مورد قرآی نتیجه می گیریم در مورد عهد عتیق هم همین ماجراهاست عهد جدید هم همین ماجراهاست همین قصه هاست و هدف یکی است و مسائل پشت پرده هم یکی است اونجایی که "الیومنون بالغیب"  آگاهی های پشت پرده است ، آگاهی پشت پرده در واقع این ماجرا نبوده که هلو هلو برو تو گلو بگن ، همون طور که از قبل بوده خیلی از ماجراها و مسائل را در واقع می بایستی ما در میاوردیم بیرون و متوجه می شدیم و بکار می بردیم بنابراین به یک بحث و موضوع می رسیم که اگر قرار باشه در موضوع معرفت شناسی حرکت بکنیم که در واقع باید و لازم است که این کار بشه اینها مقدمات بحث هایی است که در شعور و ضد شعور دنبال می کنیم و بعدها به مسائل موسیقی و چیزهای دیگه هم می رسیم

س- ببخشید استاد میزان ادراکی که یک شخص داره و بار شعوری که روی این مسئله میاد چقدر تاثیر گذار است و کسی که اگر یک درک کمی را کرده باشه در مقایسه با کسی که ادراکش خیلی کامل بوده به اون موضوع آیا اون شخص اول بار منفی داشته یا اگر بار مثبت داشته نسبت به اون شخص بعدی که ادراک بیشتری را داشته چه تفاوت هایی را با هم می تونن داشته باشن 

ج- من خیلی متوجه سوال نشدم اول کس یعنی از کجا ولی یک چیزی را میگم شاید کمک بکنه اصولا اینجا مثل دو تا دریچه است صفر و یک است یا میشه این بطور کل یا میشه اون فی ما بین این نداره حالا         می خواد اول شخص باشد دست صدم باشه الان چندین قرن از ماجرای عرضه می گذاره فرق نمیکنه امروز ما بیایم اینو به هم بچسبونیم براش اینجوری میشه در واقع اون معنا و مفهومی که برای خودمون جا میندازیم یا این بار را داره یا اون بار را داره دیگه فرقی نمیکنه دست چندم باشه و حالا اگر این باشه امید به جایی داره امید به پیدا کردن راهی جای امید به پیدا کردن معرفتی را داره اگر این بود خوب دوباره لازم است برگرده بیاد از اینجا بره یعنی اینجا به چیزی نمیرسه یعنی علت اینی که شاید هم یک مقداری انسان ناکام است بخاطر اینه که در بعد معرفت شناسی حرکت نتونسته بکنه وخیلی موفق نبوده

مسئله ای که اینجا وجود داره حالا تو این عکسبرداری از این مولکول آب و ماجرایی پیش آمده خوب خیلی صحبت ها هست حتی اینکه اون کلمه یا اون چیزی که مد نظر شماست میگن روی کاغذ هم نوشتن چسباندن روی این دیوار آب و عکسبرداری نشون داده که مولکول آب تشخیص داده که این کلام مثبت است یا منفی است حالا این مسئله هست اگر فردی که اینو بچسبانه و مفهوم شو بدونه این بحث تبادل شعوری است اگر ندونه و اینو بچسبونه این یک ماجرای عجیب غریب تری را پیش میاره

س- ؟

ج- بحث اینجاست که این آزمایشاتی که هست این دوتا ، نتایجی که هست این باشه یک چیز میشه اون باشه یک چیز میشه و حالا به هر صورت سعی می کنیم اینو نشون بدیم بررسی بکنیم ، انشاءالله جلسه دیگه میاریم روی اشکال صحبت می کنیم ، اون معرفتش میشه اون چیزی که هست بله اون یک بخش از موضوع است که تا اینجا صحبت کردیم

یک موضوع اینجاست بحث جالبی که وجود داره که بهش می رسیدیم ما یک تشعشع شعوری داریم بحث اینجاست ، یک قسمتی از قضیه پس اینجا در واقع تشعشعات را ، یک تشعشع نیات داریم همون فاز مثبت و منفی است ، تفکر مثبت و منفی تشعشع داره و اون چیزی که پشت اون خوابیده یک مسئله است که آیا ما   می دونیم همون بحث رطب خورده و اینها ، ما یک تشعشع شعوری داریم ، چه بدونیم چه ندونیم اون تشعشع داره کار خودشو داره میکنه ، از ما نمی پذیره که ما نمی دونستیم و مسئله اینجا و یک نکته که من اینجا سوال کردم و باید ببینیم که آیا اینو هم ، اینو عکسبرداری کردن یا اینو عکسبرداری کردن یا الان دوتاش با هم هست ، انشاءالله جلسه بعد میاریم نشون میدیم و دنبال می کنیم ببینیم کدوم یکی از اینهاست

تشعشع صرف در واقع می تونیم بگیم تشعشع نیات است یعنی ما می دونیم آگاهی داریم بهش ، فاز مثبتیم فاز منفی هستیم همه اینها تشعشع مثبت و منفی داره اما تشعشع شعوری ربطی نداره که ما اطلاع داریم یا اطلاع نداریم

                      تشعشع شعوری              غیر وابسته به نیت

    تشعشعات

                      تشعشع صرف                 وابسته به نیت

                                                        تشعشع نیات

                                                        تشعشع تفکر

                                                        فاز مثبت و منفی

توجه بفرمایید که غیر عادلانه نیست انسان اومده معما کشف بکنه یعنی در واقع کار آدم تو این چرخه کشف معما بوده و در این ماجرا چیزی که وجود داره در واقع "یومنون بالغیب" ، بحث غیب بحث اون آگاهی که همچین رو هم نیست ، پنهان است ، نیاز هست که کشف رمز بشه نیاز است که در بیاد بیرون و اگر اینطوری بود که همه چی روشن بود دیگه به ما چه نیازی بود ، دیگه نیازی نبود ما تو این چرخه چه کارهایی انجام بدیم برای همین هم هست که یک بخشی خیلی پنهان است باز من به شما سر فرصت ثابت می کنم که اگر این نبود لوس و بی مزه میشد ، حالا صحبت می کنیم و شما می بینید که جذابیت موضوع به همین پیچیدگی هایی است که وجود داره اگر این پیچیدگی ها نبود افتخاری برا ی آدم نبود ، آدم افتخارش اینه که همه این پیچیدگی ها را ، خون ها می ریزه فسادها میکنه همه کار میکنه ولی اینا رو هم میتونه کشف بکنه

س- ؟

ج- عام است ، اما کی خواسته که پیدا نکرده ، درد نیست وگرنه طبیب هست این ماجرایی که اینجا وجود داره تمام جذابیت موضوع یک طرف است طراح است که تونسته همچین نقشه عظیمی را طراحی بکنه یک طرف است مخلوق است که  حالا ما هستیم که تونستیم این معما را کشف بکنیم یعنی در انتها آدم تونسته معما را حل بکنه

معما که حالا اینا اجزای بسیار ریز و کوچکی از این ماجراست و تونسته اینا رو کشف کنه ولی شما میتونید اینا رو ردش کنید؟ اگر ردش نتونیم بکنیم پس واقعیت داره اگر واقعیت داره پس کاربرد داره اگر کاربرد داره پس ما می تونستیم درش بیاریم اگر قرار بود انسان نتونه که طراحی نمیشد که انسان می تونه ، موضوع اینجاست که من  فقط این جواب را می تونم بدم که طالب می خواد ، ممکنه هر کسی فکر کنه طالب است ولی آیا طالب با طالب فرق می کنه یانه ؟ طالبی که واقعا میخواد حتما هم پیدا میکنه ، موضوع اینجاست حالا اگر که ما پیدا نکردیم بخاطر اینکه شاید اشکالی در نحوه جستن مون بوده ، در نحوه جستجو کردن مون بوده شاید، اما اینا چیزی را عوض نمیکنه الان ما در مقابل مسئله ای قرار گرفتیم که نمی تونیم ردش کنیم یا قبولش کنیم ، بعد یک موضوعی دردوره قبل با هم برخورد کردیم البته ما ازش خیلی سریع گذشتیم چون قرار نبود ما زیاد روش بند کنیم ، آلودگی تشعشعاتی شعوری بحثی که وقتی اینا رو بریم جلو یکدفعه        می بینیم که یکسری از کیفیات هستی تابع ماست بحث غضب الهی ، ما البته اونجا غضب الهی را روی یکسری از چیزهای خیلی نزدیکتر به خودمون من توضیح دادم مثل طوفان نوح چون برامون الان این طوفان نوح ملموس تر بود صحبت کردیم اما ساختار هستی ، فیدبک هاش یکسری ماجراهاش یکسری مسائلش دوباره تابعی از ما میشه ما چه شعوری به او بدیم او واکنشی انجام میده ، الان هم بازم ساده میگم زیاد     نمی خوایم بهش بند کنیم ولی در واقع همون طوری که یک مولکول آب از شعوری که ما بهش میدیم شکل میگیره و کج و ماوج میشه همون جهان هستی هم مثل یک مولکول آب می مونه یعنی از دور نگاهش کنن مثل یک مولکول است و تشعشعی که شعوری که ما به اون اعمال می کنیم یک واکنشی به خودش میگیره و یک چیزی را به ما بر می گردونه

س- استاد یعنی شعور ما از شعور تمام هستی بیشتر است که ما بازتاب شو می گیریم ؟

ج- نه نه ، شعور قانون داره انقدر شعور مساوی است با کل هستی توی هومیوپاتی هم همین است آبی را که در هومیوپاتی چیکار می کنن ، انقدرش برابر است با یک استخر است چه یک قطره به بیمار بدن چه بگن شش لیوان در روز از این آب بخور شعور کمیت نداره شعور کیفیت داره شعور چون نه ماده است نه انرژی است فاقد کمیت است لذا الان کوچکترین شعور من و شما در کل هستی در آن واحد چون زمان و مکان شامل حالش نمیشه تصورش مشکل است

س- برعکسش چی؟

ج- برعکس چی ؟ شعور هستی بر ما ، شعور ما بر هستی ، اون قوانین شعور تو این کتاب انسان از منظری دیگر ، قوانین شعور را یک نگاه بندازین بهش ، هستی بر ما ، ما بر هستی ، همینطوری که خودمون رو خودمون همه چیز بر همه چیز تاثیر میذاره ما روی هستی ، هستی روی ما تاثیر داره ، تاثیر آنی داره حتی برای ما موج آگاهی بیاد ، برای بشر ، یا ذلت بیاد خواری بیاد گمراهی بیاد هر چی که بیاد تابع شعوری است که ما به هستی میدیم و اینجا وقتی که بحث دعا در ادیان مطرح شده در واقع دعا مساوی است با  اعمال شعور بر هستی یعنی یک وسیله ای که ما بیایم بر هستی شعوری را اعمال بکنیم و هستی را باردار کنیم وقتی که این کار مدام داره صورت میگیره هستی هم به ما تشعشعات مثبت بده ، اینجاش یک خورده پیچیدگی داره ولی سعی می کنم که یک جورایی جاش بندازم

س- این شعوری که شما راجع بهش صحبت می کنید دوره 2 اشاره ای بر اتم ها کردین من یک آگاهی برام اومد که اینها در مرکز هستی هستن و متوجه شدم همه چیز دارای شعوراست گفتیم کربن ها اتم ها همشون ملائک هستن عرش خدا بر دوش ملائک هست ، ما آب می خوریم شعور است ، شعور یعنی همون ملائک درست است

ج- بله به عبارتی حالا راجع به اصناف ملائک انشاءالله بتونیم تحقیقات مفصلی بکنیم اصناف ملائک را دسته بندی و طبقه بندی بکنیم ، اصناف ملائک ، یک دو سه چهار پنج ، خدمتگزاران ، اونهایی که ، من اینجوری میگم البته تمام تمثیل های منو شما نشنیده بگیرید، ملائک دست به دست هم دادن تا هستی ، چرخ و فلک داره می گرده و آدم داره این مسیر را طی میکنه بعضی ها شون قانون هستند بعضی هاشون همون اتم ها هستند با دو بال و سه بال خلاصه هر کدام کارگزاری هستن این ملائک کارگزاران هستن تا این چرخه ، یکی از این کارگزاران ، کارگزاران تضاد است ، تضاد را به هستی القاء کرده ، کی بوده ؟ ابلیس ، گفتیم ابلیس با شیطان فرق داره یکی از این کارگزاران عمل و عکس العمل و اصلا تضاد را ، ملک تضاد ، کارگزار اعمال تضاد، اصلا طرح هستی را این کارگزار بقیه سجده کردن بقیه کرنش کردن اومدن تو هستی و یک جوری هر کدوم ماموریت هایی را که داره به یک شکلی که داره سر ماموریت های خودشون قرار گرفتن و بصورت ثابت و تثبیت شده قبول کردن که اینجا وایسن نگهبانی بدن ، اینها کرنش کردن اینها قبول کردن یعنی اینکه قرار شد اینکارو بکنن اینجا در مورد کارگزار اعمال تضاد ، یک بخش ثابت یک بخش متغیر ، یک بخشش رفت تو قالب قانون ، قانون تضاد شد یک بخشش متغیر است و ایجاد تنوع عجیب غریبی کرد به واسطه اون بخشی را که ما به خدمت می گیریم بخش متغیر شو میایم به شیاطین می رسیم ، یک بخش ثابت است ابلیس با شیطان فرق میکنه وقتی که اینجا میایم شیطان متغیر است و میتونه کاربردهای مختلفی را داشته باشه

خوب اینجا اینها یک بخش از زمینه را تشکیل دادن یک بخش قوانین را تشکیل دادن البته اینها از هم جدا نیست منتها اونجا توی متون ملک وحی ملک موت همه این چیزها درواقع مگر غیر از اینه که ملک موت قانون است قانون تولد و مرگ است ، قانون است یک موجودی نیست الان بیاد بالا سرمون بگه الان جونت رو بگیرم قانون است که جون ما رو می گیره ، آنتروپی است خستگی است وچیزی است که القاء شده به جهان هستی ، یک سیستم الکتریک است تا زمانی که می تونه نیروی حیات را تبدیل کنه سرپاست لحظه ای که نشد حالا طبق قوانین و مقررات و مسائل مختلف دیگه اونجا ماجرا تموم است این حاکم میشه دوباره به نوعی اصلا دیگه حاکم بر اینه دیگه و حالا راجع به خود هستی هم جدا صحبت میکنیم راجع به قوانین هستی بازم صحبت های کلی تری می کنیم ، خوب حالا در اونجا شما فکر کنید مثلا از عهد عتیق ، انسان نمی تونسته تازه به اعداد تسلط پیدا کرده بود ، تازه صفر تسنیه ، وقتی که در عهد عتیق تورات چند گانه میاد صفر اعداد ، صفر پیدایش ، صفر تسنیه ، اینها را میاد عنوان میکنه بحث اتفاقا یکی از اونها صفر اعداد انسان اعداد را بیشتر از 


                    کارگزاران                                                  خدا

اصناف ملائک   قانون                                                       شعور

                    اتم ها                                                       قوانین

                    ملک تضاد (کارگزان اعمال تضاد)                      اعداد

                    زمینه                                                                 انسان

               

حالا تا یک حدودی از قوانین نزدیک شده بود اما نمی تونسته بیش از یک حدی بازی فکری و ذهنی بکنه ، داشته دوران کودکی ما بوده دوران کودکی انسان بوده نمیتونستن با او به زبان نمی دونم چی صحبت کنن ، شما به کودکان مراجعه بکنید با کتاب بزرگسالان چه فرقی میکنه ؟ همه اونها

چو سرو کارت با کودک فتاد      هم زبان کودکی باید شتافت

می بینید که اونها یک خاله خرسه ای درست کردن یک آقا روباهه ای درست کردن به اونها شخصیت هایی دادن ، هر چیزی راه افتاده هر چیزی بال در آورده به راحتی بلند شده به راحتی پرواز کرده به راحتی و خلاصه کلام دنیایی است که با تمثیل و با اینها ، لذا کارگزاران هستی را اونها نمی تونستن بیان بگن که عرش خدا را ، مثلا ما تا اینجا 4 تا میدان را می شناسیم بیشتر از اینهاست حالانمی تونستن بیان بگن که عرش خدا را 4 تا میدان گرانشی و الکترومغناطیسی هسته ضعیف و قوی نگه داشته اومدن گفتن عرش خدا را ملائک نگه داشتن و خیلی ماجراهای دیگه ای که می بینید در واقع ما همین داستانها را میایم و بعد این ملائکه دو بالش هست سه بالش هست چون کشش ذهنی در این حدبوده ، در این حد هم ارتباط برقرار شده اونم فهمیده ، فهمیده که در واقع یک جوری پذیرفته که پس عرشی هست پس کارگزار هست اینا رو پذیرفته اینا برای اون روز کافی بوده همراه شدن اومدن قرار بوده از لابلای این حرف ها اونها مفاهیم معرفتی را بگیرن قرار نبوده که بیان به اتم

 که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

حالا مثلا ما فهمیدیم اتم چیه چه گلی به جمال هستی زدیم ، حالا این همه چیزهایی که ما در علم اومدیم چه گلی به جمال خودمون زدیم ؟ چه گلی به جمال هستی زدیم ، نمی فهمیدیم چه اتفاق عجیب و غریبی می افتد ، چیزی نشد انسان اون موقع سرگردان بوده انسان این موقع هم سرگردان است شاید هم بیشتر هم سرگردان شدیم چون تا زمانی که اتم را نشکافته بودیم خیلی راحت تر بودیم شب راحت می خوابیدیم اما الان خواب از چشممان رفته ، اونا می دونستن که ما مشکل مون تو ملائکه نیست ، ما مشکل مون تو الحمدلله ، مشکل مون تو الله اکبر است پس یک بخشی میاد که اون بخش ها معرفت هاش قرار است چی بشه و این حرف ها و یک بخش دیگه است که زمینه است و ما قرار است بیایم جلو باهاش و خلاصه در اولویت بعدی اونا رو سر زمان خودش کشفش کنیم ، در عهد عتیق امکان اینکه اتم را کشف می کردن نبوده ، طبیعتا اگر قرار بود در اون عصر بیاد می بایستی به زبان عهد عتیق میامده دیگه

س- ؟

ج- نه ببینید ، پس کی میذاشته ، پس کی گذاشته ؟ اون بازبان هم عصرهای خودشون صرفا می تونستن صحبت کنن ، آیا مثلا شما انتظار داشتین در عهد عتیق میامده مثلا آگاهی را که مثلا اینشتن گرفته راجع به بعد چهارم یا مسائل دیگه مثلا در عهد عتیق موسی هم میامده راجع به بعد چهارم صحبت میکرده

س- حضرت موسی به زبان نیست مسئله درک است دیگه اون درک را حتما داشتن ولی تو انتقال بیانشون مشکل داشته

ج- البته ما نمی دونیم مثلا استنباط من خودم از خیلی از اینها این بوده که اینها دیدن ، دیدن با توضیح فرق نمی کنه یعنی اصول قضیه دستشون اومده که این مثلا ماجرا چیست ؟ مثلا عارفی که میگه این کمر هستی موهوم را ، چون بگشایی به میان هیچ نیست ، من اطمینان دارم دیده ولی آیا تونسته برای هم عصرهای خودش بیاد حالی کنه که چی میخواد بگه این ماجرا می مونه ، بنابراین وقتی ادیان می خوان که حرفی بزنن صحبتی بزنن عام ، باید چیکار کنن ؟ باید زبان عمومی را نگاه می کردن و با زبان عام صحبت می کردن یک داستان هایی در قالب یک ماجراهایی برسونن که انسان برای هدفی اومده و خوب خیلی از مسائل هم      می بینیم که نسبت به اون زمان است مثلا خیلی از قضایایی که ما در قرآن مجید برخورد می کنیم و قرآن مجید در زمان برده داری عرضه شده با زبان عربستان اون روز با فرهنگ اون روز با توجه به اینکه برده داری بوده اینها عرضه شده حتی تا این حد بنابراین موضوع قبل از عهد عتیق ، نمی دونم برگردیم به هر جایی فرقی نمیکنه هیچ تفاوتی نمیکنه و می بینیم که یک اصول ثابت هست یک اصولی است که متغیر است و تابعی از زمان تابعی از خیلی مسائل اونجا ، اما در واقع اینجا اون اصول ثابت

س- استاد ، شما که به اون مرتبه شناخت رسیدید قدر خودت را شناختی به مرتبه ای اومدید که ملائک موندن پایین تر ، "تنزل" نزول پیدا کردن در مقابل شما ، استاد در مورد بحث شعور درخلقت شعور تعقل غریزی و شعور عشق گفتین که قدر انسان اینه که به اون شعور عشق برسه ، چون به اون شعور عشق رسیده اون شعور تعقل مونده پایین چون ملائک قوانین هستن و شعور بالاتر از قوانین هست و هر کسی به این پی ببره همین در تایید فرمایش شما در مورد اینکه پشت این کلمات شعوری هست یکی هم قوانینی حاکم هست

ج- خیلی ممنون احسن بسیار عالی ، البته تو بحث لیله القدر و اینها یک موضوعات مبسوطی داشتیم الان تو این قضیه بگم خدمتتون ، خدا شعور و هوشمندی ، هوشمندی ایجاد کننده قوانین بوده یعنی قوانین را در واقع هوشمندی بنیان گذاشته ، قوانین اعداد را یعنی این کمیت ها را القاء کردن به هستی ، این خالق اینه این خالق اینه ، احسن الخالقین شد یا نشد؟

در واقع ببینید که این اینو بنیان میذاره این اینو بنیان میذاره و این اینو وحالا یک مطالب ریزتری هم تو این رابطه اگر کلی نگاه کنیم اگر مطالب ریز این مجموعه را ولش کنیم مطالب کلیش ، انسان برای فهم اینی که این خالق اینه این خالق اینه ... از اینوری اومده اول فهمیده این عدد است بعد فهمیده بابا این اعداد خودشون تابع قانون هستند و در واقع این اعداد خودشون ناشی از قانون هستن و بعد فهمیده این قانون هم می باید هوشمندی می بود که در واقع قوانین را بنیان می گذاشت لذا" فتبارک الله احسن الخالقین" شد یا نشد؟

س- وقتی تشعشع میگین باز مثبت و منفی میشه ؟

ج- تشعشع ، الان من اینجا نوشتم تشعشع صرف ، صرف مثبت و منفی منظورمون فاز و اون چیزهاست ما مشکل واژه پردازی داریم ، در فارسی که داریم ، حالا برای ترجمه همین ها هم دوستان کمیته ترجمه مون میدونن که چقدر مشکل داریم

ببینید ما منظور اینجاست که بدونیم یک بار این تشعشع وابسته به نیت این غیر وابسته به نیت است

س- استاد اولی را میتونیم بگیم انعکاسی یعنی هر کاری من انجام میدم انعکاس پیدا میکنه یا مثبت است یا منفی

ج- بله انعکاس است اما دومی غیر وابسته به نیت ماست ، حالا عرض کردم خدمتتون اگر بخوایم بریم تو یک جزئیاتی به یک مطالب عجیب غریبی ممکنه برخورد بکنیم ولی فعلا این دو تا دسته را نگه داریم تا بعد بریم توی روح جمعی حافظه جمعی

از ابتدا به انتها ، چرا ما الان از تاریکی می ترسیم ؟ چرا چرا چرا ؟ و بعد می بینیم که درست فکر کردیم غلط فکر کردیم هر چی فکر کردیم در دو دسته صرف تشعشعات شعوری اینها محفوظ است و ما از اونها برخوردار هستیم ، مباحثی در ادیان مثل غسل تعمید مثل ماجرای غسل ، ادیان اصولا بحث غسل در اونها هست حالا این غسل یک جایی بصورت غسل تعمید است یک جایی در رود گنگ است یک جا به یک شکل دیگه است حالا ما خودمون هم داریم اونوقت به یک مباحثی می رسیم که این مباحث را به شکل ها ، یکدفعه میگن یحیی تعمید دهنده حالا چرا یحیی تعمید دهنده خوب این همه در طول تاریخ ممکنه این کارها شده باشه لذا ما برای اینکه اونجا وقتی رسیدیم به این تعریف ها بتونیم تعریف های چیزی داشته باشیم ابتدا به ساکن اینها باید برامون مشخص بشه یک خورده تفکیک پیدا بکنه و ما یک خورده بهش اشراف پیدا بکنیم بعد تا اونجا ببینیم که مثلا بحث غسل ، غسل تعمید این حرف هایی که مطرح شده چگونه است

س- ممکنه خواهش کنم دوباره اون قسمت خدا هوشمندی قوانین اعداد را یکبار دیگه بگین ، کتاب شما را که می خوندم قسمتی که رسیده بودم و مجاز و حقیقت یعنی هر کدام نسبت به حقیقت، عین همین پله را داشتیم میرفتیم تا برسه به اون حقیقت یعنی در واقع داریم میگیم ظاهر باطن انتهاش اگر بتونیم اینا رو یک ماتریس درست کنیم ازش خیلی نتایج خوبی می تونیم بگیریم همین طوری که ما از اعداد میریم هوشمندی شعور و فلان همین طور از دنیای خودمون به دنیای مجاز دیگه ، از آینه به خودمون که واقعیت حقیقت هستیممن وقتی تمام اینها را رفتم واقعا به هیچ مطلق رسیدم یعنی به اون اصل اصل اصل یعنی من حتی شعور کیهانی را مجاز دیدم

ج- بله ، این شعور هم ، یک جایی این مجاز است نسبت به این اما نسبت به خودش حقیقت است ، من اگر اینو ولش کنم با شتاب ده متر بر مجذور ثانیه میاد پایی این واقعیت برای خودش نسبت به خودش حقیقت هم هست اما نسبت به قوانین چی ؟ وقتی میریم نسبت به قوانین می بینیم که این قرار داد ماست ، قرار داد ده متر بر مجذور ثانیه اینم نسبت به اون مجاز است اونم نسبت به بالایی مجاز است بنابراین زیر مجموعه خدا همه مجاز است زیرمجموعه اون چیزی نیست که حقیقت باشه اما من الان نسبت به خودم چی هستم ؟ اگر برم جلوی آینه وایسم اون مجاز من حقیقتم ولی نسبت به بالاتر بالاتر ، بنابراین هر چیزی هم حقیقت داره هم نداره ، هم مجاز است هم حقیقی است چرا؟ چون تا ندونیم نسبت به کجا نمی دونیم که دقیقا چه وضیعتی داره

س- استاد شما این نمودار شعور را ترسیم فرمودین ولی ما هیچ استنباطی از ضد شعور نداریم چون تو این هم مثبت هست هم منفی هست ضد شعور چه مفهومی پیدا میکنه ، توی مثلثی که کشیدین مقابل شعور تو ستاره داوود یک ضد شعور بود و هرچی راجع به شعور بحث میشه الان استنباطی از اون قسمت پایین نداریم چه مفهومی داره

ج- در واقع مثبت منفی ، ما وقتی میگیم شعور یعنی مثبت منفی دیگه مثبت و منفی شو نمی گیم تو دلش خوابیده اما اگر لازم شد بگیم شعور مثبت لازم شد بگیم شعور منفی ولی بطور کلی هرجا گفتیم شعور هوشمندی یعنی مثبت و منفی

س- شما یک بحثی را توی قسمت الله اکبر مطرح کردید نوشتید مثبت منفی این دوستمون یک سوالی را مطرح کرد گفت برادر یا تو مثبتی یا تو منفی اگر تو منفی هستی بر می گردی میای تو مثبت حالا ایشون صحبتش مرتبه داره اگر تو منفی هستی تو منفی هستی اگر تو مثبت حالا این دید سیاه و سفید را در ما تقویت میکنه یا سیاهی یا سفید خاکستری نداریم شعور هم همین است مثبت داره منفی داره اونجایی که داشتید راجع به شعور صرف صحبت می کردید بعد مثبت و منفی گذاشتید چیزی که شعور نیست چیست ؟ ما یک شعور داریم همین شعور مثبت است و منفی شعور مثبت باعث میشه آگاهی بره بالاتر شعور منفی باعث میشه من تنزل پیدا بکنم ، ضد شعور چیه ؟

ج- یک بخش از این شعور وابسته به نیت یک دسته غیر وابسته به نیت حالا مثبت و منفی شعور و         ضد شعور  

س- استاد می تونم نظر خودمو بگم در این رابطه ، فکر میکنم که اون چیزی که خودشعور است این قیاسی که می کنیم مثل کلمه " نفخه فیه من روح" است مقایسه اون با روح القدس است اینه داستان ، اون درسته در بطن خودش داره اونجا اون میشه ثابت برای همه میشه ، حالا برای انسان مختار میشه برای بقیه دارن ولی اختیار دار نیستن توی اون روح ، حالا بحث روح القدسی میشه شرح وظیفه ای یعنی ضد شعور ، شعور وظیفه ای میشه ، وظیفه منفی است اما شعورمنفی و مثبت ، شعور منفی شعور مختار منفی است شعوری که نیت من وابسته است اما ضد شعور ، شعوری است که به نیت من وابسته نیست خودش منفی است ولی به من بستگی نداره

ج- خوب در واقع همین میشه دیگه یک دسته وابسته به نیت میشه اختیار است    

خوب از این بحث معرفت کلامی و قدرت که جلسه قبل توضیح دادیم مفصل و با هم ادامه میدیم ، اما کلیه آداب و رسوم و مسائلی که پیشنهاد شده همه اونها هم به نوعی جریان هایی را در خودشون راه می انداختن و سیر آفاق و انفس بوده یعنی سیر به بیرون و سیر به درون ، مثلا سیر به بیرون مثل ارتباط قونیه ارتباط وحدت سیر درون مثل پاکسازی چاکراها ، یکسریش کار بیرون است یکسریش کار درون بوده حالا در این خصوص اگر که انسان یک روزی دست بلند کرده در اون زمان منظورش این نبوده که خدا در آسمان است بگه ای خدای آسمان احتمال بسیار زیاد البته اینا با دریافت های ما هست در اون روز هدایت شده اولش هدایت شده دستشو بلند کرده دیده داره یک چیزی می گیره ولی بعدی ها تقلید کردن بعدی ها نفهمیدن که اون اولی ها اون وسط چی شده روح ماجرا این وسط یک جایی نمی دونیم قیچی شده و در واقع این دریافت بوده چیز ساده ای که با هم در ارتباطش قرار گرفتیم خیلی از دوستان تجربه کردن     

برقراری ارتباط

دوستانی که ارتباط را دریافت کردن ؟ دوستانی که در نماز تونستن ارتباطی داشته باشن ؟                                             

 دوره 8 جلسه دوم ساعت دوم           4/8/86

 خوب دوستان عزیز یک ارتباط دیگه که برقرار میکنیم شما میرید به حالت قنوت

برقراری ارتباط ، دوستانی که این ارتباط را متوجه شدند؟

ضمنا توجه داشته باشین به اختلافی که ارتباطات میتونه داشته باشه اینو مد نظر داشته باشند چون تعدادی هست که بعدا بتونید قیاسی هم داشته باشین ، دوستان خواستند این مسئله را دوباره توضیح بدیم چون اونطور که باید حل و فصل نشده

ما وقتی در مقابل افراد هستیم ، ما در مقابل یک آدم افسرده قرار می گیریم در معرض تشعشع منفی قرار    می گیریم مثلا گفتیم که با یک نفر که سر حال است برخورد می کنیم یک تشعشع میاد وقتی یک آدمی مضطرب و نگران است یک احساس و حال دیگری داره

خوب توضیح دادیم موضوع رطب خورده را ، وقتی کسی می خواد کلامی را بگه که خودش به اون کلام اعتقاد نداره یک تشعشع هست وقتی اعتقاد داره یک تشعشع هست اون موضوع رطب خورده ، پس تمام حالت های درونی ما که ما به اونها واقف هستیم و میدونیم مثل همون موضوع رطب خورده اینها یک تشعشعی داره اما یک دسته دیگه از تشعشعات ما از کم و کیف اونها با خبر نیستیم مثلا شرک تشعشع داره تشعشع شرک ، از خیلی وقت پیش گفتیم شرک تشعشع داره همین یک چیزی گفتیم و رد شدیم اما اگر که ما از هفت میلیارد انسان حالا اونا که در قالب و چارچوب ادیان هم هستن بپرسیم که چند نفر در شرک هستن چند نفر فکر می کنید چند نفر دستشونو بلند می کنن ؟ هیچکس ، هر کسی بقیه را نگاه می کنه ببینه کی تو شرک هستن ولی در واقع یک چیز عمومی ، اگر بخوایم بیایم تو یک بررسی تخصصی خاص بریم داخلش می بینیم که اصلا انسان در شرک بدنیا میاد همون چشم ظاهر بینی و باطن بینی است اونی که چشم ظاهر بین داره ، داره گل وسنگ می بینه اصلا یک تشعشع داره اونی که از این و اون رسید به چشم باطن بین یک تشعشع دیگه داره خوب اونی که اینجا الله اکبرش اینه الحمدلله ش اینه یک تشعشع داره اونی که اون طوریه یک تشعشع دیگه داره اما خودش واقف نیست ، اما آگاه نبودن خودش دلیل بر نبودن اون تشعشعات است ،

خوب شد چند دسته ؟ شد دو دسته ، حالا حل شد یا نشد؟ نه

دسته دوم اونهایی است که غیر وابسته به نیت ما بود ، ما خبر نداریم که تو شرکیم خبر نداریم که تو من دون الله هستیم یعنی قبول نداریم ، نه قبول داریم اصلا اگر بیان به ما بگن میگیم از ما موحدتر نیست کسی خودشو تو شرک نمیدونه که اما توی این بحث هایی که با هم داشتیم به این نتیجه رسیدیم که نه بابا اینام تشعشع داره اصولا همه مسائل ما همراه با تشعشعات است یا بهش واقفیم یا بهش واقف نیستیم

س- ؟

ج- بله اثر خودشو داره ، هستی متاثر است ، جهان هستی بازتابی را به ما بر می گرداند بازتاب هایی را داره که این بازتاب ها بخشیش توی موضوع تشعشعات شعوری است اگر یک مولکول آب از شعور ما تاثیر    می گیره همه هستی هم از شعور ما تاثیر میگیره به عبارتی   

 

میکروکازمیک = ماکروکازمیک

دنیای یک اتم = کل جهان هستی

یک مولکول آب = کل جهان هستی

یک ذره شعور = شعور کل هستی

کل هستی = شعور بشر

بشر= مجموعه انسانها

خوب اینا درست هست یا نیست اصلا تا اینجا علمی حرف زدیم هیچ جیزی غیر علمی نیست ، یعنی دنیای علم به این نتیجه رسیده که میکروکازمیک مساوی است با ماکروکازمیک ، دنیای یک اتم مساوی است با کل جهان هستی اما در مورد شعور هم اینطوراست ، یک ذره شعور مساوی است با شعور کل هستی چون شعور فاقد کمیت است ، اگر یک مولکول آب تاثیر می گیره کل هستی تاثیر می پذیره اما کل هستی از چی تاثیر می گیره؟ کل هستی از شعور بشر ، بشر جمع انسان هاست پس من ، شعور من گفتیم که وقتی الان از زمین فاصله بگیریم زمین میشه یک نقطه ، شما الان کهکشان نمی دونم چی را در آسمان نگاه می کنید یک نقطه است اما اگر بخوای بری تو دلش که ، اما شما با یک نقطه سرو کار دارید ، اگر اونجا ساکنینی داشته باشه مثلا میلیاردها ساکن داشته باشه شما شعور اون ساکنین را چه جوری دریافت می کنید؟ بصورت یک تشعشع مخلوطی شده و ما داریم دریافتش می کنیم میگیم شعور بشر ، الان میگیم شعور بشر ، آگاهی بشر ، آگاهی بشر میگیم یعنی چی ؟ یعنی هممون آگاهی ها مونو گذاشتیم روی هم ، همه شعورهامونو گذاشتیم رو هم همه چیزهایی که داریم ایجاد می کنیم ، کمالی را داریم ، میگن کمال بشر کمال بشر یعنی اونجه را که داریم گذاشتیم رو همدیگه ، حالا ما اومدیم شعور کائنات ، شعور خورشید ، شعور ماه ، شعور گیاه ، اونها ثوابت هستن ، ثابت هستن یادتون باشه یک توضیحاتی قبلا دادیم گفتیم شعور زمینه شعور حیات شعور تعقل غریزی و ... اونها ثابت است یعنی خورشید شعور ثابتی را داره به هستی میده ، آندرومدان داره شعور ثابتی را میده ، هر جزئی را از این بی نهایت اجزاء بگیریم شعور ثابتی را داره میده ، در حالا حاضر شعور ثابت است مگر بشه سیاهچاله بشه یک شعور بعد سوپرنوا بشه یک شعور اما در هر لحظه اونا یک شعور ثابتی را دارن میدن

س- توی اون طبقات اعداد و شعور آیا اینها می تونن در داخل شعور نقشی داشته باشن طبعا اینطوری که شما میگید اینا در مراتب هستی یک مراتب پایین تری دارن ، ارتباط شعور و قوانین اینجا ترسیم علمیش چطوری می تونه باشه که ما از نظر ذهنی چطوری می تونیم یک چنین فضایی که بتونه این شعور حرکت بکنه و در اونها مدیریت بکنه و در این تنوع خلقت اگر خود شعور یک عنصر باشه مدیر

ج- شعور عنصر نیست ، هر عنصری شعور داره این در هومیوپاتی هم داره از این اصل استفاده میشه که هر عنصری یک شعوری داره

س- خوب وقتی ما از یک شعور استفاده می کنیم می خوایم بگیم شعور یکی است اگر تنوعی وجود داشته باشه این تنوع در چه چیزی می تونه باشه

ج- شما وقتی که بیاید در مورد کل هستی ؛ شعور زمینه صحبت می کنید دیدیم که اصناف ملائکه کارگزاران هستی اینا ثابتند ما از ملک برتریم ، یکی از چیزهایی که بعدا میایم می بینیم که ما از ملک برتریم همین بود که روی این نردبان اونا توی چیز هستن ما خیلی مراتب بالاتری راداریم و اون تعقلی که نهایتا در بخش اصناف کارگزاران هست ما باز اون یک چیزی اضافه تر داریم اما در واقع ما وقتی راجع به جهان هستی صحبت می کنیم همه اونها یک چیزی رو دارن میدن دیگه ، تغییراتی هم که میکنه شعور عوض میشه وقتی عرض کردم این خورشید است یک شعور داره وقتی شد سیاهچاله یک چیز دیگه میدهو بعد از اینکه سوپرنوا شد داره یک چیز دیگه میده به هستی اما اینا ثابت است در هر لحظه اما اون چیزی که متغیر است شعور ماست که میتونه بر همه اونها غلبه پیدا بکنه مثلا شما میگین شعور سولفور اصلا ثابت است در هومیوپاتی تمام عناصری که شناسایی شده دیگه معلوم است شعور سولفور چیه ، تغییر دیگه نمی کنه شما هر ترکیبی را بگین هر مولکولی را بگید شعور ثابتی داره در بحث هومیوپاتی بحث همینه دیگه در واقع شعور شناسایی شده شعور ثابتی داره ، اما شعور متغیر را کی داره ؟ ما داریم ، یکی از چیزهایی که ما در هستی تعیین    کننده ایم یعنی اشرف مخلوقات هستیم ، حالا اینجا از بعد شعوری می تونیم نگاه بکنیم دفعات قبل از یک ابعاد دیگه نگاه کردیم الان می تونیم از بعد شعوری نگاه بکنیم ، انسان است که شعورش ، بازتاب شعوریش متغیر است یک درخت یک حیوان ثابت است هر چی را بریم شعور ثابتی را داره اما تنها موجودی که حالا فعلا ما می شناسیم شعور متغیر داره ما هستیم ما الان یک می تونیم یک شعور مخربی را به هستی اعمال کنیم می تونیم یک شعور مثبتی را اعمال بکنیم

س- اون مراتبی را که بعد از خداوند میاد به شعور می رسیم اون قسمت چه تعریف داره اون شعوری که بعد خداوند هست و بعد میاد روی قوانین و اعداد این پیوستگی اینها چه تعریف داره

ج- در بحث هوشمندی ، هوشمندی عامل کنترل ، عامل حرکت مثلا جهان هستی از چی ساخته شده ؟ از انرژی ، انرژی بعد متراکم شده ماده را داره ، خود اینها ارتعاش بنیادی داره این ارتعاش بنیادی را کی سر و سامان داده یعنی حرکت را کی جهت داده ؟ شعور است ، هوشمندی ، پس هر نوع ارتعاش بنیادی اومده چند نوع کوارک داریم که بعد از اینجا به پروتون نوترون الکترون و اینها می رسیم این ارتعاش بنیادی به سمت هر کدوم از اینها میاد یک جور شعور دیگه پایه گذاری میشه یعنی یک subdivision داره یعنی یک         زیر مجموعه پیش میاد وقتی مثلا کوارک ها یک شعوری دارن وقتی میاد پروتون نوترون الکترون میرسه یک شعورهای دیگه وقتی میاد به اتم میرسه یک شعور دیگه وقتی به مولکول میرسه یک شعورهای دیگه یعنی در واقع خود مسئله شعور اینجا چی میشه ؟ یک شعور پایه میاد اینجا کوارک ها بعد اینها میان پروتون نوترون الکترون حالا با یک سلسله مراتب طولانی بعد می رسیم به اتم بعد می رسیم به مولکول خوب حالا هر کدوم از اینها یک شعوری دارن ، الان در بدن من همه این شعورها خوابیده یعنی هر سلول را جدا کنیم بریم رو مولکولش ، مولکولش یک شعور داره و به DNA  برسیم یک شعور دیگه داره وقتی به پروتون و نوترون برسیم اونا هر کدوم شعور دارن مجموعه ای از این شعور این مرکب را تدارک دیده اما یک چیز دیگه اینجا سوار بر این مجموعه شعور است این یک چیز داره ولی اون عاملی که من میگم متغیر است و تعیین کننده است اون درون الان داره خودش ایجاد تشعشع میکنه خودش ایجاد شعور میکنه خودش ساختار شعوری از خودش ابراز میکنه و بروز میده

                                                        شعور

                         کوارک ها                                                  ارتعاش بنیادی

                                       
                   

 

 

                                                          پروتون       نوترون       الکترون

س- خود اونها فضای شعوری دارن ، فضایی که اینها در داخل اون معلق قرار میگیرن آیا اینها هم جزء اون شعور تعریف میشه؟

ج- این مسئله شعور در شعور در شعور بی نهایت طبقه بندی داره ، بی نهایت این شعور ارتعاش بنیادی را ایجاد میکنه و بعد میاد یک بخش زمینه ایجاد میکنه وقتی به مامیرسه اون عاملی که سوار بر ما هست از این شعور چه بهره برداری میخواد بکنه خودش یک بازتاب شعوری دیگه داره

س- من احساس می کنم این شعور داخل همدیگر قرار داره از شعور هیچی نیست این شعور در داخل اون قرار داره

یکی از حضار- هر جرمی از اجرام که ساختار عالم هستی را --- کرده دارای چرخه ای است که دارای شعور است شعور از مشعر میاید و مشعر جایگاه دیدن است واصل سیر تکامل به واسطه دیدن انجام می شود تمام عناصر به واسطه آنکه در جایگاه خاص و ثابتی قرار می گیرند که ماموریت شدن به آنها داده میشود اختراعات را ایجاد می کند و همه عالم هستی به این واسطه ایجاد شده

س- در خصوص خورشید و ماه و همه پدیده های که فرمودید شعورشون شعور ثابت هستند اگر قرار باشه شعور انسان ثابت نباشه و سایرین دارای شعور ثابت باشه اینجا به نظر میرسه که حرکت جوهری کاملا دیگه باید کنار گذاشته بشه چون در حرکت جوهری ما داریم که همه selection های یک موجود تغییر پیدا میکنه

ج- گفتیم در یک لحظه خورشید الان اینه اگر داره میره جلو مثلا سیاهچاله اصلا عوض میشه بعد میشه سوپرنوا مثلا یک دانه یک شعور داره ولی وقتی جوانه زد یک چیز دیگه میشه وقتی ساقه زد یک چیز دیگه میشه اما اجزاء شعور ثابت است یعنی مثلا سولفور ثابت است تا ابد ثابت است کمالش ثابت است تو ترکیب تغییر شعور میدن مثلا در مورد عناصر جدول مندلیوف شعور ثابت است اینو در هومیوپاتی دوستان میدونن شعور ثابت است کمال ثابت است هیدروژن از این هیدروژن تر نمیشه اما تو ترکیب و تو اون حرکت جوهری که اومده توی این ترکیب خورشید داره میره جلو هر روز یک چیز دیگه میشه شعورش هم عوض میشه اما عناصرش که مثلا هیدروژن هلیم هست الان روی خورشید هلیم شعورش ثابت است هیدروژن ثابت است ولی هر چه میریم هیدروژن ثابت است ولی هر چه میریم هیدروژن کمتر میشه هلیم بیشتر میشه داره شعور تغییر میکنه ، فقط ما هستیم که یک بازی میتونیم داشته باشیم تشعشع شعوری باشه ، خالق دوباره خودمون به یک جوری به یک نحوی شعور مثبت و منفی را ساطع بکنیم با شعور بازی بکنیم ، هنر بازی کردن با شعور را ما داریم

س-

ج- اول خلق شده ، ما آخر از همه بنظر میاد خلق شدیم دیگه ، اول صحنه را آماده کردن همه چی را چیدمان کردن بعد نقش اصلی صحنه آمده رو صحنه ، همه صحنه را آماده می کنن بعد میان و اداره کننده صحنه بعد مشخص میشه کی نقش اول است ، خوب همه این صحنه ها رو چیدن درسته ، اما در خصوص اونها ، اونها هم در لولی پایین تر از ما ، یک لول پایین تر از ما که قبلا روی چرخه روی اون نردبان خلقت اون چند مورد را با هم صحبت کردیم شش مورد کلی را صحبت کردیم که شعور زمینه ... که وقتی می رسیم اینجا می بینیم که اینجا را سابقه داریم اگر قرار صرفا به عقل بود اگر قرار صرفا به توانایی هایی بود خوب اونها از ما تواناترند چرا دنبال ما اومدن زودتر از ما هم خلق شدن دیگه برای چی دنبال ما اومدن ما اومدیم که چیز جدیدی را عرضه بکنیم که تجربه نشده بوده و حالا بنابراین تشعشع شعوری ما هم دیگه بدیهی است دیگه خود عشق تشعشع ؛ وقتی عشق اینجا هست شوق هست ذوق هست شور هست غیره هست تو تشعشعات ما تاثیر میذاره اونها می بینیم که کیفیت حضورشون با کیفیت حضور ما تفاوت میکنه بنابراین دو جور تشعشع شعوری مختلف میتونه این وسط

س- ؟

ج- عرض کردم خدمتتون الان دیگه خودمونو دیدید دیگه یک تافته ، انسان رادیگه داریم به این نتیجه      می رسیم تا اینجا از جند بعد نگاه کردیم به انسان به آدم یعنی ، حالا در مورد انسان را در نظر می گیریم       می بینیم که باز هم تاثیر گذریش در هستی فرق میکنه با سایرین خیلی فرق داره واز اینجا به بعد ماجرای تاثیر پذیری شعوری یا یک چیزی که ما گفتیم آلودگی هستی اینورش بیشتر با بحث آلودگی سرو کار داریم ولی بطور کلی تاثیر پذیری شعور در هستی میتونه خودبخود برای ما یک پدیده های مثبتی را ببار بیاره یا یک پدیده های منفی را می تونه ما رو جلو بندازه میتونه عقب بندازه و دوباره یک جوری هستی داره یک چیزهایی را با ما تبادل میکنه با ما رد و بدل میکنه حتی اگر این تاثیراتی را که ما در نظر داریم پیش بیاره شاید در انرژی های مختلف کیهانی هم تاثیر بذاره ، شاید

س- ؟

ج- "و ما خلقنا جن و الانس الا لیعبدون" اینا رو که توضیح دادیم ، نه نه شعور مثبت و منفی نیست بحث انس مثبت باشه اون منفی باشه نیست

س- من میگم حتی جن وقتی قرآن کنار هم میاره حتی وسوط را

ج- ماموریت شون ، این ماموریتی که دارن از جنس آتش هستند دیگه ، از جنس آتش اگر باشه عامل آزمایش ، اگر از جنس خاک باشه عامل تاثیر پذیری است ، خاک و آب ، این خاک و آگاهی قاطی بشه شکل پذیر میشه ، ما شکل پذیریم آگاهی میتونه ما رو شکل بده شکل مثبت بده شکل منفی بده ، حالا نیاز به چی داره از حالا به بعد شما کوزه ساختین نیاز به چی داره ؟ آتش باید بیاد وسط تا معلوم بشه این کارائیش چیه ؟ حالاکه با آگاهی قاطی شده و این خمیر درست شده باید آتش به وسط بیاد لذا از جنس آتش ، دو تا عامل مهم از جنس آتش هستند که وسایل پختگی ما هستند و بعدا هم هیزم های جهنم هستند چون بعدا میان میگن که ما بودیم که اینجوری شد و بعد همون ها هم آتش حسرت را ایجاد می کنن و از هیزم های اونجا ، هیزم که در واقع هیزم زمینی نیست که ، بنابراین ، این دو تا ماموریت دران "لیعبدون" تا چی باشه ؟ بجا آوردن رسالت عبد بودن بندگی ماموریت شون ، لذا جن ماموریت پاسداری داره ماموریت آزمایش داره ما رو تطمیع می کنه ما رو در معرض چیزهای مختلف قرار میده مثل موم تو دست ما میاد خودشو قرار میده مثلا من ثروت میخوام یکی شونو میگیرم میگه چشم همون چراغ علاء الدین میگه من در خدمتم چی می خوای ؟ اگه نگه من در خدمتم دست من باز نمیشه ، دست من رو نمیشه بله من وقتی      می بینم یک همچین غولی در اختیار من است بعد میگم خوب من چیکار کنم چیکار نکنم هر چی درونم است می ریزم رو ، میگم آره من ثروت میخوام قدرت میخوام ، وسایل آزمایش ما هستند ، ما میریم موکل می گیریم وقتی گرفتیم دست مونو رو میکنیم وسایل آزمایش ما هستن همین ها هستن میشن هیزم جهنم میگن یادته فلان جا من دست تو رو کردم تو اینا رو می خواستی ، بنابراین ، این ماجرایی که اونجا هست به این صورت است و اینا شرح خلقت هستند و یک عده هم پاسداری دارن می کنن به محض اینکه ما     صدمه ای به هستی بزنیم حتی بعدها به توضیحات دقیق تری هم ممکنه برخوردکنیم ، توضیحات ریزتر و دقیق تری در رابطه با شرح وظیفه و فلسفه خلقت بر بخوریم  

س- ؟

ج- بحث اختیار داره و از اختیارش یک جوری هدف را استفاده می کنن یک دسته ماموریت شونو گم     می کنن ، میان دنبال تقلید از ما ، مثلا اونا نیاز ندارن مثل ما عروسی بگیرن ولی میان از ماتقلید می کنن ساز و ضرب و فلان مثلا اونا به طلا نیاز ندارن میان از ما تقلید می کنن دنبال طلا هستن یکسری از مسائل شون را میان شرح وظیفه خودشونو گم می کنن میان دنبال تقلید از ما و چیزهایی را که ما دنبال می کنیم اونها جذب این ماجراها میشن و محفل هایی درست می کنن که دقیقا تقلید از ماست اونها وابسته به مکان نیستن خیلی از مسائل ما به درد اونا نمی خوره حالا چون اختیار دارند این مسئله چیز را به دنبال خودش دارن اما دامنه تخلفات اونها محدود است نهایتا از من تقلید کرده اومده داره پاشو میذاره جای پای من ، ولی انسان خیلی دامنه تخلف بسیار وسیعی داره و چیزهای انحرافی اونها خیلی محدود است مثلا یک جنی راه نمیفته جامعه جن ها را نابود کنه جنگ جهانی راه بندازه تو خودشون ، نهایت تخلف یک جن یک چیز محدودی است ولی انسان یک چیزی داره که یکدفعه دنیا را به ورطه نابودی بکشونه مثلا کاری را که انسان میکنه در زمینه جنایات و اینها هرگز اونا همچین چیزی ندارن یکسری ماجراها را از ما تقلید می کنن این نهایت تخلف اونهاست و لاغیر ، چیز دیگری نیست که حالا اون ها چه بکنند اما در مورد ما این نهایت نداره یعنی انسان بین پایین و منفی بی نهایت و مثبت بی نهایت در یک تلورانس عجیب غریبی است میتونه به اناالحق برسه ، میتونه یک انسان سمبل دقیق یک شیطان باشه  یعنی ببینید چه تلورانس عجیب غریبی میتونه داشته باشه ولی جن اینطوری نیست جن انالحقی نداره منهای بی نهایت هم نداره یک تلورانس خیلی محدودی تو این راستا داره اما انسان میتونه همون بحث انالحق است دیگه ، میتونه اناالحق بشه میتونه به مقام معصومیت برسه تا این حد میتونه ، میتونه به مقام صالح برسه خیلی از اینها را میتونه برسه و منهای بی نهایت هم یعنی دقیقا شیطان مجسم بشه یعنی نهایتی نیست که بگیم انسان از این خبیث تر دیگه نمیتونه باشه باز هم از اون بیشتر هم امکانش هست

باز هم بیایم بحث ماجرای قدرت کلام را نتیجه گیری بکنیم و بریم تو یکی دو تا ارتباط دیگه قرار بگیریم

پس ما با کلام ، یک جا کلام حالا اونجا صحبت از عمل و اینها اومد ، پشت کلام پی خوابیده ؟ اندیشه ، بحث کلام خاموش و صامت میشه فکر دیگه ما یک چیزهایی فکر می کنیم اگر بگیم میشه کلام اگر نگیم همون میشه فکر ، اینا دو تاشون از یک جنس است زمانیکه ما فکرمون را ابراز می کنیم میشه کلام پس پشت قضیه همون ماجرای اندیشه خوابیده حالا ما یک دعایی را به کلام بیاریم یا در اندیشه داشته باشیم چه بگیم چه نگیم ، لذا طبق صحبتی که تا اینجا داشتیم این هست که این ماجرا در دل خودش باردار است و یک شارژی داره یک باری داره این بار ، بار شعوری است ، ATP مثل

س-؟

ج- یکی از تبعات روی پله عشق مثل ذوق شوق ، اینی که ما بگیم ATP اینجا چیکاره است ، خیلی اجزاء این وسط وجود داره باید تناسب داشته باشه مثلا الان اینی که داریم صحبت می کنیم راجع به اندیشه صحبت می کنیم و داریم راجع به پشت صحنه کار می کنیم حالا همون ATP همون ذوق همون شوق اینا جمع میشه میشه پشت پرده می خواد یک چیزی را بیان بکنه

خودش به تنهایی؟ آخه ببینید خودش به تنهایی یک حالتی است اون حالت خودش یک چیزی را به ما میده ما بعدش اونو داریم میدیم پس هم داره هم به خودی خود نمی تونیم بیایم بگیم چون این مسئله توابع و عوامل زیادی پشتش خوابیده

ببینید ما الان اصلا اینارو درسته اینجا میگیم فدرت ولی چون مشکل واژه داریم می خوایم در واقع بحث تاثیر این مسئله را عنوان بکنیم و حالا ما قبلا هم به یک نوعی صحبت کرده بودیم مثلا در ترم 2 گفتیم سخن کز دل برون آید نشیند لاجرم بر دل اما در اینجا از یک زوایای دیگری داریم بهش نگاه می کنیم از بعد شعور و ضد شعور ، کلام همون بحثی که در موسیقی و اشعار موسیقی بهش برخورد کردیم به عنوان مثال بحث موسیقی غنایی بحث این است که چیزی که سوار میشه از همین جنس معکوسش ، عکسش حاوی یک شعور دیگه ، یک شعور دیگه همیشه سوار بر همه چی ما هست ، ما داریم امروز از این زاویه نگاه می کنیم و گرنه قبلا هم گفته بودیم بعضی ها حرف شون اینه خیلی هم خوب صحبت می کنن کلام مثبت بکار می برن ظاهرا جونم قربونم میگن ولی شما به دلتون نمی شینه بعضی ها خیلی بد دهن و بد حرف هستن ولی شما به دلتون می شینه خوب اینا رو که قبلا هم به یک نوعی گفته بودیم امروز چارچوب این بحث در یک قالب تخصصی تری داره جلو میره و وقتی این چارچوب تخصصی را بررسی کردیم اون وقت مفهوم دعا نفرین ، قبلا هم اینا رو بررسی کرده بودیم یادتون نره ، دعا نفرین همه این ماجراها رو به یک شکل و صورت های دیگری هم بهش برمی خوریم و یکسری ابهاماتی هم که در بعضی جاها بهش برخورد می کنیم مثل غضب و ماجراهای این چنینی به کمک این مباحث می تونیم اونها را هم توضیح بدیم و بعد هم شاید نتیجه بگیریم که از این طریق بشر می تونسته وضعیت بهتری داشته باشه مثلا شاید می تونسته با دعا یک کارهای مثبت تری هم انجام بده روی زمین زندگی بهتری می تونست داشته باشه ، میتونست خیلی از مسائل رابه گونه دیگری رقم بزنه شاید هم قرار است یک چیزهای دیگه ای کشف بشه که مثلا یکسری از بلاهایی را که در آینده به سرمون میاد یعنی بشر را میگم و در انتظارمون است شاید هم بخوایم این نتیجه را بگیریم اگر بشر یک چیزهایی را کشف کنه همدل بشه همراه بشه شاید بشه روی هستی تاثیری گذاشت که نتیجه اون یک وضعیت مناسب تری برا یاین جایگاه زندگی ما باشه چرا ؟ چون اگر ما بیایم بگیم آلودگی هستی داریم خوب پس آلودگی هستی یک سوال پیش میاد که چه تاثیر مخربی روی حیات کرده زمین داره ؟ آیا میتونه تاثیر مخربی روی حیات کرده زمین دارشته باشه ؟ یک نتایجی می گیریم ، ببینید ما داریم از هستی نیروی حیات        می گیریم

یکی از جیزهایی که اشتراکی است من یک مثال می زنم که روشن تر بشه چون بحث هامون از اینجا خیلی پیچیده تر داره میشه ، نیروی حیات یک نیروی اشتراکی است یعنی داره میاد ، این نیروی اشتراکی را ، اون گیاه یک گیرنده ای داره و از اون چیز خودش این داره ازش استفاده میکنه ، اون حیوان گیرنده های خاص خودشو داره اونو میگیره تبدیل میکنه تا زمانی که این گیرنده هاش جواب بده این نیروی حیات را داره     می گیره جواب میده ما هم همین طور انسان هم همینطور ، این ماجراها را داریم دریافت می کنیم عهد عتیق زندگی ها ، عمرها روی چند صد سال بوده امروز یک جور دیگه است آیا در تاریخ اشتباه شده ؟ به نظر نمیاد اشتباه بشه و اگر اونجا در کتاب مقدس صحبت از عمرها 300-400-600-700 اونجا میگن نوح کشتی ساز 700 سالش بوده ببینید بازتاب ها روی نیروی حیات مثلا یکی از اون چیزهایی که میتونه تاثیر بذاره روی بحث نیروی حیات روی چاکراهای ما انرژی های مختلفی را از کیهان داره می گیره و تغییر و تبدیل میده وخوراک روان و ذهن و کالبدهای مختلف را فراهم می کنن اینها اون تاثیرات منفی اون      آلودگی های این چیزهایی که داره به سمت ما میاد اینها را تغییر میده ، عمر بشر میتونه کوتاه بشه بلند بشه سلامتی ها میتونه همه اینها متغیرهایی باشه که ما در اونها نقش داشته باشیم ، فعلا اینها را داریم بصورت فرضیه و نظریاتی با هم گوش میدیم تا ببینیم یواش یواش به چی نزدیک بشیم ، می تونیم به چیزی برسیم و ازش نتیجه گیری هایی داشته باشیم

س- استاد ما این تاثیر کلام را تو این ارتباط هایی که به خانم زیاد هستن تو استخرها هستن میدیم بعضی موقع ها می بینیم اینا همه از صبح تا شب تو شبکه نا امیدی هستن اون وقت میگیم بابا این ارتباط این ساعت نشستن یک شکر هم بگو در کنا این حرف ها میگه بابا من از صبح تا شب کارم شکر گزاری است میگم نه اون شکر تو از هزار ناشکری بدتر است میگم شکر باید بکنی که خودت شوهرت بچه است از زیر تریلی همین الان سالم اومدین بیرون اون شکر را ما می خوایم خدا شاهد است استاد بارها بارها اومدن گفتن ما از وقتی که این شکر گذاری را می کنیم اصلا زندگی مون دگرگون شده

ج- بله شکر تریلی ، خیلی ممنون

خوب یک ارتباط میگیریم ، چون این ارتباط دقیق و ظریف و حساسی است به توضیحات من گوش بدین ، شما ببینید دقیقا به تشعشعات خروجی ، عواملی را ببینید ایجاد چیزی را میکنه دافعه هایی که ایجاد میکنه باید دقیق بهش دقت بکنید ، حالا البته اینو فرصت دارین که مجموعا داریم میریم جلو تجربه بکنید ببینید که دقیقا خروجی هایی که از دست هست مثل تشعشع دفاعی یک جورایی شو تجربه کردین این را هم ببینید که چرا اصلا فرضا اومدن این کار شده چون ممکنه یک کسی بصورت یک تشریفاتی بهش نگاه بکنه ، خوب حالا انجام بدین ، ممکنه این بار اولش را اشکال نداره نگه داریم که دقت کنیم اما بارهای بعد شما مخصوصا تو خونه شما دستتونو آروم بیارید ببینید تو این مسیر چه اتفاق هایی میفته بهش دقت کنید ببینید که درا ین مسیر چه اتفاق هایی میفته وقتی تا اینجا میایید چه اتفاق هایی رخ میده ، مسئله ای هم نیست که اگر بردید بالا آوردید پایین هر جور خواستید انجام بدید اشکالی نداره خوب چشم را ببندید ، هر جور که دوست داشتید اونقدر بگیرید که مطلب را متوجه بید ما چند دقیقه اینجا نگه میداریم ببرید بالا بیارید  پایین هر کاری دوست داشتین انجام بدین ، دوستانی که متوجه شدن ؟ من یک توضیح چند دقیقه ای خدمتتون بدم ، دوستان تا جلسه بعد ارتباط رکوع ، سجود تمام چیزهایی را که درجریان یک نماز هست چک بکنید ، کنترل بکنید ببینید که در تمام حالاتی که پیش میاد چه چرخه هایی راه میفته و در سایر بخش ها اینو چون عملا اینجا نمیتونیم داشته باشیم ، در منزل انجام بدیم ، لازم هست بارهای اول حواستون جمع تر باشه ولی بارهای بعد اصولا خودش جاری است و روان است

یک توضیحی بدم خدمتتون اصولا ارتباط همه اینها را بعدا متوجه میشید چرا ما اینو میگیم اونو میگیم بعد این ارتباط را برقرار می کنیم ، من فکر می کنم بعضی از دوستان متوجه شده باشن چه کاری داره صورت       می گیره، اتفاق هایی که میفته داره یکی هم سویی بطور کلی یک هم فازی حرکات با کلام اولا پیش میاد یعنی کاری که ما می کنیم اولا با کلام ما داره هم فاز میشه ، تغییراتی که تو کلام اتفاق میفته داره از حالت شرک میاد بیرون از حالت هایی که لازم هست روشون یک مکث هایی می کنیم تا اینجا مطالبی را که گفتیم بعد هم ادامه میدیم مثلا بعدها هم توضیحاتی را در خصوص گفته ها دقت نظر رو اینکه چی میگیم از این روی اون تبدیل نشه و بطور کلی تشعشع نهایی چی باشه ؟ تشعشع شعوری مثبت یعنی ما داریم به این سمت میریم حالا الان ممکنه 10 درصدشو درست کرده باشیم 20 درصد شو درست کرده باشیم داریم میریم به سمتی که بطور کامل آنچه را که داریم میگیم و تحت قدرت کلام ، قدرت اندیشه یا تاثیر اندیشه یا به عنوان و نامگذاری که شما می تونید در نظر بگیرید نمیدونم ما مشکل واژه پردازی داریم ، اینا چی میشه ؟ تشعشع شعوری مثبت ، ارتباطات لازمه که تو این جریانات برقرار باشه وقتی یعنی بحث یکسری حرکات است ظاهرا اما باطنش چیه ؟ حرکات هم ظاهر داره هم باطن داره اینم یکی از مطالبی است که اینجا باهاش برخورد    می کنیم ظاهر حرکات که دیگه ما الان از تو ظاهر اومدیم بیرون ، باطن حرکات در واقع ارتباطات است و هر کدومش ما رو به نحوی در ارتباطاتی قرار میده که حالا انشاءالله همه دوستان تجربه می کنن و گزارشات شو با هم بررسی می کنیم ، وقتی این دو تا با هم ، هم سو میشن فقط مراقب خودتون باشین نمیدونم چه حالی پیش بیاد چه جذبه ای و چه حالی پیش بیاد که همون جذبه ای است که گفتن ترا را از پای           امیر المومنین بیرون کشیدن و متوجه نشد

س- ؟

ج- حالا تمرین بکنن ، تمرینی است که تو این قضیه وارد بشن حالا تا بعد همینطوری ادامه میدیم در این دوره از این ماجراها زیاد داریم که دنبال بکنیم تحقیق بکنیم که در واقع فلسفه ادیان که چرا به انسان پیشنهاد شده رو ما از طریق عملی تحقیق بکنیم بعد ببینیم چه جوریه ، تجارب را بذارید برای دفعه بعد ، سوالات که موضع روشن شده یا نشده ، ابهامی هست یا نیست

س- استاد حرکات ظاهری چی؟

ج- نه نه شما ادامه بدین ببینین چیه ، چیکار دارین ادامه بدین ببینین به چی بر می خورین، شما موضوع را پیچیده کردین فرمودین که یک نماز معمولی بخونیم اینا رو نداره ، از دو حال خارج نیست یا نماز           می خوندید یا نماز نمی خوندید ، اگر می خوندید حالا الان با این ارتباط برید داخل ببینید چه تجربه       می کنید اگر هم نمی خوندید به عنوان دنبال بکنید ببینید که چی میشه

س- تو این ارتباط آخر یک مفاهیم دیگه که شاید به درد این مجموعه بخوره ، انسان وقتی در هبوت قرار می گیرد درگیر معانی و لغات و استدلال و استدراج می گردد انسان در اتصال رها از تمام معانی فقط از دیدن به شوق و شعف رسیده حضور را احساس می کند وتمام لحظه لحظه بودنش ایجاد کردن و ایجاد شدن میشود که از اساتید شناخت در روی زمین میشود و عصر و دوره زمین هم اکنون بر این منوال می گذرد ، روزگار آگاهی و شناخت و آن وقت همه چیز سر منشاء عشق ایجادشدن

ج- بله ، زندگی باغ تماشای خداست

دوستانی که خواستن فیگور قضیه را بیان هر جوری دلشون خواست حالا اونایی که نماز می خوندن خوب وضو میگیرن طبق اون روال میان جلو ما فقط تجربه این قضیه را می خوایم که دوستان به چی میرسن

س- استاد فلسفه وضو هم گفته میشه بعدا

ج- حالا ادامه داره دیگه حالا باهم صحبت می کنیم

همه را به خدا می سپارم      خدا نگه دارتون

 

 
 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 12 visitors (48 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free