دوره 8-جلسه 1

دوره 8 ساعت دوم - جلسه اول       19/7/86

زندگی زیباست چشمی باز کن                        گردشي درکوچه باغ را ز کن

هرکه چشمش درتماشا نقش بست                       عینک بدبینی خود را شکست

علت عاشق ز علت ها جداست                            عشق استرلاب اسرار خداست

من میان جسم ، جان دیده ام                              درد را افکنده درمان دیده ام

دیده ام در شاخه احساس ها                             می تپد دل در شمیم یاس ها

زندگی موسیقی گنجشک هاست                        زندگی باغ تماشای خداست

گر تو را نور یقین پیدا شود                               می شود زشت هم زیبا شود

حال من ، حال تمام مردم است                           حال من در شهر احساسم گم است

زندگی یعنی همین پروازها                               صبح ها ، لبخند ها ، آوازها

 

به نام هستی یکتا

با سلام خدمت همه سروران عزيز ، عيد فطر  را خدمت همه عزيزان تبريك عرض ميكنم

مباحث این دوره :

اولين بحثي را كه در اين دوره آغاز مي كنيم بحث شعور و ضد شعور،

همانطور که در یک شکلی داشتیم ماده ضد ماده ، انرژی ضد انرژی ، شعور ضد شعور  با این بحث آغاز می کنیم ،

در پشت کلام ، اندیشه و نگاه ، قدرت یا تشعشعی خوابیده . در پس آنچه در ما رخ میده حالا به صورت كلام انديشه نگاه ، در ما جاری است و جریان دارد تشعشعی خوابیده و در پس هرکدام از اینها شبکه ای خوابیده یعنی در هر لحظه یک شبکه در پس نگاه ،کلام و اندیشه و همه اجزاي وجودي ما خوابیده اند. طبیعتا به دنبال این قضیه هرکدام از حالت های ما از تشعشع و قابلیت های خاصی برخوردار میشه كه حالا مي خواهيم راجع بهش صحبت كنيم به عنوان يك بخش بسيار مهمي از نقطه نظر ما كه درعرفان مد نظر ماست حالا نمي دونيم سوابقش تو بحث عرفان سنتي و كلاسيك چطوري است نمي دونم حالا انشاءالله بتونيم كم و كيفش را در بياريم بيرون و این مباحث از نقطه نظر ما مورد بررسی قرار میگیرند.

 

                                  - کلام

         قدرت (تشعشع)     - اندیشه

                                  - نگاه

 

پس به دنبال اين موضوع آنچه را که از ما به بیرون تراوشی دارد بصورت انديشه نگاه كلام  ، باردار و شارژ است، باري داره اين بار يا داره از شبکه مثبت ساپورت میشه یا از شبکه منفی هدایت و راه یابی میشه .

به مسائل ریز و ظریفی برخورد می کنیم که تاثیرات اساسی و بنیادی را در ما دارد بطوریکه ممكنه ما یک جا خودمان را موحد بدانیم ولی در شرک کامل بسر ببریم برای اينكه این موضوع را باز بكنيم من يك مفهوم ابتدایی و ساده ای را عنوان می کنم . من مي نويسم من به تو گفتم

جمله من به تو گفتم چند حالت می تواند برای این عبارت ساده وجود داشته باشه . یک بار میگیم من به تو گفتم شما چه برداشتي ازش مي كنيد ؟یعنی من بهت گفتم و تاکید روی بحث من است کس دیگری نگفت ، من گفتم كس ديگه اي نگفت ،  یک حالت دیگه میگیم من به تو گفتم یعنی به تو گفتم به کس دیگری نگفتم این مفهوم از عبارت اولیه حاصل نمی شد . درعبارت اولیه اين بود كه من گفتم نه کس دیگه و در عبارت دومی تو بودی نه کس دیگر و عبارت سوم من به تو گفتم یعنی مسئله تاكيد است که گفتن است ببين دیگه قطعی است و امکان غیر از گفتن اون مسئله وجود  نداره

                                        

                                    -  من به تو گفتم              من بودم نه کس دیگری

                       استنباط   -  من به تو گفتم               تو بودی نه کس دیگری

                                             

                                    -  من به تو گفتم                تاكید گفتن

 

پس یک عبارت ساده چند تا مفهوم و معني میتواند وجود داشته باشد چند تا برداشت ازش مي تونست  وجود داشته باشد حداقل دراینچا ما سه معنی كاملا مجزا دريافت كرديم یا سه نوع استنباط داشتیم .

مشکل انسان در استنباط های مختلف است هرکسی یک جور استنباط مێ کند ، هرکسی از ذن خود شد یار من ، عبارت يكي است سه جور استنباط مختلف وجود داره

 

ميگيم الله اكبر ، درمورد الله اکبر چند جور استنباط هست . یک جا میگیم خدا بزرگ است چیز دیگه هم  می تواند بزرگ باشه ، يك جا میگیم الله اکبر یعنی خدا بزرگ است ولاغیر و نه چیز دیگری ولی وقتی میگیم الله اکبر  اینجا در واقع میگیم خدا بزرگ  است ، دو جور استنباط مختلف مي تونه باشه  وقتی تاکید روی الله است یک استنباطي میشه وقتی روی اکبر است بزرگ بودن و خوب چیز دیگری هم میتواند باشه ، يعني عبارت بعدي اينو آيا مي تونه برسونه ، تاكيد اگر عوض بشه مي تونه اينو برسونه ، حالا در خصوص اياك نستعين ، فقط از تو استعانت مي طلبيم و نه غير از تو ، مي طلبيم دوم تاكيد اونچه را كه در باب اول داره فقط از تو ، اما در مورد دو فقط از تو استعانت مي طلبيم نه چيز ديگري ولي چيز ديگر را از بقيه    مي طلبيم   

الله اکبر     ( خدا بزرگ است نه چیز دیگری )

الله اکبر    ( خدا بزرگ است و چیز دیگری هم می تواند بزرگ باشد)

 

ایاک نستعین   ( من فقط از تو استعانت می طلبیم و نه غیرازتو )

ایاک نستعین   ( فقط از تو استعانت می طلبیم چیزی دیگری باشه از دیگری می طلبیم )

 

الحمد لله      ( حمد برای خداست و چیزهای دیگر نباشد)

الحمد لله      ( حمد انحصارا برای خداست ، حمد مخصوص اوست مگر در او تجلی الهی ببینیم )

 

در خصوص الحمدالله ، در مورد اول حمد براي خداست در وهله دوم حمد براي خداست البته تو اين مسئله بحث تلفظ خيلي چيز نيست چون اين مسئله خيلي ظريف وحساس و دقيق است و خيلي تعيين كننده است ، تو بحث تشعشعات و بحث شعور و ضد شعور به عنوان يك مقدمه ، در يك جايي ميگيم كه حمد براي خداست چيزهاي ديگه نه يعني مي تونه چيزهاي ديگه نباشه يك جايي ميگيم كه حمد براي خداست نه چيز ديگري نه براي كس ديگري يا منبع ديگري ، مي خواهيم بگيم هر جا صحبت از حمد باشه اختصاصا و انحصارا برای خداست ، در دومي حمد انحصارا براي خداست ولي دراولی وقتي میگیم حمد برای خداست چيزهاي ديگه مي تونه مال خدا نباشه ، البته اين بخش مشكل است بيانش شايد من هم اون بيان لازم را نداشته باشم ولي سعيم را مي كنم كه اون چيزي را كه مي خوام بگم برسونم ، خوب هرکدام از این عبارتها بار تشعشعاتی مختلفی دارد ، خوب اگر تا اينجا اشكالي هست چون مطلب حساس است رد نشيم اين چهار كلمه مقدماتي كه صحبت كرديم اگر اشكالي هست بتونيم رفع و رجوع كنيم ، در مورد اولی ميگيم كه  حمد مال خداست و تاکید ما روی حمد است . در عبارت دومی حمد برای خداست . در هر عبارتی یک باری پیدا میشه مثلا در اينجا ميگيم كه الله اكبر خدا بزرگ است نه چيز ديگري در مثال دو ميگيم كه خدا بزرگ است خيلي چيزهاي ديگه هم مي تونه بزرگ باشه

س- توي الله اكبر تاكيد عمده روي الله است يعني غير از برداشت اول باشه هيچ برداشت ديگه درست نيست ساختار جمله اي را داره ميگه ، در الحمدالله هم همين جور است ساختار جمله اول با حمد شروع شده پس تاكيد روي حمد است بايد بگيم حمد مخصوص خداست نه غير او

ج- بله اما ما كه عرب زبان نيستيم حالا ما ميايم معني مي كنيم يعني ما معاني را مي فهميم ممكنه حالا تو بحث عربها نمي دونم كه اونها برداشت هايي را كه الان ما مد نظرمون هست بار تشعشعاتي مختلف بار شعوري كه سوار ميشه اوني كه سوار ميشه حساب است وقتي ترجمه ميكنيم من در واقع خيلي اون برداشت را نكردم كه براي ما جا افتاده باشه كه خدا بزرگ است نه چيز ديگري به محض اينكه ذهن ما بره چيز ديگري را بزرگ بپنداريم وارد يك وادي ديگه شديم

 وقتی این حمد و ستایشي به غير از خدا  به چیز ديگه اي معطوف بشه بارش عوض میشه خوب ما تو زبان فارسي اين چيزو نداريم

س- ما مشكل مون زبان فارسي است چون در زبان فارسي تاكيدات را نداريم نمي تونيم استفاده كنيم گاهي اين تاكيدات را با صوت منتقل مي كنيم ولي توي لفظ مون جابجا كردن كلمات براي ما معني نداره ولي توي زبان عربي معني داره چون شما گفتيد نمي دونم زبان عربي اين تاكيد را دارن يا نه ؟ زبان عربي اين تاكيد را داره

ج- من عرض كردم اين مثال اول را زدم كه در واقع از مشكل خودمون صحبت كرده باشيم ، زبان عربي اون تاكيد را داره اون برداشتي را كه الان من مي خوام نتيجه بگيرم حالا اون برداشت و استنباط را دارن اونو گفتم وگرنه از نظر قواعد كه معلوم شد دارن

س- استاد به فرمايش ايشون اگر تاكيد ما رو حمد باشه اون موقع اصلا برعكس در مياد يعني شكر مخصوص خداست ديگه هيچي مخصوص خدا نيست ، ايشون فرمايششون اين بود كه تو جمله اسميه تاكيد رو كلمه اول هست تو الله اكبر مي تونه درست باشه ولي تو الحمدالله اگر تاكيد رو كلمه اول باشه كه اصلا كلا برعكس در مياد يعني فقط شكر مخصوص خداست و مي تونه هيچي ديگه مخصوص خدا نباشه در حالي كه در مورد الحمدالله بايد بگيم كه حمد براي خداست فقط حمد براي خداست

ج- و انحصارا و اختصاصا ، مسئله ما سر نوع استنباط بود ، توجه بكنيد كه ما در بحث شعور و ضد شعور با مسئله ای برخورد داریم اين قضايا باری است که سوار یک مسئله ای میشه مثل موسیقی و اشعاری که برعکس میشه معانی دیگه ای پیدا میکنه ما داريم راجع به يك مسئله اي صحبت مي كنيم كه براي نزديك شدن به اين موضوع نياز  به يك مقدمه چيني هايي بوده وهست و در واقع بعد مي بينيم كه چرا بار عوض ميشه و از اين رهگذر قرار است به مطالب مهمي برسيم

دراین خصوص یک جا ما مطلبی را میگیم و استنباط ما از اون مسئله که میگیم خدا بزرگ است در فارسي خوب يعني خدا بزرگ هرچیزی دیگری هم می تواند بزرگ باشد اما منظور از الله اکبر در واقع این نیست كه ما بگيم خدا بزرگ است منظور اينه كه بگيم بالاترین اوست و غیر از او ديگه  چیزی بالاتر نیست این یک محور است که اگر در ما نهادینه بشه یک ماجراست و اگر نشه یک ماجرای دیگری است ، الحمدلله ،حمد مختص اوست اگر نهادینه بشه جزء محورهای اصلی وجودی ما بشه هیچ حمد وتمجید وستایش به غیر از او متمایل نمیشه مگر اینکه ما اون چیز را به عنوان تجلی الهی به حساب آورده باشیم همان      "اینما تولوا فثم وجه الله "هر جا نگاه مي كنيم وجه اوست مگر اينطوري نگاه كرده باشيم و حمد و ستایش بکنیم درغیر اینصورت حمد را به غیر از او اختصاص دادیم اين قانون است كه درواقع حمد انحصارا مختص اوست يعني اين تاكيد و اين مسائل و اين حرف ها مي خواد اينو بگه هروقت كه حمد را شامل چیزی     مي كنيم غیر از او و ايني كه توجه به اينكه او تجلي الهي است بدون اینکه او را تجلی الهی بدانیم وحمد را نثار او می کنیم ما او را در معرض تشعشع منفی قرار دادیم یک ازنمودهای آن چشم زخم است زمانی است که عمدتا مثلا مادری فرزند خودشو چشم می زند خيلي رايج و شايع است زمانی این اتفاق می افتد که حمد وستایش و اين توجه به شدت به غیر از اوجلب شده واین مادر در فرزند تجلی الهی نمی بیند چیز دیگری می بیند غیر از تجلی الهی  زماني كه تجلي الهي ببیند همان الحمد لله است .

که گفت که نظر بر رخ خوبان خطا باشد                   خطا بود که نبینی روی زیبا را

چي مي خواد بگه دو حالت است یک حالت نگاهی نیست ، اشکال از نگاه نیست ، خود شکن آینه شکستن خطاست . اشکال در نوع ونحوه نگاه است هرچیزی را نگاه کنیم و تجلی الهی را در او نبینیم جلوه الهی را دراو نبینیم اين اشکال است اين نگاه معیوب است ما حالا نرفتيم سراغ بت ما حالا داريم از يك نگاه ساده تري صحبت مي كنيم چون وقتي ميگيم بت ذهنمون يكدفعه ميره يك جايي ميگيم آقا ما بت پرست نيستيم اصلا تو ذهن ما بت نبوده اصلا اگه به ما بگن اين بت شده ميگيم نه نشده بحث بت خيلي حالا فاصله داريم بحث اينجاست كه هر چه را نگاه بکنیم و در اون نگاهی که می کنیم جلوه الهی نبينيم اين تشعشع اشكال پيدا ميكنه  

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم                ای بی خبر زلذت شرب مدام من

قرار بوده ما در پیاله جام و در هستی عکس رخ یار ببینیم آيا مي بينيم ؟وقتي نمي بينيم چيز ديگر مي بينيم

در دو جهان غیر خدا هیچ نیست                 هیچ مگو غیر که آن بیش نیست

لذا اگر نگاه درست باشه ميگه  :

         كه گفت بر رخ خوبان نظر خطا باشد          خطا بود كه نبيني روي زيبا را

 روي زيبا را ببين او را ديده باشي  قرار نیست انسان کور باشد انسان بايد بينا ولی نوع دیدنش باید تغییر کند ، چشم ها را باید شست   جور دیگر باید دید  ، پس ميريم دنبال شستن چشم ها ايني كه جور ديگر بايد ديد .

بحث تاكيد روي لااله الا الله اين اصل است اين محور است حالا ما بدون اينكه اون قواعد زبان را بدونيم اينجا مي دونيم كه كدوم ها محور است لذا ما یک محوروجودی پیدا میکنیم که محور وجودي ما  قراراست روی اون یکسری برنامه ها و اصول ریخته بشه در همه وجود ما بصورت نهادینه قرار بگیرد که فقط او بزرگ است وهر بزرگی را می بینیم زیر مجموعه بزرگی او باشه اينجا به يك بحث محور وجودی مي رسيم كه چيزهايي بايد دراون نهادینه بشه كه در واقع  همه ادیان رسالت مهمی که داشته اند و هدایت بزرگي كه داشته اند این بوده که بتوانند این محور را تعریف کنند واين محور را برنامه ریزی کنند یکی از تبعات این برنامه ریزی تصحیح و اصلاح موضوع شعور وضد شعور است كه  ما باهاش درگیریم و زندگی ما به نوعی به این مسئله ارتباط دارد مسائل خوشبختی مون  ، زندگیمون ، چرا گرفتار هستیم ، چرا درگیر تشعشعات منفي مختلف هستیم و چگونه شبکه منفی می تواند با استفاده از ماجرای اسب تراوا  مي تونه ستاد ما را به اشغال در بیاره و چه چيزي در اين نهفته ، چرا او می تواند از این مسئله استفاده کند.

اگر نتوانسته باشیم محور وجودی را براش تعریف کنیم این دروازه ، دروازه ای است  که اسب تراوا هرلحظه میتواند بیاد و واردش بشه و دراون داخل خون وخونریزی و ما شکست خورده و ناکام باقی      می مانیم. یکی ازمسائلی که تو همين چند تا عبارتي كه مطرح كرديم  بحث بزرگی ،حمد ، رحمت ،   الرحمن الرحیم و بحث هایی که اینگونه نهادینه است وهمه اينها  می خواهد این محور را تعریف کند و این محور را انسجام و شکل بدهد و یک برنامه تثبیت شده اي  را اینجا کار بگذارد.

- محوروجودی      تصحیح اصلاح شعوروضد شعور-

یکی از مهمترین مباحث درعرفانی که ما صبحتش را میکنیم در همین نوع نگاه به بیرون است یعنی رسیدن به جایی که ما درپیاله عکس رخ یار دیده ایم و نگاه ما نهادینه به چیزی جز تجلی الهی نیفتاده و نمی افتد و هرچی ببینیم ديگه اين برای ما نهادینه است در واقع بصورتی جزء وجود ما شده و ما به جایی می خواهیم بریم که چیزی جز جلوه الهي وتجلی الهی نمی بینیم و بعد در اینصورت است که از هر چه تعریف کنیم شده الحمدلله ، هرچه را ستایش کنیم هر عاملی که پیش میاد تجلی او را ستایش کردیم یعنی خودش

بتخانه روم گر من تا جلوه بت ببینم                 چون نیز نظر کردم دیدار تو می بینم

درآن صورت در بتخانه  به بت هم که نگاه کنه بازمحور وجودیش لا اله الاالله ، باز محور وجودیش        الله اکبر، الحمدلله ، الرحمن الرحیم ... است .

سوال اگر اینجوری فکر کنیم دیگه مثبت ومنفی معنی ندارد؟

آن نقطه خاموشی در حرف نمی گنجد

کفرو دین در بر عشاق نکو کار یکی است            کعبه و بتکده و سبحه و زنار یکی است

دیوارصوتی قبلا بحث شد در یک جایی گفتيم كه مقطع بال هواپیما وقتی میخواد از سرعت صوت عبور کند در سه جا لبه فرار، وسط و لبه حمله است امواج  قبل از اینکه از هم جدا بشوند چون ما با سرعت صوت ميريم  موج بعدی هم افتاده روش موج بعدي موج  بعدي و در اینجاها  اینها روی هم جمع میشن و برای عبور از این ، انرژی زیادی لازم است ولی به محض اینکه عبور کرد ازش بعد آرامش و سکوت و انرژی کمتری میخواد.

 همانطور که گفتیم راه خدا هر چه جلوتر میریم کوتاهتر میشه كوتاه كوتاه كوتاهتر ، زمانیکه مفهوم الحمدلله و الله اکبر و اينها  آمد بعد از آن کفر ودین در بر عشاق نکوکار یکی است و بعد از آن به وحدت هستی پی می بریم تا زمانی که این دیوار صوتی را رد نکنیم باید همش پشت سرمان را نگاه کنیم اما مفهوم و استنباط ما و هدف از شبکه منفی برامون مبهم است . استنباط درستی از فلسفه خلقت نمی توانیم داشته باشیم نمی توانیم بفهمیم برای ساخته شدن ما چه نقشه عظیمی بکار رفته و چرا می بایستی اینطور باشه چون الان همش میگیم چرا چرا ؟ ولي وقتي كه ماجرا ها اومد و جاي خودش اينطوري ميشه كه

هرکه چشمش از تماشا نقش بست                 عینک بد بینی خود را شکست

و موضوعات دیگری پیش میاد به صورتهای دیگری

گرتو را نور یقین پیدا شود             می شود زشت هم زیبا شود

تا یک جایی بحث زشتی خودش را خیلی نشان میده بعد از یک جایی است كه می فهمیم چرا عیسی مسیح اون طوری فکر کرده تا يك جايي ثقيل نميشه و میگه اینطرف را زدن اون طرف دیگر را میاره بزنند و میگه خدایا اینها نمی فهمند ولي تا اونجا سخت است نميشه

س- ؟

سوال این بحث در مورد فرستادگان و پیامبران است ودر قسمت آسمانی است ولی ما می خواهیم در قسمت زمینی که مشکل داریم بدانیم چکار کنیم؟ راجع به بحث عام بگویید که چگونه است ؟

ج- بله درسته مگه عيسي مسيح (ع) روي زمين مشكل نداشت مگه اميرالمومنين  (ع) رو زمين مشكل نداشت مگه پيامبر (ص) مشكل نداشت ؟ بله بحث عام است ،  اولا بحث خاص الگوهای انسان هستند هرجا ما بگیم نمیشه یک نمونه و الگو هست که اون نمیشه ما را نقض و رد میکنه که ميگه  نه میشه لااقل یک مورد شده ، حرف شما را قبول دارم ما الان در تئوری داریم حرکت می کنیم الگو هم کاری نداریم میگیم چرا گفتند کفرودین دربرعشاق نکو کار یکی است ، می خواهیم کشف رمز کنیم اينو كه مي تونيم این نبوده که خواسته باشند شعری را گفته باشند ، پرده از رازی را دارند برمی دارند ، بالاخره آیا ما راه نجات داریم یا نداریم ؟ ما را ه نجات داریم نمي تونيم پيداش كنيم نمی توانیم کشف رمز کنیم لذا درگیریم اينجا مونديم و خودمان را جدا کردیم و گفتیم کار زمینی قانون زمینی كار آسماني قانون آسماني ، ولی روی همین زمین قانون حاکم است بحثی درآن نیست اما من چه جور نگاه کنم یا چه جور نگاه نکنم مسئله اي است جدا از قانون ، در حرکت ادراکی گفتیم آیا قانون به من گفته چه طوری نگاه کن؟ قانون حرف خودشو میزنه ، دو نفر بغل دست هم یک کسی می تواند اون زشتی را هم باز زیبا ببیند یک کسی نمی تواند ببينه ، قانون کارش اینه اون چیزو همون جوري  که هست عرضه بکند ( واقعیت ) چیزی که واقع شده اما ده تا بیننده هر کدام اينو كه نگاه می کنند یک استنباط و هر كدوم به يك شكلي دارن به اين ماجرا نزديك ميشن و دریافت دارند ما صحبت از این می کنیم ما نمی توانیم بيرون قانون را عوض کنیم واقعیت چیزی است که واقع شده ، حادث شده اما

چشم ها را باید شست    جور دیگر باید دید

ما از جور دیگر دیدن داریم حرف می زنیم اگر قرار به واقعیت صرف بود که می شدیم واقع نگر، همان که میدیدم همان را تفسیر و تعیین می کردیم و راجع به آن صحبت می کردیم لذا  فعلا تئوری صرف و فعلا داریم نظریه پردازی می کنیم که هم بفهمیم كه اين عرفا چی گفتند و به کشف رمزهاشون نزدیک بشیم و هم هرکجا توانستیم این مسائل را با واقعیت های تجربی خودمان انطباق بدیم ، انطباق بدیم مثل بحث موضوع شعور و ضد شعور در موسیقی و مسائل مختلف ديگه و از این رهگذر پاسخ بعضی از سوالاتمون را پیدا کنیم مثلا چرا یک مادری فرزند خودش را تحت تشعشع منفی قرار میده يك چيزي كه شايد خيلي از مادرها تجربه كرده باشن اگر این رابطه ها را پيدا كنيم خيلي مفاهیم ديگه پیدا ميشه  الان ما به یک تعریف رسیدیم و در آخر سر هدف ادیان ، ممکنه بعضی بگن هدف اديان برای اینکه انسان نره جهنم و بره بهشت اما اون تفلحوا مسئله جوانه زدن ، رستگار شدن و شکوفا شدن است در واقع چگونه ادیان راه های ارتقاء را توصیه کردند اصلا بحث بهشت وجهنم نیست . الان ما اینجا گرفتار و گیریم و یکی از علت های گیر بودنمان بحث نهادینه نبودن این مسائل و مشکلات است و همه چیز ما رو هواست حتی ممکنه خودمان را موحد بپنداريم و فكر كنيم در حمدش بوديم ولی ببینیم در محور دیگه ای بودیم  فکر می کردیم ، خیال می کردیم که بجا آوردیم و رسالتمان را بجا آوردیم و اصلا از ماجرا خیلی فاصله داشتیم و برای همین هم نتیجه نگرفتیم.

به هر صورت اينجا دردنیای عرفان کیفیت است در اونجا میگن خوب باش خوبی کن ، در اینجا میگه چرا باید خوبی کرد اونجا میگه ببخش ، در دنیای کیفیت هرگز نمیگه ببخش چون اصلا پند ونصيحت پله عشق نيست ديگه در اینجا بحث عقل وعشق است ، اينجا حكم است پند ونصيحت است ، درعقل حکم صادر میکنه ببخش ، اما در دنیای کیفیت پند ونصیحت نداره كه ،  من باید به چیزی برسم که بتونم خوبی کنم این مسئله از نظر کیفی درمن نهادینه بشه تا من بدونم چرا نباید بدی کنم ، غیبت کنم ...

بنابراین به اصولی می رسیم که محور وجودی باید ازنقطه نظرهای کیفی به نقطه نظرهای ثابتی برسه و جزء وجودی بشه تا اين جزء وجودي نشه فايده نداره  هي دو روز زور مي زنيم خوبیم ولی بعد از دستمان در میره هي سعي ميكنيم ببخشيم ،  دو روز می بخشیم ولی بعد پشیمان می شیم که چرا بخشیدیم ميريم پس مي گيريم هي دوباره  زور زدن است .

یک نتیجه مقدماتی بکنیم بحث موسیقی که در جریان قرار گرفتند بعنوان منبع اولیه استفاده می کنیم . هر شعری را بگیم که در اون  محور تجلی الهی نباشد اون چیزی که مد نظر هست هرچه که هست ما در اون جلوه الهی را نبینیم تحت الحمایه شبکه منفی قرار میگیرد و شبکه منفی هر چی را که بخواهد سوارش میکنه براساس هوشمند خودش ، وقتی میگه ضمیر غاصب ما را می اندازد به جون خودمان، خودمان را به خودمان غاصب معرفی میکنه و با خودمان به تضاد می اندازد ، اون هوشمندی است کسی به عقلش میرسه اینو بگه ، آنچه که از ما به هر صورتی در کلام ، اندیشه ،نگاه وقتی از ما تراوش میکنه و ما در آن تجلی الهی را نمی بینیم یا از آن غافلیم یا به نحوی دوریم میشه تحت الحمایه شبکه منفی وقتی جلوه و تجلی الهی را دیدیم میشه تحت الحمایه شبکه مثبت و در آن صورت بار آن فرق میکنه اصولا هوشمندی که سوار بر آن میشه شعور و ضد شعور از نقطه نظر بار تشعشعاتی و بار معنایی و بار معرفتی میره         تحت الحمایه یکی از این شبکه ها قرار می گیرد. آهنگ،شعر،حمد هركاري که مي كنيم همینه اگر ما  در اون تجلی الهی را نبینیم اون دچار نقصان و مشکل میشه و بزرگترین مشکلش اینه که میره تحت الحمایه شبکه منفی قرار می گیره و اين خودش بزرگترين اشكال است و بعد از اون پیامدهای مثبتی نخواهد بود.

بخش عمده ای از تشعشعات که ما را در بر گرفته ناشی از تشعشعات منفی این بخش از قضیه است  .    نمي دونيم اسمش را تشعشع شرک بذاریم یک بار شرک علنی است خودش يك باري داره  یک بار شرک مخفی است و يك بار ديگري داره مثلا انسان در شرک بدنیا میاد یعنی چشم ظاهر بین داره و چشم ظاهر بین یکی از حالت های شرک است چون بجای اینکه تجلی او را ببینه در و دیوار وسنگ می بینه قرار بوده از اون در با چشم ظاهر بین به دنیا بیایم و از اون دري که از دنیا میریم با چشم باطن بریم قرار بوده در این اثنی ما يك فرصتی داشته باشیم اين چشم دل باز کنیم و ببینیم که هر جا نگاه کنیم پرتو روی اوست . این قرار بوده و این رسالت و عبادت ماست آيا اين رسالت هست يا نيست ؟ اون کارهایی که انجام می دادیم آداب و رسوم و مراسم و مناسک که در ادیان الهي هست برای اینه که چشم دل باز بشه و از شرک نجات پیدا کنند یکی از نمادها در واقع این مسئله بوده و هست و حالا اینجا در یک سطح وسطوح گسترده تری میتوانیم راجع به آن صحبت کنیم و قرار است ما ، وجودمان تک محوری بشه یعنی یک محور، یک چشم يك فیلتربشه و از پشت این فیلتر هرچی را می بینیم داریم بصورت تجلی الهی می بینیم .

س-؟

ج- منظورتونو از بد وخوب نميدونم ، بحث آدم خوب و بد نداریم ربطي به بد وخوب نداره اصلا يك آدم خوب خوب خوب خوب تا زمانیکه چشم ظاهر بین داره در شرک است بطور نسبی میگیم این از اون بهتره حالا یک آدم بد بد چشم ظاهر بین داره و یک آدم خوب خوب هم چشم ظاهر بین داره ، از یک نقطه نظرهایی این از اون جلوتر است اما از نقطه نظر پیدا کردن کمال چی؟ رسالت آدم یا بشر یا انسان چیه؟   الیه راجعون یعنی به سوی کمال ، او چيست؟ مگر اومگر او غايت كمال نيست ، الیه راجعون یعنی حرکت به سمت غایت کمال و ما ملاقیه هستیم ملاقات کننده هستیم "کادئون الی ربک" به سمت او که او نهایت وغایت کمال است که داریم به سمت كمال می رویم حالا در این مقطع کوتاه عمر زمینی یک دلتا x یا دلتا کمالی باید ایجاد بشه یا نشه این تعریفش چیه از این در وارد میشیم از اون در خارج میشیم بحث خوب و بد هم همین بود که بگن چی فهمیدی از کمال؟ جواب مي خواد يا نمي خواد تصور عام اينه كه كمال چيه من آدم خوبي بودم مردم دار بودم احترام گذاشتم نه دزدی نکردم نه رشوه گرفتم  میگن همين ما تو رو فرستاديم رو زمين كه فقط رشوه نگيري ؟ فقط دزدي نكني ؟ فقط آدم نكشي ؟ از کمال  چی فهمیدی هدف از خلقت چی بود ؟ ماموریت تو چی بود؟ به چه منزله اي تو رفتی تو این بستر حرکت چند صباحي را روي اين زمين زميني ، ماموریت و رسالت تو چی بود؟ آیا این سوالات میتونه مطرح باشه یا نه ؟ اگر میتونه باید جواب براش داشته باشیم . رسالت را مقدمتا تعریف کردیم و مقدمتا گفتیم ورودی و خروجی . در بحث ورودی و خروجی یکی از این فرآیندها ، فرآیند اندیشه بود که می تونست سیستم بازیافت زباله را بیاد پایه ریزی کند آشغال و زباله و بدترین چیزها را بگیریم ازش ثروت درست کنیم چون زباله هم ثروت است و بخش عظیمی از ثروت ما در زباله هاست . ادب از که آموختی گفت از بی ادبان . هنر انسان اینه که درس را باید بره از شیطان بگیره و انوقت هرچی اون گفت می فهمی چیکار کنی . اولين درس و اساسی ترین درس را شیطان داد.

این فرآیند جزء رسالت بود یا نه ؟ رسالت بود . تبدیل چشم ظاهر بین به باطن بین با هم جزء رسالت ما هست . حالا یکی یکی رسالت ما مشخص میشه غير از اون چيزهايي كه ما فكر مي كرديم بد نبوده ولي كافي هم نبوده  مسائل دیگه ای هم هست که لازم است بطور حساب شده بهش نزدیک بشیم که نشدیم . خوب در دنياي عرفان كه دنياي كيفيت است بحث چشم باطن بين و رسيدن به اون مرحله اي كه ما ديگه گل و سنگ كه نسبي سر جاي خودش هست ولي ما پس گل وسنگ چيزهاي ديگه اي را هم داريم        مي بينيم اين خيلي مطلب مهمي است و اشکالی پیش نمیاد در موضوع الحمدلله ، که گفت نظر بر رخ خوبان خطا باشد  خطا بود كه نبيني روي زيبا را ،  چشمت را درست کن چشم را باید شست و گرنه تا کی نگاه نکنی . زندگی باغ تماشای خداست

ما که خدا را نمی تونیم ببینیم كه اما اگر بخوايم به او نزديك بشيم  باید در تفرج گاه زندگی در باغ تماشای او حرکت کنیم اگر قرار باشه کور باشیم چيزي تو اين باغ نمیتونیم نگاه کنیم پس اشکال از دیدن نیست خاطرتون هست در دوره هفت راجع به نفس صحبت كرديم اونجا يك نقطه نظرهايي را دريافت كرديم كه البته من اميدوارم دوستان درست برداشت كرده باشن اونجا هم گفتيم بابا مشکل در خوردن نیست مشکل در اینه که غذا خوردیم شكممون سیر شده حالا نمی دونیم چکار کنیم خوابيديم از خواب بلند شديم حالا نمي دونيم چيكار بايد بكنيم ،  برای چی اینجا هستیم اين ماشين سرويس شده آماده هي و حاضر حموم برديم آورديم ادوكلن زديم همه كارها را كرديم ولي نمي دونيم چيكار مي خوايم بكنيم اشکال در اينجاست اين راننده نمي دونه كجا مي خواد بره راننده اون (نفس) است که نمی دونه کجا می خواهد بره . بعضی ها به ماشین شان می رسند می برن کارواش درستش می کنند و بعد بی هدف می افتند توی خیابان ها هوا را آلوده مي كنن ترافيك را اضافه مي كنن يك استهلاكي بهشون تحميل ميشه يك ظلمي را هم به پيرامون خواهند داشت پس نمي دونم حرف اساسی ما ، یک ذره این ور و اون ور بشه ازش سوء تفاهم ها و      سوء برداشت پيش مياد و خيلي صحبت ها ما داريم كه به تار مو است يعني اينور اونور بشه خيلي اشکالات اساسی پیدا میشه پس دوستان عنایت داشته باشند مسائل همان نقطه نظرهایی که هست با همان دقت های خاص خودش نگاه بکنیم

دریک جایی بعد از اینکه عبور کردیم بحث "من شر ماخلق" فلسفه وجودی حل میشه و ما به فلسفه خلقت نزدیک میشیم ودر این رهگذر بحث شیاطین نقش شان چیه ؟ آنچه که از آتش آفریده شده                      ( باد و آب و خاک و آتش ) برای چه هستند ؟ چرا باید باشند و فلسفه وجودیشان چیه؟ آن وقت ما بهتر میتونیم با این مسئله کنار بیایم و تضادهامون را با خدا بهتر حل کنیم .

در این چرخه بحث ابلیس و شیطان ، بحث آدم ، بحث بشر و عواملی که از جنس آتش مثل جن را بهتر   می تونیم بفهمیم .

فرق ابلیس با شیطان فرق آدم با بشر چیه ؟ آدم اون کل است بشر تو این مقطع است ابلیس کل است درمقابل آدم و شیطان چیزی است که در اینجا نمود دارد و در واقع ابلیس زاده است ، اين آدميزاد است اينم ابلیس زاد است و بشر آدمیزاده است و یک کلیتی داریم بعنوان عامل آزمایش که اسمش ابلیس است و یک موجود كلي هم داریم که قرار بوده چرخه ای را دور بزنه اسمش آدم است در اینجا ما با چي سروكار داريم ؟ با شیطان سروکار داریم .

س- ؟

ج- پاك وناپاك نداريم آنهایی که آتش هستند مثلا میگه جن هیزم جهنم است یعنی چی؟ عواملی که جنس شان آتش بود عامل آزمایش بودند اونها اونجا هستند که آتش بپا کننده اند چرا؟ اون چیزهای آزمایشی که سوالات امتحان است مسائل امتحان است که یوم الحسرت را ایجاد میکند و آتش سوزناک جهنم را سروسامان می دهند اینها هستند که نقش شان در آنجا معلوم میشه . اگر قرار باشه بحث جنسیت باشه اینها وسائل آزمایش هستند و پختگي ما ، ما خاک هستیم اینها آتش هستند وقرار است این آتش عامل پختگی این خاک بشه اما خاک به خودی خود اگر آب نباشد به چه دردی می خورد که بخواد شکل بگیره؟ باید آب باشد تا آب و خاك قاطي بشه تا يك شکلي از توش در بياد بيرون تا فرمي بگیرد تا کوزه گر بتواند شاهکارش را در آن پیاده کند و کوزه بسازد اما حالا کوزه گر آمده آن نقش را پیاده کرده اما اگر اين نره و در معرض آتش قرار نگیره به چه دردی میخوره ، اگرما درمعرض آگاهی قرار نمی گرفتنم به چه دردی   می خوردیم يك موجودي بود كه با آگاهي سروكار نداشت به درد نمي خورد پس آب و خاک قاطی میشه شکل ایجاد میشه بعد شکل که ایجاد شد باید در معرض آتش قرار بگیرد

س- ؟

ج- اينجا توضيحي را كه دادن با زبان اینجا توضيح دادن ما كه  زبان زندگی قبل و بعد را که نمی دانیم اومدن با زبان اینجا گفتن باد وآب و خاك و آتش حالا ما اينا رو کشف رمز که می کنیم می فهميم با زبان خودمان با ما ارتباط برقرار کردند زندگی بعد هم ماجرا کلیتش همینه زبانش فرق میکنه در اینجا ابلیس تبدیل شده به شیطان زندگی بعدی یک چیز دیگه است ولی نقشش ثابت است ، آدم اینجا شده بشر ولی باز نقشش ثابت است زندگی بعد میشه کالبد ذهنی ولی باز نقشش ثابت است یعنی استفاده از اختیا ر،       "فلمها فجورها و تقوی ها" اين سمت بره يا اين سمت بره ، اختیار مثبت بكنه یا اختيارمنفی ، کلیت ماجرا یکسان است .

سوال آب از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده که هر دو سوزاننده هستند و از آتش ؟

ج- ببينيد برحسب اتفاق آب H2O هست اينجا بحث سمبلیک است زماني كه  بحث باد و آب و خاك وآتش شده ديگه نمي دونستن خود اين آب چقدر است فقط این رمزهست  که این دو تا باید با هم قاطی شوند  حالا اگر ما بخواهيم خود آگاهي را بريم توش بگيم آگاهی مثبت آگاهي منفی خوب بله ما با آگاهي مثبت و منفي شکل گرفتیم من محصولی از نور و ظلمتم ، محصول اطلاعات مثبت ومنفی ، گمراهی ...

بله اگر بخواهيم اين طوري هم وارد detail بشيم كه معادل هيدروژن بذاريم معادل اكسيژن بذاريم اونها هم باز ميشه ولي در واقع اینها الفبایی است که یواش یواش بحث فلسفه خلقت را با همديگه به نوعي مرور بکنیم.

 

دوره 8 ساعت دوم - جلسه اول       19/7/86

 

س- اينجا اگر بايد باشه آب و آتش قاطي بشه كه شكل در بياد پس چرا اين من ؟؟

ج- توجه بكنيد  تا زآتش می گریزی ترش وخامی چون خمیر

در برداشتی که از آتش است در ذهن ما چی ایجاد میکنه ، آتش و سوزندگی و چه چیزی را ایجاد میکنه ؟ یک جورایی ازش داريم فرار میکنیم و ازش گریزانیم ، عاملی این  پختگی است ،اگر شیطان نبود آزمایشی نبود ، اگر شیطان نبود دو قطبیت نبود وقتی گفتند"واذ قلنا للملائکه اسجدوا ادم فسجدوا الا ابلیس" اگر ابلیس سجده میکرد چی میشد؟ اگر سجده میکرد دوقطبتی نبود اين جهان دو قطبي  تشكيل نميشد ما هم به  ورزیدگی نمی رسیدیم ورزيدگي كه امروز مي خواهيم راجع بهش صحبت كنيم مقدمتا امروز چكيده هايي را مي گيم ولي هي ميايم سراغ detail هاي مختلف ، انسان است و بحث انگیزه يعني ما فقط هدف      می فهمیم مثلا به ملائک بگید هدفت چیه؟ ميگه هدف چيه ؟ فقط ما انگیزه می فهمیم  در هستی یک موجود است که فکر فرداش است يك موجود است كه ميگه فردا يا من مي خوام اينجا يا مي خوام برم اونجا هیچ موجودي صحبت از فردا و آینده نمی کند هیچ گنجشگ و شیری صحبت از فردا نمیکنه ،هيچ موجودي نگران آينده اش نيست  تنها موجودی که نگران آینده اش است تنها موجودي كه فکر فرداست ماییم و این در واقع انگیزه و پویایی حرکت ، نرم افزاري است اون به دنبال نرم افزار تو چيزش است يعني مي دونه كه بايد اينكارو بكنه يعني اگر ازش بپرسين براي چي اينكارو مي كني خودش نمي فهمه كه چيكار داره مي كنه فقط غريزي داره اينكارو انجام ميده (حیوان کارهاش نرم افزاری و غریزی است و کاری که انجام میده نمی فهمد چرا اینکارو میکنه )

تو بحث شعوروضدشعور تا يك حدي فهميديم كه ماجرا چيه ، همانطور که در مقابل ماده ضد ماده داریم در مقابل انرژی به زعم و تعبير ما ضد انرژی داريم در مقابل شعور ضد شعور داریم و اين موضوع مهمي است كه باید از آن مطلع بشیم ونحوه کاربری آن را بدونيم و ازش استفاده بكنيم و تو تله نیفتیم.

پس عناصر هستي همانطور كه خيلي وقت قبل ها اين موضوع را مطرح كرديم اينجا بحث شعور ضد شعور ماده ضد ماده و انرژي ضد انرژي واين ابرآگاهی که همه این ماجراها را شکل داده يعني همين آگاهی مثبت و منفی و شعور و ضد شعور هم از اون آمده ، مبداء لاتضاد است  جهان تک قطبی ، اون مبدايي كه تضاد اينجا تو خودش نيست ولي اين تضاد از كجا آمده ؟ از يك منبعي كه خودش تضاد نداشته  چون اسم گذاشتیم ابرآگاهی ، میشه تک قطبی ولي خود این از يك جایی آمده که اسم نداره اونجا میشه هیچ قطبی .

مي خوايم يك ارتباطی برقرار بکنیم بعد بپردازيم به ادامه بحث هامون يك كمي هم راجع به فلسفه خلقت يك كمي صحبت بكنيم بعد كلياتي داريم ميگيم بعدا هم سرفرصت بيايم سر اجزا و جزئياتي را انشاء الله باز هم با هم كار و صحبت خواهيم داشت

راجع به ارتباطي كه برقرار مي كنيم انشاء الله در يك فرصتي در جلسه بعدمون دوستان دريافت هايي را كه مي بايستي از اين قضيه داشته باشند ، چند نفر تو اين رابطه هاي دريافت هايي كردن ؟

يك مقدمه اي قبل از اينكه ارتباط بعدي را برقرار بكنيم يك موضوعي را من بگم خدمتتون به نوعی به موضوع ادیان بر می گرده . کلیه مراسم و مناسکی که درادیان وجود دارد كه خودمون هم ديگه مفصل داريم از بحث حج ، صلواه و غیره  اينها جریاناتی را قرار بوده انتقال بدهند و درآنها جریاناتی جاری بوده که حالا ما نمی دونیم چه طوري در طول تاریخ از اون جریانات خالی شده يا حرفش نيست يا ديگه گذاشتن ببينن كه پيدا مي كنه كي پيدا نميكنه ما چيزي نميدونيم قضاوتي هم نمی کنیم ولی تو آگاهی ها و مسائلي که ما می دانیم اینها بیخودی طراحی نشده بودند و در بطن اونها ماجراهایی جریان داشته و هر جا كه بريم هر چيزي بشنويم براي خودش يك چيزي داشته مثل مثلا می شنویم تعمید روح ، غسل تعمید، حالا خودمون هم كه عرض كردم از اين ماجراها بسيار زياد داريم بحث یحیی تعمید دهنده .

 آیا يحیی تعمید دهنده چیکار می کرده ؟ يك کار فیزیکی میکرده يك كار مكانيكي مي كرده ؟ کله یکی را میکرده تو آب در میاورده مي گفته من تو رو تعميد دادم ، خوب هممون مي تونيم اينكارو بكنيم ، چرا گفتند یحیی تعمید دهنده ؟چرا اين مسئله ایشان به عنوان يک ارائه کننده معرفی شده ؟ درپشت تمام مسائلی که ما  دنبال می کنیم تحت نام مراسم و مناسک وغیره چیزی و مطلبی خوابیده که به دلایلی که نمی دونیم اون بخش ها  را ازدست داده .

يك ارتباطی برقرارمی کنیم و به يك شکل ساده اي به این مسئله نزدیک بشیم که ببينيم در واقع  اینطورهست ، یکی از فرم هایی که شايد تاريخ چندین هزارساله داریم اینه که انسان دستش را بلند کرده ،آیا دستش را به سمت آسمان بلند کرده منظورش این بوده که بگه خدای آسمان ها ؟ راجع به             ذهن بي ذهني و اينها قبلا صحبت كرديم مقدماتي بود براي يك بحث هايي كه اينجاها داشتيم اون افكار    و به نوعي ازش فاصله گرفتيم اما نميدونم حالا از انسان از عهد عتيق اگر دستشو بلند كرد منظورش اين بوده كه خداي آسمان خوب در اینصورت خود این هم شرک بوده چون خدا يك پارچه کردیم تکه تکه کردیم پس خدای زمین چی میشه خدای درون چی میشه خداي بيرون چي ميشه خوب پس كدوم سمت است به کدام سمت ما  رو بکنیم که او باشه اصلا ماجرا این نبوده بعدها یواش یواش شاید شده این تعریف ها اضافه شده

خوب يك چند لحظه دستها را ببريم بالا دريافت ها را ببينين كه چي هست يا رحمن يا رحيم شروع ميكنيم .

دوستاني كه دريافت داشتن ؟ حالا چند بار انجام ميديم ، حالا اين جرياني كه اومد ببينيد كه تمام مسائل مختلف ادیان را تك به تك همه اون چيزهايي كه شنيديم همه را  مورد بررسی قرار میدهیم از اين زاويه  از بعد کیفی حالا نه اينكه اونجا بعد كيفي نداره باز سوء تفاهم نشه ، از زاويه ارتباط ، حالا وقتي كه تو اين ارتباطات اون مفاهیمی که نهادینه هم شده حالا اينا همه با هم مرتبط ميشن پس يك جا  نهادینه ميشه يك جا ارتباط برقرار ميشه يك جا اون نهادينه تجلی پیدا میکنه اون وقت يك چيز جالبي در مياد ازش توش بيرون به يك شكوفايي ميرسه که صرفا با یک حرکت فیزیکی صرف كاملا تفاوت دارد و تازه اون چيزهايي هم كه ميگيم نهادينه نيست ممكنه تاكيدمون رو الله باشه ممكنه حالا به هر صورتي اينها هم باشه  بعد متوجه میشیم چرا در ادیان پیشنهاد شده بعضی ها تصورشان اینه که اينها در اديان پيشنهاد شده كه  این کارها را بکنیم خدا ما مورد غضب قرار نده یا ببرنمون  بهشت يا جهنم در حاليكه  او بی نیازاست واین مسائل برای ما بوده  كه ما از اين رهگذر بتونيم چيزي پيدا بكنيم و از قبل اونها چیزهای دیگر پیدا كرديم يك اتفاقات ديگه اي بيفته كه صحبت كرديم  مثل چشم باطن بین كه انشاء الله در اين دوره به تفصيل راجع بهشون صحبت خواهيم كرد و هدف ادیان حالا ديگه دين مبين اسلام كه با ظرافت بيشتري سعي     مي كنيم مورد بررسي قرار بديم و خلاصه به یک آشتی قرار است  برسیم يعني قرار است ديدگاه هاي ما از اون دیدگاه هایی كه داریم دمش را می بینیم كاملا خارج بشه بصوري نگاه كنيم كه شایسته و برازنده است و اون منزلت بجا بياد چون اون جور كه ما نگاه مي كنيم خدای ما خدای نیازمندی است ، لازم نيست كه ما حتما در شرك باشيم در كفر باشيم ممكنه ما به گونه اي عمل كنيم كه خداي ما خداي نيازمندي جلوه داده بشه و در واقع ما براي فرار از غضبش داريم اينكارو مي كنيم خوب اون نيازمند ميشه اگر اينجوري باشه يا بقيه مسائلي كه قبلا هم به تفصيل در موردشون صحبت داشتيم اما در این دوره بیشتر می خواهیم اثبات کنیم مسئله را يعني حالا از اين زاويه بيايم نزديك بشيم اثبات بشه كه بابا اصلا ماجرا يك چيزهاي ديگري بوده و خوب از حالا به بعد اين مسئله استارت خورد هر موقع شما بخواهيد دعا بكنيد حال انشاءالله تا آخر وقتمون دعا كه بکنید دستتان به سمت آسمان بره می بینید که اومد حالا به هر صورت به يك شكل هايي ما به این ارتباط ها نزدیک میشیم شکروجودی ، حس حضور خاطرتون  باشه راجع به شكر وجودي از دوره يك صحبت كرديم بحث اين نيست كه ما بگيم خدا را شكر تصوري كه بعضي ها از الحمدلله دارن بحث اينه كه بگه خدا را شكر اگر نگه خدا را شكر چي ميشه ؟ خدا خشمش مي گيره اصلا اينجوريه ؟  درواقع اونجا اون الحمدلله گفته می شود تا از ظاهر به باطن بره و نهادینه بشه و بقيه ما جراها كه صحبت مي كنيم راجع بهش اينها نهادينه بشه و ما بدونيم كه در واقع با اين تكراري كه پيش مياد اينها بره بشينه توي يك نرم افزاري منتها چون منظور را نمی دانیم اشتباه ميره برنامه ریزی میشه و بعد از اون هم اين مسائل را دريافت داشته باشيم و حالا انشاءالله در اين دوره از اين من بعد كه زمينه هاشو چيديم در طي دوره ها از تعريف خدا از مسائل و تشعشعات مختلف زمینه چینی کرده بودیم تا به اینجا برسیم تا بتونيم وارد يك پروسه عملي تري روي بحث خصوصا عبادت و مسائل عبادي بشيم و از نقطه نظرهاي مختلف توي بخش هاي مختلف مثل روزه ، حج ، صلواة و اينها نگاه بكنيم ، پس انشاء الله به اميد خدا  در اين دوره دوستان اين تجارب را قرار است كاملا دنبال بكنن البته قطعا دنبال مي كنن ، با دنبال كردن هدف اديان از پيشنهاد مسائل عبادي تا حد زيادي برامون روشن ميشه حالا استفاده هم كه مي تونيم ازش داشته باشيم .

يك موضوعي را در ضمن يك بحث كوتاه راجع به فلسفه خلقت با هم صحبت كنيم ، چرا ما خلق شدیم ؟ يك تعریفی از تعالی میکنیم البته بحثي كه من زور مي زنم برسونم اون چيزي را كه مد نظرم هست و خودم اعتراف دارم كه بيان نيست اون طور كه بايد و شايد رو مسائل ادراكي مثل همون رسوندن مزه سيب است و واقعا مشكل است براي اينكه  با مثالی روشن کنیم ، نهایت تعالی یک استاد چیه؟ مثلا يك استاد مكانيك يك استاد زرگر،استاد قالی باف ، يك استاد قالي چه موقع به حد تعالي ميرسه ؟ خوب خودش خلق كرده بهش ميگيم استاد خوب خودش كه گفتيم استاد يعني وقتی میگیم استاد یعنی تو کارش بطور نسبی وارده نه مطلق ، زمانی تعالی مفهوم پیدا میکنه که بتواند مثل خودش تکثیر کرده باشد حالا ابعاد مختلف داره ميگيم رحمن ، بخشنده ، مهارت ، علم ، چه زمانی میگیم بخشنده ، نهایت بخشندگی یعنی خودش ، نهایت مهارتش وعلمش یعنی خودش ، آنچه در وجودش بود  توانست انتقال بده اون مفهوم میشه تعالی ، تعالی یعنی نه اینکه بلد باشی ، تازه بلد باشی تازه نهايت میشی علیم میگن بلده ولی بحث تعالی زمانی است که بتواند مثل خودش را تکثیر کرده باشد ، حالا فرض كنيد كه  یک نفرنهایت بداند اگر یکنفر مثل خودش به جای نگذارد اون تعالی زیرسوال میره .

سوال یک شاگرد میتواند از استادش بهتر بشه ؟

ج- در مورد انسان بله چون انسان نهایت کمال نیست و هرنسلی که میاد توانایی ذهنی هوشي اون بالاتر از نسل قبل است این اميد هست اين انتظار هست اما وقتي در مورد خدا می خواهیم صحبت کنیم دیگه از اون بالاتر باز میشه خودش چون دیگه غایت کمال را درنظر می گیریم .

حالا می خواهیم در مورد خدا صحبت کنیم و داريم راجع به بحث تعالی صحبت می کنیم و میگیم خدای متعال ، خداي متعال یک مشخصه لازم برای تعالی که الان نتیجه گرفتیم اینه که بتواند ساحت مقدس خودش را ببخشد "الم ادم اسماء کلها" ، همه را داد ، کلها یعنی شما هر چي سوال بكنيد اينم بود اونم بود مي بينيم كه در واقع همه چیز اینجا وجود داشته و بوده پس چرا خلقت الزامی است ؟ یعنی می بایستی خلقت باشه وآدم قرار بوده و هست و شده بحث خلیفه الله که بهش گفتن به اين درخت نزديك بشي مثل خودش جاودانه ميشي و همه اين ماجراها قرار بوده الیه راجعون تضمین کند بحث تعالی را و بگه بيا اينم نهايت تعاليم هیچ خساستی نداشتم هرچه بود عرضه كردم چيزي وسط نگه داشته بشه هر چه بود عرضه شد این مفهوم تعالی است وقتی میگیم خداي متعال مثلا وقتي ميگيم بخشنده ، تا چه حد بخشنده ؟ يادتون باشه  راجع به نسبت بخشندگی صحبت کردیم یک کسی میلیارد است  دست میکنه تو جیبش صد هزارتومان به یکی میده و یک کسی همه داراییش صد هزار تومان است و همه صد هزار تومان را میده حالا کی بخشنده است ؟ اینها مثل هم نیستند درسته از نظر کمی هردو صد هزارتومان بخشیدند اما کیفی نه ، پس یک مسئله پیش میاد نسبت و یکی قابلیت استفاده ما از بخشندگی او چقدر است ؟ الان که صفر است پس با توجه به این تعاریف ما می دونیم که باید کجا بریم چطوری بریم همون حکایت بچه 4 ساله است که پدر ثروتمندش میگه پسرم هرچی میخوای از این ثروت هنگفت من استفاده کن اين بچه 4 ساله چه استفاده ای میتواند از این ثروت پدر بکنه ؟ هيچي نهايتا درحد یک آب نبات چوبی و اسباب بازی ولی همین بچه 4 ساله یک روزی بزرگ ميشه ميگه بده رد كن بياد ببينم برو بشین تو خانه لازم نیست تو زحمت بکشی ، ما هم  ببینیم تا کجا باید بدویم ، تا اونجایی که توان بالقوه ای که در ما نهفته و بخشیده همون                   "نفخه فیه من روحی" بخشید تموم شد داريم مي دويم نحوه استفاده ازاین ثروت را یاد بگیریم و هدف از وجود شیطان واختیار و غيره این بوده که اين موجود این وارث و این خلیفه الله پخته باشه . در قبال پختگی به این ثروت برسه کما اینکه خیلی از پدرها ثروت دارند ولی چیزی به بچه شان نمی دهند ميگيم چرا ؟ میگن یک چیزهایی را هم خودش باید یاد بگیره ارزش زحمت و پول را بفهمه و بايد بدوه یک كاره نيامدن به ما بگن كه خوب بيا گفتن این مسیر را بدو بيا بفهم که خلقت چیه ماجرا چيه عظمت چيه و حالا مال تو ولي اين دوندگي را بكن اين اطلاعات را كسب بكن و در واقع اليه راجعون را گام به گام طي بكن الیه راجعون را گام به گام طی کن

س- دليل فلسفه خلقت چي بوده من يك استاد كارم 5-6 تا شاگرد عين خودم تربيت كردم چه باشم چه نباشم در حد تعالي خودم دارن كار انجام ميدن در كل سطح اكران در ايران پخش شده تعالي من از اين لحاظ براي من بوده كه من يك عمري دارم يك دوران اوجي دارم و اينها را بايد به اوج خودم برسونم چون بعدش عدم و نبودن من پيش مياد فلسفه خلقت قبول بعدش قبول دليل پيداش آدم براي اينكه خداوند سبحان جلال و جلاله چي را نشون كي بده ؟ ببخشيد چون شما هي گفتين دوره بعد دوره بعد

ج- خواهش مي كنم اينم دوره بعد ، اينجا داريم ميگيم كه چرا اصلا خلقت الزامي است و مسير اليه راجعون را ترسيم كرديم اما اجازه بدين راجع به عدم و وجود بعدتر صحبت بكنيم حالا جا انداختن همين موضوع همين دو كلمه كه با هم  صحبت كرديم جا انداختنش قبول داريد كه يك خورده كار مي خواد يا نه ؟ حالا من گفتم يك خورده ولي  خيلي يعني موضوع يك ديدگاه است يعني الان اين ديدگاهها را با هم مطابقت بديد يك ديدگاهي هست كه اصلا ما نمي تونيم بگيم چرا خلق شديم ميگن تو حق نداري چيز كني خدا خواسته يعني در واقع اصلا نميشه پي سراغ شد بنابراين ، اين پايه را ما بيايم راجع بهش كار بكنيم يك مرحله را بپذيريم يك مرحله را با هم به توافق برسيم كه وقتی میگیم خدای متعال  اين تعریف داره صرفا علیم بودن سمیع بودن بصير بودن کافی نیست یک چیزی کم داره اون چيزي كه كم داره فعلا با هم به نتيجه برسيم يك چيزي كم بود و اونم اینه که این تعالی این را داده که بتواند ساحت مقدس خودشو را ببخشد اهدا بكنه و اينكارو كرده بعد اينا نقاط قوتی برای آشتی مون هم ضمنا هست يك جورايي باهاش نزديك ميشيم يك جورايي باهاش آشتي مي كنيم و از اون دیدگاه های تقابل وموضعی که داشتیم هي داریم میایم بیرون .

چیزی که نبوده و حالا هست  از این بعدی که ما توش هستیم معنا میده از این بعد که خارج بشیم الان ما  به زمان و مکان كه وابسته هستیم اين معنا ميده از اینجا خارج بشیم ما نبودیم و نیستیم ما ازلی بودیم وابدي هستیم به عبارتي خیلی از اين صحبت هاي ما اعتباری است به چه اعتباري ؟ به اعتبار ابعادی است که اینجا باهاش سروکار داریم اعتبار داره از اين بعد كه خارج بشيم اعتبارشو از دست ميده يعني عمده مشكلات ما سر همين  بحث هاي اعتباري است بحثي كه به اعتبار زمان و مكاني كه اينجا هستيم توش در واقع معتبر است از اینجا خارج بشیم معتبر نیست .

يك ارتباط ديگه بگيريم ، يك چند لحظه بريم تو ارتباط ، دوستاني كه متوجه شدن

این ارتباط یا رحمن ویا رحیم  يك حسني كه داره  هرچه جلوتر بریم سریع تر و گسترده تر میشه دراین خصوص آن چیزی را هم که عنوان بکنیم مثلا من با رحمن و رحيم شروع كردم اونچه را بگيد در نوع ارتباطات تغییراتی را ایجاد میکنه كه مي دونيد ديگه باید صد در صد بحثی باشه مطمئن مثل یا رحمن یا رحیم يا هر چه كه خواستين و هیچ چیز منفی وارد نشه و در واقع اون چیزهایی که در متون مذهبی آمده میتونه مد نظرمان باشه حالا چند تا آزمايش را با هم انجام ميديم

دو حالت است یک بار بدون کلام هيچ كلامي نيست و ما به اون منبع فيض و حالا ارتباطي كه هست وصل میشیم حالا آزمايش مي كنيم  یکبار که در واقع یک نظر است گفتن نیست يك نظر به يك اسمی از اسماءالله هرچی که مد نظرتان است از توي اين متون مقدس هست با اونها می تونید شروع كنيد و به اونها نظر بندازين نه اينكه فكر كنيد حالا مي خواين چيكار انجام بديد البته اين ابتدا اصلا مهم نيست مسئله اي نيست آزمایش داريم مي کنیم تست بكنيم و بعد متوجه می شوید که اصلا اصل ماجرا چی بوده اينا منوط به آزمايش است اگر آزمايش نكنيد زياد نميشه با بيان و توضيح مسئله را دنبال كرد خودتون تست كنيد عوض بدل كنيد اسماءالله را ، هر چه كه دارين يكبار اصلا هيچي نگين پس هم ميشه هیچی نگفت ما درمعرض فیض الهی هستیم یکبار ميگيم نه نظر می اندازیم اونوقت ببينيم ماجرا از چه قرار است

یکی از مشکلات توي این قضایای ما بحث مشکلات نام گذاری است يك ارتباط دوباره برقرار مي كنيم بحث قنوت را آزمايش مي كنيم  فعلا حالا اسم را رها کنید تا سر جای خودش ،  با هر چیزی که آشنا هستید خودتون شروع کنید دراین رابطه ما داریم میریم چیزی بگیریم ونمی خواهیم با خواسته زمینی قاطیش کنیم ما تو اين ارتباطات به منزله كمال داريم ميريم صحبت هم كرديم ، ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمی خواهیم ، پس بگذاریم همون جور که دردنیای عرفان نگاه میشه نگاه  کنیم تا به اون ادراكات نزديك بشيم ، حیف باشد از او غیر از او تمنایی ، مسائل مختلف هم بذاريمش جدا با اين قضيه  قاطی نکنیم .

دوستاني كه ضبط صدا دارن در كلاس ، مطلقا محرمانه هيچ مبحثي از اين كلاس به بيرون درز پيدا نكنه وگرنه مجبور ميشيم بگيم كه از آورد ضبط و اينها خودداري بكنيد حالا به دلايلي بعدا بيشتر با هم توضيح ميديم ، حرف محرمانه اي نيست اما از تقليد و حمله مي ترسيم كه افراد مورد حمله قرار بگيرن بعد بهم ريختگي ها بعد درد سرهاش براي خودمون است همون طور كه با هم قرار ميذاريم به اين قرارمون هم پابند باشيم اشكالي پيش نياد و مسائل ديگه هم هست

س- در ارتباطم تمام اسماء را داشت برام مي خوند

ج- توجه بفرماييد كه اصلش اينجوري است يعني بايد بدن ،  باید از اونطرف چيزي جاری بشه واین مطلب مهمی است مثل رقص قونیه که اولش گرفته شده این نبوده اون هدايت بوده بقیه اومدن يك چيزي تقلید کردن ولي خوب اين حرف ها اصلا بين خود ماست ما كاري هم نداريم شما هرچی اومد دنبال کنید ، وقتي ما ميگيم چيزي جريان داشته در طول زمان از بين رفته يكي مياد ميگه آقا اصلا چه جوري اين حرفو      مي زني نخير از بين هم نرفته ، ما نمی خواهیم تقابل باشه ما كار خودمونو داريم مي كنيم  با کسی هم کاری نداریم چون با طرح يكسري مسائل بعضی ها ممكنه احساس كنن كه يك چيزهايي تعریف جدیدی داره پیدا میکنه ما هم نميدونيم بخل ها را نمي شناسيم تنگ نظري ها را نمي دونيم و اسم هم ديگه از حالا به بعد نمي خوايم اگر بيرون از ما بپرسن ميگيم داريم يك مديتيشن مي كنيم تموم شد چون هر چي كه بگيم دوباره پشتش يك چيز ديگه داره و متاسفانه :

چون غرض آمد هنر پوشیده شد                  صد حجاب از دل به سوی دیده شد

وبعد عناوين و مسائل مختلف پيدا ميشه حالا بگذريم پناه بر خدا

يك ماجرايي كه هست تو اين بحث ارتباط هايي كه برقرار مي كنيم حالا مثلا ارتباط قنوت یا الله اکبر اینه که ما با هستی در ارتباطیم به يك نوعی جزء هستی هستیم وهستی در چرخ و گردش در ارتباط و پیوند است در واقع از يك نقطه نظري هم ما میتوانیم با یک نظر در ارتباط باشیم هم می توانیم با یک عاملی یک ارتباط ، یک اتصال ، یک جهت و هرکدام از اینها به یک نوعی ما را به هستی متصل کنه مثل یک پیوندی که در فرمول شیمیایی وجود دارد این هم یک پیوند است منتها اون سرش چي قرار داره  ما      نمی بینیم ولی در واقع یک پیوند ایجاد شده در واقع ما با این قضیه نمی گیم ای خدای آسمان ها میگیم پیوند اين زبان ایماء واشاره دارد كمال هم زبان ايماء و اشاره داره اين يعني پيوند ما به هستي مي خوايم بگيم ما چي مي خوايم ، پيوند مي خوايم اصلا تو دعا هم همينه ديگه تو دعا هم ما در واقع دنبال پیوندیم و ناخودآگاه دنبال پيونديم اما خودآگاه مون يك حرفهای دیگه میزنيم يك چيزهاي ديگه مي زنيم يك مسائلي ديگه مي زنيم که اونا  را هم خراب میکنه اي خداي آسمانها اي پدر آسماني ما ولي در واقع عرض كردم زبان اشاره با هستی پیوند است یعنی من طالب پیوندیم من دنبال پيوندم کسی بیخودی دستش را به آسمان دراز نمی کنه اما حالا تو اين رابطه پیام پیوندمان ، پیام رسا ، مشخص و کارساز است وتوحلقه است لذا مسائلش را هم  انشاءالله دريافت مي كنيم و بصورتي موثر دنبال مي كنيم

س- ؟

ج- نه نه نه اينجا اصلا بحث غير ارگانيك البته تعريف ميشه كساني كه مشكلاتي دارن با ممكنه تحريك بشن ممكنه نه ولي خود ارتباط را ما متوجه ميشيم علي رغم كار شكني ها و مشكلاتي كه اونها ممكنه ايجاد بكنن خوب ربنا چشم ها بسته دنبال بكنيم ، دوستاني كه متوجه شدن

خوب يك چيزهايي پيش مياد در اين قضايا تجربه مي كنيد كه شما داريد چیزهایی میگید که معنی ندارد ، يك نكته مهمي كه پيش مياد تعجب نكنيد اگر البته واقف باشيد به اون چيزهايي ميگيد كه از نظر ما معني نداره ، اگر اين پيش اومد مسئله اي نيست ما يك چيزهايي را كه مي تونيم استارت و نظر بكنيم ولي بعضي چيزها از نظر ما خارج ميشه چيزهايي به ما داده ميشه چيزهايي پيش مياد صحبت مثلا  فرض كنيد  در روز پنتیکاس با زبان روح صحبت کردند بحث زبان روح القدس است یعنی ارتباطی که ما معنی      نمی دونیم داريم يك چيزي ميگيم كه در واقع از نقطه نظر هوشمندي یک مراوده است ولی از نظر زبان قراردادی ما ، این قرارداد ماست ، یک بحث اعتباری بین ماست اين کلام ماست ولی از این اعتبارکه خارج بشیم می بینیم یک چیزهایی داریم میگیم که اصلا معنی برای شنونده نداره ، شنونده ای که بشنود میگه این چی داره میگه بنابراين  اون کلام ، كلام بی معنا زمان هایی که داده شده گفتند مانترا بعد مانترا را از این طرف تقلید کردند و مانترا باید از اون طرف بايد داده بشه حالا ذکر است یا مانتراست با معني است    بي معني است هرچی هست از اون طرف است اصلا صحبت مانترا الزامي نيست كه چيز باشه كه مثلا ما يك دفعه ميگيم كه ذكري ميشه لااله الا الله يك جا ميگيم رحيم يك جا هم ممكنه عبارتي باشه ما كه نميدونيم كه ، الان همه جورشو تجربه كرديم ديگه  و ديديم كه هم اينو هم با معني شو هم همه رقمش اين وسط وجود داره حالا مي تونيم بفهميم كه وقتی كه در انجیل میخوانیم در روز پنتیکاس همه به زبان ها صحبت کردند در بحث حواریون عیسی مسیح (ع) حالا چه اتفاقي بوده كه یکدفعه روح القدس گرفته و  ارتباط برقرارشده ما كه جزئيات نمي دونيم فقط يك كلمه مي دونيم يك چيزي مي دونيم كه  در همچین روزی همچین اتفاقی افتاد در واقع مي خوايم بگيم كه همین ماجرا الان به يك صورت هايي يكدفعه      مي بينيم كه داره يك چيزهايي ميگه و در یک جذبه مثبت و در یک ارتباط الهی در یک شور و شوق است كه اين شور و شوق نمي تونه صرفا زميني باشه يا تقليدي باشه يا  ادا واصول باشد يا هيچكدوم از اينها نيست

خوب من جهت اطلاع چون همين جا هم اتفاق افتاد پيش اومد و ممكنه بعضي از دوستان بگن خوب اين چيه كلام بي معني است اما کلام اعتباری وقراردادی بین ما هست بين ما و اونجا ممكنه كه ماجراهاي ديگري اتفاق بيفته ميريم تجربه مي كنيم

س‌-       ؟

ج- فقط شما مي فهميدش فقط براي شماست ولي همين هم تو بحث مانترا و ذكر منحصرا مخصوص شماست يعني با ارتباطی که با شما هست اون  زبان اعتبار وارزش دارد و منحصرا مخصوص شماست و برای کس دیگری بی معنی است .

س-؟

ج- بطور کلی همواره حواسمان جمع است که بعد از آنکه دریافتی داریم چک می کنیم که مبادا روزنه ای باز بوده از نقطه نظر شبکه منفی اين اصول است قانون است

س- ؟

ج- بحث پرواز ، در اين خصوص ممكنه هر اتفاقی که به نوعي به کمال کمک کند اتفاق بیفتد ممکنه اصلا  ببینیم نیست شدیم  سر از یک جای دیگه در آوردیم و اصلا ممکنه دوستاني تجربه كرده باشن كه نفهميدن اصلا اينجا هستن خوب حالا من مي خوام خوب تجربه بكنيم بعدا اين سوال ها را بكنم ، كساني شد كه يكدفعه ببينن يك جاي ديگه اي هستن ؟ جا باز قراردادی ماست اصلا قابل تعريف نيست ، ما رو جاي بدي نمي برن  چك مي كنيم اما شما اونجا ببينيد اوضاع چي هست هدف چيه ماجرا چيه ؟ بعد اينجا مي تونيم تفسير كنيم به دقت نگاهش كنيم بعد از اينكه ارتباط برقرار شد الان موقع تفسير است موقع تعبير است الان مي خوايم ببينيم چي شد چي نشد ؟ حالا البته يك ارتباط ديگه هم داريم

س- ؟

ج- شما هيچوقت دنبال اون نيستين شما هر چه دادن گفتن گفتيد ، گفتيد تو اون لحظه ، شما وقتي بيايد تو    اين مسئله امکان تکرار هم هست و ممکنه به صورت یک زبان خاصی در بیاد من الان زياد نمي خوام صحبت بكنم ممكنه دنبال بكنيد تجربه بكنيد هر چي بود همونه در واقع بعد از اون تجارب بهتر مي تونيم با هم صحبت بكنيم الان من مي خوام بيشتر تجربه بشه تا صحبت هايي كه مي كنيم به نتايجش برسيم فقط اين بحث پیوند را حالا پيوندهاي مختلفي است و اون پيوندها را داریم دنبال می کنیم ببينيم  چه ماحصلي داره و از اين رهگذر هم عرض كردم یک نتیجه مهم  شناخت عملي و باطنی ادیان است که خیلی مد نظر ما هست شناخت باطني است يعني اینها روی هوس خداوند طراحی نشده که اگر اینکارو بکنیم خدا دست از سرمان برمیداره نكنيم گيريم اينها طراحي شده راه های پيوندي است که براي ما گذاشته شده كه از اين طريق این پیوند ایجاد بشه حالا انشاءالله توي تجارب عملي كه اجرا مي كنيم كم و كيفش هم مشخص ميشه

س- پس ايني كه مي فرماييد ما در واقع اون مراسم و مناسك و شريعت هايي كه توي اديان مختلف هست بايد دنبال كنيم كه بتونيم اين ارتباط ها قويتر كنيم ؟

ج- توجه بفرماييد كه مسئله اينجاست كه در سوره بقره "ومن امنوا بما انزل علیک من قبل"  به ما توصیه شده یادتون نره كه اونايي كه قبل هم داديم همشون تو يك ماجراست ولي حالا ما خیلی هنر کنیم اين مسائل خودمان را حالا علي الحساب در بياريم بيرون اکتفا میکنه چون مشت نمونه خروار است همون مسائل خودمونو متوجه بشيم توصيه هايي كه در قرآن شده اينها را متوجه بشيم ديگه بقيه اش در جا به جا برامون مثل همين پنتیکاس مثل پرشدن از روح القدس ، غسل تعمید اينها يعني چي ؟ اینها را با هم دنبال می کنیم تا بدونيم كه شریعت راه مشخصی را داشته ، راه هدفمندی را داشته و این توصیه های الهی درجهتی بوده نه اینکه نیاز خداوند بوده که مثلا ما بيايم اين كارها را بكنيم حالا او از ما راضی بشه .

همين ارتباط قنوت را يكبار داشته باشيم ، دوستاني كه دريافت داشتن ؟ چند نفر به زبان ها ، كلام هاي    بي معني چيزهايي اومد ؟ ما كاري نداريم اون آزاد است اون خودش داره چيز مي كنه ، چند نفر با كلام با معنا اومد نه اينكه اونا چيز كنن خودش اومد ؟ اين اساس اين ماجراست ايني كه گفتن هر كي ذكرش مخصوص به خودشه مانتراش مخصوص به خودشه اين ماجراها از ابتدا اينطوري بوده و بايستي با هدایت يك موقع هم اصلا چيزي لازم نيست دوستان اگر چيزي نيامد فكركنند كه ، خود بی کلامی زبان عدم است ،فكر نكنيم الزاما باید بیاد ، بياد نياد

س- ؟

ج- اينجا اين كلام بي معني يا با كلام با معني همون مسئله است ولي ما  اثراتش را بزودی  حس می کنیم كه اين زباني كه اومده چه تاثيري داشته

س- ؟

 ج-  هیچ فرقی با هم ندارند فقط ما یک جایی معنی را متوجه ميشيم یک جا معني ندارد كه الان دوستان تجربه كردن

س- صحبت هايي كه با اينا مي كنيم وقتي كه از اين حالت در ميايم اينا تو ذهنمون مي مونه ؟

ج- اثرش و ممکنه در یک حالت اون چيزي كه اونجا گفته شد هرگز فراموش نكنيد حتی اون کلام بی معنی است كلام بي معني در خاطره و حافظه ما نمي مونه

 الان داريم دوستاني كه كلام گفته باشن يادشون مونده باشه ؟ اين زبان با اون زبان فرق مي كنه اين اصلا ممكنه به زبان هم نياد اين تغيير عمده كرده اونجا شما مي گفتيد  اینجا شما نیستید که داريد می گید واین ميره که به وجود انتقال پیدا میکنه ، ارتباط پيوند را بگيريم

اين ارتباطات از اين لحظه به بعد در كليه مسائل عبادي يا هر جوري كه خودتون بخوايد ترتيب شو بديد جاري است التماس دعا داريم در مسائل عبادي تون ما رو هم فراموش نكنيد در تمام مسائل عبادي تون اين مسائل ديگه از حالا به بعد جاري است و تجربه بكنيد غير اينام در 24 ساعته هر زماني مي تونيد اين ارتباط ها را برقرار بكنيد انشاء الله تا جلسه بعدمون مي خوايم كه كاملا اين دو تا ارتباط جا افتاده باشه

خداوندا حمد مختص توست و بزرگی از آن توست ما را به درک نائل آن بگردان

همه را به خدا مي سپاريم خدا نگه دار

                             

 

 
Facebook 'Like' Button
 
به سایت عرفان خوش آمدید
 
امیدوارم به عنوان عضو کوچک این راه بزرگ خدمتی هر چند ناچیز به انجام برسانم

یاوران پاک یاریم نمائید
 

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


 
 
Today, there have been 7 visitors (33 hits) on this page!
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free