دوره7-جلسه5


دوره 7 جلسه 5 ساعت اول                    ارتباط آگاهي                        10/3/86

 

يك هدايت هم روش ميذاريم اما در مورد جن يك همچين چيزي نمي خواد هدايت روش بذاريم ، بره بيرون تو زندگي خوش هست اين فرقش است كه در مورد اينا نداريم همچين چيزي هدايت لازم نيست خود تشعشع دفاعي رحمانيت است اصلا از حلقه هاي رحمانيت است مگه نه

س- استاد كلا بحث ، بحث رحمانيت  منتها تقسيم به مثبت ومنفي ، استاد ببخشيد من نمي خواستم اين جمله را بگم به نوعي تو شيطان پرستي من فكر مي كنم به جاي تشعشع مثبت 1 ما  ميگن تشعشع منفي 1 ، من نميدونم

ج- ببينيد من هنوز دقيقا منظور شما رو متوجه نميشم كه

س- استاد اساس تقسيم بندي چيه ؟

ج- اساس تقسيم بندي رو كاربردش است ، كاربردي كه ، هر كدوم كاربردي كه داره بر اون اساس ما براي اينكه با خودمون بگيم راجع به چي مي خواهيم صحبت كنيم ميگيم تشعشع مثبت 1 ، نامگذاري خودمونه اين يك، دو ، مي تونيم اسمشو بذاريم چيز ديگه حالا منظورتونو واضح ، شفاف بگين چرا در

س- استاد تو لفافه نميگم واضح واضح ميگم من يكسري دريافت ها داشتم كه كلا جهان هستي رو مثبت و منفي تقسيم ميشه بعد يك جاهايي اين عشق ميشه مثبت يك جاهايي اين عشق شايد خدا نام بگيره يك جاهايي شيطان ميشه عقل و منفي نام ميگيره من نمي دونم به همين خاطر اين اينجا شروع كرديم كه اگر اون اشتباه است اون اشتباه رو تصحيح كنم

ج- شيطان ميشه عقل؟

س- شيطان ميشه عقل عشق ميشه خدا

ج- شايد من منظورتونو بازم ...

س- پس استاد اجازه بدين يك جور ديگه مطرح كنم يك شعري حافظ داره كه نكته ها هست بسي ولي محرم اسرار كجاست به نوعي بنده جنابعالي رو محرم اسرار ميدونم و به نوعي به جاي اين كليدها ، نه اينكه اين كليدها ارزش و منزلتي نداره دنبال شاه كليد مي گردم

ج- ببينيد موضوع سر چند تا قضيه است ، بحث محرم اسرار و اصولا يك قضيه اي هست تو ا ين موضوع كه خدمتتون توضيح بدم ، موضوع سر اينجاست كه اصولا يكسري كاربردها رو ما بهش دسترسي پيدا بكنيم ، ما امانتدار خواهيم بود يا نخواهيم بود؟ ما يك فرادرماني است ، شايد الان مسترها را جمعشون بكنيم ، يك چندهزار تا مستر داريم ، چند هزار تا توضيح مختلف شايد داشته باشيم ، البته من نمي خوام بگم كه خيانت در امانت ميخواد بشه يا خيانت در امانت هست ولي مي خوام بگم كه عدم دقت ، اينجا هيچكس سوء نظري نداره من باورم نميشه كه دوستان مربي ما سوء نظري داشته باشن ولي دقت نمي كنن سليقه شونو وارد مسئله مي كنن در حالي كه اصل موضوع هممون بايد حرفمون يكي باشه ديگه درسته ؟ ولي در عمل ممكنه ، ممكنه نه ، در عمل يك اختلافي بين گفته ها جاسازي ميشه و داده ميشه بنابراين يك موضوع هست كه آيا اگر كه يك مسائلي را بهش برسيم امانتدار خواهيم بود يا امانتدار نخواهيم بود؟ اين يك مطلب ، يك مسئله ديگه اي هست كه اهل يا محرم خانه اي شدن ، اونجا موضوع رسيدن به روح الله است ، موضوع رسيدن به انالحق است كه وقتي مسئله انالحق پيش مياد محرم اسرار

يك موضوع ديگه اي هم هست كه يك محرم دلي هم صحبت ميشه كه اون زماني است كه به انالحق يعني به حريم اين ماجرا يعني به فهم انالحق نائل ميشيم و به يك نوعي محرم خونه ميشيم محرم اون بيت ميشيم امادر اينجا بحث نكته ها هست ولي محرم اسرار كجاست ؟ دو تا مسئله است يكي اينكه اصلا رفتن و رسيدن است خودش يكي بحث راه است يكي وقتي حالا مثلا مي خوان به ما بدن آيا ما اصول مقدماتي را ياد گرفتيم كه امانتدار باشيم يا ياد نگرفتيم ؟ اينو متوجه شديم كه امانتداري بكنيم يا همون محرم اسرار هم سليقه هاي خودمونو همون اسرار كه جهان هستي خودش اسرار است چون چقدر ازش اطلاع داريم هيچي پس خود جهان هستي اسرار است خوب حالا مي خوايم بدونيم ولي فورا تا يك چيزي ميدونيم مسائل خودمونو منيت هامونو ، قضايا مونو ، سليقه هامونو ، خودمونو ميخوايم رو اون مسئله پياده بكنيم و در واقع دوباره البته من خودمو  بگم يكدفعه دوباره عقده ها مونو روي اون ميخوايم كه يك جوري جبران كنيم يك جوري پاسخ بگيريم حالا ازا ين جور مسائل بنابراين يكي از چيزهايي را كه بايد در طي اين مراتب بهش برسيم اينه كه امانتداري را در واقع داشته باشيم اون چيزي را به عنوان امانت تحويل ما ميشه وقتي امانتداري رو در ما ببينن راحت تر سر كيسه رو شل ميكنن يا راحت تر اين چرخه به جريان ميفته چون نحوه اي را كه ما استفاده      مي كنيم از اين اطلاعات دوباره تعيين ميكنه كه اين ماجرا به جريان بيفته يا نيفته ،  اگر دوستان به خاطر داشته باشن از ترم 1 گفتيم ما وقتي كه ارتباط برقرار مي كنيم ارتباط خودمون هم برقرار ميشه يعني اين چرخه اين جريان احتكار نميشه متوقف نميشه متوقف بشه بعدي مياد بعدي مياد همين جوري هي رو هم تلنبار ميشن پس براي اينكه متوقف نشه بايد به جريان بيفته ، خوب اين يك مطلب است ، مطلب دوم تو اين رابطه بحث اينه كه حالا وقتي مياد ما يك چيزي سوارش مي كنيم ميديم ، هي اين ناخالص تر ميشه يعني خالص مي گيريم ناخالص تحويل ميديم دوباره اينم يواش يواش اين روزنه جرم ميگيره چون خالص بود اينجا جرم مي گيره هم مياد و به نوعي ديگه متوقف ميشه بنابراين در طي ين چند دوره مطالب زيادي را در مورد اصول ارتباط با بخش آگاهي در واقع هي مد نظر قرار داديم اينجوري هم بايد باشه هر چه تداوم اين جريان خالص تر باشه اون وقت روان تر ميشه و يك موضوع ديگه هم كه توضيح داديم درا ين رابطه اينه كه جرياني كه خالص   مي گيريم  ناخالص ميديم ، تشعشعش فرق ميكنه افرادي كه در معرض تشعشعات ما قرار مي گيرند، اون كجا در معرض تشعشعات خالص قرار بگيرن اون كجا در معرض تشعشعات ناخالص  ، به نوعي دردوره مربيگري عنوان كرديم كه ما وقتي مسائل خودمونو ، خصوصا وقتي كه دانسته است مي خوايم سليقه هاي خودمونو وارد بكنيم افراد از ما تشعشعات نابي نمي گيرن وتشعشع كمال را نمي گيرن فراموش نكنيد در ماجراي رطب خورده هم گفتيم كه اون چيزي كه پشت ماجراست اصلش ماجراي تشعشع پشت كلام است صرفا يك درس نيست كه با هم اينجا عنوان بكنيم بگيم خوب يك جزوه برداشتيم موضوع تاثيرات تشعشعاتي اين قضيه هم خيلي مهم است و يك مربي يك مستر يا حالا بطور كلي كسي كه از اينجا شروع كرديم بايد در خلوص مطالب دقت نظر كامل و كافي داشته باشه خوب پس دوباره بحث اينجاست كه مطلب زياد است ولي ما بعضي از اونها را محروم ميشيم چون نكته ها هست بسي ولي محرم اسرار كجاست ، كيه كه واجد شرايط باشه ؟ كيه كه حالا بتونيم بهش بگيم و فردا دچار غرور نشه ، فردا واسه خودش ساز خودشو نزنه بنابراين ، اين مسئله واين قضاياست ، شده كه ما در طي اين سال ها ،  ما مواردي را اصلا از دور خارج كرديم ، از دور برديمش بيرون ، مثالي كه براتون قبلا زدم در اون موضوع شيخ بهايي و در مورديك مسائلي كه ميشه يك جاهايي را ديد و از اين مسائل ، به محض اينكه اين ماجرا دست يك عده اي افتاد اصلا شد يك دكون بازاري ، طوري كه همه چي رها شد تا 3-4 صبح كار افراد اين شده كه بفرستمت فلان جا را ببيني؟ ميخواي اونجا را ببيني ؟ ميخواي بري مكه ؟ خوب اين دقيقا بازي است پس اين تجربه شد كه نه همه چيز را نبايستي در واقع ، بعضي چيزها ممكنه به خودي خود بد نباشه ، في نفسه بد نيست ولي وقتي تو دست ما ميفته ما اون استفاده لازم را ازش نميتونيم داشته باشيم ، مسئله پس در واقع اينه كه ما محرم باشيم تا لااقل از اين نقطه نظر چيزي ميخوان به دست مون بدن ، اگر نيست ميخوان بدن ، قطعا ميخوان بدن ولي ازا ين نقطه نظر ما مردود نشيم ، توش دست نبريم خالص بگيريم خالص بديم خوب حالا نميدونم حل شد يا نشد

س- استاد اين يك شاه كليد ، شاه كليدهاي ديگه اي هم هست ؟

ج- يك مطلب هست كه منتها كسي كه به انالحق برسه ديگه اين مسئله امانتداري براش راه ميفته دنبال يك سوال خاصي مي گردي آقاي عباس نژاد

س-  عرض كنم خدمتتون كه شما به عنوان پيشرو ، راهبر بنده تو اين چند هفته اي كه خدمتتون بودم از انواع زوايا حركت ها ، رفتارها و گفتارهاي شما رو مد نظر قرار دادم گفتم به جاي اينكه دور اين امامزاده بگردم بيام مستقيم برم ، من خودمو سر سپرده شما نمي دونم ولي سر سپرده اهداف شما مي دونم ، برم سر اصل مطلب بيام به استاد بگم ميدونم كه شما 6 دوره 7 دوره با ما كار مي كنيد تا اين من به نوعي حذف بشه و اونچه كه خالص است بمونه منتها احساس كردم شاه كليدهايي هست حالا شمايي كه امانتداريد ، حالا شاه كليدهاي ديگه اي اگر هست من قول نميدم بتونم مثل شما باشم ولي سعي خواهم كرد ، هدفم حداقل دردور دست اينه حالا

ج- خوب ، خوب ، خوب

س- استاد من سركارم

ج- عرض كنم خدمتتون كه اولا ما تا حالا هيچ ادعايي نبوده كه شاه كليدي پيش ما هست ، ما تو بحث عرفان كمال من بعد از اينكه در ابتداي راه خودم عرفان قدرت را تجربه كردم البته بر اساس ناآگاهي يك چيزهايي اومد عرفان قدرت اومد استفاده كرديم و بعد از زماني كه متوجه شدم اين عرفان كمال است اين عرفان قدرت است و بخشيش را گذاشتيم كنار ، مسائل عرفان كمال را به گونه اي چيديم و داريم ميايم جلو كه حتي چيدمان اين هم باور بكنيد كه هيچوقت ننشستم كه بگم خوب اينو بذاريمش اينجا ، اصلا همين جور چيده شده اصلا هيچكدام از اينها را علت اينكه اينجوري چيده شده نمي دونيم چيه ؟ گاهگاهي به عللي ممكنه يك جابجايي خودمون انجام داده باشيم توش ولي عمده شو اصلا اينجوري نبوده و شما متوجه شديم كه ما با روندي كه ميريم جلو اصلا در يك دوره اي 6 تا حلقه را ، حالا هر حلقه اش خودش يكي دو سال لااقل كار ميخواد خوب پس چيزي در واقع عقب نيستيم در ايني كه در يك زمان كوتاهي ما ، ماحصل يك ماجرايي را درجريان قرار بگيريم و در اختيار داشته باشيم اصلا عقب نيستيم و هدف اينه ، هدف اينه كه يك چيزي را داشته باشيم حالا بايد بريم با اون چيز كار كنيم ، بعضي از دوستان خصوصا اونهايي كه از بيرون بيان اينو بارها گفتيم فرض مي كنن دوره 8 در آينده نزديكي شروع ميشه ، فكر مي كنن كه آقا يك كسي كه چقدر حلقه در دسترسي داره در حالي كه هر كدام از اين حلقه ها حالا نياز داره كه بريم باهاش كار كنيم مثلا يك حلقه اي كه امروز مي خوايم باهاش كار كنيم يك دنياست يعني ما مثل اين مي مونه كه يك جمعيتي راببريم دريا ، دم دريا بگيم كه اينجوري تور ميندازي ، سوار اين قايق هستي تور ميندازي ميكشي بعد ماهي ميگيري بعد هم يك خوراك ماهي تازه استفاده مي كنيم ، خوب تا اينجا قضيه يك مرحله است از اينجا به بعد اينه كه من و شما وقت بذاريم هي تور بندازيم تواين دريا ماهي بگيريم ، مسئله ديگه اي است ما خوب ميگيم كه اين ارتباط حالا تو اين ارتباط ديگه هي تور بندازيم شكار اطلاعات و آگاهي بكنيم يك مسئله ديگه باقي   مي مونه كه در واقع ما فقط مي خوايم در كوتاه مدت بدونيم در دنياي عرفان كمال چه خبره ، همه تجهيزات را داريم مثل اين است كه شما يك جعبه ابزار دارين اين جعبه ابزار وقتي به يك پيچ 10 ميرسي به يك پيچ آلن ميرسي مته شماره 5 ميخواي 6 ميخواي ، هر چه ميخواي تو اين هست اما بودن اين دليل انجام كار نيست شما فقط مجهزيد ، تجهيز هستيد يعني ابزار كار دستتون است تا يكجايي يك مسئله اي پيش بياد ميتونيد بريد سر اون كار و شروع كنيد  به انجام كارتون اين يك سوء تفاهم بزرگي است كه در بيرون وجود داره و با وجود اينكه ما بارها توضيحات را ميديم كه اين فقط بحث تجهيز است ما داريم تجهيز ميشيم اما اصلا ممكنه يك نفر اين حلقه ،از اين كلاس كه رفت بيرون اصلا ديگه توش نياد ممكن هم هست كه دائم مرتب ازش استفاده بكنه و بخواد كه اون چيز لازم را داشته باشه

س- ببخشيد استاد حرف تونو قطع مي كنم شما دوره 4 گفتين براي رسيدن به كمال زمان نياز نيست در كسري از ثانيه ميشه به اونجا رسيد

ج- اين مسئله اي كه اينجا وجود داره ، اصلا ما داريم ميريم ميايم براي چي داريم ميريم ميايم ؟ براي يك بشكن زدن الان شما هي ميايد تو حلقه هي ميايد بيرون يك بار دوبار صد بار هزار بار يك دفعه مي بينيد دفعه هزارمين بار اون بشكن اتفاق افتاد ما دنبال يك بشكن زدنيم اينها همش بهانه است ولي شما هر ماهيگيري هر بار تور بندازه اونجا ، تور پر از ماهي ميگيره ؟ هزار بار ميندازه تا يكبار ، هر كسي صدفي را از اون تو برداره توش مرواريداست ؟ هي ميره اون پايين هي جمع ميكنه مياره هزاران صدف را جمع ميكنه يكي دونه توش مرواريد باشه ولي اون دنبال چيه ؟ اون دنبال اون يك دونه مرواريد است دنبال اونه ولي اگر قرار بود هر كدومو برداري مرواريد بود مرواريد اصلا چيز ميشد اما ممكنه كه ما اولين صدفي كه بر ميداريم توش مرواريد باشه درسته ؟ پس دو تا مسئله است الان بنده مي تونم برم شكار مرواريد؟ همون بنده بگن آقا الان شما هر چه ميخواي بگو ، برو شكار مرواريد اصلا نمي دونم چه بايد بكنم اوني كه شكار مرواريد مييره چقدر تمرين كرده كه بتونه بره فشار عمق بيشتري نفسش را ، مي تونه يكي دودقيقه اون زير نفس نكشه پس حالا ما اينجا چيكار كرديم ؟ ما تو اين مدت مثلا آماده شديم كه تازه بتونيم بريم تو اين عمق خوب 4 تا صدف را برداريم بذاريم بعد بيايم بالا ، آماده سازي است يعني اين قضيه اين آماده سازي ، كمال يك لحظه يك چشم بهم زدن است يك طرفة العين است به اصطلاح ، يك بي نهايتم ثانيه است حالا ما ميگيم يك لحظه ، ما دنبال يك لحظه ايم ، يك لحظه كه چشم دل باز بشه اين يك لحظه باز شدن چشم دل چشم بصيرت ، از اين صحبت هايي كه مي شنويم ، داريم ميريم ميايم همه اينها براي يك لحظه مي بينيد كه انالحق دركش نائل شديم يك لحظه درك حضور را مي بينيد كه درك جمال يار پيش اومد يك لحظه درك عدم ، الان مثلا فرض كنيد كه چند تا موضوع هست بطور كلي تو اين قضيه چند تا موضوع خوابيده يك موقع بحث دلربايي است همون گفتيم ، بي وفا نگار من مي كند به كار من خندهاي زير لب عشوه هاي پنهاني، دلربايي است يك لحظه حضورش را ميده ميره بعد ما اين ور اون ور برو ، اينجا رو نگاه كن مي بينيم كه نيستش اما مزه اش زير دندون ما رفته ديگه ما دنبال اون نگاهي كه به ما شده راه ميفتيم ميريم ، اينور اون ور لطفي كه به ماكرده اينه كه زمينه اشتياق را در ما بوجود آوردن ميدونيد ، زمينه اينكه ما عاشق بشيم زمينه اين اشتياق را در ما بوجود بيارن را ، فراهم شده پس اين خودش يك مرحله است يكدفعه مي بينيم كه افرادي هستن ميگن كه ما يك ارتباطي داشتيم كه ما اون ارتباط را يك بار ديگه ، يك بار ديگه فقط يك بار يك بار مي خوايم اون سرشو از اون پشت بكنه داخل يك بار ، توجه مي كنيد و دائم دنبال اين يك لحظه ، باعث شده كه اشتياق زائدالوصفي در اونها بوجود بيارن اين پس لطفي است كه به اونها شده و يك بحث ديگه اينكه اين مسئله يعني چشاندن خود همون اون يعني باز شدن چشم دل باز شدن دل است ، يك جا دلربايي است ، يك جا اصلا باز شدن دل است و حالا الان من سوال بكنم از دوستان ، دوستاني كه حس حضور را دريافت كردن ؟ دوستاني كه عدم را يه جورايي بهش نزديك شدن ؟ من اگر از اين دوستان عزيز خواهر خانم اكبري از اون كساني بود ن كه يك صحنه ديده بودن بارها جلو من اشك ريختن كه من اين صحنه را مي خوام يعني يك بار ديگه بنابراين ماجرا اينجاست كه يك جا مشتاق كردن است ، دلربايي جهت ايجاد اشتياق است يك جا نه ديگه باز شدن دل است جهت رسيدن به درك .

س- استاد دو هفته پيش من يك سوال از شما كردم جواب ندادين ، دل ، مقام دل و جايگاه دل ، مهندسي دل چون مهندسي ذهن را شما دارين آموزش ميدين

ج- بله يك موقع است كه شما يا اصولا به طور كلي بصورت استعاره اي و مجازي دل ميشه يك ماجرايي و ميگه كه تا تواني دلي بدست آور خوب اين ماجراي دل چيه ؟ بحث دل پول رايج كائنات است

باش هوشيار و مباش غافل از اين دل كه تو را               رهبر نيك و بد و دوزخ و مينا اينجاست

و اين بحث دل است ، دل يك سرش در رحمانيت است كه از جانب ماست ، ما يك كاري كه مي تونيم بكنيم و بعدا چقدر ثروتمنديم اينه كه چقدر دل بدست آورديم

اي كه در كعبه كني رو به خدا از ره دور               روي بر كعبه دل كن به خدا او اينجاست

به كجا مي روي اي گمشده راه مراد                      آن خدايي كه جوييش ز هر سوي اينجاست

باش هوشيار و مباش غافل از اين دل                      كه تو ر رهبر نيك وبد و دوزخ ومينا ايجاست

و بعد پول رايج كائنات اينجاست ، چقدر ثروتمندي؟ بگو چقدر دل بدست آوردي تا بگيم چقدر ثروتمندي؟ درست شد حالا اين موضوع دل در پزشكي يا دل در عرفان اين دل بحثي مجازي است چه جوري ما دل بدست مياريم خوب همش مجازي است ديگه

پس در مورد اين مسئله چطوري بتونيم ايني كه گفتيم بتونيم بيايم در واقع مقام دل چه جوري بيايم تعريفش كنيم من  خودم يك خورده بيانم دراين مورد ياري نميده كه بگيم ما چكار مي خوايم بكنيم ايني كه پول رايج است ، سكه رايج است ما چه جوري قراراست بدست بياريم در واقع ميايم مي بينيم كه يك سرش به عبادت عملي ميرسه يعني در عبادت عملي منجر ميشه به ايني كه ما دل بدست مياريم يعني در نهايت هر كاري كه ميكني منجر ميشه به ايني كه يك دلي بدست مياد دلي گشوده ميشه اين يك مسئله اي است كه به هم ارتباط داره حالا بحث ايني است كه مقام دل و جايگاه دل دوباره تو اين رابطه ما چگونه بخوايم بيايم راجع بهش صحبت بكنيم  ، باز نمي دونم آيا در همين حد كافيه يا بازم بريم جلوتر

عبادت عملي ، گفتيم عبادت دو جور است عبادت نظري و عبادت عملي ، عبادت نظري كه دلي بدست نمياريم در عبادت نظري تو خودتي و اون داريم زبون بازي مي كنيم درست شد يانه اما در عبادت عملي ما داريم دل بدست مياريم هر كاري بكنيم هر قدمي برداريم نتيجه اش ميشه دل بدست آوردن اگه بحث رييايي هم نباشه دلي هم بشكنيم كه دلي هم شكسته بشه بحث اينجا اينه كه دلي بدست مياد حالا دلي كه بدست مياد پول رايج عالم كائنات است فردا كي ثروتمند است كي ثروتمند نيست ؟ ميگن خوب چقدر دل بدست آوردي؟

به هوا پري مگسي باشي ، به روي آب روي خسي باشي ، پس دلي بدست آر تا كسي باشي

بنابراين يدفعه مي بينيم كه يواش يواش بحث همه ماجراهاي عبادت عملي ، عبادت عملي ميخواد ثروت آفريني بكنه يعني اين ماجراي عبادت عملي منجر ميشه به دل بدست آوردن به هوا پري مگسي باشي به روي آب روي خسي باشي ، پس دلي بدست آر تا كسي باشي خوب عبادت عملي منجر ميشه به دل بدست آوردن واين منجر ميشه به ثروت ابدي ، حالا ديگه ميگن باقيات و صالحات واين چيزها ديگه حالا هر اسمي ميذاريم روش موضوع اينجاست كه اين ثروت ابدي ، يك مطلبي است كه در واقع همون طور كه گفتيم اين پول رايج عالم كائنات است ، كي ثروتمند  است؟ اينه كه چقدر دل بدست آورده

س- استاد يك جمله تو نهج البلاغه داره كه ميگه اگه ميخواي به آرامش برسي فاصله دل و زبونت را صفر كن بعد دوباره شمس بحثي داره راجع به خانه خدا ميگه كه تمام كسانيكه در پيرامون خانه خدا دارن نماز مي خونن همه ميدونن اين خانه خالي است ووقتي اين خانه را بر ميداري دارن به دل همديگه سجده مي كنن ، اين بحث دل اگر دارين بريزين استاد خساست به خرج  ندين

ج- خوب حالا من عرض مي كنم اينو هر چي ميريم جلوتر باز متوجه ميشيم كه ، شايد تو بحث نفس يك مقداري باز شناخت پيدا بكنيم

گزارش يك خانم - در تاييد فرمايش اين آقا دو سال پيش كه من در مكه بودم از اين كلاس ها خبري نداشتم ولي همين كه نشسته بودم دور خانه خدا فكر مي كردم گفتم اگر اين حجر الاسود با يك چيزي بالا كشيده بشه به نظر خودم چي مي مونه بعد به خودم جواب ميدادم كه حلقه وار مردم دارن به همديگر اطاعت و كرنش و ستايش مي كنن ،اون جريان  سيمرغ يادم افتاد استاد ، سوالي كه داشتم امروز بطور ي سوال اين آقا جواب سوال من بود ولي جنابعالي كامل مثل اينكه نفرموديد من ديشب دفتر دستم مطالعه مي كردم ، با دو سه تا از دوستانم مطرح كردم امروز اين پسر كوچك من گفت اينو نشون من نده من حالم بهم ميخوره گفتم اگر اجازه ميدي من تشعشع دفاعي بهت بدم چرا بهم ريختي اينجوري گفت نه اصلا جمع كن گفتم اشكالي نداره گفتم خدايي نكرده ممكنه نيروي منفي توي وجودت رفته باشه گفت كه مگه تو نميگي كه هر چه     مي بينين تجليات خداوند است گفتم بله گفت منم اينو ميگم گفت مگه منفي هم ميشه خداوند شما چرا تقسيم مي كنيد گفتم جهان دو قطبي است نور و ظلمت گفت ظلمت تجلي خداوند است گفتم بله گفت پس نميشه منفي ، من چه جوابي بدم واقعا يعني اينجا آن لاين بودم كمكم نكرد

ج-  يك مطلبي كه هست كه اين بحث را تمومش كرديم ميريم سراغ ايني كه "من شر ما خلق" و بحث      شرو شيطان و نعمت كه قبلا هم توضيح داديم كه شيطان هم نعمت است ، شر هم نعمت است "من شر ما خلق" "قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق" پناه مي برم به او از اون شري كه آفريده ، خوب خودش آفريده اما اين شر خار بغل دست گل است و حالا ماجرايي را كه با هم صحبت مي كنيم راجع بهش ، بنابراين دوباره در رابطه با دل اگر همينجوري بريم جلو هي جايگزيني هاي بالاتري براي دل مي رسيم و دريك جايي دل همون بيت الله است يعني ادامه بديم بريم جلو دل همون بيت الله است و در واقع ا ينها معادل اينه كه ما وقتي كه تعظيم به دل صورت مي گيره ، همون تعظيم به بيت الله تعظيم به همون سمبل است خدا كه خانه نداره ولي بطور سمبليك يعني همون مفهوم را در واقع داره به عبارتي روي بر كعبه دل كن بخدا او اينجاست ،

اي كه در كعبه كني رو به خداي از ره دور            روي بر كعبه دل كن بخدا او اينجاست

او تو كعبه دل است ، به كجا مي روي اي گمشده راه مراد ، كجا ميري؟ آن خدايي كه جوييش ز هر سوي اينجاست ديگه به اين وضحي به اين روشني

س- يعني اينكه مثلا ما يك وقت هاي مجبور ميشيم كه يك خواسته هايي رو به هر حال پا روش بذاريم و مي شكنه دل افرد چيكار بايد بكنيم ؟ حالا مي دونيم هم كه منطقي وحق با اونها نيست ولي خوب بالاخره يك جوري توي اون حريم بيت الله ايجاد مشكل ميشه

ج- ميگه در راه خدا دو كعبه آمد حاصل          يك كعبه صورت است ويك كعبه دل

يك كعبه اي است كه صورتي ، نقشي داره يك كعبه دل ، جفتش هم درست است به عبارتي ولي كدوم جلوتراست ولي پول رايج ماندگار كعبه دل است درست شد يا نه ؟

س- ظاهرا شاعر مثل اينكه جگركي داشته ميگه

اي دلبر ما مباش بي دل بر ما           نه دلبر ما نه دل بر اندر برما

يك دلبر ما به كه دو صد دل بر ما       نه دل بر ما نه دلبر اند ر بر ما

يا دل بر ما فرست يا دلبر ما

ج- بله من الان گفتم ميگيد اين دل و دل و دل كشت مرا ، خوب حرف آخرو زديم ديگه ، حالا ميريم سراغ اين موضوع

س- در مورد بحث شجره كه مال جلسه قبل بود مبحث انتهاييش فكر مي كنم ناقص موند ، يك سوالي تو ذهنم مطرح شده بود كه چون در رابطه با عبادت است ، هر فردي را ما رسونديم به شجره ، ما بعد شجره موند اگر اينطوري حساب بكنيم عبادت به چه معني است ، عبادت چه جوري معني پيدا ميكنه ؟

ج- عبادت اصلا چي بود ؟ تعريفش چي بود ؟ عبد بودن ، بجا آوردن رسالت بندگي ، يكي از رسالت هاي بندگي رحمانيت ، چند تا با هم بررسي كرديم مثلا در اونجا ديديم ورودي خروجي ، شما مي تونيد يك خروجي بد را  وارد كنين خروجي خوب بدين اينم رسالت است نشون ميده كه ما توانايي داريم و براش طراحي شديم ، طراح يك همچين قابليتي را در ما گذاشته يكي ديگه از اين مسائل رحمانيت است موضوع اينه كه ما رحمانيت مي گيريم انعكاس ميديم همون

روشن بنگر كه آفتاب است             آن نور كه خوانيش تو مهتاب

و ما قرار بوده نقش ماه را بازي كنيم ، قرار بوده به بگيريم انعكاس بديم رو همديگه و همه انعكاس دهنده رحمانيت باشن و ما رحمانيت را روي زمين جاري كنيم يعني رحمانيت را مي گيريم انعكاس ميديم ، ايشون مي گيره انعكاس ميده انعكاس ، انعكاس ، رحمانيت روي زمين جاري ميشه قرار بوده ما اينكارو بكنيم حالا يكي از مظاهر رحمانيت ، رحمانيتي كه انعكاس بديم ، رحمانيت انعكاسي ، دل بدست آوردن است .

يادتون باشه اونجا به اين نتيجه رسيديم كه ميگه در دنياي كيفيت ، عبادت بجز خدمت خلق نيست يكي از راههايي كه عبادت عملي را تحقق ميده ، بحث دل را پوشش ميده از هر جايي بريم بهش مي رسيم اينه كه عبادت بجز خدمت خلق نيست يعني خدمت خلق يك دلي بدست مياد ، دل بدست مياد رحمانيت جاري شده ، رحمانيت جاري شده ما انعكاس دهند رحمانيت بوديم و اين از اينجا

س-؟

ج- خوب داريم همون كارو مي كنيم ، براي ايني كه رحماني بشيم چقدر زمان لازم است ؟ چقدر بايد بدويم؟ خيلي زياد اما الان بدون اينكه درون ما تغييري كرده باشه ما با يك ارتباط رحمانيت را داريم انعكاس ميديم ، هر كي با ما برخورد ميكنه مثل اينه كه شما با ماه برخورد مي كنيد، ماه نور را چيز كرده ميگن به به ماه شب چهارده ديگه نميگن اين ماه از خودش هيچي نداره ولي شده ماه شب چهارده چون افتخار پيدا كرده نو خورشيد را منعكس كنه ، هر شب اين افتخار را نداره مي بينيم كه باريك تر و بي جون تر و يك شب هايي هم كه اصلا ديده نميشه ، اصلا به حساب نمياد يعني انساني كه رحمانيت را انعكاس نده اصلا به حساب نمياد ، شما خودتون به حساب مياري ؟ ميگيد بابا اينو اصلا ولش كن ، چندنفر از اينارو كنار گذاشتين شما ؟

ميگين بابا اين اصلا هيچي حاليش نيست حالا طرف درجه چي داره ؟ مدارج فلان داره ، منظورتون اين نيست كه اين سواد نداره منظورتون اينه كه بويي از ، حالا اصطلاحا شما مي گيد كه بويي از انسانيت نبرده حالا در واقع يعني اينكه رحمانيت را نمي تونه انعكاس بده يعني صفر ولي وقتي كه رحمانيت انعكاس پيدا ميكنه ما در درون مون هزار تا اشكال داريم

هر چند غرق بهر گناهم ز صد جهت      تا آشناي عشق شدم

عشق همون رحمانيت است ، تا آشناي عشق شدم تونستم اين رحمانيت را انعكاس بدم مسئله حل شده

س- استاد ببخشيد من يكي از تجربه هايي كه داشتم در اين مورد ، زماني كه به ترم 1 وارد شدم يكي از اقوام نزديك بود كه از نظر درك مطالب خيلي به حساب ميامد گفت كه شما درست است اينجا از مردم پولي نمي گيرين براي اتصال و درمان ولي ممكنه آدم ميليونها پول خرج بكنه تا بهش بگن خانم فلاني ، در اينجا شما اينكارو انجام ميدين ، گفتم اين درست است در عوض اونايي كه ميان كه شما ميگيم عوام هستند ميان قبول مي كنن ميان اين جا اتصال پيدا مي كنن ميرن ، شايد اتصالشون درست بشه يا نشه ، بشه كه بره يا نشه به هر حال مارو فراموش مي كنن ميرن عوضش من شمايي كه اين همه مثلا به قول ما سوپر دانا هستين من مثل شما را از دست ميدم پس من چيزي بدست نياوردم كه شما ميگين كه بله اينجا يكي هم فلاني هست

ج- ببينيد ماه چيكار بايد بكنه كه بگن ماه شب چهارده ؟ درست گفتن ولي ببينيد كه مسئله چيه ؟ اين هنرش است كه اومده يك تريكي بكار برده ، رحمانيت را منعكس كرده ، از بركت اين انعكاس شده ماه شب چهارده ، حالا ماه شب چهارده خودش هيچي نيست ما اگر در معرض رحمانيت و هوشمندي نباشيم چيزي نيستيم ، اين مطلب است اين درس است در واقع به اونم ميگه تو هم اگه ميخواي مطرح بشي بيا تو هم انعكاس نور رحمانيت را بده تو چرا نمياي بدي خوب تو هم بيا اينكارو بكن ، نام آور بشو ، تو هم پرآوازه بشو ، اينه خاصيت تاريخ اينو ميگه ، ميگه هر كسي رحمانيت را انعكاس داد بلند آوازه اش كرديم به پيامبر هم ميگه ديگه "الم نشرح لك صدرك" مگه نميگه و اين بلند آوازه شدن در واقع راهش را براي همه گذاشته انحصاري نيست كه ، هر كسي مي خواد خوب بياد اونم استفاده بكنه

س- منظورشون كه از اون رحمانيت جدا بود يعني ايشون چون منظورشون اين بود كه يك غرور به شما دست ميده

ج- من طعنه ايشونو متوجه شدم چي ميخواد بگه ، از اين ور قضيه ما هم تو پيش بيني مون داشتيم كه گفتيم غرور اينا بوده ديگه ميدونستيم از اون ، اين هوشمندي هم ميگه باشه نور را منعكس كن استفاده كن هم خودت هم ديگران ، بلند آوازه شو ، ما بوديم كه تو رو پر آوازه كرديم "رفعنا عنك ذكرك " و بلند آوازت كرديم ما كرديم اما به محض ينكه بخواد دچار غرور بشه ، شما تجربه كردين هر چند گهگاهي دستشونو از روي سر ما  برمي دارن يكدفعه مي بينيم كه كنترل ذهن نيست ، كنترل دشارژ رفت كجا ، اين هم كه نيست اونم كه نيست ، هر چند گهگاهي اگر دقت كنين يك ذره خوشونو ميكشن كنار يكدفعه ما مي بينيم كه هيچي نيستيم اين براي چيه؟ براي همون "الم نشرح لك صدرك " است خوب داده از اون ور داده از اين ور هم ميگه ، ميگه ببين يادت نره يك وقت فكر نكني كه ، ديگه وقتي پيامبر (ص) بگن ديگه ما كه جاي خودمونو داريم اين گوشزدش از اون گوشزدها بوده ، اگر رودرواسي را بذاريم كنار از اون گوشزدها بوده گتفه نگاه كن حواستو جمع كن ، ما كرديم يك وقت فكر نكني كه ، هوا ورت نداره ، يك وقت دچار غرور نشي ، ما كرديم تو اشتياق به خرج دادي ما انتخاب كرديم ، داديم " يزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكم " ما كرديم ما بهت حكمت داديم تزكيه ات كرديم، ما تزكيه ات كرديم يعني چي؟ خوب اگر تزكيه بود كه نمي گفت كه ما يزكيهم كرديم بنابراين ما داريم ميايم در معرض قرار بگيريم كه ، الان اشكال داريم الان هزار تا مسئله داريم ولي در معرض اين قضيه اين كارها رومون انجام ميشه و اين صحبت هايي كه ميشه عام است حالا اين ور قضيه اگر كه ما بله از اين موضوع دچار غرور شديم ديگه از عزازيل از شيطان ديگه عزيزتر نبوده سقوط كرده درسشو بهمون داده ، خوب بنابراين بايستي اين جوابها را به اونها بديم خوب اين نور در اختيار شما هم هست ، شما هم بيا استفاده بكن

س- ؟

ج- بله يك موردش را كه امروز بحث امانتداري رو ، ببينيد ما وقتي كه اينجا اصرار مي كنيم بر امانتداري يك عده اي ممكنه تصور بكنن كه ما ميگيم آقا هيچ دخل وتصرفي تو  اين حرف ها نشه يعني از اين تصور ها ميشه ولي باور بكنيد افراد زمين مي خورن  يعني در بحث موضوع امانتداري من خودم تواين سال ها تعدادي را ديدم كه زمين خوردن ، افرادي ديدم كه فكر مي كردن چي ميشه ، هيچي نشده و محروم باقي موندن ، موضوع اين جاست كه ما امانتدار باشيم اگر قرار باشه هر كس يك سليقه اي را بره اعمال كنه تكليف اين جماعت چي ميشه ؟ چون مردم به سادگي با ما برخورد مي كنن به سادگي ميان به من و شما اعتماد مي كنن ديگه نمي دونن اين چه دوغي كه آب قاطيش است يا شيري است كه آب قاطي شده يا هر چي شما بگيد بهشون ممكنه ذهن شونو بر اساس اون برنامه ريزي بكنن حالا تا برن يكدفعه مي بينن كه نه ، چو اي صد درصد به تضاد ميخوره ، مطمئنا به تضاد و تناقض مي خوره ، اگر يك ذره ناخالصي وارد بشه يك جايي نمي تونه جواب بده وتناقض و تضاد تو دلش پيدا ميشه اونوقت ديگه اون طرف احساس ميكنه كه شما مديونش هستي ، احساس ميكنه كه ما مديونش هستيم و زير دينش قرار مي گير يم و چيز خالصي تحويلش نداديم و مسئوليت گمراهيش هم با ماست ، يك ذره گمراه شده باشه مسئوليتش با ماست اين خيلي مسئوليت سنگيني است اينو نگاه نكنين كه بيان چهار صبا پيش ما بگن آفرين آفرين ، مسئوليت بالاخره در طولاني مدت چيكار كنيم زير بار اين مسئوليت ، چون اونا ميرن برنامه هاي زندگي شونو ، برنامه هاي فكري شونو بر اساس گفته هاي ما مي چينن ، خوب اين دل شير ميخواد اگر كسي قبول مسئوليت بكنه و بخواد واقعا مسائل شخصي را بگنجانه و بخواد اونا رو اينور اونور ببره

س- ؟

ج- بله رحمت شو داده ولي مي بينيد براي بدست آوردن حكمتش براي رفتن تو دل حمت ماجراي سختي داريم ، روان نيست بايد روانش كنيم يكي از چيزهايي كه بايد روانش كنيم اينه كه خالص بگيريم خالص بديم اگر توش اين وسط دخل و تصرف كرديم هوشمند است ميدونه كجا يقه مونو گير بندازه

س-؟

ج- بله من اينجا اين وسط بحث افتاد كه مثبت منفي بعد فرمودن كه مثبت در منفي ميشه منفي در حالي كه بالا بحث اينجا ، نه نه كاربرد نداره اين كاربرد داره همين منشوري كه مي كشيم اين كاربرد داره چرا ما بايد اين دو تا رو در هم ضرب كنيم ، علت ايني كه بايد شبكه مثبت را در شبكه منفي ضرب كنيم چيه ؟ بايد جمعش كنيم ، يك مثبت و منفي اون ورش مي مونه هيچي ، صفر مي مونه ، دليلي نداره اونو در هم ضرب كنيم جا نداره كه بخوايم ضربش كنيم ولي جمعش مي تونيم بكنيم يعني اينو بياريم تو اون ادغام بكنيم ازش هيچي نمي مونه يعني در واقع منشور جمعش جواب درست داره ، ببينيد اينجا ، اين خوب يك رمزي است ديگه يكي از اون اسرار كه بارها اشاره كرديم كفر و دين در بر عشاق نكوكار يكي است ، عشاق نكوكار يك عده اي هستند كه تونستن از اينور به اينور ادراكي سفر بكنن يعني ما الان اينو مي بينيم و ما بين اين دو تا هستيم الان ما اينجاييم يك نگامون به اينه يك نگامون به اونه اما اونها اومدن اين مسير را طي كردن اومدن اينجا يكدفعه ديدن وقتي رفتن اونجا ادراك كردن همون گفتيم چند نفر عدم را يك جورايي تحربه كردن ؟ از اين ور به اينجا مرحله داره ،يك مرحله اصلا عدم است ، خنثي را ببينيم اصلا هست ؟ مرحله هاي بعدي يكدفعه موضوعات ديگه اي برامون پيش مياد كه اون ميشه نقطه خاموشي، آن نقطه خاموشي در حرف نمي گنجد ، نقطه خاموشي يك جايي ميشه كه مي بينه اينكه ، همين فقط مي تونيم بگيم اينكه ... سه نقطه ،         و همون ديگه عارف تونسته بگه كفر ودين در بر عشاق نكوكار يكي است چرا؟ چون اومده اينور پشت پرده را هم تونسته ببينه ما مراحلي طي مي كنيم ، يك مرحله همش دستمون درگير ودست وبه يقه بوديم با خدا ، شبك مثبت و خير وشر اينا ، اين مرحله را گذرونديم چه تضادهايي چه تضادهايي ، من خودم صددر صد تضاد وحشتناك صد در صد حالا همه دوستاني كه بيان بگن ما تضاد داريم من يك نگاهي بهشون مي كنم ميگم حالا شما ضربدر هزار بشين ميشين اون موقع خود من و هنوز جا داره ، خوب در اونجا مسائلي كه اتفاق ميفته ، ماجرايي كه رخ ميده يكيش اينه كه مفهوم نعمت باز ميشه كه گفتيم اينجا ريشه اون چيزي كه هست در واقع هر دو سمت نعمت است اينجا به گونه اي است كه فقط تفكيكي صورت گرفته و در اصل اونچه كه وجود داره نعمت است اگر اين نبود اين معنا نداشت لذا يك موضوعي را كه اينجا اشاره بكنيم البته بعضي از دوستان براي من هم دادن كه قبل از ساعت استراحت ارتباط را برقرار بكنيم با خيال راحت برن ، من توصيه مي كنم كه يك رتباط برقرار بكنيم در مورد يك حلقه آگاهي است حالا اسمش هم ولش كنيم فعلا برقرار بكنيم

برقراري ارتباط ، خيلي ممنون

خوب اگر خاطرتون باشه راجع به هفت آسمان صحبت كرديم  گفتيم هر آسمان ، هر سماء وقتي گفته ميشه صندوقچه يا گاو صندوق اطلاعات است اطلاعات چرخه "انا لله و انا اليه راجعون " داريم به اطلاعات اين چرخه مي خوايم نزديك بشيم و ديگه حالا به توجه به اون توضيحي كه دادم خدمتتون يعني درياست و هي بايد تور انداخت

س- ؟

ج- خوب نظرتون چيه ؟ ايشون يك كانال مي بينن در انتهاي اين كانال احساس مي كنن اين يك  كانالي است كه در بينهايت ميرسه به يك همچين چيزي و بعداز اون به يك اشتياق زائدالوصفي ميرسن يعني من    مي نويسم اشتياق بي حد و اندازه درسته يا نه ؟ بعد مثبت است يا مثبت نيست ؟ اون گريه تون گريه شوق است يا گريه غم و اندوه است ؟ اين گريه شوق است شما همه اين چيزها مثبت ، مثبت مثبت ، تجزيه تحليل هاي گزارش اينجوريه حالا اگه ايشون ميومد بيرون و افسرده بود به پوچي رسيده بود منفي اگر توش ايجاد ميشد اون وقت جاي مسئله بود خوب ما هممون مي دويم كه به همين مطلب برسيم نيمه تمومي نمونه ، اينم مثبت است و هممون داريم مي رويم دنبال ايني كه يك ذره مشتاق مون كنن توجه مي كنيد ، درد نيست وگرنه طبيب هست ، درد چي نيست ؟ درد اشتياق نيست ، اي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست ، اين درد ، درد اشتياق است ما هممون داريم مي دويم كه يك گوشه چشمي به ما نشون بدن خوب همينه ديگه الان نشون داد بهتون شما مشتاق شدين واين وادي اشتياق خودش خيلي سرمايه است به اصطلاح كارها ميكنه

خوب اين بحث اين قسمت مونم كه اينجا صحبت كرديم ، اينجا خير است اينجا شر است "من شر ما خلق" حال بحث اينجا مي مونه كه يك كسي ممكنه بگه كه آخه ما چه جوري شر ببينيم ؟ ما چه جوري تبهكاري ببينيم و بعضي ها فكر مي كنن كه ما تبهكارو روست داريم داشته باشيم يعني بگيم باريكلا ، آفرين ، موضوع يك چيز است موضوع اينه كه ما اين خار را در كنار اين گل داريم مي بينيم قبول كرديم كه اگر گل باشه يك خاري هم داره براي اينكه گل را ميخوايم خارش هم ميخوايم ، خودشو مي خوايم ، خيرش را            مي خوايم شرش هم مي خوايم ، مي خوايم يعني مي تونيم تحملش كنيم اين واژه ها يك ذره اينور اونور بشه يعني ما مي تونيم شرش را تحمل كنيم چون خودشو مي خوايم ، ما وقتي يار را مي خوايم ناز و اداشو   مي خوايم ، اذيت هاشو مي خوايم ، نمي دونم هر بلايي به سرمون بياره مي خوايم ، همه رو مي خوايم خوب بنابراين وقتي كه يارو مي خوايم خيرشو مي خوايم شرش هم مي خوايم

 

دوره 7 جلسه 5  ساعت دوم

 

مثلا فرض كنيد كه هفته بعد 4 شنبه ، 5 شنبه تعطيل نيستيم اما دو نفر گفتن كه ما مي خوايم بريم مسافرت چرا حالا ؟چرا؟ چون يك موقعيتي است كه اينجا تعطيلي افتاده يك عده اي تنها فرصتي است كه مسافرت برن همين فرصت هاست وقتي كه اگه خاطرتون باشه قبلا هم ازا ين چيزها پيش اومده يعني وقتي دو نفر كه     مي تونستن از اين موقعيت براي خودشون استفاده كنن نتونن ، بيان اين كلاس اون تشعشع مناسب خود را نخواد داشت اونا همش از اونجا ذهن شون كه اينجاست و در واقع به نوعي كه دلخور هستن تشعشعات كلاس را تحت الشعاع قرار ميدن يعني انقدر اين مسئله اهميت داره ، نسبت ، بنابراين راي اقليت و اكثريت بستگي به چيز داره مثلا يك جا ميخوان كه شما هيئت مديره تعيين بكنين خوب نظر اكثريت است ولي يك جا تعطيلي يك همچين مناسبتي است نظر اقليت است اما كلاس امروز ده نفر هم نتونن بيان باز كلاس تشكيل ميشه 2 نفر هم نتونن بيان باز كلاس تشكيل ميشه ديگه اصلا ما نمي پرسيم كي ميتونه بياد كي نمي تونه بياد چون اينجا يك موقعيت فورس ماژور نيست يك موقعيت مثل اونجا نيست كه بگيم خوب يك عده بنده خدا ها نشستن فقط يك فرصتي پيش بياد اينا رو بذارن سرهم برن يك مسافرتي ، ما اين حق را ازشون نگيريم

س- نسبت به مخالفت فردي با راي اكثريت چگونه برخورد شود بهتر است ؟

ج- خوب در اين زمينه ديگه بايستي تا اونجا كه ممكنه تو اين رابطه ما بتونيم ايجاد تفاهم كنيم اون گروه اقليت رو ، روشن شون كنيم نه اينكه ديگه اونا رو از دست بديم بگيم كه خوب ديگه شما اقليت هستيم و خوب ديگه هيچي ، بايد سعي در جذب اونها هم داشته باشيم

س- به اين كلاس ها فقط نگاه مادي داشتن چطور است ؟

ج- يكي از خطرناكترين حالات در اين موردبحث نگاه مادي است ، تشعشع كلاس عوض ميشه كساني كه بيان توي كلاس اصلا اون چيزي كه بخوان بگيرن نمي گيرن در اينمورداين قضيه است ، ببنيد پول ابزار است يعني كار را چي جلو مي بره ؟ پول جلو مي بره مثلا فرض كنين ما الان يك مركز مي خوايم يك تشكيلاتي مي خوايم ، اين تشكيلاتو چي مي خواد ايجادش كنه ؟ الان ما مي خوايم مجمع عرفان را پايه گذاري كنيم چي جلو مي بره الان مي خوايم پروپوزال بديم گفتيم وزارت بهداشت هم ما هزينه نمي خوايم ، بودجه     نمي خوايم به ما بدين ما با بودجه خودمون اينو جلو مي بريم ، چي مي خواد ؟ پول مي خواد، پول ابزار است باعث پيشرفت كار است ولي اگر قرار باشه روح حاكم بشه اينكه كلاس را تشكيل ميديم براي پول اون وقت اصلا ميشه همون ماجراي رطب خورده يعني اصلا توش افراد كمال يعني تشعشع اون همخواني را نداره        و فقط ميشه صحبت ، كلام ميش و روح قضيه را نبايد خراب كرد ، پول لازم است ولي روح ماجرا بايد       كما كان روي كمال باقي بمونه اين هم ازاين مسئله ، خوب بريم سر ماجراي مركب

البته چيزي كه اينجا اومده يك موضوع بسيار بسيار مقدماتي است توجه فرمودين ، شما مي دونيد كه وقتي نقشه وجود را كه نگاه كردين بهش ، مقدماتي شو !!!!؟؟؟؟؟

س- همون طوري كه روح و جن منفي وجود داره اذيت مي كنن آيا روح و جن مثبت هم وجود دارن كه محافظ باشن

ج-  بحث عملكردي كه يك كالبد ذهني داره ، دو تا كالبد ذهني مثل هم نيستن يعني اگه ما بخوايم نگاه كنيم ميگيم اين بهتر از اونه همون طوري كه ر آدم ها اين نظر را داريم رو كالبد ذهني هم اين نظر را داريم ميگيم اين بهتر از اونه مثلا روي افراد مي بينيم كه يك كالبد ذهني از اون يكي سمج تر است يكي از اون خبيث تر است

س- ؟

ج- منظور از لامكاني ، اصولا يكي از چيزهايي هست كه وجه بكنيد اين يك مطلب مهمي است منظور از لامكاني يعني عدم نياز به مكان ، يكي از تخلف ها اينه كه يا تخلف يا حركت ارتجاعي ، اختيار مكان است يكي از تخلف ها يا حركت ارتجاعي يا حركت برگشت است ديگه يعني يك كالبد ذهني ديگه الان نجات پيدا كرده از مكان ما همش الان تضادمون با مكان مگه نيست ، توضيح داديم گفتيم عالم بالا ميگه خوب من ميگيرم ازت بي نيازتر بشو ديگه نه مشكل نقل مكان نه مشكل قيافه نه مشكل خانه لباس جنسيت اينها همه وابسته به مكان است ديگه ، ديگه تمام شد همه رو مي گيرن ولي يكي هست مياد مكان مي گيره ، جنسيت مي گيره ازدواج دوباره ميخواد ازدواج زميني و تزويج و اينها را انجام بده داشته باشه واين جور ماجراها مثلا فرض كنين اگر نقص عضو داشته حالا مي بينيد كه عضوش هم درست كرده و خودشو هم ساخته و پرداخته و حضور داره خوب اين از تخلفات است كه اونجا وجود داره ولي اصولا نياز به مكان نداره وقتي ميگيم لامكان يعني نياز به مكان نداره يعني نيازش كمتر شده

س-؟

ج-  ميتونه باشه ديگه ، الان شما يك روحي را از امريكا احضار كنيد اينجاست درسته يا نه ؟ يعني             نقل وانتقال ديگه محتاج صرف زمان و وسيله و اين حرف ها نيست در آن صورت مي گيره ، منظور اين نيست كه لامكان يعني مكاني نيست اون ميتونه براي خودش مكان را ايجاد بكنه ولي نياز نداره اصلا نيازي به خوردن خوابيدن يعني تمام اين چيزها از بين ميره

س-؟

ج- ميتونن با همديگه در ارتباط باشن كما اينكه يك نفر ميخواد بميره گزارش ميده ، نمي دونم بالاي سرم كي هست حالا اون اطرافيان فكر مي كنن اين داره هذيان ميگه ميگن كه به هذيان گفتن افتاده در حالي كه هذيان نميگه اين درست داره ميگه واونا الان اينجا حاضرن ، مردن ديگه مي تونين تشعشع مثبت 2 و تشعشع دفاعي هم بدين

س-؟

ج- هيچ كمتر نشده ؟ خوب كار بكنيد خوب تشديد شده تازه الان يك خورده كم ميشه بعد دوباره يك هجوم ميارن كه نه بمونن ولي شما با ادامه ، شما تشعشع دفاعي ميتونيد بهشون بدين

خوب بحث مركب و نفس وجان بمونه براي بعد ، مي نويسيم به حسابتون همون ميكروفون گرو پيشتون باشه تا هفته ديگه ، خوب در اين مورد كه صحبت كرديم و دوستان مسئله جان را متوجه شدن كه چيه درسته يا نه؟ اگر كه متوجه نشدن دوستان دوباره اشاره كنم چون ميريم جلو دوباره نامفهوم باشه ، بذاريد من يك اشاره كنم

عرض كنم كه توضيح داديم گفتيم كه يك ماهواره تحت تاثير سه تا نيرو قرار مي گيره اگه داخل جو بخواد حركت كنه يك هواپيمايي تحت تاثير 4 تا نيرو است ا ين كشش است اين مقاومت هواست اين نيروي بالاتر يا كيفيت است اين وزن است اما چون خارج از جو مقاومت هوا نداريم دو تا نيروي اصلي داريم ، نيروي گريز از مركز و جذب به مركز يا جاذبه و گريز از مركز ، اينا فرمولاشو مساوي هم قرار بديم يك سرعتي بدست مياد و يك سرعتي هست كه اگر اين را ما به اين بديم اين براي هميشه دور كره زمين يا حالا دور اون كره خواهد چرخيد يكبار اين سرعت داده ميش چون در مقابلش نيروي مقاوم نداره براي هميشه اين خواهد گشت اما اگر نيروي مقاوم اينجا داشتيم به اصطلاح اينطور نبود بنابراين درهر شعاعي محاسبه مي كنن يك سرعتي ، جرمش هم ، اينو كه مساوي اين قرار ميدن ، جرم از معادله خارج ميشه ، جرمش مهم نيست سرعت اوليه مهم است اين سرعت اوليه كه به اين داده ميشه براي اينه كه اين دور بگرده ، معادله يا فرمول گريز از مركز و جذب به مركز را مساوي هم قرار بدن اين سرعت پيد اميشه ، اگر اين سرعت بيشتر از اين باشه  بعد از چند دور گشتن از مدار خارج ميشه ؛ اگه كمتر باشه مياد چند دور ميزنه و ميخوره زمين اگر بيشتر باشه كه به سرعت فرار ميرسه و چند دور ميزنه و به سرعت فرار ميرسه ، سرعت فرار از جاذبه معلوم است يعني هر چيز را بخوان پرتابش كنن دوباره از اين فرمول ها معلوم ميشه سرعت فرار چقدر باشه خوب اين اولين پرتابي كه مي كنن اينجا ميشه يك نيروي اوليه در واقع ، اين ميشه جان ، جان در وهله اول كه اين نيروي محركه را ايجاد كرده ديگه تا انتها بلكه بي نهايت دور را اين جان داره يعني دادن بهش پس جان ازلي و ابدي است ، جان الهي است ، جان فنا پذير نيست ، جان فنا ناپذير است ، حالا ما ميگيم جون داره ميده ، اين جان اون جان نيست اما به محض اينكه نيروي هاي محركه اين ، اين سرعت را به اين دادن ، ديگه از كار ميفتن تموم شد واين جان در ان نهفته است ، حركت در اين نهفته است حركت در ما نهفته است در اوني كه مياد اينجا ميره اونجا در اون نهفته است ازلي و ابدي است اما اينجا در اين ماهواره قرار است فعاليت هايي صورت بگيره يك چيزهايي مخبره بشه مثلا به زمين ، از زمين مخابره بشه به اون و يك فعاليت هايي صورت بگيره اين فعاليت انرژي ميخواد ، اين انرژي را كه ميخواد حالا در ماهواره ميان از باتري هاي خورشيدي استفاده مي كنن چيزهاشو باز مي كنه و اين صفحه ها در مقابل نوري كه دريافت مي كنه اونو تبديلش ميكنه به انرژي الكتريكي و مورد استفاده قرار ميده پس يك انرژي داخلي داره ، يك خارجي ، خارجي شد جان ، داخلي ميشه نيروي حيات ، براي ايني كه اين ماهواره به حيات خودش ادامه بده و نميره ، در چه صورت ماهواره    مي ميره ؟ بعضي از ماهواره ها مي ميرن ‌چه جوري؟ ديگه ارتباط قطع ميشه ، ميگن ارتباط ماهواره فلان ارتباط سفينه فان قطع شد ، قطع شد يعني مرد تموم شد اين در مورد ماهواره شايد بشه گفت فعلا يكي از مثال هاي خيلي قشنگ است كه درقالب فني هم با ماهواره چيز مي كنيم ، شايد ماهواره فرستاديم هوا ، هم ايني كه اين اصلا با هيچ تعبيري نميشه هر جوري كه ميگيم به هر زباني كه ميگيم پيچيده است ولي اينجا اگر كه يك خورده عنايت كنيد البته مطلب يك خورده فني و علمي هست يك خورده عنايت كنيد مطلب چيز ميشه، حالا من سعي مي كنم بعدا با  مثال ديگه هم بزنم ، پس اوني كه يك نيروي حيات دروني داره به  همون ميگيم نيروي حيات 

س- ؟

ج- چي شد ؟ ابدا ، اصلا ما وقتي ميريم اين تو ، بر مي خوريم به قسمت ها مختلف مسائل مختلف كه ميشه مثل همون كالبد اختري، نه نيروي حيات ربطي به كالبد اختري نداره ، نيروي حيات اين انرژي داخلي اين وقتي نيروي باتريش تامين ميشه به بردهاي مختلف تغذيه ميكنه ما كلبد اختري مون خودش از نيروي حيات تغذيه ميكنه كالبد ذهني مون و رواني مون از نيروي حيات تغذيه مي كنه خودش مولد حيات نيست كالبد اختري

خوب حالا اين ماهواره بالك هايي را باز مي كنه ، اول بسته است كه تو پرتاب اونا مانع نشه بعد بالش را باز ميكنه نور خورشيد وغيره  و اينها بهش ميخوره انرژي شو تامين ميكنه د رمورد ما هم چاكراها دارن از فضا و اينها انرژي را مي گيرن تبديلش مي كنن به نيروي لازم اين درون اين قضيه درست شد يا نه ؟ نيروي حيات مياد اين چاكراها به اضافه خيلي انرژي هاي ديگه اي كه در كيهان پخش است اينا مي گيرن ، مبدل است ديگه ، چاكرا مبدل انرژي است اونو مي گيره تبديلش مي كنه به خوراك براي ذهن ، براي روان خوراك ذهن و روان كه يكسان نيست كه ، براي كالبد اختري براي اينجا و اونجا ، اينا رو تامين مي كنن درست شد يا نه ؟ البته كه درست شد

پس ما در واقع دو تا نيروي محركه داريم يكي نيروي محركه بيروني يكي نيروي محركه دروني ؛ دروني نيروي حيات است بيروني جان است اون بيروني يعني ازلي و ابدي

س- ؟

ج- از كيهان ، از هستي دارن چيزهايي را جذب مي كنن و تبديل مي كنن ، خوب حل شد يا نه

داخل اين سفينه به برنامه هاي نرم افزاري برخورد مي كنيم به بوردهاي مختلف برخورد مي كنيم و ماجرايي كه اينجا فراموش نكنيد خيلي خيلي خيلي مختصر اصلا اون چيزي نيست كه مطلب را برسونه ولي براي اينكه يك گام نزديك بشيم ببينيم چه خبره ، يك گام نه زياد ، يعني يك نگاه كلي واجمالي نگاه سرسري بكنيم ، برخورد مي كنيم با يك همچين چيزهايي كه در واقع اين نفس كه راننده است طبق اين چيزي كه قبلا هم با هم برخورد كرديم ديديم كه اين سرنشين اصلي يك كالسكه در نظر بگيريم ، توي خود اتاق كالسكه اين سرنشين اصلي نشسته اين كالسكه چي اين تو نشسته داره اين كالسكه را هدايت ميكنه ، اينم كالسكه است ، يك همچين چيزي را فعلا علي الحساب داشته باشيم ، حالا ايني كه ، اين راننده يا من متحرك يك برنامه كلي داره ، مادر بورد است يك برنامه كلي ثابت داره و در اين  برنامه نرم افز اري به كليت خودش برنامه هاي استراتژيك اصلي نوشته شده مثل مثلا اختيار راننده اختيار داره به چپ بره يا به راست بره، اين اختيارو بهش دادن راننده ميتونه كيفيت طلب باشه كه هست يعني دنبال اين است كه ، شما ديدين كه راننده چشمش به جاده است ، تمام اين دست اندازه ها رو رد ميكنه ، يعني چي ؟ يعني بهترين كيفيت جاده را براي خودش انتخاب ميكنه ، براي خودش و منظور وسيله اي هست كه ميخواد هدايتش كنه ما هم بهترين كيفيت را براي خودمون تعريف مي كنيم همه انسان ها حالا كه تو اين مرحله هستيم و انسان هستيم مي خوايم تو پر قو بخوابن ، همه مي خوان بهترين غذا را بخورن و دنبال بهترين كيفيت ها هستن اين نرم افزاري است و در فطرت ما خوابيده همه به يك نحوي دنبال ارتقاء هستن همه مي خوان خودشونو بالا بكشن ، حالا اين بالا كشيدن فطري است منتها يكي بالا كشيدن را متوجه نشده كه بايد تو چه جهتي است يكي بالا كشيدن در يك چيز مي بينه ، در اون مي بينه اما احساس كرد رفته بالا احساس خوشبختي بهش دست ميده كه حالا ميخواد تو پول رفته باشه بالا يا تو اون رفته باشه بالا احساس كنه كه رفته بالا بهش احساس خوشبختي دست ميده پس ميل به بالا رفتن ميل به ارتقاء فطري است خوب امايك برنامه نرم افزاري ديگه داريم كه مقطع به مقطع عمل ميكنه شما بذاريدش جبر ، من  بايد يا اينو انتخاب كنم يا اونو انتخاب كنم چون من متحركم يك جهت هايي بايد اينو هدايت كنم ديگه اگر اسمش جبر است ، فرمان را اينطوري كنيم دست اندازها را رد كنم خوب بيايم بگيم اما اين است جبر نميدونم ، حالا با واژه زياد بازي نكنيم ، ما يك چيزي بنام اختيار داريم ، خود اختيار جبر است اگر خود اختيار جبر است يعني ما مجبوريم هميشه يا اينور يا اونور ولي دست خودمونه يعني مي تونيم يا همش اينورو انتخاب كنيم يا همش اونو رو انتخاب كنيم اين دست خودمونه پس ، اما نهاد ، يك برنامه نرم افزاري مقطع به مقطع است كه براي خودش در هر مقطع تعريف ميشه و ماحصل اون مقطع به حساب مياد مثلا از زندگي قبلمون ما اينجا در نهاد يا طينت يا سرشت يك چيزهايي نوشته شده مثل اصل دوري از درد ، اصل حصول نتيجه در كوتاه مدت ، اصل عطف به خود ، اصل كنجكاوري ، اصل احساس گمشدگي و يكسري از اين مسائل

س-؟

ج- بله تغيير پيدا ميكنه اگر تغيير پيدا نكنه ما حر نمي تونيم داشته باشيم ، پولوس رسول نمي تونيم داشته باشيم ، شما ببينيد كه در هر حال انسان قابل تغيير و اگر قابل تغيير است پس جبران داريم لذا نهاد متغير است يعني شما اينجا هر بچه اي كه مياد يك نهادي داره ، يك سرشتي داره ، يكي عجول است يكي كنجكاويش زياد است يكي اصلا ، يكي خودشيفته خيلي زياداست يكي نه مثلا حالا رو حساب خودشيفتگيش خيلي زياد است يك بچه جلو روش يك بچه ديگه رو بندازين جون مادرش بره مادرشو بغل كنه مي خواد اون يكي را هجوم بياره ، يك بچه اصلا واكنشي نشون نميده يعني اين منجر ميشه ميگيم اين بچه حسادتش بيشتر است اون حسادتش كمتر است ، نمي دونم اين آزمايش ها رو كردين يا نه ، ما از اين آزمايش ها انجام داديم و در عمل هم معلوم شده كه اينطوريه ، خوب اين متغير است در افراد ولي اين ثابت است همه انسان ها اختيار دارن مثلا يك انساني نيست كه بيشتر اختيار داشته باشه يك انساني كمتر اختيار داشته باشه اين اصلا معني نميده بنابراين توي برنامه هاي فطرت مثلا همه انسانها ارتقاء را مي خوان اگر تحث تاثير نفوذي قرار نگرفته باشن به طور طبيعي ارتقاء مي خوان منتها هر انساني ارتقاء را در يك چيزي مي بينه يعني نمي دونه كه ماجرا از چه قراريه و اين ميل به كمال را يكي در اين مي بينه كه پولشو زياد كنه يكي علم شو زياد كنه يكي كمال را پيدا كنه يكي به خدا نزديك بشه هر كسي در يك چيزي مي بينه اما ميل اصليش در همه هست ، هر انساني را ببيني ميگه ميخوام پيشرفت كنم ولي نمي دونه منظورش از پيشرفت چيه ؟ دنبال چي و چه چيزي             مي گرده؟ اينو نمي دونه ولي نگو اين هي داره اينجا بهش پالس ميده ، پيشرفت ، پيشرفت ، ارتقاء، ارتقاء، اونم پيام را مي گيره منتها اگر بينش داشته باشه تعليم ديده باشه ميدونه پيشرفت بايد تو چه جهتي باشه اگر تعليم نديده باشه ندونه چيه پيشرفت را ميندازه تو مسائل ديگه اي ، تو قدرت تو ثروت و ازاين جور چيزها ميندازه تو اينا

خوب ديگه وقتي مياد اينجا وقتي اينا خورد ميشه يك من كمال پذير است يك من ضد كمال است ، روح داريم روح هادي است قبلا هم توضيح داديم در هر مرحله اي روح ميخواد ، يك برنامه هايي را ميده كه كمك كنه ايني كه باقيمانده را بكشه بالا ، روح كارش كشيدن باقيمانده به بالاست الان ما ازمون اين باقي مونده ميخواد اينو بكشه بالا زندگي بعدي كالبد ذهني مونده ميخواد كالبد ذهني را بكشه بالا زندگي بعد ، كالبد ذهني هم مرده ميخواد اوني كه مونده اونو بكشه بالا از اول تا آخر روح هستش و ايني كه ميگيم          " ويسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربي و ما اوتيتم من العلم الا قليلا" بحث اينه حالا عده اي ميگن  ما احضار روح كرديم كه ديگه گفتيم همون كالبد ذهني را ما احضار مي كنيم نه روح را ، روح دسترسي بهش نداريم نمي تونيم روح را ما احضارش كنيم ، روح غير قابل احضار است روح فقط كليتش راميدونيم جزئياتش رو نميدونيم و مثل اين مي مونه كه راننده براي رانندگي خو دش از يكسري عوامل استفاده ميكنه مثل آينه ، آينه اين نور اونور را نگاه ميكنه در واقع اينا يك همچين نقش هايي را دارن كه مثلا اوايلي كه ماشين چيز شده بوده ممكنه ماشين بزرگ را كمك راننده نقشش الزامي بوده چون مثل امروز نبوده كه اين تجهيزات باشه كمك رانده مي بايستي با پرچم ، با چي همه عابرين را خبر كنه هم راننده را هدايت كنه و اين در واقع نقش كمك رانندگي رادارن ، يكسري عوامل نقش كمك راننده را دارن مثل كاميون ها و اتوبوس ها مي خوان عقب جلو كنن حتما كمك راننده بايد به اونها فرمان بده اگر فرمان نده اونا حتما ماشينو اينور اونور مي زنن ، كمك راننده به اونها دستور و فرمان ميده و نباشن خلاصه راننده ماشين را ميزنه اين ور اون ور ، همزاد ، ديدين كه اگر بخواد حكمت الهي جاري بشه اگر بخواد يكسري كارها انجام بشه اين بايد باشه

س- ؟

ج- خود راننده ، شما رانندگي مي كنيد پيام ها را از كجا مي گيريد ، چشم و گوش يكسري اطلاعات ميدن بقيه حواس ، خلاصه اين مجموعه اسمش نفس است

س-؟

ج- نه نه نه ، يك روح الله داريم كه اون اصلا ماجراش اينجا نشون داديم از اينجا نگاه كنيم اين روح الله نكنه منظورتونه ، نه نه نه ، اون نرم افزاري طراحي شده ، همزاد نرم افزاري طراحي شده ، نقش و وظيفه اش معلوم شده مثل اين مي مونه كه در واقع شما چشمت داره مي بينه گوشت داره مي شنوه و مغز داره تصميم مي گيره و پاي شما وظيفه داره تا اون دستور داد پا رو بذاره رو ترمز ، پارو بذارين رو گاز و دست شما همينطور اينها تو اينجا وقتي ميايم نفس ، دست شما اگر اين راننده است دستش كجاست مغزش كجاست و پاش كجاست و چيزهايي كه قرار است بهش كمك كنه اينهاكجان ، ما يك راننده را ، اين راننده را وقتي ميايم اونجا مورد بررسي قرار ميديم اين راننده مي بينيم كه از اين اجزاء متشكل است ، متشكل است از يك مادربورد يك برنامه چي كه يك فايلي كه شما مي سازيدش ، همون مسئله اي كه روي  كامپيوتر هست ، بعد مياد اجزاي مختلف اينا دارن  اگه اين رو نبود چي ميشد ؟ اين باقيمانده الان اينجا نمي دونست كه كجا بايد بره چه جور بايد بره ، چه چيزي بايد داشته باشه كه متوجه ارتقاء بشه ، متوجه يا به اون سمت بره ، اين داره همش كار ميكنه كه پالس بده و حواس و توجه ما رو به اين مسئله جلب بكنه

اين جزء يا اجزاء من متحرك است كه ميخواد بره پيوند پيدا بكنه با روح الله تو جهنم ، اين من متحرك است كه ميره با من ثابت پيوند پيدا بكنه وبعد اينها از اون ماجراييك ه اونجا هست بتونن استفاده كنن ، الان دست بهدست هم دادن تا ما چيز ياد بگيريم همين طوري يا بگيريم ، يك روزي كه اونجا اون اريكه قدرت در اخيتارمون قرار گرفت اون امتزاج صورت گرفت بدونه چه جوري هدايتش كنه ،خوب يا نه؟ ببينيد قرار است اين دو تا با هم يكي بشه يعني راننده و سرنشين ، ببينيد اصلا بحث جنس شون يكي است اصلا جفتشون از يك جا اومدن يك بخش مخلوق خاص مخلوق عام ، خلقت خاص خلقت عام ، اين "نفخةفيه من روحي" ، روح الله واينجا بخشي است كه عام است اين قرار است گنجينه ، اين اريكه قدرت الهي است يك تعبير ديگه بخوايم بكنيم اين اريكه قدرت الهي است اين گنج اين داره ياد مي گيره چطور درا ين گاو صندوق را بازش كنه ، داره يك مواد منفجره تهيه ميكنه توي جهنم كار بذاره يه ا نفجار  و بعد به داخل گاوصندوق راه پيدا بكنه بعد كه راه پيدا كرد اين گنجينه در اختيارش است بعد كه باز ميكنه مي بينه بله اسرار چي ؟ راه فلان نحوه خلقت ، جهان ها بعد به گنجينه اسرار دست پيدا ميكنه حالا بعد متوجه ميشه كه ميشه خدايي كرد     "علم ادم  اسماء كلها" منظور اينه ميتونه خدايي بكنه و بعد از ايني كه مياد وشروع ميكنه بعد از چند مرحله اين اطلاعات رو پياده كردن حالا نفس ببينيد اينجا رو حلش كرديم ميريم سراغ اينجا ، حالا پس اين شد نفس اين راننده خوب حالا اين كيه كه مي خواد بره كيه كه مي خواد به اين گنجينه دسترسي پيدا كنه ؟ سوال ميشه اين ، درسته ، خوب حالا بريم نگاهش كنيم من يك بار نماي كلي را نشون بدم ، از اينجا اين نفس ، من متحرك راننده اينها شامل ليست كلي اجزاي وجوديش است كه مي خوايم يك نگاه سرانگشتي بهش بندازيم حالا تا بعدا نگاه هاي دقيق تري بندازيم چون موضوع پيچيده است اگر يكدفعه بخوايم شكل پيچيده را باز كنيم موضوع از دستمون در ميره بيرون الان اينجا بحث همزاد  و اينا رو چيز مي كنيم يكي از بخش هايي كه مي رسيم يك من كمي ، اينجا خوب اونا ديگه روح و همزاد واينا از اينجا شروع مي كنيم دو بخش كلي دارم يك بخشي كه من كمي است يك بخشي است كه من كيفي است توي بخش من كمي          برمي خوريم به اين اجزاء ، عقل حالا ببينيم چند جور عقل داريم اينا رو با هم مورد بررسي قرار بديم البته عرض كردم اين خيلي نگاه سر انگشتي است

عقل شناختي  ، همه اينهايي كه ميگيم اينها نرم افزار است شما فقط بصورت نرم افزار ببينيد خوب ما يك    نرم افزاري داريم كه اين نرم افزار داريم كه اين نرم افزار جمع آوري اطلاعات است ، اطلاعات فيزيكي ، سنسورهاي فيزيكي ، حواس پنجگانه ما ، حالا الان در اين مقطع ، ضمنا من بگم اين ماجراي نفس ماالان فقط داريم مال اين دوره را تعريف مي كنيم زندگي قبل اين چه چيزهايي داشته شما فراموش نكنيدكه

س- ؟

ج- خوب شما فكر مي كنيد شيطان كجاست ، بيرون از ما نيست كه ، موسي و فرعون در هستي توست بايد اين دوخصم را در خويشتن جست ، تمام عوامل در ماست ، اصلا مثلا ما ميگيم شيطان شبكه منفي همين جوري دنبالش مي گرديم كجاست ؟ همش همين جا جمع است ، كامپكت است ، اينجا يك وجود كامپكت شده است ، خدا وشيطان و همه را داره هم درون هم بيرون ، منتها وقتي ميگيم درون و بيرون معني نميده ترم قبل با هم صحبت كرديم يك بحثي پيش مياره كه اونم انشاءلله در سر جاي خودش ، ولي الان نرم افزار اينجا هست كه اين نرم افزار با هوشمندي كل هستي در ارتباط است يعني در واقع هم خودش مستقل است هم در ارتباط است اين يكي هم همين طور هم باخودش هم با بيرون در ارتباط است و در واقع سنسورهايي ما داريم كه اين سنسورها ميتونه فعال بشه ميتونه فعال نشه حالا تو نگاه ، اگر خاطرتون باشه اينجا ، وقتي يك نگاه كلي انداختيم اينم تازه نگاه كلي است ، ببينيد چقدر كلي است در حدي كلي است كه اين بدن يك باكس است يعني خود بدن اگر باز بشه چي ميشه ؟ بنابراين اينجا آستانه درك فراذهني سنسورهاي شهودي ، انرژي چاكراها بهش بياد بعد هوشمندي باهاش در چه ارتباطي باشه بعد سنسورهاي آستانه درك ذهني ، آستانه درك فيزيكي و بعد اينها حالا ديگه حساب شو بكنيد اونجا كه ميايم در واقع چه ماجراهايي در كار است تا پيام هاي شيطان يا پيام هاي اين گرفته بشه ، مثلا ما ميگيم آگاهي مي گيريم ، هر چيزي سنسور مي خواد گيرنده ميخواد ، چه جوري آگاهي مي گيريم مثلا وقتي ميگيم كه چه كساني عدم رادرك كردن ؟ عدم كه با سنسورهاي معمولي كه ما چيزي نديديم بگيم ديديم ، يك چيزي را مثلا چه رنگ هايي راديديم كه رو زمين نديده بوديم اين در واقع گيرندگي اينجا براي گرفتن همه چيزي كه در هستي وجود داره برنامه ريزي شده ولي ما هنوز اونا رو بكار نگرفتيم يعني نياز نبوده ما قبلا اين رنگ ها را نديده بوديم اونا چيزي گزارش ندادن الان مي بينيم اونم گزارش ميده چه بخشي گرفته آگاهي را ، عدم را ، حس حضور و اينا را كي داره ميگيره ؟ سنسورهاي مختلف ، سنسورهاي ذهني ، سنسورهاي فراذهني دارن ميگيرن وهي بخش هايي از مغز دارن ميان تو مدار اينه كه مصلا ميگن كه انسان يك درصد مغزشو استفاده ميكنه خوب راست ميگن شايد يك در صد هم كمتر اگر بدونن چه عظمتي هست و مغز ما قرار است اين عظمت را بگيره ، هر آن ممكنه يك درك جديد بياد ديگه پس بايد بي نهايت اين مدار فرمان مغز ما ، مدار فرماني است بسيار كامل همه اينها را بايد در انتها بتونه به زبان فيزيك ترجمه بكنه وميتونه اينكارو بكنه خوب بنابراين همه چيز اينجا طراحي شده و اينجا قرار داره و ما فقط كاري كه داريم مي كنيم هي بخش به بخش مياريم تو مدار مثل ايني كه تلف همراهي درايد كه اگه 50 تا برنامه مختلف مي تونين ازش استفاده بكنين شما الان 4 تا شو استفاده مي كنين بعد هي يواش يواش نياز دارين يك چيزهاي ديگه شو هم ميارين تو مدار اين به اين صورت است

خوب ميايم حالا اينجا بخش هاي نرم افزاري ، برمي خوريم به يك بخش هاي نرم افزاري است پشت سر هم كه برنامه هاي خاصي را انجام ميده الان تو همين كامپيوتري كه ميريم مي بينيم كه برنامه هاي نرم افزاري خاصي است اين بورد است باهاش تايپ مي كنيم همين طوري برنامه هاي مختلفي دراين جا هم همين طور است يك عقل شناختي ، جمع آوري اطلاعات فيزيكي ، ذهني ، فراذ هني در نهايت مياد اينجا درنهايت ميگن آقا چي شد؟ شما ميگيد كه بله من يك چيزي بنام عدم ، خوب اين درحد شناخت است اينجا اين ميگيره ديگه حالا اطلاعات را داره ، عقل پردازشي ، حالا پردازش اطلاعات است ، پردازش اطلاعات دوباره خودش از چندتا نرم افزار تشكيل ميشه ، خودش يك نرم افزار نيست ، يك نرم افزاري تشخيص ميده يك نرم افزاري ميتونه قياس كنه يك نرم افزاري ميتونه ارزيابي بكنه يكي مقايسه ميكنه يكي ارزيابي ميكنه ، ارزيابي خوب است يا بد است ؟ ولي قياس ميگه روز است يا شب ؟ نميگه روز بهتر است يا شب ، تشخيص ، صرفا تشخيص ميگه كه روز ، شب مثل يك فتو سل ، يك فتو سل ميگه الان روز است ، روز شب ، نه روز را مي شناسد نه شب را فقط تشخيص ميده كه الان روز است يا شب است و خودش هيچ چيزي هم نميتونيم ازش سوال كنيم اين سه تا نرم افزار پردازش اطلاعات را براي ما انجام ميدن ، يك نرم افزار ديگه تشريج    مي كنه حالا همون اطلاعاتو مي خواد تشريح بكنه فرض كنيد ميايم ميگيم كه روز اصلا چي هست شب چيه ؟ تشريح ميكنه توضيح ميده و اينا رو باز ميكنه يك عقلي يك نرم افزاري هست كه اكتشاف ميكنه ، اطلاعات جديد را كشف ميكنه ، اطلاعاتي كه قبلا نبوده اطلاعاتي كه نداشتيم مياد اونو ايجاد ميكنه البته اطلاعاتي كه موجود بوده ما ازش خبر نداشتيم مثل مثلا جاذبه بوده ولي ما نمي دونستيم رابطه اش چيه ، رابطه شو اومديم كشف كرديم يك نرم افزاري ابداعي است عقل ابداعي است يعني چيزي كه اصلا وجودنداشته بوجود مياره اطلاعاتي را كه وجود نداشته بوجود مياره اينجا قبلا وجودداشته ما خبر نداشتيم اما در اينجا اصلا اين اطلاعات موجود نبوده مثلا ما نمي دونستيم لايزر(ليزر) چيه ؟ اصلا هستي نمي دونسته ، ما اومديم ايجاد كرديم ما اومديم ابداع كرديم قبلا همچين كاري صورت نگرفته عقل چيدماني يا نرم افزاري كه چيدمان اطلاعات ميكنه گفتيم اطلاعات از قبل چي بوده ؟ اون لوح محفوظ اصلا ربطي به اين بحث ما نداره ،        لوح محفوظ اينه كه ناظر اونجا زمان نداره اين وقايع را توصفر ثانيه ديده ، ببينيد نشد نشد اين اتفاقي را كه الان ، يك چيزي را شما كشف مي كنيد امروز ، اينو در صفر ثانيه اول ناظري كه در لامكان لازمان لا هر بعدي اونجا بوده اون در صفر ثانيه ديده كه شما چنين لحظه اي يك چيزي كشف مي كنيم ولي شما كشف كرديد اينو يعني اينجا شما اين نرم افزار را به كار گرفتيد و اطلاعاتي را ايجاد كرديد ، ايجاد اطلاعات كرديد يا اطلاعاتي موجود بوده شما كشفش كرديد تو لوح محفوظ ديده شده ولي خوب شما اينكار كرديد واقعا ، خوب مياد اين مسئله چيدمان اطلاعات ميشه تفكر يعني ببينيد تفكر ما فقط يك نرم افزار است يا نه ؟ تفكر ما اطلاعات بخش هاي ديگه رو ، اطلاعاتي را كه بخش هاي ديگه يكي قياس كرده يكي تشخيص داده همه اينها را آورده بعد تحويل مديريت چيدمان ميدن مي برن تو اتاق مي ريزن اونجا ، حالا اين بايد بشينه اينا رو بچينه كنار همديگر و از اين اطلاعات يك چيزي در بياره بيرون اين ميشه تفكر ميشه چيدمان اطلاعات يا تفكر وبعد يك به اصطلاح عقل يا نرم افزاري داريم كه گزينش مي خواد بكنه ، حالا انتخاب اطلاعات ، اطلاعات مختلف اومده ، حالا ميخواد ازاين اطلاعات ببينه كدوم به دردش ميخوره ، كدوم به دردش        نمي خوره انتخاب كنه بعضي را بذاره كنار اوني كه به كارش مي خوره بگيره و ازش استفاده كنه اين ميشه تصميم گيري، نرم افزاري كه ما با كمك اون تصميم مي گيريم ، اطلاعات را مي بريم اون تو و از اون تو بستگي به خيلي نرم افزارهاي ديگه تصميم مي گيريم يعني اين باز خودش مستقلا است خودش زيرمجموعه داره مثلا فرض كنيد بينش ما در نحوه تصميم گيري مون تاثير داره يا نداره ؟ خوب پس اون مديري كه اونجا نشسته يكسري هندبوك داره يكسري رفرنس داره مثلا ميخواد يك چيز را بخره به اينها مراجعه مي كنه ببينه اين كمپاني چي داره ، اين چه قيمتي ميده بعد آخرش مزايا ومحاسن و معايب راكنار هم بچينه و آخرش انتخاب كنه كه چي بخره ؟ در اينجا هم مياد اين مدير هندبوك ها و رفرنس هايي داره بينش بعد حالا اگر عواملي مثل موجودات غير ارگانيك و اينها را هم در واقع اگر بخواهيم بياريم اينجا بذاريم ببينيد چه قضيه اي در مياد يعني در واقع موجودات غيرارگانيك يك بخششون يعني تاثيراتي را كه مي تونن بذارن ببينيد رو چه بخش هايي مي تونن تاثير بذارن و كدوم بخش هاي ستاد را اشغال بكنن ، بخش هاي حساس كجا چطور چگونه و حالا بقيه جاهايي كه ميايم اينجا ، اينجاها را اشغال مي كنن عقل تجسمي حالا اينجا را مي رسيم يعني اينجا مي تونه اطلاعات را براي فرد مجسم كنه اينجاها رو در اشغال مي گيرن و فرد ميگه من دارم اينو    مي بينم اونو مي بينم اينجوري شد خنجر زد تو دلم حالا خنجري توكار نيست سرمو بريد دستمو بريد اينجا داره با اين بخش هاي ستاد كار مي كنه و قادر است كه تو اين نرم افزارها دست ببره و توهم اگر ما بيايم توهم و  وهم وخيال و اينها راتعريف كنيم اون وقت مي بينيم كه همين جوري روهوا كه ايجاد نميشه كه بگيم خيال است يك چيزي كه ميگيم خيال است ، اي خيال اگه بخواد ايجاد بشه كلي كائنات بايد كار بكنن تا اينجا يك چيزي ايجاد بشه منظورمو مي تونم برسونم خدمتتون يا نه ؟ ما همين جوري ساده ميگيم آقا اين خيال است همين جوري ولي اگر قرار باشه فرض كنيد ما يك قدرت داشته باشيم توان داشته باشيم بيايم بك موجودي طراحي كنيم بگيم كه اون  موجود خيال را بتونه اينجا كنه بتونه خيال بكنه آيا كارآسوني است ؟ همچين چيزي نيست ما يك مثلا كامپيوتري نرم افزاري چيزي طراحي كنيم كه اين خيال كنه ، ما يكسري اطلاعات هم تازه بهش بديم بعد اين خودش بشينه براي خودش خيال بكنه ، ببينيد چطوري ميشه پس اينا كه همه ميگيم اگه هر كدوم ازاينا رو باز كنيم خودش ، ببينيد چه دنيايي است در واقع اينجوري فكر كنيد يك لحظه اينجوري تصور كنيد كه ما قرار است يك همچين نرم افزاري ايجاد بكنيم طراحي بكنيم اين نرم افزار بتونه ايجاد خيال بكنه براي خودش تو كامپيوتر ، ببينين چه طوري ، بنابراين اينا اينطوري كه ما نگاه مي كنيم نيست به اين سادگي كه ما نگاه مي كنيم نيست و موجودات غير ارگانيك مي تونن اين بخش ها را در اختيار بگيرن و دخل و تصرف توش ايجاد بكنن خوب حالا برگرديم اينجا اين تصميم گيري ، حالا عقل انگيزشي ، اصولا انگيزه برا ي جمع آوري اطلاعات مثلا من چه نيازي دارم اطلاعاتي را بگيرم خود اين اصلا مسئله است كه من الان به چه اطلاعاتي نياز دارم ؟ لحظه به لحظه ما در معرضشيم يعني الان ميدونيم بايد اينو بدونيم اونو بدونيم و هر لحظه اي دستوراتي مياد از يك اتاقي كه اين اطلاعات را مي خوايم به ما برسونه همون طوري كه ممكن است در يك اداره اي ميشه اين استعلام ها را برامون بگيرين مي خوايم تصميم گيري كنيم ، هر لحظه در معرض استعلام هاي جديد ، اطلاعات جديدي قرار دارن خوب عقل تجسمي ، تجسم اطلاعات است يعني ما به اطلاعات جسميت بديم و حالا يك موقع يك چيزي را ديديم دوباره مي خوايم حالا تجسمش كنيم خوب اين حالا خودش بايد اطلاعات بيان بيرون بازسازي بشن با يك تقريبي چون اطلاعات را كه مياريم بيرون مي چينيم خيلي از چيزها رو كه چيدمان ميشه با اصلش مطابقت نميشه خيلي معمولا به ندرت يك چيزي راديدن حالا دقيق بتونن عين همونو تجسم كنن معمولا با يك اختلافاتي ولي كليتش ميتونه درست باشه يكبار تجسم ناديده است يعني ما چيزي را نديديم ولي مي تونيم تجسم كنيم مثل اينكه الان يك سفره غذايي را خودمون تجسم كنيم بيايم طراحي كنيم توي كنترل ذهن توي اين بخش ها كار كرديم براي فعال كردن اين بخش در كنترل ذهن كار كرديم گفتيم كه اون چيزي را كه مي خوايم تو اين قضيه الان بيايم طراحيش كنيم منتها تو ذهن ، اين با اين بخش ما كار كرديم كه در واقع اون كار صورت بگيره حالا تجسم ناديده به تجسم هدفمند وتجسم غير هدفمند تقسيم ميشه تجسم هدفمند همون كاري بود كه كرديم مثلا يك خونه را تجسم كنيم كه طرح ماست و مي خوايم بسازيمش اين ميشه تجسم هدفمند اما نه يك موقع اين تجسم خودش داره ميره جلو و هيچ هدفي براش نداريم كه ميشه وهم

س-؟

ج- حالا بحث خواب و اينها ماجراهاي ديگه اي داره اون كه خيلي پيچيده است ديگه منتها حالا يك تيكه تيكه بعد اون بايد يك برنامه هايي رو طراحي بكنه به يك جاهايي بياد ، تو اطلاعات بياد يك جايي چيزدمان بشه بعد همون اطلاعات غير هدفمند خوب مثلا يك چيزي از اينجا انتخاب بشه يك چيزي از اونجا خوب بالاخره بايد يك چيدمان بشه ديگه مثلا ما يك خواب هچ الهفتي  مي بينيم يا مثلا يك خواب هدفمند       مي بينيم حالا يا تعبير مي خواد يا نمي خواد اما اين بايد چيدمان اطلاعات بشه يا نه ؟ اين چيدمان اطلاعات كه ميخواد بشه بايد بياد اونجا فلان بشه بيسار بشه حالا نحوه  انتخاب اون اطلاعات چيه ؟ چه بخشي ميخواد حالا اطلاعات، در روز اطلاعات در شب اينو شيفت بكنه اطلاعات در شب ميره اصلا معيارهاي ديگه اي برش حاكم ميشه ميره در اطلاعات روز عمده اين ضمير خودآگاه است ، در شب ناخودآگاه هدايت ميكنه  و دستوراتشو صادر ميكنه بعد ا خودآگاه بايد بحت اطلاعات جانبي ديگري مياد و اين مسائل را بازم چيدمان ميكنه مثلا در دوره يك چند نفر تغيير در الگوي خواب را تجربه كردن ؟ اين در واقع رفتن روي يك سوئيچينگ داريم كه اين سوئيچ ميكنه ميگه موقعيت روز موقعيت شب مگه موقعيت شب مياد رو موقعيت راندم يا هدفمند اينها همه داره موقعيت راندم برحسب ، براي ناخودآگاهي وارد آرشيو ميشه يك پرونده ، يك پرونده اينا رو كنار هم مي چينه بعد يكدفعه مي بينيد كه شما اينجا دارين چيز مي كنين يكدفعه 5 متر پريدين هوا بعد يك چيزي اومد زد كله تو قطع كرد بعد اونجا زنده شدي بعد مي بيني اين اطلاعات به هم ربطي نداره ، حالا يك صحنه اي از اينو ده سال قبل توي يك فيلمي ديده بودي يك صحنه اش ما امروز بوديك صحنه اش مال ديروز است اينا برحسب راندم اين اطلاعات را كنار هم چيده

حالا كل اين مجموعه اجزاء يك من متحرك است ، حالا عجله نكنين اينا همه مجموعه نرم افزارها يا برنامه هايي است كه روي كامپيوتر ما ريخته شده حالا ببينيد كه چگونه است يعني وقتي اونجا ميگيد كه ما رفتيم درون حلقه اي و شيفت كرديم و الگوي خواب را عوض كرديم در واقع بايد يك كاري انجام بشه ديمي نميشه كه يكدفعه يكي خوابش شفاف نيست شفاف بشه رنگي نيست رنگي بهش حالا ما بخاطر مسائل زياد رو اين قضايا كار نكرديم ، به دلايلي زياد روي اين قضايا زوم نكرديم نخواستيم انحراف فكري ايجاد بشه همين جوري اشانتيوني است فعلا ، بنابراين اصل علت و معلول ، اصل عمل و عكس العمل اگر يك عملي داريم حتما يك چيزي داشته حتما يك كاري شده تا يك مسئله ديگه اتفاق افتاده و توي اين قضايا افراد معمولي ميان بيرون وقتي ميان يكسري مدارهاشون داره كار ميكنه بر حسب نوروار، اينا بايد كار بكنن و برنامه ها را بيارن روي حالت هايي كه چيز بهتري ميده بهشون هدف اينه همه ميان بيرون برنامه ريزي نشده ولي قرار است برنامه ريزي بشن و بهترين راندمان از اين سيستم گرفته بشه بنابراين اينجا جا براين اين سوئيچينگ براين اين سوئيچ كردن وجودداره ولي توتعالي است كه انجام ميشه اين سوئچ ها ، توي بحث تعالي است كه رخ ميده و انجام ميشه افراد معمولي اين چيزها را  تجربه نخواهند كرد مغزشون هم اون بخش ها رو نخواهد گرفت و بعد از يك مدتي هم طبق قانون شروع ميكنه به افت كردن اگر از يك چيزهايي استفاده نشه رسوب ميده اگر يك كارهايي انجام نشه شروع ميكنه افت كردن لذا از سن ميانسالي به بعد مي بينيم كه افراد از نظر توان سنسوري ، اين از نظر ما دتكتور است از نظر دتكتوري  كه مي خواد بين بخش هاي مختلف ، اين افت ميكنه و زنگ مي زنه به اصطلاح رسوب ميده وديگه يك قابليت هايي كه ديگه

س-؟

ج- همزاد منفي نميره ، بخش منفي ما نميره ، شيطان نميره كجا بره حالا ممكنه موجودغير ارگانيك بوده اينجوري نمي تونيم بگيم ولي ببينيد توجه بكنيد يك صحبتي مثلا قبلا هم اين صحبت را داشتيم طرف ميگه كه نفس را بكشيم خوب ايني كه ميگه نفس را بكشيم اصلا نمي دونه نفس چيه كه ميگه بكشيمش مگه ما مي تونيم نفس را بكشيم

س-؟

ج- اون ممكنه از يك فريبي چون اونها هوشمندند ، مي دونن شما بعدا نام همزاد را به چه عنواني خواهيد شنيد لذا از يك واژه اي براي ما استفاده مي كنن براي كس ديگه از يك چيز ، به هر حال منظوراز همزاد ، بيرون هم مثلا ميگن همزاد منظورشون يك جن است اصلا تعريف ما از همزاد با تعريف بيرون يكي بوده ؟ نه اصلا بيرون ميگن همزادش اذيتش ميكنه شنيدين كه مثلا يكي از رايج ترين مسائل اينه كه ميگن همزادش اذيتش ميكنه ميرن پيش اين دعا نويس ها يك كاري مي كنيم نكنه

س- ؟

ج- اصلا اين مسئله ميدونيد چطوري است آگاهي مياد براي اينكه اين آگاهي رو ما بگيريم سنسورها بايد فعال بشن اون سنسورها فعال ميشن انتها اين سنسورها مياديك جايي كه وقتي ميخواد دتكتك بشه نياز به انرژي داره كه دتكتك بشه وقتي مي خواد دتكتك بشه چاكراها بايد تامين انرژي بكنن براي اون قسمت ها بعد شما فعاليت هايي را متوجه ميشين علت اينكه در مكاتب هند و بعضي جاها ميگن كه تمركز روي چاكراها باعث ميشه آگاهي ميگيريم ، اين برهان خلف است از اون ور وارد شدن، اين در صورتي كه آگاهي بگيريم اينا بايد تامين انرژي بكنن واينا دارن از اينور ميرن فكر مي كنن اگر اين فعالش كنن انرژي ميگيرن يعني آگاهي مي گيرن آگاهي گرفتن ربطي به يك مبدل انرژي نداره ولي اگر قرار شد اون آگاهي را بگيريم سنسورهايي فعاليت بكنن اينور قضيه يك جايي ميرسه كه مي خواد دتكتك بشه كشف بشه نياز به صرف انرژي هست لذا اينجا چاكراها و فلان و به هر حال در نهايت هم قراره مغز اينو بگيره و در نهايت هم ميرسه به انرژي ATP ميرسه به انرژي جسمي لذا  ما ميگيم از اينور به اون ور است نه از اون ور به اين ور مثل همين ماجراي رقص قونيه مي مونه يا در خيلي از چيزهاي دنيا كساني اومدن ارتباط گرفتن بعد يكدفعه ديدن يك حركت هاي بدني پيدا كردن مثل يوگا ، يوگا در چند هزار سال قبل ، يك آگاهي اومده يك چيزي شده بعد ديدن كه يك شكل هايي پيد ميشه حالا شايد تو خودمون هم دوستان اين تجربه را كرده باشن كه به دنبال ارتباط يكدفعه يك حركاتي پيدا ميشه كه شيه يوگا و رقص هاي خاور دور چند نفر داريم اين تجربه را؟ البته ما    نمي بينيم كه بصورت رقص بوده بعد اين از اين ور به اون ور است بعد در طي سال ها ر طي قرون متمادي افراد ميان مي چرخن كه از اينور به اونور برن منظورم مشخص است كه ؟ بنابراين از اون طرف به اين طرف از نظر ما صادق است از اينور يعني با انجام اون حركات نميشه به آگاهي رسيد از انجام حركات نميشه به آگاي رسيداز آگاهي ميشه به حركات رسيد

س-؟

ج-  حالا صبر كنيدگفتيم كه اين ماجرا ، گفتم يك نگاه كلي ميندازيم اجازه بدين عجله نكنيم

عقل كاربري ، نحوه پياده و اجرا كردن اطلاعت است مثلا آگاهي مياد بعد مي بينه يك حركتي مثل رقص قونيه ايجاد شد يك حالتي از اون ور اومده منجر شده به اين قضيه ولي ما اين حركت را تقليد كنيم از اين ور مي تونيم بريم به اونور نمي تونيم ، خوب يك واكنشي جسمي هم آورده حالا كاري نداريم چرا آورده و چرا اين مسئله شه اصلا كاري نداريم ولي ايني كه اون پايه اش آگاهي است بعد اين ، از اين ور به اون ور ، ببينيد الان كه ما  انجام ميديم ، ما كه خودمون نميايم اين كارو بكنيم كه درسته شما كه خودتون انجام نميدين شما ميريد تو حلقه ، حلقه شما را مي چرخونه ، انقدر مي چرخونتتون تا شما را آدابته بكنه با يك محوري ، شما را تطابق بده نميدونم فركانس وجودي شما را با فركانس يك جايي مثلا هماهنگ كنه وقتي هماهنگ شد هم فاز شد يكدفعه شما مي بينيد كه يك دريافتهايي راداريم يك مراوده اي يك ارتباطي يك تبادل اطلاعاتي داره رخ ميده ، صورت ميگيره انقدر بايد شما را بچرخونه تا اين تطابق صورت بگيره ولي شما كه خودتون اينكارو نكردين كه اگر شما خودتون اينكارو بكنين اين كار بي حاصل است فايده نداره بايد از اونور اينكارو  رو شما پياده كنن .

خوب وقتمون كه تموم شد ولي مطلب همچنان برجاست خوب يك ارتباط بگيريم دو دقيقه ، توضيح دادم خدمت دوستان ، اطلاعات چرخه انالله وانااليه راجعون يا اطلاعات هفت آسمان يا هفت صندوق اطلاعات چرخه انالله وا نااليه راجعون يا اطلاعات ارض مختصرش اطلاعات ارض ، ارض را گفتيم چيه ؟ همون چرخه يا حلقه انالله و انااليه راجعون است پس اين ميشه اطلاعات ارض و اين اطلاعات ارض را قرار است كه ارتباطاتش بريم و ببينيم كه چي شكار مي كنيم چي بدستمون ميفته اسم داره ولي اسم نذاريم بهتره به دليلي.

ارتباط را برقرار كنيم حالا جلسه ديگه راجع بهش مفصل تر صحبت مي كنيم ، اگر مدارك پزشكي هست كه مربوط به قبل از فرادرماني و تشعشع دفاعي دارين حتما به ما برسونين كه براي وزارت بهداشت نيازمنديم.

 

 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 9 visitors (37 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free